مديريت تحول(1)


 






 

در گفت و گو با آيت الله حاج شيخ محمد يزدي
 

تحول حوزه، دغدغه اي که از ديرباز مصلحان و عالمان بيدار داشته اند.
حوزه هماهنگ با شتاب زمان، طلايه دار، پيشاهنگ، ميان دارِ عرصه هاي گوناگون فکري، قد افراشته در برابر بيداد و جهان خواري جهان خواران، رصد کننده ي کاستي ها و آسيب ها، برخوردار از برنامه هاي دقيق و سياست هاي راهبردي براي رويارويي با آن ها، چشم اندازي بوده که عالمان بيدار و زمان شناس براي رسيدن به آن، پيگيرانه تلاش کرده اند.
با اين حال، به خاطر بازدارنده ها، جمود انديشه ها و فکرهاي خمود، نتوانسته اند انديشه هاي والا و متعالي و حرکت آفرين خود را گسترش دهند و همه ي لايه هاي حوزه را درنوردند و همگان را با خود همراه و همگام سازند.
جمود انديشي، بيماري است، سخت مزمن و واگير و روز به روز در حال دامن گستري. اين بيماري، انديشه هاي نامقاوم را از پاي در مي آورد و اسير سر پنجه هاي خود مي سازد. و در اين گيرودار، با غبارانگيزي و آلوده گري، يا آنان را از صحنه بيرون مي راند که از هر گونه فکر نوي گريزان باشند و بپرهيزند و يا به لشکرگاه خود وارد مي سازد و به رويارويي با انديشه هاي نو و جريان هاي فکري اصيل و بنيادين و ترازمند، وا مي دارد.
جمود انديشي وقتي اين سان، بي هيچ رادع و مانعي، به پيش تاخت و ميدان ها را از ميان داران حق گرا، روشن انديش و تحول خواه گرفت، زمينه و عرصه اي براي انديشه ها و برنامه هاي تحول آفرين نمي ماند.
درد و دريغ، که در رويارويي با اين جريان هراس انگيز، بيغوله آفرين و ويران گر، فرصت سوزي شد. از هنگامه اي که امام خميني آفريد، براي زمين گير کردن اين انديشه هاي تاريکي زا، بهره برداري نشد.
امام، و وزاندن نسيم اسلام ناب محمدي (ص)، با اسلام بسته ذهنان، ارتجاعي و واپس گرا، قهرمانانه به رويارويي برخاست و بر ميمنه و ميسره ي لشکر خمودي زاي آن، تاخت و آوردگاه ها را از چنگ شان به درآورد، تا توانست پايه ها و ستون هاي انقلاب و نظام مقدس اسلامي را استوار سازد.
در اين هنگام و در گرماگرم اين خيزش بزرگ، جا داشت و زمينه ي بس مساعدي بود که عالمان بيدار و زخم خورده از خنجر تحجر، به پا خيزند و رايَتِ تحول را بر بام بلند حوزه برافرازند و با تشکيل لجنه ها، گروه ها و کانون هاي قوي و آشنا به نيازهاي روز جامعه و روشن انديش، جلوي پيشروي فکرهاي بازدارنده و ارتجاعي را بگيرند و هشيارانه با رکودآفريني آن ها به مبارزه برخيزند و طلاب جوان و لبالب از شور و آرمان هاي بلند را نگذارند به گرداب اين انديشه ها فرو بيفتند، تا زمينه ي زلال انديشي و آشنايي آنان با زلال انديشان فراهم آيد. بي گمان، بر لب اين برکه ي زلال بود که تحول مي شکفيد و همگان شاهد مي بودند که چه سان تحول آغوش مي گشايد و آن به آن زمينه براي تحول هاي بزرگ و بزرگ تر فراهم مي آيد.
مجله ي حوزه، رسالت خود دانسته و مي داند که با بسته ذهني و تحجر که سدّ بزرگ راه تحول است، در پرتو انديشه هاي والا و سرچشمه گرفته از وحي و مکتب اهل بيت، به رويارويي برخيزد و انديشه هاي ناب را که زمينه را براي آگاهي هاي بنيادين فراهم مي آورند و همگان را متوجه خطر ايستايي و ناديده انگاري شتاب زمان مي کنند، بازتاب دهد.
اين گفت و گوي راهگشا و بيدار کننده و هشدار دهنده با حضرت آيت الله يزدي، رئيس شوراي عالي مديريت حوزه انجام گرفته است که اميد مي رود با شناختي که بزرگان، اساتيد، فضلا و طلاب حوزه هاي علميه از ايشان دارند و مي دانند از سر دلسوزي سخن مي گويد و درپي درمان درد است، سخنان، هشدارها و دغدغه هاي ايشان براي آنان انگيزاننده باشد و کساني را که مي تواند در معماري تحول حوزه نقش آفرين باشند، به چاره جويي وا دارد.
حوزه: بسم الله الرحمن الرحيم با تشکر از حضرت عالي که قبول زحمت فرموديد تا به پرسش هاي ما درباره ي تحول در حوزه ها و چگونگي مديريت آن براي رسيدن به حوزه ي آرماني و ايده آل و پاسخ گوي به نيازهاي روز و ميان داري در عرصه هاي گوناگون، پاسخ بگوييد.
پيش از طرح پرسش، شمه اي از گذشته ي مجلّه را به اطلاع حضرت عالي مي رسانيم. همان گونه که استحضار داريد مجله ي حوزه از مهر ماه سال 1361 پا به عرصه ي مطبوعات گذاشته است. در اين مدت در حد بضاعت علمي اصحاب خود، تلاش ورزيده کانوني باشد براي دفاع از روحانيت ناب انديش و عالمان راستين و رويارويي با بدخواهان و مخالفان کينه ورز و تحريف گران تاريخ و کارنامه ي سراسر شور و حماسه ي اين نهاد مقدس و در ضمن افتخار آن را دارد که تعصب بي جا نورزيده و هر جا کژي و ناراستي ديده، خيرخواهانه به نقد پرداخته و کاستي ها را نمايانده، تا اصلاح گران چاره اي بينديشند. در اين باب، پي گيرانه از ديدگاه ها، خيرخواهي ها و صلاح انديشي هاي عالمان، فرزانگان، نخبگان حوزوي بهره برد و آن ها را براي آگاهي ديگران بازتاب داده است.
و نيز براي شناساندن الگوهاي راستين به حوزويان و نشان دادن راه هاي ژرف تحول، شماره هايي را ويژه ي ناموران حوزوي منتشر کرده است که ويژه نامه هايي چون: ميرزاي شيرازي، آيت الله بروجردي، سيدجمال الدين اسدآبادي، ميرزاي نائيني، خوانساري ها، نراقي ها، امام خميني و ... در اين راستا سامان گرفت و نيز موضوعاتي ويژه براي نماياندن نقش عالمان ديني در برهه هاي حساس و تاريخ ساز و بيان نقطه هاي قوت و ضعف حرکت هاي ديني به رهبري روحانيان آگاه و عالمان زمان شناس، در دستور کار قرار گرفت و سپس پژوهش و بررسي هاي تاريخي، عرضه گرديد، از آن جمله ويژه نامه: روحانيت و مشروطيت، حوزه و روشنفکري و ... .
اکنون برآنيم براي بهره برداري هر چه بهتر و بيش تر از سخنان مقام معظم رهبري درباره ي تحول در حوزه ها و مديريت تحول، که در آذر 1386 در ديدار با گروهي از فضلا و نخبگان حوزه هاي علميه ايراد کردند، چند شماره اي را به اين مهم، ويژه سازيم، از اين روي خدمت حضرت عالي رسيديم تا در اين باب از محضرتان استفاده کنيم.
استاد: بسم الله الرحمن الرحيم. در مجلّه ي حوزه يک سري بحث هايي مطرح مي شود که در حقيقت بر محور چالش ها و مباحث اعتقادي و مورد اختلاف است. و خود اين سبب مي شود که قشر وسيع تري مسأله را پي گيري کنند که حق با کدام طرف است.
شکي نيست که حضور يک مجلّه با عنوان «حوزه» براي معرفي حوزه، هدف حوزه، حوزويان و کساني که در حوزه ي علميه مشغول کارهاي علمي هستند، ضرورت دارد.
به يک معني در مجله ي حوزه، بايد خوانندگان با يک نموداري از اين که حوزه چيست و چه کار مي کند و در کارش چقدر موفق بوده، يا موفق هست، رو به رو بشوند و همين، دليلِ بر ضرورت اين چنين مجله اي در حوزه است. البته شما از کارتان ارزيابي داشته باشيد. از انعکاسي که بين خوانندگان دارد، از تاثير مجلّه، از بازده ي آن بين خوانندگان که چقدر بوده است. به طور تقريب سطح خوانندگان چقدر است.
امّا درباره ي سخنان مقام معظم رهبري: در ديداري که با مقام معظم رهبري انجام گرفت - در آن جلسه که در قسمت هاي عمده ي آن حضور داشتم - بحث هاي بسيار خوبي مطرح شد. مکرر من اين جمله را از آقا - در همان اوايلي که جلسه برگزار شده بود - شنيدم که تعبير مي کردند:
«اين جلسه، از نظر من به مراتب بهتر بود از جلسه ي دانشگاهيان و دانشجوياني که اين جا مي آمدند و گزارش هايي مي دادند».
توجه ايشان روي اظهارات متخصصيني که در رشته هاي مختلف اظهار نظر کردند، جلب شده بود و اظهار علاقه مي کردند. اميدواري ايشان به حوزه و آينده ي آن، به خاطر همين گزارش هايي که آقايان داده بودند، خيلي زيادتر شده بود. به همين دليل هم، در آن جلسه روي مسائل حوزه و لزوم تحول و پيشرفت و تکامل، توجه خاصي داشتند.
در هر صورت، ايشان مباحث فراواني را مطرح کردند که علي القاعده، همه ي مسئولان حوزوي بايد براي پاسخ گويي به آن ها آماده شوند.
حوزه: بعضي سخنان ايشان را در باب تحول و کارهايي که بايد در حوزه انجام بگيرد، مطالبات مي دانند که دست اندرکاران و مسوولان حوزه ها بايد آن ها را سرلوحه ي کار خود قرار دهند و حوزه ها را با برنامه ريزي به آن سمت هدايت کنند. در مقابل، بعضي سخنان ايشان را درباره ي تحول، ارشادي مي انگارند و مي گويند: بايد نظر ديگر مراجع را هم ديد و معلوم نيست نظر آنان چيست.
استاد: بله. بعضي سخنان ايشان را در اين باب، مطالبات مي دانند و بعضي ارشاد. اسم اش هر چه که باشد، يک کسي که هم جايگاه مرجعيت و هم در جايگاه رهبري نظام قرار دارد، وقتي يک مطلبي را مي گويد، علاقه مند است که چنين کارهايي انجام بگيرد. اگر اسم آن را ارشاد بگذاريم و مطالبه نگذاريم، ضرورت پاسخ گويي دارد. يعني نگوييم حالا که ارشادي بوده، بايد نظر ديگر مراجع را هم ديد و معلوم نيست ساير مراجع نظرشان چيست و احياناً حاشيه هايي که کساني مي گويند: حوزه بايد مستقل باشد و اگر مقامات حکومتي و دولتي در مسائل حوزه اظهار نظر بکنند، اين، وابستگي حوزه را به حکومت بيش تر مي کند و يا به استقلال حوزه ضربه مي زند!
در حالي که خوشبختانه در حدّي که من اطلاع دارم، بعد از اين بياناتي که مقام معظم رهبري داشتند، مراجع عظام هم، اکثراً، نسبت به اين بيانات اظهار موافقت کرده و حمايت کردند. حتي گفتند: لازم است پي گيري و اقدام بشود.
به عنوان مثال: در ملاقاتي که آيت الله مقتدايي با آيت الله صافي داشتند، ايشان روي همين کلمه ي تحولي که در عبارات مقام معظم رهبري بود، تاکيد کردند و حتي روي اين مسأله که بعضي تصور کرده اند: تحول، يعني به هم زدن حوزه، گفته اند: تحول لازم است و بايد اين تحول ايجاد بشود.
در همين مورد اخير که مديريت آيت الله مقتدايي مطرح بود، در ديداري که با آيت الله صافي داشتند، ايشان فرموده بودند: مطالبي که مقام رهبري فرمودند، مورد نظر ما هم هست، بايد چنين اقداماتي انجام بگيرد.
همچنين آيت الله مکارم شيرازي، که به نظر من ايشان هميشه به روزتر از ديگران هستند و زودتر به اين مسائل توجه مي کنند و گاهي هم تندتر مطالبه و درخواست مي کنند، فرمودند اين کار بايد انجام بگيرد.
اين يک مطلب که بيانات ايشان چه جنبه ي مطالباتي و چه جنبه ي ارشادي داشته باشد، بايد پاسخ گويي داشته باشد.
من در آن موقع، به عنوان عضو جامعه ي مدرسين، به ذهنم آمد که بايد يک جوابي، گرچه به اجمال، به اين ارشادات و مطالبات رهبري داده بشود. از اين روي، از شماري از موثرترين حوزه، نهادهاي حوزوي اثرگذار در حوزه از جنبه هاي مختلف، مانند: دفتر تبليغات اسلامي، جامعة الزهراء و جامعة المصطفي دعوت کردم. جلسه براي پي گيري ارشادات و مطالبات رهبري تشکيل شد. در آن جلسه خطاب به آقايان عرض کردم: مطالب آقا را درباره ي تحول حوزه همه ي ما شنيده ايم. بعضي از شما آقايان حضور داشتيد. اکنون بايد اقدام کرد؛ زيرا اگر فاصله بيفتد، فراموش مي شود. پس از بحث هاي فراوان تصويب شد شوراي متشکل از نهادهاي حوزوي تحت عنوان شوراي پيشبرد و ارتقا تشکيل بشود.
در جلسه ي دوم قرار شد اساس نامه ي شورا تدوين گردد و نيز در اين جلسه، روي اعضاي اصلي بحث خوبي انجام گرفت و قرار شد از حوزه ي مشهد که مورد خطاب بوده و نيز از حوزه ي اصفهان که حوزه ي بزرگي است، در اين شورا حضور داشته باشند. اين دعوت انجام شد و سپس، اساس نامه تصويب شد، دبيرخانه تاسيس گرديد. در فاصله اي حدود يک ماه، نهادي به عنوان شوراي پيشبرد و ارتقاي حوزه ي علميه و به گونه ي مستقل شکل گرفت.
حوزه: آيا شوراي پيشبرد و ارتقا، با توجه به شوراي عالي مديريت حوزه، مي توانست جايگاه قانوني داشته باشد و به گونه اي دستگاهي در برابر شوراي مديريت نبود و خللي در کارهاي آن شورا به وجود نمي آورد؟
استاد: اولين ايراد و اشکالي که به اين شورا گرفتند اين بود که پايگاه اجرايي و پشتوانه ي اجرايي اين شورا کجاست و با وجود شوراي عالي حوزه، که مسئووليت سياست گذاري و اجراي امور حوزه را به عهده دارد، اين شورا چه جايگاهي دارد. شما جداي از شوراي عالي نمي توانيد کاري بکنيد. شوراي پيشبرد و ارتقا، بدون شوراي عالي که آن را تاييد و پشتيباني کند، نمي تواند کاري بکند. اصلاً اعتباري ندارد. حتي يکي از اعضاي محترم شوراي پيشبرد، سخت روي اين مسأله پافشاري مي کرد و مي گفت اين شورا، هيچ اعتبار قانوني ندارد!
من از کساني بودم که در برابر اين ايراد ايستادم و گفتم: شما فرض کنيد، شوراي عالي حوزه، با شوراي پيشبرد و ارتقا مخالفت کند، ولي تک تک اعضاي شوراي پيشبرد و ارتقا، به خاطر جايگاه و مسئوولتي که درحوزه بر عهده شان گذاشته شده است، اثر گذارند. در اين شورا، رئيس دفتر تبليغات اسلامي، رئيس جامعة الزهراء، رئيس جامعة المصطفي و اين جانب، که اکنون مسئووليت جامعه ي مدرسين را بر عهده دارم، حضور داشته و هر کدام از حوزه ي اختيارات خود کارهايي را انجام مي دهيم و مي توانيم در حوزه اثرگذار باشيم. پشتيباني اجرايي و پايگاه اجرايي ما، خود ما و اعتبارات نهادي خود ما در حوزه کاري است که در اختيار داريم. ما وقتي به طور مشترک تصميمي مي گيريم، آن تصميم داراي اعتبار است. البته من براي پي گيري مطالبات و ارشادات مقام معظم رهبري درباره ي تحول حوزه، از شوراي عالي دعوت کرده ام، اما از سوي آن شورا پاسخ مثبتي داده نشد.
خوشبختانه آيت الله استادي بعد از تشکيل جلسه ي دوم شورا حمايت کردند و گفتند:
«اولاً، شوراي عالي بايد خودش اين کار را پي مي گرفت و انجام مي داد و اين که انجام نداده، کوتاهي کرده است.
ثانياً، اکنون که مسئوولان نهادهاي مهم و اثرگذار حوزوي شروع کرده اند، شوراي عالي نبايد مخالفت کند، بلکه بايد موافقت بکند و موافقت هم به اين سبک نباشد که ما مخالف نيستيم».
پس از اين سخنان و موضع گيري بود که قرار شد شوراي عالي يک نماينده براي شوراي پيشبرد و ارتقا، معرفي کند که در حقيقت، شوراي عالي موافقت خود را با شوراي پيشبرد و ارتقا، با معرفي نماينده ي خود اعلام کرد. نماينده ي شوراي عالي در شوراي پيشبرد و ارتقا، آيت الله مقتدايي است. با اين کار، شوراي پيشبرد و ارتقا، پايگاه قانوني و حقوقي پيدا کرد.
پس از اين مرحله، کميسيون ها، هم عناوين شان و هم کارها و برنامه شان تصويب شد. کميسيون ها کار خود را شروع کردند. شناخت ضعف ها و قوت هاي حوزه را سرلوحه ي کار خود قرار دادند گزارش اين کميسيون ها، خيلي جالب است. مثلاً در آموزش حوزه، چه ضعف هايي وجود دارد و چه کمال هايي وجود دارد و اين کمال ها را به اين کيفيت بايد تکميل کرد و اين ضعف ها را به اين کيفيت بايد برطرف ساخت و ...
يا در جذب طلبه، اين ضعف ها وجود دارد و اين کمال ها وجود دارد و پيشنهادهايي براي اصلاح امور داده بودند.
در پايان يکي از جلسه هاي هفتگي، که در محضر مقام معظم رهبري براي بحث و گفت و گو درباره ي مسائل فقهي مورد نياز تشکيل مي شود، ايشان از کارها و برنامه هاي شوراي پيشبرد و ارتقا و تلاش کميسيون ها، اظهار خرسندي کردند. با اين که ما به طور رسمي چيزي به ايشان منعکس نکرده بوديم. گويا جناب آقاي مروي مطالبي درباره ي کارهاي اين شورا به عرض ايشان رسانده بود.
خدمت ايشان عرض کردم: ما البته منتظر بوديم وقتي به مرحله ي اجرا رسيديم و قدم عملي برداشتيم، خدمت تان برسيم و گزارش بدهيم و رهنمودها و ارشادات شما را بشنويم. آقا خيلي تشويق و اظهار رضايت کردند. اين اقدامي بود که ما در برابر مطالبات و ارشادات مقام معظم رهبري انجام داديم.
حوزه: آيا تغييراتي که در شوراي عالي مديريت حوزه انجام گرفت در همين ارتباط بود. يعني مقام معظم رهبري پس از آن که از کار حضرت عالي و اعضاي شوراي پيشبر مطلع شدند به اين تصميم رسيدند و اين تغييرات را ايجاد کردند؟
استاد: خير، دوران شوراي عالي پايان يافته بود. جامعه ي مدرسين، طبق قانون بايد کساني را انتخاب بکنند و در اين بين، ممکن است خود به خود مسئووليت ها تغيير بکند. در عمل اين تغيير پيش آمد، در حالي که بيني و بين الله بنده هيچ آمادگي براي اين کار را در اين حد نداشتم. دو - سه بار،حتي در جلسه هاي جامعه ي مدرسين گفتم: با توجه به مسئووليتي که در دبيرخانه ي مجلس خبرگان دارم، در جامعه ي مدرسين دارم و در خدمت آقايان هستم، در شوراي عالي بايد افراد ديگري باشند که کارها را دنبال کنند.
خوب آقايان از رکود و کُندي که در کارها پيش آمده بود، گله داشتند و معتقد بودند بايد ديگري کارها و مسئووليت شوراي عالي را به عهده بگيرد. با اين که خيلي آمادگي نداشتم، با اصرار آقايان پذيرفتم.
حوزه: با پذيرش مسئووليت شوراي عالي، آيا خلل و رکودي در کار شوراي پيشبرد و ارتقا که حرکت نو و اميدوار کننده اي است و همه ي نهادهاي حوزوي را درگير مشکلات و دشواري هاي راه مي کند و به چاره انديشي وا مي دارد، به وجود نمي آيد؟
استاد: وقتي که اين وضعيت پيش آمد، به نظر من، اولين کاري که مناسب بود انجام بگيرد، انتقال کل کميسيون هاي شوراي پيشبرد و ارتقا، به شوراي عالي بود تا شوراي عالي بتواند از اين امکانات استفاده کند و کار را پي بگيرد . نظرم اين بود که کار کميسيون هاي شوراي پيشبرد، سرمايه اي آماده و در دسترس است، براي اين که شوراي عالي بتواند کارش را به خوبي انجام دهد.
با اين طرح و پيشنهاد، مخالفت شد. گفتند: شوراي پيشبرد و ارتقا، کارش را انجام بدهد و کميسيون ها، برنامه هاي خود را دنبال کنند، منتهي شوراي عالي مي تواند از نتايج کار کميسيون ها استفاده کند. اما اين که شوراي پيشبرد و کميسيون هاي آن، در شوراي عالي ادغام بشود، درست نيست. اکنون کميسيون هاي شوراي پيشبرد، کار خود را دنبال مي کنند و شوراي عالي هم به سمتي مي رود که بتواند پاسخ گوي نيازها باشد.
حوزه: به طور کلي روشن هست که چه تغييراتي بايد در حوزه انجام بگيرد و آن چه را که انتظار مي رود شوراي عالي انجام بدهد و خواست رهبري و مراجع تقليد است و روي آن اتفاق دارند، به نظر حضرت عالي چيست؟
استاد: آن چه مسلم است و هم مقام معظم رهبري تصريح کرده اند و هم مراجع تقليد مي خواهند، وضع کنوني حوزه را براي رسيدن به مقصود، کافي نمي دانند. نمي گويند اين وضعي که اکنون حوزه دارد، وضع بدي است، بلکه مي گويند کافي نيست، توقع بيش تري از چنين حوزه اي هست.
در اين شرايط زماني، با نيازمندي هاي امت اسلامي، با پيشرفت اسلامي در سطح جهان و توجه مردم به دين و مرکز اين تحول، يعني ايران، بويژه شهر مقدس قم و حوزه ي علميه، اين روند حوزه کافي نيست و نمي تواند نيازها را پاسخ بدهد؛ از اين روي حتماً بايد کارهايي انجام بگيرد، اين قدر متيقني است که هم مراجع و هم رهبر معظم انقلاب، قبول دارند. آيت الله مکارم شيرازي تصريح کرده اند به اين که بايد تغييراتي به وجود بيايد و حوزه تحول پيدا کند و آيت الله صافي نيز، خواستار اين مهم شده اند. حتي آيت الله سيد موسي شيبري، با اين که از نظر روحي، از اين گونه مسائل کنار هستند، تاييد کردند. حضرت آيت الله وحيد خراساني هم في الجمله، آيت الله بهجت، که نسبت به جزئيات کم تر عنايت دارند، فرمودند: شما هر کاري لازم مي دانيد انجام بدهيد.
پس اين که در گوشه و کنار گفته شده و شنيده مي شود مراجع بزرگوار تقليد، اين تغييرات را تاييد نکرده و نمي کنند، درست نيست. اين آقايان، يا تصريح به موافقت کرده اند و يا به نوعي گفتند: موافقت بقيه ي آقايان کافي است.
بنابراين، ناکافي بودن وضع امروز حوزه در برابر تقاضاي دنياي اسلام، مورد قبول همه است. کافي نيست، يعني در پذيرش، پرورش، کتاب هاي درسي، آموزش، نوع آموزش و امتحانات، بايد بسيار دقيق عمل کرد. طلاب بايد دوره ي تحصيلي داشته باشند و در پايان دوره ي تحصيلي، پايان نامه بگيرند و به همه ي آن چيزهايي که در سخنان رهبري آمده بود جامه ي عمل بپوشانند.
اين که درست نيست طلبه اي وارد حوزه بشود و تا آخر عمر در حوزه بماند و کاري نداشته باشد که در گوشه و کنار کشور چه خبر است و چه نيازهايي وجود دارد.
همين آقايي که الان به شهريه و زندگي فقيرانه قانع شده است و کاري هم ندارد که در دنيا چه خبر است، نيازها چيست، حداقل مي تواند امام جماعت باشد و مسجدي را اداره کند.
يک کسي بايد باشد که به اين آقا بگويد: چرا شما در حوزه مانده ايد، وجود شما در فلان ناحيه و شهر مفيد است، همه ي امکانات را براي تان فراهم مي آوريم، برويد آن جا و به تبليغ و ارشاد بپردازيد. حوزه بايد اين کار را انجام بدهد. مسئووليت حوزه است.
بنابراين، وقتي تحول مطرح مي شود، نبايد به گونه اي تعبير بکنيم که بعضي از مراجع را نگران بکند که اينها مي خواهند چکار بکنند؟ مي خواهند حوزه را به هم بزنند؟ مي خواهند همه چيز را وارونه بکنند؟ مي خواهند روش استنباط و اجتهاد را به هم بزنند؟ نه، اينها نيست. روش هاي طبيعي، يا به تعبير حضرت امام، رضوان الله تعالي عليه، روش هاي سنتي، جواهري، اينها همه، به جاي خود باقي است. منتهي بايد اصلاحاتي انجام بگيرد که از زمان کم، استفاده ي بيش تر بشود. از نيروهاي فراواني که در حوزه در اختيار دارد، در خدمت به اسلام و مسلمانان و پاسخ گويي به نيازها، بهره ي لازم گرفته بشود.
اين کلياتي است که ما از تحول تصور داريم و بر اين نظر هستيم که شوراي عالي حتماً به اين مسأله بيش تر توجه بکند.
حوزه: روشن است و از آن گريزي نيست که تحول در ساحَت زوايا و لايه هاي هر نهاد علمي روي خواهد داد و دگرگوني ها، يکي پس از ديگري خود را خواهد نماياند و چتر خود را خواهد گستراند. حال اگر واحدي، نهادي و گروهي آن را ناديده بينگارد، از کنار آن موج بلند سهل انگارانه بگذرد، بي گمان يا درهم کوبيده خواهد شد و يا از گردونه ي خيزش ها و حرکت هاي علمي بر کنار خواهد ماند. به نظر حضرت عالي، در چنين شرايطي، تحول در حوزه ها چگونه بايد مديريت شود که از آسيب هايي که ممکن است از اين رهگذر گريبان گير آن ها بشود، در امان بمانند و از برکت ها و ثمره هاي شيرين آن، بهره برند؟
استاد: اصولاً مديريت دو نوع، يا دو سيستم دارد. - ظاهراً خصوصيتي که واژه ي سيستم مي فهماند، واژه هايي چون: نظام، ضابطه، مقررات نمي فهماند. مي گويند سيستم عبارت است از نهادها يا واحدهاي مختلفي که روي همديگر اثر مي گذارند. نظام و مقررات و قانون چيز ديگري است که تاثير در همديگر در آن ها کم تر مورد توجه است. - يک نوع، مديريت فردي و شخصي است که فرد وقتي مسئووليتي را به عهده گرفت، با سليقه ي شخصي خود، موردي و روزمره تصميم مي گيرد. در برابر هر مسأله اي که قرار مي گيرد، با سليقه ي شخصي و با يک مباني کلي عمل مي کند.
به نظر من اين نوع مديريت، ضعيف ترين و بدترين نوع مديريت است. نه آينده نگري دارد و نه استفاده از تجربه براي فرد ممکن مي گردد. هر روز در جلوي مدير، يک مسأله ي جديد قرار دارد و اصلاً فرصت اين که بخواهد بررسي بکند، ندارد و تنها در فکر راه حلي براي مسأله موجود است.
معروف است وقتي که مي خواهند مديري را از هر جهت در اختيار بگيرند، اولين کاري که مي کنند يک سري مسائل روز را، که مورد ابتلاست، روي ميز کارش مي ريزند و جوري سرگرمش مي کنند که مجال برنامه ريزي نداشته باشد و نتواند با برنامه ريزي و بر اساس سيستم پيش برود و با روش، کارها را سامان دهد، بلکه پيوسته دغدغه ي اين را دارد که مشکل امروز را حل کند و اگر حل نکند، چه پيامدهايي خواهد داشت.
اين سبک، بدترين سبک است و من هم نمي گويم که حالا چه کسي انجام داده و چه کسي انجام نداده است. ولي مي دانم که در اين مديريت ها، اين وضعيت وجود دارد.
نوع دوم مديريت که امروزه به عنوان علم از آن تعبير مي شود، داراي تخصص است. در اين نوع مديريت، افزون بر خصلت هاي فردي و در حقيقت روحياتي که اشخاص دارند، يک سري نظام هاي قانوني هم وجود دارد که بايد فرد با توجه به اين نظام هاي قانوني، مديريت کند. از باب مثال، در مديريت، سيستم تشويق چقدر نقش دارد و سيستم توبيخ چقدر نقش دارد؟ رابطه ي بين مدير و زيردستان و کارمندان و زير مجموعه ها، فرماندهي و فرمانبري است و يا دوستانه و صميمانه است؟
هر نوع مديريتي، چه مديريت کارخانه و مراکز توليدي، چه مديريت هاي مراکز پژوهشي و علمي، چه مديريت هاي حکومتي، مديريت قوه ي قضائيه، مجلس و دولت، بايد سيستم دار و نظامدار باشند و نبايد روزمره با مسائل برخورد شود که احياناً از آن تعبير مي کنند به مديريت بحران، مديريت حوادث و مسائل پيش بيني نشده که خودش يک فصلي در مديريت است.
روشن است که مديريت حوزه هاي علميه از اين قاعده و قانون مستثني نيست. گاهي ديده مي شود کساني که در حوزه هستند، وقتي نسبت به مسائل اداره ي حوزه فکر مي کنند، روزمره فکر مي کنند. بعضي از بزرگان، اين حالت را دارند. کار جمعي ندارند، کار فردي و سليقه اي دارند. هميشه با مسائل به شکل موردي برخورد مي کنند. با همه ي مقامات عاليه ي علمي و اخلاقي و معنوي که دارند، کم تر با همديگر مشاوره دارند. کم تر در کارهاي جمعي همفکري مي کنند. حتي وقتي در يک مسأله ي کلي و جمعي هم که مي خواهند نظر بدهند، در حقيقت نظر فردي و شخصي خودشان را، نظر پيشرو و مقدم مي دانند و حتي حاضر نيستند در يک جلسه اي کنار هم بنشينند و بحث کنند.
در سخنان مقام معظم رهبري به اين نکته اشاره شده است:
«اگر شما همه جا دنبال نظرات مراجع برويد، مراجع عظام، هيچ وقت نظر جمعي ندارند و هميشه نظر فردي دارند».
از اين جهت اين نوع مديريت مشکلات زيادي دارد. از طرفي، مسئووليت هاي معنوي و اساسي حوزه ها، بر عهده ي مراجع است. درس و بحث هاي عاليه ي حوزه را مراجع عظام ارائه مي دهند. يعني نمي شود گفت مراجع چون اين گونه مي انديشند، ما کاري به آنان نداريم. خودمان برنامه ريزي و عمل مي کنيم، اين عملي نيست. اين يک ديد ناقص است و به هيچ وجه توفيقي دست نخواهد داد، ناچار مي بايست نسبت به مراجع و ديدگاه هاي آنان، احترام کامل قائل شد و در عين حال، مشترکات اين رجال بزرگ و نظرات متوافق آنان را ملاک گرفت و به آن نظم داد و با نظم و قانون کارهاي اجرايي را تنظيم کرد.
نوع دوم مديريت؛ يعني مديريت سيستمي، قانوني، نظام دار و مقرراتي، به شخص وابسته نيست. رئيس تشکيلات اگر رفت، غايب شد و فردا مدير ديگري سر کار آمد، کار متوقف نمي شود. نظام حاکم است. از اين جهت، آن چه ما در مديريت حوزه به نظرمان مي رسد اين است که تا جايي که ممکن است، اعمال سليقه ي شخصي نباشد، کار بايد براساس شرح وظايف و حوزه ي اختيارات و رعايت اولويت هاي اخذ شده در سياست هاي کلي انجام بگيرد.
سخن را خلاصه کنم در پاسخ به پرسش شما که گفتيد: با چه ساز و کاري مي خواهيد اين تحول را در شوراي مديريت به ثمر برسانيد؟ اين که شوراي عالي سياست گذاري، بايد مسائل کلي را در نظر بگيرد، بر اساس چشم انداز آينده (5 ساله، 10 ساله و يا 20 ساله) حرکت کند و برنامه هايش را سامان بدهد و به پيش ببرد.
حوزه: آيا در شوراي عالي مديريت، روي چشم انداز آينده بحث شده و چيزي در اين باره تهيه شده است که سياست ها و برنامه ريزي ها و حرکت بر اساس چشم انداز شکل بگيرد؟
استاد: روي چشم انداز آينده مکرر بحث شده و چيزي هم تهيه شده است که آن را من به طور کامل خواندم و روي مطالعه ي آن وقت گذاشتم. پس از مطالعه، زير آن نوشتم: اين نوشته، ربطي به چشم انداز ندارد. جمع آوري يک سري اطلاعات است. چشم انداز، يعني وضع موجود مشخص بشود، وضع مطلوب آينده هم تصوير بشود، براي حرکت از وضع موجود به نقطه ي مطلوب، راه بايد مشخص بشود. اين کارها را بايد انجام بدهيم تا به آن نقطه برسيم. اين را مي گويند چشم انداز والا، يک سري آمار را از وضع موجود يا يک سري چيزهاي کلي را بيان کردن، اين چشم انداز نمي شود.
حوزه: به نظر حضرت عالي، به طور مشخص در مديريت حوزه، اگر بخواهد تحولي انجام بگيرد، ناگزير کارها بايد از حالت شخصي و سليقه اي به درآيد و برکنار باشد و حالت سيستمي بر آن ها حاکم بشود، بفرماييد چگونه؟
استاد: شوراي عالي بايد سياست گذاري بکند، کليات را بررسي بکند و روي مسائل جزئي کم تر وارد بشود و بر اساس اين سياست، مدير حوزه، که مسئول اجرا است، حداقل 2 تا 4 معاون خواهد داشت. معاون چون قدرت اجرايي دارد، حوزه ي قدرت اجرايي اش بايد در شرح وظايف، مقرر بشود. مثلاً فرض کنيد، اگر يک معاون مسئوول امور مالي باشد، بايد فقط در مسائل مالي و تنظيم مالي و خرج و دخل کار بکند. يا معاون آموزش، بايد شرح وظايف مشخصي داشته باشد.
براي تحول در کتاب هاي درسي هم بايد گروهي معيّن شود که پس از بررسي هاي بسيار، پيشنهادهايي ارائه بدهند، چنانچه در عمل هم در گذشته انجام گرفته، در آينده هم انجام خواهد گرفت.
پس تحول در حوزه (در مديريت، نه در کل شوراي عالي) از نظر ما اين است که حالات فردي و سليقه اي، تا جايي که امکان دارد، کنار برود و حالات سيستمي و قانوني حاکم بشود و اين مقررات و سيستم بايد در شوراي عالي پايه گذاري شود. مديران هم در اجراي مقرات، به هيچ وجه نبايد سليقه اي عمل کنند، بلکه بايد مصوبه ي شوراي عاليه را به اجرا بگذارند.
حوزه: مديريت و اداره ي حوزه و سامان دهي آن، بسيار حساس است و روش هاي خاصي را بايد به کار گرفت، تا هم انتظار مراجع تقليد و علما، تا حدّ ممکن برآورده شود و هم مخالفت هايي که گاه با برنامه ها پيش مي آيد، کارها را با بن بست رو به رو نسازد. حضرت عالي و مديريت حوزه چه روشي را پيش گرفته ايد که مخالفت کساني که انتظارات شان برآورده نمي شود، از آقايان و اطرافيان آنان، در کارها خلل وارد نسازد؟
استاد: بايد خيلي ظريف عمل کرد. مراجع ديدگاه ها و سليقه هاي مختلفي دارند. ما در حوزه ي علميه، مانند آيت الله مکارم شيرازي را داريم که وقتي بنده از ايشان پرسيدم آيا با تغيير و تحول در برنامه هاي حوزه موافق هستيد، فرمودند:
«من قرار بود که نامه اي به شما بنويسم، اعتراض کنم که چرا زودتر اين کار را نکرديد، حالا تازه شما از من مي پرسيد، موافقي؟ اين کار را انجام بدهيد. معلوم است که بايد انجام بدهيد، چرا دير انجام داديد».
مرجع ديگري را هم داريم که خدمت شان رفتم، گفتند:
«من اصلاً اين چيزها را قبول ندارم. مقررات و اين جور چيزها را قبول ندارم. طلبه بايد آزاد باشد، مدرس بايد آزاد باشد. گفتند:
مگر ميرزاي شيرازي، مگر شيخ انصاري در چه شرايطي به آن درجه رسيدند؟ مگر آيت الله بروجردي، با اين برنامه ها به آن مقام رسيد».
با اختلاف سليقه اي که مراجع عظام دارند، اگر ما بخواهيم برخورد مستقيم با آنان داشته باشيم که نخير، همين که شوراي عالي مي گويد بايد جامه ي عمل بپوشد، بي گمان عملي نيست.
چون چه بسا مرجعي بگويد: شوراي عالي چه کاره است. در قانون هم آمده است: مراجع بايد تاييد کنند، تا شوراي عالي بتواند کارش را انجام بدهد.
از اين رو، ايجاب مي کند که با احترام و ايمان به جايگاه آنان، به ديدگاه هاي شان اهميت داد و قداست و معنويت شان را پاس داشت. بايد ديدگاه هاي مشترک را اخذ کرد و روي آن ها کار کرد.
کار با مراجع و گرفتن ديدگاه هاي آنان، بسيار ظرافت دارد. بعضي جاها و در بعضي موارد، همين که مخالفت نکنند، براي ما کافي است.
حوزه: همان گونه که حضرت عالي مستحضر هستيد، بحث تحول، در بخش مديريت حوزه، نظام آموزشي، نظام پژوهشي، تبليغ، جذب طلاب و ... در خور طرح است. در بخش مديريت، از ديدگاه هاي حضرت عالي استفاده کرديم. اکنون به بخش آموزش مي پردازيم. شيوه هاي آموزشي حوزه و کتاب هاي درسي، با تمام امتيازهايي که مي توان براي آن ها تصور کرد و باز گفت و از نگاه اهل تحقيق و نظر هم پوشيده نمانده است، با اين حال، مي توان از کاستي ها و ناکارآمدي هاي آن در بخش هايي صرف نظر کرد و از کنار آن گذشت.
به نظر مي رسد امروزه نمي توان به همان روش هاي آموزشي و کتاب هاي درسي موجود، نظام آموزشي حوزه را سامان داد و طلاب را از نظر علمي به جايگاه مورد پذيرش رساند. آيا شوراي عالي حوزه، براي دگرگوني در شيوه هاي آموزشي حوزه و کتاب هاي درسي، طرح و برنامه ي ويژه اي دارد و بنا دارد در اين عرصه هم به طور جدي وارد شود و از به هدر رفتن وقت و عمر طلاب جلوگيري کند؟
استاد: مسأله ي آموزش در حوزه، در حقيقت، اساس کار حوزه است. مسأله اي نيست که بشود به راحتي وضع موجود را به هم ريخت و يک وضع جديد را جايگزين آن کرد. براي اصلاحِ نظامِ آموزشي حوزه، در حقيقت از مراحل اوليه، مقدمات، سطوح، سطوح عاليه، درس هاي خارج، تا بحث هاي آزاد و مسائل مستحدثه، بحث هاي آزاد و وضع موجود آن ها بايد مورد شناسايي قرار بگيرند و به آسيب شناسي آن ها پرداخته شود. بايد اشکالات را شناسايي کرد و براي برطرف کردن و حل آن ها به چاره جويي برخاست. به نظر من تاکنون کميسيون آموزشي شوراي پيشبرد و ارتقا کارهاي خوبي انجام داده است و اميدوارم به زودي گزارش کارشان را ارائه کنند.
طبيعي است که در دوره ي مقدمات، طلبه ادبيات را فرا مي گيرد. صرف و نحو مي خواند. کتاب هاي قبلي که در اين دوره تدريس مي شد، تا حدودي سنگين بود. در اين اواخر، همان طور که مي دانيد، يک تغييراتي پيدا شده است و کتاب هايي جايگزين کتاب هاي قبلي گرديده و طلبه با خواندن اينها با صرف و نحو آشنايي پيدا مي کند.
جامع المقدمات، خيلي کم مورد استفاده قرار مي گيرد، يا اصلاً مورد استفاده قرار نمي گيرد. البته اختلاف هست که آيا صرف ساده بهتر است، يا صرف مير و ... .
ولي آن چه مهم است اين که: اين کتاب ها جا افتاده و ممکن است در آينده، کتاب هاي روان تر، دقيق تر، و موثرتر در آشنايي طلاب با صرف و نحو، چاپ و عرضه شود.
بايد کتاب هايي نوشت و در دسترس طلاب براي فراگيري قرار داد که پس از فراگيري و خواندن آن ها، بتوانند عبارت هاي عربي، بخصوص متن هاي روايي را بخوانند، يا بتوانند به عربي صحبت بکنند.
مسأله ي مهم، مقطع بندي است. طلبه بايد چند سال مقدمات بخواند، چند سال سطح و چند سال خارج. حداقل درجه اي که براي مفسر، فقيه و اصولي لازم است، روشن بشود. اکنون مقطع بندي هاي شده است، اما دقيق نيست.
به نظر من در کميسيون آموزش، بايد اين مسأله به طور جدي دنبال شود. در سخنان مقام معظم رهبري بود که: بالآخره پايان نامه وجود دارد، يا ندارد؟ فراغت از تحصيل وجود دارد، يا ندارد؟ حوزه فارغ التحصيل هم دارد؟
طلبه شروع به درس مي کند تا آخر عمرش در حوزه مي ماند و درس مي خواند!
در سال هاي پاياني عمر، اگر کاري هم به او محول مي شود، شايد از عهده ي آن کار برنيايد. اين وضعيت، وضعيت مطلوبي نيست. بايد مقاطع مشخص بشود. بحث هايي درباره ي تغيير کتاب ها شده و مي شود. شايد کتاب لمعه، مکاسب، رسائل و کفايه را از اساتيد بگيريم و کتاب هاي ديگري را براي تدريس در اختيارشان بگذاريم، بعضي نپذيرند، مقاومت و حتي سر و صدايي هم راه بيندازند. اما نمي شود قضيه را همين جور رها کرد و گفت به جاي اصلاح، چون تشنجي در حوزه به پا مي شود، بايد از اصل کار صرف نظر کرد. اين درست نيست. بايد پي گيري کرد و کار را با تدبير و دقت به پيش برد و از اساتيد خواست که همراهي کنند، مراجع موافقت کنند و به تدريج کارها را اصلاح کرد. به عنوان نمونه عرض مي کنم: همه ي ما اطلاع داريم که در تابستان ها، تعدادي از اساتيد در حوزه مي مانند و درس و بحث براي طلابِ علاقه مند مي گذارند. در تابستان گذشته، عده اي ماندند و درسنامه اي هم تهيه شد. اين درسنامه را من ديدم. در حضور جمعي از همان اساتيد، اولاً تقدير کردم که کار خيلي خوبي کرديد گرماي تابستان قم را تحمل کرديد و به بحث و درس پرداختيد و کار علمي و تحصيلي انجام داديد. ولي از شما مي پرسم: آيا همان درس هاي معمولي و عادي را که در ايّام تحصيلي مي گفتيد و شاگردان استفاده مي کردند، در ايّام تعطيلي و تابستان، بايد همان ها خوانده بشود؟ درسنامه ي شما که همين را مي گويد. من نگاه کردم، ديدم درس هاي ايّام تعطيلي شما، همان رسائل و مکاسب و کفايه است. چرا در تابستان و ايّام تعطيلي، بحث ها و درس هاي جديدي را مطرح نمي کنيد که مورد نياز است؟ به آقايان گفتم: يک سالي حضرت امام خميني، رحمة الله عليه، در قم ماندند و مسائل مستحدثه را درس گفتند که مسائل آخر تحرير، نتيجه ي همان درس هاست.
خطاب به آقايان گفتم: شما که تابستان را قم مانديد و به خود زحمت داديد، کاش درس هايي ارائه مي داديد که مورد نياز جامعه و مورد نياز طلاب است.
اينها بايد اصلاح بشود. راه اصلاح اين گونه امور، امر و نهي و کارهاي دستوري نيست. صحبت با آقايان و مذاکره است. بايد تلاش کرد راه حلي پيدا کرد. کتاب درسي را که بناست جايگزين کتاب قبلي بشود، بايد معرفي کرد و مزاياي آن را به روشني شرح داد و ثابت کرد که مطالب، همان مطالب است، ولي بيان ساده تر است.
حوزه: آيا پيش از آن که کتاب هاي درسي و روش هاي درسي ما به طور گسترده و فراگير، در حوزه تغيير يابند، در اين باره راهکاري انديشيده شده و يا طرحي در دست است که در حوزه اي محدودتر، هر نوع تغييري در اين باب مورد امتحان و ارزيابي قرار بگيرد که اگر نتيجه بخش بود، در سرتاسر حوزه ها اين تغيير صورت بگيرد؟
استاد: يکي از راه ها که باز بايد گفت از ارشادات مقام مظعم رهبري است، اين است که چند مدرسه ي نمونه، انتخاب بشود، از مديريت اين مدرسه ها خواسته شود، برنامه ي مورد نظر را اجرا کنند که اگر موفقيت آميز بود و نتيجه رضايت بخش بود، در مدرسه هاي ديگر نيز به اجرا گذاشته شود. اگر مديران مدارس، همکاري کنند، به نظر ما اين طرح نتيجه خواهد داد. متاسفانه بعضي از مديران، خود را صاحب اختيار مطلق مي دانند و بعضي برنامه هايي دارند، که بدون هماهنگي با شوراي مديريت انجام مي گيرد. طلبه را به خواندن کتاب هايي ملزم مي کنند که جزء برنامه ي درسي حوزه نيست. حتي به برنامه هاي جاري حوزه هم توجه نمي کنند. با اين مديران بايد برخورد کرد. چطور بايد برخورد کرد؟ بعضي از اين مدارس که مديران آن ها خود را صاحب اختيار مطلق مي دانند، وابسته به بعضي از شخصيت هاست. اکنون اين موضوع در حال بررسي است. يکي از وظايف مديريت است که براي اين مشکل، راه حلي پيدا بکند. تغيير کتاب هاي درسي، به طور جدّ در شوراي عالي مورد بحث و بررسي است. طرح هم ارائه شده که نياز به کارشناسي بيش تر است تا پخته بشود. راهکار اول، شناسايي وضع موجود، به طور دقيق و بعد آسيب شناسي و رفع نواقص موجود است.
به نظر مي رسد که اگر شروع بشود، آهسته آهسته به نتايج خوبي دست بيابيم.
حوزه: آيا حضرت عالي فکر مي کنيد آقايان مراجع و اساتيد خواهند پذيرفت که از روش واحدي در آموزش پيروي کنند و کتاب هاي درسي جديد را تدريس کنند؟
استاد: در درس هاي مقدماتي کار خيلي سخت نيست. در مقدمات، هم تبديل کتاب و هم برنامه ريزي و همين طور مدرسه ي نمونه گذاشتن راحت است، به آساني صورت مي پذيرد. ولي وقتي به بالاتر رسيديم، بسياري بر اين نظر هستند که طلبه بايد آزاد باشد. خيلي از اساتيد قبول نمي کنند که طلبه در سطوح عالي تحت برنامه باشد و حتما بايد در درس هاي خاص که در مدرسه اي برقرار مي شود، شرکت کند. در جلسه اي که با آقايان داشتم، دو نفر از آقايان به شدت از اين که طلبه بايد آزاد باشد از هر درسي که پسنديد و آن را علمي تر و دقيق يافت و استاد را خوش بيان تر ديد، استفاده کند، حمايت مي کردند و مي گفتند: ما 7-8 درس رسائل يا مکاسب برگذار مي کنيم، طلبه آزاد است هر درسي را که خواست انتخاب کند. روشن است در اين جا، درس هايي شلوغ مي شود که بيش تر مورد پسند طلاب از نظر علمي و يا بيان استاد، قرار گرفته است. به نظر من برنامه نبايد به اين شکل باشد. شوراي عالي در دور گذشته تصميم گرفت که برخي از بخش ها را به داخل مدارس ببرد. درس سطح را به داخل مدارس ببرد که با مخالفت هايي روبه رو شد. تصميم شوراي عالي اين است که کليات اين مسأله تصويب بشود و اصلاح جدي در بخش آموزش انجام بگيرد.
الان مي بينيم در مدرسه ي آيت الله گلپايگاني، 650 و نزديک به 700 ساعت درس در يک روز گفته مي شود و اکثر اينها، رسائل، مکاسب و کفايه است. اگر بشود اين درس ها را محدود کرد به 10-15 استاد، اما دقيق تر، بهتر است و نيز از کتاب هاي جديدتري استفاده کرد که مباحث را ساده تر بيان کند و وقت کم تري صرف تبيين عبارات بشود و بيش تر وقت، صرف تبيين مطلب بشود تا طلبه مطلب را به دست بياورد.
اين جانب بر اين نظر هستم که بنيه ي علمي طلبه بايد بيش تر تقويت بشود، نه توان صحيح خواندن عبارت، يا مرجع ضمير معين کردن. درک اصل مطلب و نظر داشتن در خود مطلب، مهم تر است از اين که اين عبارات، اين مطلب را مي خواهد بگويد، يا آن مطلب را. عبارت را دو جور مي شود خواند و در دو جور خواندن، دو مطلب مي شود از آن استفاده کرد.
در درس هاي خارج هم بايد از آقايان مراجع درخواست کرد که مباحث جديد و مورد نياز را طرح کنند. در اين باره ديدارهايي هم با آقايان مراجع انجام مي گيرد. آقايان فضلا هم بايد کار کنند که آقايان مراجع و بزرگان حوزه که درس خارج مي فرمايند، مسائل جديد و مورد نياز را مورد بحث قرار دهند.
مثلاً آقايي که دوره ي حج را تدريس کرده است، اکنون بيايد جهاد بگويد و در جهاد مسائل بين المللي مورد ابتلا را مطرح کند. ارتباط مسلمانان با يکديگر بايد چگونه باشد؟ با اقليت ها، با کفار چگونه بايد باشد؟
مسأله ي طهارت و نجاست کفار، معاملات با کفار و ... مورد بحث قرار بگيرد. آقايان بايد به طور دقيق بحث کنند و در جهان امروز دارالاسلام و دارالحرب را مشخص کنند. اينها از فروعات کتاب جهاد است. فقها، در گذشته بحث کرده اند، ولي امروز، بيش تر به اين گونه بحث ها، احساس نياز مي شود، نه بحث هايي که مشکل پيچيده اي ندارند.
منبع: کتاب حوزه شماره 150

ae