حمله پس از قطعنامه
حمله پس از قطعنامه
حمله پس از قطعنامه
روزهاي آخر جنگ، دشمنان خارجي، عراق را بسيار تجهيز کرده بودند؛ سلاح هاي شيميايي، مدرن ترين مهمات و کمک هاي مالي بسيار ، باعث شده بود که فشار سختي بر نيروهاي ما وارد شود.
دشمنان قسم خورده انقلاب، آمده بودند تا ما را به زانو درآورند، اگر تا قبل از اينها به صورت غير مستقيم به عراق کمک مي کردند، اما ديگر با تحريمهايي که ما را مواجه مي کردند، دشمني شان را آشکار کرده بودند. سرنگوني هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران و شهادت مظلومانه 290 نفراز سرنشينان آن يک نمونه از هزاران حمايتهاي گستاخانه آمريکا و غرب بود که بر جهانيان آشکار شد.
عراق هم دست به حملات سنگيني زد و همه اين عوامل باعث شدند تا ايران از مناطقي که مستقر بود عقب نشيني کند، يعني ديگرد در خاک عراق نماندو حتي در بعضي جاها عراق وارد خاک ايران شد، از جمله مي توان به قصرشيرين و جاهايي از جبهه مياني اشاره کرد.
و عمده نيروهاي ما که در علميات والفجر10 شرکت کرده بودند در غرب کشور مستقر بودند، البته گردانهايي هم در جزاير و شلمچه مستقر بودند از جمله دو گردان از لشکر امام حسين(ع) در فاو و در خط ام القصر باقي مانده بودند.
لذا وضعيتي ايجاد شد که ايران قطعنامه 598 را قبول کند. البته اين قطعنامه در تيرماه سال 66 بعد از پيروزي هايي که ما در شلمچه (کربلاي 5) به دست آورده بوديم، صادر شده بود، اما حدود يک سال ايران روي بندهاي قطعنامه و اولويت هايي که به عراق داده بودند، بحث داشت، نه قطعنامه را رد کرده بود ونه پذيرفته بود. تا اينکه در 27 تيرماه سال 67 با بررسي شرايط در شوراي عالي دفاع و تاييد حضرت امام خميني (ره) ايران طي نامه به دبير کل سازمان ملل قطعنامه را پذيرفت.و براي رفع هر گونه شبهه و شايعات در پيام تاريخي امام (ره) که به جام زهر معروف شد، علل پذيرش و مصلحت آن براي عموم مردم نيز بيان شد.
لذا بعد اين قضيه، ما تا نزديکي شلمچه عقب نشيني کرديم و به نوعي در نزديکي شلمچه خط تشکيل داديم و لشکر امام حسين (ع) نيز در همين خط مستقر شد.
بعد از پذيرش قطعنامه توسط ايران، عراق جنگ هاي وسيع تبليغاتي را آغاز کرد، سخنراني هايي که صدا و طارق عزيز داشتند بيانگر اين موضوع بود که ايران موقتا قطعنامه را پذيرفته است و براي اينکه تجديد قوا کند آتش بس را قبول کرده است.
آنها فکر مي کردند که ايران ضعيف شده است و به خاطر اينکه فرصت تجديد قوا را از ما بگيرند .3 روز بعد از پذيرش قطعنامه به ما حمله کردند.
البته آنها مي خواستند با پيشروي در خاک ما و گرفتن اسراي بيشتر اولويت هاي قطع نامه را به خود اختصاص داده و در شرايط پذيرش آتش بس بتوانند به ما زور بگويند و حرف اول را بزنند.
اين گونه بود که عراق با همه قوا از محور شلمچه کوشک و طلائيه به ما حمله کرد، البته لشکر14 امام حسين(ع) جلوي پيشروي دشمن را گرفت. ابتدا جاده شلمچه در آن طرف پل نو را منفجر کرديم، و خطوط دفاعي تشکيل داديم، و نگذاشتيم از رودخانه عرايض جلوتر بيايند. دشمن با توجه به مقاومتي که از نيروهاي ايران در سمت خرمشهر ديد، سعي کرد از جبهه هاي بالايي فشار بياورد و از طرف طلائيه و کوشک وارد شد و پادگان حميد را گرفت و تا نزديکي هاي اهواز پيش آمد و حرکت خويش را به سمت سه راه حسينيه آغاز کرد.
يکي از ويژگي هاي لشکر 14 امام حسين(ع) در آخر جنگ اين بود که مقر نيروهايش به مناطق جنگي نزديک بود، اولاً نيروهايي در خط مقدم و در اطراف خرمشهر مستقر بودند که موفق شدند جلوي دشمن را در پل نو بگيرند. و دوما گردانهايي هم در شهرک دارخوين در 25 کيلومتري سه راه حسينيه و مقري هم در اين طرف رودخانه داشتيم.
لذا با ورود عراق، نيروهاي لشکر امام حسين (ع) به سمت سه راه حسنيه رفتند به طوري که در يک روز در اين سه راه يک گردان جلوي دشمن را گرفت و خط دفاعي تشکيل داد تا دشمن نتواند به طرف خرمشهر بيايد. و از طر ف جاده اهواز- خرمشهر با عمليات شبانه وتلاش نيروهاي تخريب، جلوي دشمن را مانع، و خط پدافندي تشکيل داديم.
در اين زمان پيام حضرت امام (ره) به فرماندهان و زيرمجموعه هاي سپاه، قوت قلبي براي مقاومت نيروها شد، امام فرموده بود: «سپاه بايد ايستادگي کند، اينجا ديگر جنگ اسلام در برابر کفر است، يا بايد سپاه از بين برود و يا جلوي دشمن گرفته شود.» مقام معظم رهبري هم که آن زمان رئيس جمهور بودند، در نماز جمعه فرمودند: من به جبهه ها مي روم، و هر کس که مي تواند بيايد.
اين دو عامل معنوي، فضايي را در کشور ايجاد کرد که براساس آمارها حدود 120000 نفر از کشور به مناطق اعزام شدند و در واقع يک بسيج عمومي ديگر، مانند اوايل جنگ به وجود آمد.
لشکر امام حسين(ع) که تا آن زمان 10گردان بيشتر نداشت، چيزي حدود 16 گردان را سازماندهي کرد. در پادگانها، ديگر جايي براي نيروها نبود و اعلام شد، افراد به صورت انفرادي به جبهه ها نيايند و فقط در قالب سازماندهي اعزام شوند و همه اين عوامل دست به دست هم داد که عراق تا مرزهاي بين المللي عقب نشيني کند.
اين وضعيت، روزهاي آغازين جنگ را تداعي کرد، عراق مانند روزهاي نخست تا داخل کشور آمده بود و ما توانسته بوديم طي 24 ساعت آنها را به عقب برانيم و آنها تا 3 روز بعد در جبهه غرب نيز اين وضعيت را تکرار کردند، و در واقع عراق از 27 تير تا 3 مرداد عمليات کرد، اشغال نمود وما دفاع کرديم و آنها را به عقب رانديم و در طول اين يک هفته انگار تمام اتفاقات جنگ 8 ساله تکرار شد و خيلي رشادت ها خلق شد و به عراق نشان داديم که ديگر نمي تواند به طرف ايران بيايد و نگذاشتيم به هدفش برسد.
عراق بعد از سوم مرداد و عقب نشيني از غرب، کار ديگري را شروع کرد. صدام منافقين را حمايت نموده و نيروهايي که سالها در عراق آموزش ديده بودند و حتي در جنگ هم در بعضي از مناطق حضور يافته بودند را از جبهه مياني راهي ايران کرد.
منافقين از اين فرصت استفاده کرده و از طريق جبهه مياني راهي سرپل ذهاب و اسلام آباد شدند و بعضي از اين شهرها نيروهاي حزب الله را در ميادين به دار زدند و بعضي جاها را به آتش کشيدند و تصميم داشتند به طرف کرمانشاه بيايند که در گردنه چهار زبر نزديک کرمانشاه، نيروهاي اوليه بسيج و سپاه جلويشان را گرفتند و بلافاصله نيروهاي اسلام به آنجا اعزام شدند و طرح علميات آغاز شد. در6 مرداد عمليات مرصاد به فرماندهي شهيد صياد شيرازي طراحي و اجرا شد. در اين عمليات تيپ نبي اکرم، تيپ حضرت مسلم و گرداني هم از ايلام با کمک مؤثر هوانيروز به منافقين حمله کرده و تلفات زيادي به آنان وارد نمودند. و تيپي از لشکر27 محمد رسول الله تقريباً از وسط و عقب به منافقين يورش برده وآنها را محاصره نمودند. در اين وضعيت، هلي کوپترها و بالگردها از يک طرف و نيروي زميني نيز از طرف ديگر به آنها حمله کردند و تعداد زيادي از آنها اسير و تعدادي هم کشته شدند و بقيه که در خارج از محدود محاصره بودند فرار کردند، و تجهيزات آنها باقي ماند ونهايتاً عمليات مرصاد با پيروزي نيروهاي اسلام در آن منطقه پايان يافت.
نيروهاي لشکر امام حسين (ع) به اتفاق لشکرهاي ديگر از جمله نجف اشرف که در جبهه جنوب مستقر و توانسته بودند دشمن را به عقب برانند با شروع عمليات منافقين، مأموريت يافتند که به غرب بيايند ولي وقتي ما رسيديم عمليات تقريباً تمام شده بود.
عراق بعد از شکستي که در عمليات مرصاد خورده بود ديگر اميدي نداشت، ولي هنوز قطع نامه را نپذيرفته بود، که با پيگيري مجامع بين المللي برايش فرصتي 10 روزه تعيين شد تا آتش بس برقرار شود و نهايتا ً در 15 مرداد سال 67 صدام نيز قطعنامه را پذيرفت و به حول و قوه الهي با مقاومت مردم و رزمنده ها، آخرين اميدهاي صدام، نقش برآب شد و ما در آخرين دفاع به موفقيت هايي دست يافتيم که براي هميشه تاريخ مدال افتخاري برسينه اين ملت شد.
منبع: نشريه يارا- 1389
/ج
دشمنان قسم خورده انقلاب، آمده بودند تا ما را به زانو درآورند، اگر تا قبل از اينها به صورت غير مستقيم به عراق کمک مي کردند، اما ديگر با تحريمهايي که ما را مواجه مي کردند، دشمني شان را آشکار کرده بودند. سرنگوني هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران و شهادت مظلومانه 290 نفراز سرنشينان آن يک نمونه از هزاران حمايتهاي گستاخانه آمريکا و غرب بود که بر جهانيان آشکار شد.
عراق هم دست به حملات سنگيني زد و همه اين عوامل باعث شدند تا ايران از مناطقي که مستقر بود عقب نشيني کند، يعني ديگرد در خاک عراق نماندو حتي در بعضي جاها عراق وارد خاک ايران شد، از جمله مي توان به قصرشيرين و جاهايي از جبهه مياني اشاره کرد.
و عمده نيروهاي ما که در علميات والفجر10 شرکت کرده بودند در غرب کشور مستقر بودند، البته گردانهايي هم در جزاير و شلمچه مستقر بودند از جمله دو گردان از لشکر امام حسين(ع) در فاو و در خط ام القصر باقي مانده بودند.
لذا وضعيتي ايجاد شد که ايران قطعنامه 598 را قبول کند. البته اين قطعنامه در تيرماه سال 66 بعد از پيروزي هايي که ما در شلمچه (کربلاي 5) به دست آورده بوديم، صادر شده بود، اما حدود يک سال ايران روي بندهاي قطعنامه و اولويت هايي که به عراق داده بودند، بحث داشت، نه قطعنامه را رد کرده بود ونه پذيرفته بود. تا اينکه در 27 تيرماه سال 67 با بررسي شرايط در شوراي عالي دفاع و تاييد حضرت امام خميني (ره) ايران طي نامه به دبير کل سازمان ملل قطعنامه را پذيرفت.و براي رفع هر گونه شبهه و شايعات در پيام تاريخي امام (ره) که به جام زهر معروف شد، علل پذيرش و مصلحت آن براي عموم مردم نيز بيان شد.
لذا بعد اين قضيه، ما تا نزديکي شلمچه عقب نشيني کرديم و به نوعي در نزديکي شلمچه خط تشکيل داديم و لشکر امام حسين (ع) نيز در همين خط مستقر شد.
بعد از پذيرش قطعنامه توسط ايران، عراق جنگ هاي وسيع تبليغاتي را آغاز کرد، سخنراني هايي که صدا و طارق عزيز داشتند بيانگر اين موضوع بود که ايران موقتا قطعنامه را پذيرفته است و براي اينکه تجديد قوا کند آتش بس را قبول کرده است.
آنها فکر مي کردند که ايران ضعيف شده است و به خاطر اينکه فرصت تجديد قوا را از ما بگيرند .3 روز بعد از پذيرش قطعنامه به ما حمله کردند.
البته آنها مي خواستند با پيشروي در خاک ما و گرفتن اسراي بيشتر اولويت هاي قطع نامه را به خود اختصاص داده و در شرايط پذيرش آتش بس بتوانند به ما زور بگويند و حرف اول را بزنند.
اين گونه بود که عراق با همه قوا از محور شلمچه کوشک و طلائيه به ما حمله کرد، البته لشکر14 امام حسين(ع) جلوي پيشروي دشمن را گرفت. ابتدا جاده شلمچه در آن طرف پل نو را منفجر کرديم، و خطوط دفاعي تشکيل داديم، و نگذاشتيم از رودخانه عرايض جلوتر بيايند. دشمن با توجه به مقاومتي که از نيروهاي ايران در سمت خرمشهر ديد، سعي کرد از جبهه هاي بالايي فشار بياورد و از طرف طلائيه و کوشک وارد شد و پادگان حميد را گرفت و تا نزديکي هاي اهواز پيش آمد و حرکت خويش را به سمت سه راه حسينيه آغاز کرد.
يکي از ويژگي هاي لشکر 14 امام حسين(ع) در آخر جنگ اين بود که مقر نيروهايش به مناطق جنگي نزديک بود، اولاً نيروهايي در خط مقدم و در اطراف خرمشهر مستقر بودند که موفق شدند جلوي دشمن را در پل نو بگيرند. و دوما گردانهايي هم در شهرک دارخوين در 25 کيلومتري سه راه حسينيه و مقري هم در اين طرف رودخانه داشتيم.
لذا با ورود عراق، نيروهاي لشکر امام حسين (ع) به سمت سه راه حسنيه رفتند به طوري که در يک روز در اين سه راه يک گردان جلوي دشمن را گرفت و خط دفاعي تشکيل داد تا دشمن نتواند به طرف خرمشهر بيايد. و از طر ف جاده اهواز- خرمشهر با عمليات شبانه وتلاش نيروهاي تخريب، جلوي دشمن را مانع، و خط پدافندي تشکيل داديم.
در اين زمان پيام حضرت امام (ره) به فرماندهان و زيرمجموعه هاي سپاه، قوت قلبي براي مقاومت نيروها شد، امام فرموده بود: «سپاه بايد ايستادگي کند، اينجا ديگر جنگ اسلام در برابر کفر است، يا بايد سپاه از بين برود و يا جلوي دشمن گرفته شود.» مقام معظم رهبري هم که آن زمان رئيس جمهور بودند، در نماز جمعه فرمودند: من به جبهه ها مي روم، و هر کس که مي تواند بيايد.
اين دو عامل معنوي، فضايي را در کشور ايجاد کرد که براساس آمارها حدود 120000 نفر از کشور به مناطق اعزام شدند و در واقع يک بسيج عمومي ديگر، مانند اوايل جنگ به وجود آمد.
لشکر امام حسين(ع) که تا آن زمان 10گردان بيشتر نداشت، چيزي حدود 16 گردان را سازماندهي کرد. در پادگانها، ديگر جايي براي نيروها نبود و اعلام شد، افراد به صورت انفرادي به جبهه ها نيايند و فقط در قالب سازماندهي اعزام شوند و همه اين عوامل دست به دست هم داد که عراق تا مرزهاي بين المللي عقب نشيني کند.
اين وضعيت، روزهاي آغازين جنگ را تداعي کرد، عراق مانند روزهاي نخست تا داخل کشور آمده بود و ما توانسته بوديم طي 24 ساعت آنها را به عقب برانيم و آنها تا 3 روز بعد در جبهه غرب نيز اين وضعيت را تکرار کردند، و در واقع عراق از 27 تير تا 3 مرداد عمليات کرد، اشغال نمود وما دفاع کرديم و آنها را به عقب رانديم و در طول اين يک هفته انگار تمام اتفاقات جنگ 8 ساله تکرار شد و خيلي رشادت ها خلق شد و به عراق نشان داديم که ديگر نمي تواند به طرف ايران بيايد و نگذاشتيم به هدفش برسد.
عراق بعد از سوم مرداد و عقب نشيني از غرب، کار ديگري را شروع کرد. صدام منافقين را حمايت نموده و نيروهايي که سالها در عراق آموزش ديده بودند و حتي در جنگ هم در بعضي از مناطق حضور يافته بودند را از جبهه مياني راهي ايران کرد.
منافقين از اين فرصت استفاده کرده و از طريق جبهه مياني راهي سرپل ذهاب و اسلام آباد شدند و بعضي از اين شهرها نيروهاي حزب الله را در ميادين به دار زدند و بعضي جاها را به آتش کشيدند و تصميم داشتند به طرف کرمانشاه بيايند که در گردنه چهار زبر نزديک کرمانشاه، نيروهاي اوليه بسيج و سپاه جلويشان را گرفتند و بلافاصله نيروهاي اسلام به آنجا اعزام شدند و طرح علميات آغاز شد. در6 مرداد عمليات مرصاد به فرماندهي شهيد صياد شيرازي طراحي و اجرا شد. در اين عمليات تيپ نبي اکرم، تيپ حضرت مسلم و گرداني هم از ايلام با کمک مؤثر هوانيروز به منافقين حمله کرده و تلفات زيادي به آنان وارد نمودند. و تيپي از لشکر27 محمد رسول الله تقريباً از وسط و عقب به منافقين يورش برده وآنها را محاصره نمودند. در اين وضعيت، هلي کوپترها و بالگردها از يک طرف و نيروي زميني نيز از طرف ديگر به آنها حمله کردند و تعداد زيادي از آنها اسير و تعدادي هم کشته شدند و بقيه که در خارج از محدود محاصره بودند فرار کردند، و تجهيزات آنها باقي ماند ونهايتاً عمليات مرصاد با پيروزي نيروهاي اسلام در آن منطقه پايان يافت.
نيروهاي لشکر امام حسين (ع) به اتفاق لشکرهاي ديگر از جمله نجف اشرف که در جبهه جنوب مستقر و توانسته بودند دشمن را به عقب برانند با شروع عمليات منافقين، مأموريت يافتند که به غرب بيايند ولي وقتي ما رسيديم عمليات تقريباً تمام شده بود.
عراق بعد از شکستي که در عمليات مرصاد خورده بود ديگر اميدي نداشت، ولي هنوز قطع نامه را نپذيرفته بود، که با پيگيري مجامع بين المللي برايش فرصتي 10 روزه تعيين شد تا آتش بس برقرار شود و نهايتا ً در 15 مرداد سال 67 صدام نيز قطعنامه را پذيرفت و به حول و قوه الهي با مقاومت مردم و رزمنده ها، آخرين اميدهاي صدام، نقش برآب شد و ما در آخرين دفاع به موفقيت هايي دست يافتيم که براي هميشه تاريخ مدال افتخاري برسينه اين ملت شد.
منبع: نشريه يارا- 1389
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}