نگاهي به رسانه منبر


 

نويسنده:سيد جواد حسيني




 

يكي از مهم ترين رسانه هاي پويا و زنده، خطابه و سخنراني است؛ آقاي دكتر مهدي محقق در مقدمه خود بر كتاب «آخرين سخنراني‌هاي راشد»(1) نكات مفيدي بيان كرده است كه با برخي اضافات، تقديم حضور خوانندگان محترم مي‌گردد.
 

خطيبان تاريخ شيعه
 

در طول تاريخ به دانشمنداني برمي‌خوريم كه چنان مهارت در امر خطابه و وعظ داشته‌اند كه انقلابي در روح مخاطب خود به وجود مي‌آوردند كه در يك يا دو جلسه، آنان احساس مي‌كردند روح و جسم شان دگرگون شده و تغيير ماهي پيدا كرده‌اند؛ اگر سنگ بودند، ياقوت گشته و اگر روباه بودند، تبديل به شير شده اند.
از اين گونه مردان، فراوان وجود دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم
1. المؤيّد في الدين داعي الدّعاه
شيرازي؛ وي در قاهره در دوره ي فاطميان، خطابه هاي ديني خود را به صورت «مجلس» القا مي‌كرد كه صدها از آن مجالس هم اكنون باقي مانده است:
او وقتي اشاره به روز عاشورا مي‌كرد و درباره ي آن مي‌گفت: «هوَ اليومُ الذّي دارَتْ فيه علي بَيت نبيّكم رَحَي الْمحنِ، و جارَت ايْدي الزّمن و هتكَ سُتُورُ الفروضِ و السُّنَنِ؛ آن روزي است كه آسياي محنت و مصيبت بر اهل بيت پيامبر شما، چرخيد و دست‌هاي روزگار [بر آنان] ستم كرد، و پرده هاي فرايض و سنت هاي ديني دريده گشت»، چنان ولوله و شوري در ميان مردم مي‌افتاد كه فرياد و ضجّه‌شان به آسمان مي‌رسيد.(2)
2. صدرالدين اصفهاني؛ او در كنار مرقد و روضه ي مقدسه ي نبويّه با آهنگ و نغمه‌هاي آميخته با حزن و طرب، با دو زبان عربي و فارسي به سخن مي پرداخت و هر گاه نام رسول اكرم(ص) را بر زبان مي‌راند، مترنّم به اين بيت مي‌گرديد:

 

هاتيك روضته تفوحُ نسيماً
صلّوا عليه و سلِّوا تسليماً

«اين بوستان و «آرام جاي» اوست، كه نسيم خوش از آن مي‌وزد، درود و سلام فراوان بر او نثار كنيد».
در اين حال، فرياد و خروش از همه برمي‌خواست.(3)
3. در برخي از اين گونه مجالس، «خطيب واعظ» متكلّم وحده نبوده؛ بلكه فرصت مي داد تا مستمعان، پرسش‌ها و ايرادها و اشكالات خود را به صورت شفاهي ويا به صورت فرستادن برگه ي سؤال بر او عرضه كنند. اين روش را ابن جبير در سفرنامه خود درباره ي رضي الدين قزويني، فقيه مدرسه ي نظاميّه ياد كرده است كه برگه هايي چند به سوي او افكنده مي شد و همه ي آنها را در دست خود جمع مي‌كرد و سپس پاسخ هر يك را مي داد.(4)
4. يكي از علما و عارفاني كه نفوذ كلام عجيبي داشت، مرحوم ملّاحسين قلي همداني بود. در اين باره به نمونه ذيل توجه بفرماييد:
مرد بسيار شروري در عراق در دوران مرحوم همداني زندگي مي‌كرد كه به «عبيد فرار» معروف بود. او حدود چهارصد نفر اعوان و اصحاب داشت؛ به گونه اي كه حكومت وقت عراق نيز از او مي‌ترسيد. همين فرد گاهي با كفش به حرم امام حسين(ع) وارد مي شد و خدّام، جرئت مخالفت نداشتند.
روزي ملّاحسين قلي با جمعي از شاگردانش در كنار حرم نشسته بودند، ديدند عبيد فرار با يارانش وارد شدند. شيخ، او را با حالت استخفاف نزد خود خواند و به او گفت: «اسمت چيست؟» جواب داد: عبيد فرار. شيخ مي‌گويد:
«افررتَ من اللهِ اَوْ من رسولِهِ؛ از خدا فرار كردي يا ازدرسول خدا؟»
او وقتي اين سخن را شنيد، بدنش شروع به لرزيدن كرد، اطرافيان زير بغل او را گرفتند و به منزل بردند. بر اثر اين جمله، آن چنان انقلابي در روح او ايجاد شد كه پس از سه روز، دار فاني را وداع كرد.(5)
از اين نمونه‌ها در تاريخ هميشه بوده اند و در اين زمان نيز لازم است واعظان و عالماني با نفوذ كلام وجود داشته باشند.
آيت‌الله مصباح يزدي در اين باره مي‌فرمايد: «يك وقت كل جمعيت حوزه در اوج خودش، در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري، حدود 700 نفر بوده است، شخصيت‌هاي برجسته اي مانند: مرحوم شاه آبادي، مرحوم ميرزا جواد آقا تبريزي و مرحوم آميرزا ابوالقاسم قمي، درس اخلاق مي‌گفتند. بعدها امام خميني(ره) اين راه را ادامه مي‌دهد. درس‌هاي اخلاق امام در مدرسه ي فيضيّه، چنان بوده است كه بعضي از بازاري‌ها مي‌گفتند: ما شاهد بوديم كه كساني در پاي اين درس غش مي‌كردند... و از بس گريه مي‌كردند، از هوش مي‌رفتند...».(6)
 

تخصص و امتيازات برخي خطبا
 

بر واعظان و خطيبان لازم است كه افزون بر اطلاعات عمومي در مسائل ديني و استفاده از روش‌هاي خطابي، دست كم در يكي از رشته هاي ديني، داراي تخصص و ورزيدگي باشند. همچنين بايد داراي برخي امتيازها و ويژگي‌ها باشند كه بتوانند در بين مردم، زمينه و جذبه ايجاد كنند. از جمله اين تخصص‌ها و ويژگي‌ها، مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

 

الف. تسلط بر اخبار
يكي از تخصص‌هايي كه براي منبري بسيار مفيد است، تسلط بر اخبار و روايات است. در اين زمينه توجه شما را به دو مورد جلب مي‌كنيم:
1. برخي از واعظان و منبري‌ها همچون: حاج شيخ مهدي واعظ و حاج شيخ عبّاس علي محقق، تسلّط زايدالوصفي به اخبار و احاديث داشتند؛ به طوري كه وقتي در مشهد شايع شده بود كه رضاخان مي‌خواهد تاب‌هاي اخبار و احاديث را از بين ببرد، مردم مشهد مي‌گفتند: «ما تا اين دو نفر را داريم، باكي نداريم؛ زيرا دوباره همه را براي ما خواهند نوشت».(7) مانند ابن ابي عمير، كه وقتي از زندان آزاد شد و دريافت رواياتي كه مخفي كرده، بر اثر بارندگي از بين رفته است، همه را دوباره بازنويسي كرد.(8)
2. سلطان الواعظين شيرازي هم بر اخبار اهل سنت و هم منابع روايي شيعه تسلط داشت. اگر كسي يك بار كتاب «شب هاي پيشاور» نامبرده را ملاحظه كند، به خوبي متوجه مي‌شود كه ايشان به خوبي بر منابع اهل سنّت تسلط دارد، تا آنجا كه در هر موضوعي روايات بسياري را با ذكر منبع و حتي صفحه آن مطرح مي‌كند. او بدين طريق، آقايان اهل سنّت حاضر در مجلس مناظره را قانع مي‌كند و سرانجام جمع بسياري از آنان شيعه مي شوند.(9)
ب. تسلط بر مسايل سياسي و اجتماعي
عامل ديگر در موفقيت و اثرگذاري يك خطيب، آگاهي به زمان و اجتماع است. دانايي سياسي و اطلاع از معضلات جامعه باعث مي شود خطيب، آگاهانه سخن بگويد و حاذقانه دردهاي مردم را درمان كند.
از جمله اين افراد، خطيب دانشمند، شيخ محمد تقي فلسفي است كه بر مسائل و مباحث اجتماعي روز تسلط داشت و آن را با روشي انتقادآميز در منابر به ويژه در مجالس ترحيم، خطاب به اولياي امور عنوان مي‌كرد.(10) شاهد اين ادّعا، سخنراني‌هاي او است كه در كتاب‌هايي چون: كودك، جوان، معاد، استيضاح و ... گردآوري شده است.
ج. تسلط بر سخن و بيان عالمانه
يك خطيب زبردست و قوي بايد بر موضوع سخن خويش و جوانب آن، تسلط كافي داشته باشد و عالمانه و محققانه سخن بگويد؛ اين امر باعث مي شود كه مردم بيش‌تر به او اعتماد و توجه كنند.
آيت‌الله حاج شيخ حسين وحيدي خراساني- كه از نوجواني آغاز به منبر رفتن كرده بود- از همان اوان، اثار بزرگي در ناصيه اش هويدا بود. از جواني و لاغر اندامي و ريزنقشي او بعيد به نظر مي آمد كه چنان تسلطي بر سخن داشته باشد و مطالب را به صورت عالمانه ادا كند و گويي مصداق اين بيت بود:

تري الرّجل النحيف فتزدريه
و في أثوابه أسدٌ هصورٌ

«مرد لاغر اندامي را مي‌بيني پس تحقيرش مي‌كني و حال آن كه در جامه هاي او شير بيشه است».

اي برادر، كوه دارم در جگر
چون شوي غرّه به شخص لاغرم(11)

د. استفاده از شعر
نكته ديگر در موفقيت براي يك خطيب، استفاده از اشعار مناسب و زيبا است و همين طور، تفهيم و توضيح سخن براي مردم؛ به گونه اي كه مطلب براي همه روشن و واضح شود. از جمله اين افراد مي‌توان به «كمالي سبزواري» اشاره كرد كه از ذوقي عرفاني برخوردار بود و در خطابه‌اش از شعر زياد استفاده مي‌كرد.(12)
ه. روشمندي و مناعت طبع
بر خطيب لازم است اخلاق اسلامي و اجتماعي را در حدّ اعلا مراعات كند؛ مانند: علوّ همّت، عزت نفس، مناعت طبع و همين طور نظم و انضباط ... از اين گونه خطبا مي‌توان به نام مرحوم «حسين علي راشد» اشاره كرد.
راشد از علوّ همت و مناعت طبع و سلامت نفس، به حدّ فراوان برخوردار بود. در منابر، زبان به تمجيد و تعريف بزرگان كشور نمي‌گشود؛ به گونه اي كه وقتي از شهزادگان سابق براي شركت در عزاداري به مسجد شيخ عبدالحسين013) وارد شدند و جمعيّت كنارِ در ورودي از جا برخاستند كه آنان را به سوي صدر مجلس راه دهند، او با تندي خطاب به مردم گفت:
«بنشينيد! اينجا مسجد است و خانه خدا است و مردم همه در آن بايد يكسان در برابر حق، خاضع و خاشع باشند»
و سپس به اين آيه شريفه (و عنت الوجوه للحيّ القيّوم)؛ (14) «و [در آن روز] چهره‌ها در برابر خداوند توانا خاضع شوند» استشهاد كرد.
درويش و غني، بنده اين خاك درند
آنان كه غني‌ترند، محتاج‌ترند
راشد در زمان دكتر مصدّق با رأي طبيعي مردم به مجلس شوراي ملي راه يافت و با يك درگيري لفظي با يكي از وكيلان كه گفته بود:
«در مجلس، جاي قال الباقر و قال الصادق نيست» دريافت كه آنجا، جاي او نيست و عطاي مجلس را به لقايش بخشيد.
راشد، ساليان متمادي در برنامه ي «شب هاي جمعه راديو ايران» به وعظ، تبليغ دين و راهنمايي مي پرداخت...
منبرهاي او، بسيار منظم و مرتّب و روشمند بود. او نخست به تحليل و تفسير آيه اي از قرآن كريم مي‌پرداخت، سپس از برخي احاديث كه در حقيقت تفصيل آن ايات بود و پرده از نقاب قرآن مي‌گشود، ياد مي‌كرد و در اين ميان، به داستان‌هاي مناسب و اشعار زيبا و روان استشهاد مي‌جُست و در پايان با ذكر چند جمله ي عربي كه از كتب مقاتِلِ مستند برگزيده بود، از سيّد شهيدان و ياران با وفاي او ياد مي‌كرد.
هر چند لحن قرائت او از عبارات عربي مقتل طوري بود كه شنوندگان را متاثر مي ساخت و چشم آنان را براي اشك ريختم آماده مي‌كرد، اما عبارات را با فارسي و شيوايي ترجمه مي‌كرد تا عارف و عامي، آن عبارات را دريابند.(15)
و. خوش صدايي
عامل ديگر كه در خطابه مي‌تواند مردم را جذب كند، زيبا سخن گفتن و با صداي زيبا و حزين روضه و مصيبت خواندن است.
برخي خطيبان، همچون: سيد محمد باقر سبزواري و حاج سيد يحيي يزدي، از لحن و آهنگ دلنشين برخوردار بودند و آن را با روشي خاص- كه آن را تكيه به صوت مي‌ناميدند- ادا مي‌كردند.(16)
 

مشورت و تبادل‌نظر خطبا
 

از امور لازم براي خطباي كشور، اين است كه با هم تبادل نظر و اطلاعات داشته باشند و جلسات مشورتي را براي منابر خويش انتخاب كنند. خوب است بدانيم اين امر در گذشته نيز وجود داشته است؛ چنان كه آقاي دكتر مهدي محقق مي نويسد:
«در همان ايّام [حدود سال 1334ش.] ما با شماري از استادان و دانشمندان، ظهرهاي چهارشنبه در تالار زير ساعت مدرسه ي عالي سپهسالار (شهيد مطهري) جمع مي شديم و به بحث‌هاي گوناگون علمي، ادبي، فلسفي و تاريخي مي‌پرداختيم.
مرحوم راشد همچون مرحوم سيد محمد كاظم عصّار، هر چند كه ناهار شركت نمي‌كردند؛ ولي ساعتي پيش از آن، با ما به بحث و گفتگو مي پرداختند. مرحوم محيط طباطبائي، مرحوم شهيد مرتضي مطهري، استاد احمد ارام، احمد راد، شيخ محمد علي حكيم شيرازي، شيخ عبدالله نوراني، سيد جعفر شهيدي، احمد مهدوي دامغاني و سيد علي موسوي بهبهاني در ميان اين جمع بودند و آنچه را مرحوم راشد در مباحثات و مفاوضات بيان مي داشت، واقعاً فصل‌الخطاب و سخن پاياني بود».(17)

پي نوشت ها :
 

1. آخرين سخنراني هاي راشد، با مقدمه دکتر مهدي محقق، انتشارات اطلاعات، ج2، 1386 ش.
2. همان، ص 11 و 12.
3. همان، ص 12.
4. همان.
5. ر.ک: عبرت ها در آينه داستان ها، احمد دهقان، ص 47 و 48، قم، انتشارات نهاوندي، 1378.
6. مجله حوزه، ش 131 و 132، ص 129 و 130.
7. آخرين سخنراني هاي راشد،ص 13.
8. رجال نجاشي، احمد بن نجاشي، ص 326، قم، جامعه مدرسين، چ 4، 1413ق.
9. ر.ک: شب هاي پيشاور، سلطان الواعظين شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1370 ش، (مقدمه).
10. آخرين سخنراني هاي راشد، ص 13.
11. همان، ص 14.
12. همان.
13. مسجدي در بازار تهران، معروف به «مسجد آذربايجاني ها».
14. طه/ 111.
15. آخرين سخنراني هاي راشد، ص 16 و 17.
16. همان، ص 14.
17. همان، ص 19.
 

منبع:نشريه فرهنگ کوثر شماره 80