طلاق چرا؟ ازدواج مجدد کی؟


 

 

 

براي ازدواج مجدد 2 سال صبر کنيد!
 

توصيه‌هاي دکتر پروين ناظمي به آنهايي که تازه طلاق گرفته‌اند
دوران بعد از طلاق، دوران حساس و پرخطري است و اگر زن و مرد و اطرافيان‌شان در اين مدت رفتار نامناسب و نسنجيده‌اي داشته باشند، آسيب‌ها و خطرهاي طلاق چند برابر خواهد شد.
اين در حالي است که با گذشت زمان، بسياري از مشکل‌هاي دوران جدايي کاهش مي‌يابد؛ به‌طوري که افراد با بحران‌هاي ناشي از طلاق خود کنار مي‌آيند و گاهي تصميم مي‌گيرند ازدواج مجدد داشته باشند. اما سوال اينجاست که چگونه مي‌توان دست به انتخاب درستي زد تا اشتباهات گذشته تکرار نشود؟ اصلا براي ازدواج مجدد بايد چه ملاک‌هايي را مدنظر قرار داد؟ اگر به دنبال پاسخي براي اين پرسش‌ها هستيد، به شما توصيه مي‌کنيم گفت‌وگوي ما را با دکتر پروين ناظمي، مشاور و مدرس دانشگاه آزاد اسلامي، بخوانيد.
خانم دکتر! افراد بعد از طلاق چه احساسي دارند و چگونه با اين احساس کنار مي‌آيند؟
بلافاصله بعد از جدايي براي بيشتر افراد يک دوره‌ تضاد، دوگانگي عاطفي و تغييرات خلقي شديد به وجود مي‌آيد. تضاد از اين جهت که فرد طلاق‌گرفته، ترديد دارد کاري که انجام داده درست بوده و اينکه آيا مي‌توانسته کار بهتري انجام دهد يا نه. دوگانگي عاطفي هم به اين ترتيب است که فرد در عين حال که از همسر سابق خوشش نمي‌آيد، همزمان نسبت به او احساس مثبتي هم دارد زيرا ممکن است بعضي از جنبه‌هاي وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغييرات خلقي شديد هم به اين معني که گاهي اوقات، فرد احساس تاسف مي‌کند چون فکر مي‌کند مي‌توانسته بهتر رفتار کند يا احساس شرم در او به وجود مي‌آيد. به اين دليل که در يکي از نهادهاي مهم اجتماعي که ازدواج و تشکيل خانواده است، شکست خورده است.

افسردگي هم در اين دوران شايع است؟
 

بله؛ زيرا فرد نمي‌داند چه وضعيتي در انتظار اوست. به طور کلي، در دوره‌ پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم مي‌آميزند. البته ممکن است بعضي اوقات، فرد احساس راحتي کند چون فکر مي‌کند ديگر فشارها تمام شده اما ترس از آينده‌ نامعلوم، اين احساس راحتي موقت را از بين مي‌برد. در اين دوران، افراد با يادآوري‌هاي مکرر گذشته و بررسي رابطه‌ از هم‌گسيخته‌ شان، دچار اختلال تمرکز مي‌شوند و نمي‌توانند به هيچ‌چيزي به طور طبيعي فکر کنند. آنها به طور کلي با عواطف رنج‌آور و منفي روبه‌رو هستند؛ چه کساني که خودشان مايل به جدايي بوده‌اند (به‌عنوان نمونه طلاق توافقي) و چه کساني که مايل نبوده‌اند.

بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
 

به‌عنوان نمونه موضوعات مالي که اغلب بعد از طلاق نيز زن و مرد را به هم مربوط مي‌کند به خودي خود باعث ايجاد تنش مي‌شود. اين موضوع به‌خصوص در کشور ما به‌دليل وجود مهريه خيلي متداول است چون مهريه‌ در ابتداي ازدواج با اين فرض تعيين مي‌شود که قرار نيست، هيچ‌وقت پرداخت شود اما موقع طلاق معلوم مي‌شود که قضيه جدي است. به همين دليل، بعضي‌ خانم‌ها براي گرفتن مهريه‌شان از راه قانوني وارد مي‌شوند و به‌عنوان نمونه همسرشان را به زندان مي‌اندازند و کشمکش‌هايي ايجاد مي‌شود که به مشکل‌هاي جدايي اضافه مي‌کند. حتي موضوع نگهداري از فرزندان- اگر فرزندي وجود داشته باشد- معمولا دردسرساز است. از طرف ديگر، افراد بعد از جدايي مجبور مي‌شوند براي طلاقشان داستان اختراع کنند تا هم خودشان و هم اطرافيانشان را قانع کنند.
با توجه به مسايلي که گفتيد، چه اتفاقي مي‌افتد که افراد بعد از جدايي تصميم به ازدواج مجدد مي‌گيرند؟
در بسياري از موارد، فرار از بحران‌هاي ناشي از طلاق، به‌عنوان نمونه بروز مشکل‌هاي مالي، رواني و اجتماعي، فرار از حرف‌ها و طعنه‌هاي اطرافيان و حتي ترس از تنهايي موجب مي‌شود تا افراد مدت کوتاهي بعد از طلاق به فکر ايجاد يک رابطه جديد عاطفي باشند و اين بسيار خطرناک است. به همين دليل توصيه مي‌شود چه خانم‌ها و چه آقايان زماني تصميم به داشتن يک رابطه جديد بگيرند که از نظر عاطفي و رواني و احساسي کاملا خنثي باشند و مطمئن شوند که تصميمات آنها منطقي خواهد بود. گاهي نيز افراد به دليل اينکه به همسر سابق خود و اطرافيان ثابت کنند که مقصر اصلي جدايي طرف مقابل شان بوده است، خيلي زود به فکر ازدواج مجدد مي‌افتند تا خود را محکم، بي‌تفاوت و بي‌نقص نشان دهند و همه تقصيرها را گردن همسر سابق خود بيندازند.
چه مدت زماني لازم است تا افراد به اين احساس خنثي که به آن اشاره کرديد، برسند؟
نمي‌توان زمان خاصي تعيين کرد زيرا شرايط افراد با يکديگر متفاوت است اما يکي از مهم‌ترين توصيه‌هاي متخصصان در شرايط شکست عاطفي يا طلاق اين است که افراد بلافاصله وارد جريان عاطفي ديگري نشوند و حداقل به يک دوره زماني نياز است تا ناملايمات وارده از رابطه قبلي را شناسايي و از طريق راهکارهاي صحيح ترميم شوند. البته بسيارند افرادي که يک رابطه عاطفي مشکل‌دار را با شروع يک رابطه عاطفي ديگر قطع مي‌کنند که اين رفتار بسيار خطرناک است و زوجين را در زندگي مشترک دچار مشکل مي‌کند. البته نبايد فراموش کرد که بعضي زودتر با طلاق خود کنار مي‌آيند اما برخي ديگر خيلي سخت شرايط جديد و جدايي را مي‌پذيرند اما به طور کلي توصيه مي‌شود که افراد بعد از طلاق تا حداقل 2سال به فکر ازدواج مجدد نيفتند.
حالا اگر فردي با بحران طلاق کنار آمد و تصميم به داشتن يک رابطه عاطفي جديد گرفت، بايد چه نکاتي را مد نظر قرار دهد؟
مهم‌ترين نکته اين است که قبل از هرگونه تصميمي براي ايجاد يک رابطه جديد، علل طلاق خود را بررسي کند و بفهمد که چقدر در بروز اين جدايي مقصر بوده و مشورت با يک مشاور خانواده بهترين راهکار است زيرا مشاوره به فرد کمک مي‌کند تا در انتخاب مجدد خود بهتر تصميم بگيرد و از تجربه شکست خود استفاده کند و مهارت‌هاي حفظ زندگي مشترک را بياموزد. ببينيد، ازدواج مجدد به مراتب سخت‌تر از ازدواج اول است زيرا اگر با شکست مواجه شود، آثار زيان بار اجتماعي و رواني گسترده‌تري را به ارمغان مي‌آورد. بنابراين انتخاب دوم بسيار حساس‌تر از اولين انتخاب است. هنگام ازدواج مجدد فرد بايد همه شرايط اوليه ازدواج مانند شرايط اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، شخصيتي و خانوادگي طرف مقابل خود را در نظر بگيرد و کاملا محتاط عمل کند و مطمئن شود تصميم يراي ازدواج مجدد از روي احساس و فرار از بحران‌هاي دوران طلاق نيست. در عين حال، اگر قرار باشد با همان ديدگاه‌هاي نادرست ازدواج و اشتباه‌هاي قبلي را تکرار ‌کند، با شکست دوم مواجه مي‌شود. اگر بچه‌اي هم در اين بين وجود داشته باشد تصميم براي انتخاب مجدد بسيار حساس‌تر و سخت‌تر مي‌شود.
به اين دليل که ممکن است فرزند يا فرزندان در ازدواج مجدد والدين لطمه ببينند؟
فرزندان در قضيه طلاق والدين گاهي حتي بيشتر از خود زن و مرد آسيب مي‌بينند. آنها اين آمادگي را دارند که هر بحران و مشکلي را به خودشان نسبت بدهند. مهم نيست سن‌شان زياد يا کم باشد چون هر کسي هميشه براي پدر و مادرش کودک است. پس پدر و مادر بعد از طلاق وظيفه دارند طوري برخورد کنند که بچه‌ها خودشان را در طلاق آنها مقصر ندانند. به‌عنوان نمونه از گفتن جمله‌هايي از اين قبيل که «اگر به خاطر تو نبود، خيلي زودتر جدا مي‌شدم،» بپرهيزند يا از بدگويي و تحقير يکديگر در مقابل بچه‌ها خودداري کنند. بلکه برعکس، زحمات ديگري را به بچه‌ها گوشزد و به آنها بگويند که بعضي‌وقت‌ها، دو نفر که آدم‌هاي سالم و مثبتي هم هستند، ممکن است در روابط‌شان با هم مشکل پيدا کنند. بهتر است پدر و مادر، حرف‌هايي را که قرار است به بچه‌ها بگويند با هم هماهنگ کنند چون اگر هر کدام يک داستان متفاوت بگويد، از نظر بچه، معني‌اش اين است که هيچ‌کدام درست نمي‌گويند. گاهيصدمه ناشي از طلاق بسيار کمتر از ازدواج مجدد والدين است. بنابراين چه پدر و چه مادر موظفند فرزند خود را براي پذيرفتن شرايط جديد آماده کنند تا کودک مطمئن شود که قرار نيست فرد ديگري جاي پدر يا مادر آنها را بگيرد. در اين بين حق طبيعي فرزندان است که در انتخاب مجدد پدر يا مادر خود دخالت کنند. توصيه مي‌کنم حتي‌الامکان تا زماني که فرزند يا فرزندان‌شان کوچک‌تر هستند (قبل از 12 سالگي بچه‌ها) ازدواج مجدد داشته باشند زيرا بعد از اين سنين واکنش‌ها شديدتر و آسيب‌هاي عاطفي و رواني بچه‌ها نيز بيشتر است؛ حتي اگر در ظاهر با ازدواج مجدد پدر يا مادر خود کنار بيايند.
منبع:www.salamat.com