تربيت ولايي؛ اصلي ترين مباني تربيت ديني (4)


 

نويسنده: محمد حسن ميرزامحمدي*
رحيمه رسولي**




 

5.تبيين وظايف و حقوق همة خلقت، به ويژه انسان
 

از آنجا كه نبي اكرم (ص) محور كل خلقت است وهمه عالم متناسب با حضرت خلق شده است، همچنان که گوش وچشم و... به تبع حق انسان قرار داده شده است و رشد آنها متناسب با رشد انسان است و اختلافات موجود در قوا هم متناسب با تفاوت ظرفيت هاي آنها بوده است، نعمت هايي در اختيار او قرار مي‌گيرد كه اندازة ظرفيت عبادت اوست.(1)
پس اگر همة مخلوقات در مسير كمال خودشان حركت كنند، دقيقاً كاروان هستي بر محور نبي اكرم(ص) به طرف خداي متعال حركت مي‌كند. چون محور حق، ظرفيت نبي اكرم(ص) است كه خداي متعال در خلقت قرار داده است، حق همه عالم اين است كه به تبع آن روح كلي خلقت، به طرف خدا حرکت کنند. و براي هر موجودي، متناسب با ظرف وقربش به نبي اکرم صلي الله عليه وآله حقوقي جعل مي کند.(2) خداي متعال يك هدف واحد و يك رهبري و يك امامت براي آنها قرار داده است. بنابراين، اگر همه در جاي خود و متناسب با ظرف خودشان آن ولايت را بپذيرند، در استيفاي حقوق، همگي به صورت هماهنگ حق شان استيفا مي‌شود.(3)

مراحل حصول معرفت به نورانيت ائمه(ع)
 

در پاسخ به اين پرسش كه اينكه چگونه بتوانيم به نورانيت ائمه اطهار(ع)معرفت حاصل كنيم، مي‌توان گفت تحمل ولايت، اصلي ترين و سخت ترين تكليف است، ولي با طي مراحلي قابل حصول است كه در روايات آمده است: «شما به مقام صلاح نمي‌رسيد و صالح نمي‌شويد تا معرفت پيدا كنيد و معرفت پيدا نمي‌كنيد تا تصديق كنيد و تصديق نمي‌كنيد تا به مقام تسليم برسيد».(4) پس جريان معرفت، از بستر اراده انسان عبور مي‌كند. بنابراين، معرفت چيزي نيست كه فقط با برهان و استدلال حاصل شود، بلكه معرفت مستند به اراده انسان است و آن هم بعد از تسليم و تصديق حاصل مي‌شود. البته تسليم پايان راه نيست، بلكه تسليم اول راه است و با آن حركت آغاز مي‌شود.(5)
در روايت ديگري آمده است: «كسي ما را دوست نمي‌گيرد مگر اينكه خدا قلبش را تطهير كند و خدا قلبي را تطهير نمي‌كند، مگر اينكه تسليم ما شود و مقام سلم پيدا كند» (كافي، باب الائمه، به نقل، به ازميرباقري). «يسلموا» فعل مضارع است؛ يعني هميشه تسليم ماست تا اين كه به مقام سلم برسد. براساس «فاذا سلماً لنا سلًمه الله»، به احتمال مراتب از طرف بالاست؛ زيرا حب و ولا، تطهير لازم دارد و براي تطهير، تسليم لازم است. پس آغاز از تسليم است و نه از حب؛ حب مرتبة پاياني است. اگر كسي به مقام حب و ولا رسيد، او به باطن ولايت راه پيدا كرده است. ايمان همان مقام حب است و مقام حب بعد از مقام تسليم و تطهير است.(6)

آثار ولايت پذيري
 

آثار ولايت پذيري را مي‌توان به پنج دسته تقسيم كرد:

الف) منيت و نتيجة آن (تطهير)
 

اگر كسي اين مسير را طي كرد، در نتيجة حب و تطهير و تسليم، انسان به مقام امنيت و سلم مي‌رسد؛ زيرا «ولايت شما را مخصوص ما قرار نداد، الاً براي پاك نمودن خلقت ما، وطهارتي براي نفوس ما، و كفاّره گناهان ما».(7)
پس او از سكرات مرگ و شدايد و بلاهاي دنيا به راحتي عبور مي‌كند. در متن بلا، در وادي ايمن است و هيچ رنجي نمي‌برد. بلا به او ضررنمي‌رساند و امنيت او را نمي‌گيرد. انساني كه به مقام سلم در مقابل ولي خدا مي‌رسد، خداي متعال او را تطهير مي‌كند. «من حسن ايمانه كثر بلائه»؛ يعني وقتي ايمان مؤمن نيكو مي‌شود، بلايش فراوان مي شود. وقتي خداي متعال با گره ايمان مؤمن را مي گيرد، سوهان بلاء را مي‌كشد و او را تطهير مي‌كند. وگرنه انسان فرار مي‌كند.(8)

ب) تسليم و نتيجة آن (ايمان و تنوير)
 

«سلم» يعني انسان در همة مراتب وجود حتي در باطن خودش تسليم بشود و هيچ مقاومتي در باطن هم نداشته باشد. اگر او در مقابل حكم الهي حرج داشته باشد، سلم كامل ندارد؛ زيرا حرج ناشي از تسليم نشدن است. پس اگر در قلب، مقام تسليم باطني حاصل شد، حرج باطني برداشته مي‌شود.(9) اين مقام سلم شايد همان مقامي است كه انسان به جايي مي‌رسد كه ايمان پيدا مي‌كند. آن گاه خداي متعال او را تطهير وبعد تنوير مي‌كند؛ «والله ينوّرون قلوب المؤمنين».(10)

ج) تصديق و نتيجة آن (معرفت)
 

«تصديق» شايد همان مرتبة تسليم باطني يا مرتبه بعد از تطهيراست؛ يعني انسان تا زماني که تطهير نشده باشد، هر چه بکوشد تسليم بشود، نمي‌تواند تسليم باشد؛ در او ريب و شك پيدا مي‌شود؛ نمي‌تواند بفهمد كه پيغمبر خدا(ص) از عالم انوار با اختيار خود پايين آمده است تا به ميثاق خود عمل كند.(11)
«مقام تصديق» يعني اينكه انسان به جايي برسد كه هر كاري آنها مي‌كنند، آن را عين صدق و برابربا آن بداند؛ بديهي است انساني كه نتواند تصديق كند، نمي‌تواند معرفت پيدا كند و دچار شك مي‌شود و با تعبيري كه در ادعيه آمده است، به «نكس» و «بيعت شكني» و سرانجام به «تكذيب ولي خدا» روي مي‌آورد.(12)

د) «شفاعت» و رهايي از گمراهي
 

«ولايت» همان «شفاعت» است؛ يعني سجدة حضرت، مجراي رحمت خداي متعال، خير، نور، حيات و... براي كساني مي‌شود كه حاضرند به طرف او بيايند. بنابراين، «شفاعت يك امر ساده نيست». «تمام وجودش را براي تو بذل و فدا كرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهي نجات دهند» (زيارت اربعين)، پس ولايت سيدالشهداء(ع) از طريق عبادت حضرت واقع مي‌شود؛ يعني شفاعت حضرت، طريق ولايت و ولايت او طريق عبادت است. بنابراين، شفاعت يك امر قرار دادي نيست؛ هركس مجراي نور نبي اكرم(ص) شد، طريق شفاعت حضرت، واقع شده است.(13)

هـ) قبول عبادت (اساس رشد و قرب)
 

اساس رشد، عبادت و شفاعت حضرت است و در واقع ولايت آنها بر عالم، طريق شفاعت آنهاست، فداكاري، لطف، محبت و ايثار مي‌كنند تا ولايت كنند. عبادت ما متناسب با ولايت آنها واقع مي‌شود و به شفاعت آنها هم قبول مي‌شود. شفاعت آنها، هم طريق جريان عبادت و هم طريق رشد و بالا رفتن عبادت است. همچنين ما نيز رشد مي‌كنيم. همان گونه كه بدن مؤمن از طريق مؤمن به قرب مي‌رسد.(14)
به راستي كه شهيدان ما با ولايت پذيري تام خود، با لبيك به فرمان ولي فقيه زمان و تسليم و تصديق امر الهي، در اوج جواني با ارادة تمام خويش، به ميدان عمل پاي نهادند و خداوند متعال هم آنان را تطهير و چنان معرفتي عطا فرمود و
مقامي به آنها نشان داد كه بذل جان و مال و تمام هستي خويش در راه او، ارزشي نداشت. از اين رو، با اثبات عبوديت خود و با توسل بر واسطه هاي فيض الهي، اساس رشد و قرب الهي در تمام وجودشان حاصل گشت و حقيقت وعدة نصرت الهي هم تحقق يافت كه: «ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم» (محمد: 7) به طوري كه لياقت خبر از آينده خويش را هم پيدا مي‌كردند؛ براي نمونه، به خاطره‌اي از آنها اشاره مي‌گردد:
روزي حاج احمد متوسليان گفت: برادر برقي! شما عمليات فتح المبين را به ياد داري؟ گفتم: بله، چيزي از آن نگذشته است. گفت در عمليات فتح المبين قرار بود امكانات زيادي در اختيار ما بگذارند، ولي امكانات كمي در اختيار ما قرار گرفت. من شب، هنگامي كه براي وضو گرفتن بيرون رفته بودم و فكر مي‌كردم كه با اين امكانات كم و با اين وسايل ناچيز نمي‌توانيم كاري كنيم و پيروز شويم، مي ترسيديم كه آبروريزي شود و حيثيت مان از بين برود. در اين فكر بودم كه فشار دستي را بر شانه‌ام احساس كردم. وقتي كه برگشتم برادر پاسداري را ديدم كه از پاسداران خودمان نبود. گفت برادر احمد شما از خدا و ائمه اطهار(ع) شديد و توكل خود را از دست داده‌ايد و به فكر ماشين و وسايل افتاده‌ايد. به خدا توكل كنيد. شما پيروزيد. شما عمليات ديگر هم در پيش رو داريد به نام عمليات بيت المقدس. در آن عمليات هم خرمشهر به دست شما آزاد خواهد شد و از آنجا به لبنان هم مي‌رويد و از آنجا شما ديگر بر نمي‌گرديد وآنجا ديگر پايان كارتوست.»(15)
و چقدر دقيق بود كه لبنان پايان كار او شد. و تا به امروز خبري از او نيست!

موانع ولايت
 

از آنجا كه خداوند باري تعالي همه كارهايش بر مبناي حكمت بوده و به انسان هم اختيار و اراده داده است تا در سايه فهم و انتخاب خود براي پرستش الهي قدم بر دارد، زمينه هايي را نيز براي امتحان و امكان لغزش او فراهم ساخته است كه از جمله آنها وجود شيطان است. به طوري كه از آن به منزلة ولي كساني ياد كرده است كه اعمال شان را در نظرشان زيبا جلوه داده است (نحل:63). البته خداي سبحان مكرر به پرهيز از آنها فرمان داده و از تحت ولايت آنها واقع شدن منع كرده است. همچنين از باب رحمت خويش براي راهنمايي راه نيز، انبيا و اوليا خاص خود را فرو فرستاده است. اما چه عواملي باعث گمراهي و مانع تحقق ولايت الهي مي‌گردد؟ درادامه به برخي از اين موارد اشاره مي‌كنيم:

1) گرايش به دنيا
 

يكي از موانع بزرگ تحقق ولايت در انسان، گرايش به عالم طبيعت و دنيا است. قرآن درباره كساني كه با وجود بر خورداري از آيات الهي، نتوانستند از فيض الهي بهره ببرند كنند و در نتيجه گمراه شدند مي‌فرمايد:
عابد اسرائيلي كه ما آيات خود را به او عطا كرديم، اما او بر اثر گرايش به طبيعت و احساس جاودانگي در زمين، از پوشش آيات ما خارج و گرفتار ظلمت شد، و شيطان از پي او در آمد و از گمراهان شد. اگر ما مي‌خواستيم، مي‌توانستيم او را بالا ببريم. اما هر كس بايد با اختيار خود با فكر و انديشه خود به كمال برسد، نه با ترفيع درجة اجباري. اما او به پستي گراييد و از هواي نفس پيروي كرد. مثل او مثل سگ است كه اگر به او حمله كني يا به حال خود واگذاري، دهانش را باز مي‌گذارد.(اعراف،175-176).
گويا چنان تشنة دنياپرستي است كه هرگز سيراب نمي‌شود. و يا فكر مي‌كند كه اموال جمع شده، او را زمين جاودانه نگه مي‌دارد. پندار باطل، مانع صعود و قرب انسان به خداي سبحان مي‌شود.(16)

2) گناه
 

گناه موجب دوري انسان از خدا مي‌شود. در قرآن كريم، گناه مانع شهود حقايق دانسته شده است.علت كج انديشي افراد، زنگارهايي است كه بر اثر گناه، قلب را تيره كرده است. قلب آيينة شفافي است كه اگر انسان آن را تيره و تباه نمي‌كرد، اسرا عالم در او مي‌تابيد.(17)
«خشوع تام»، همان مقام توحيد تام است. پس كمترين استكبار، موجب خروج از توحيد است؛ يعني خود را ديدن و تعزّز و استكبار در برابر حضرت حق پيدا كردن، نقطة مقابل توحيد است.(18) بنابراين، هر گونه گناه، موجب دوري از خدا و اولياي او گشته، مانع تحقق ولايت الهي در وجود او مي‌شود. مگر اينكه با توبه به سوي آنها باز گردد.

راهكارها
 

متأسفانه هنوز معنا و مفهوم و توجه به ولايت در ميان شيعيان «كماهو حقه» به طور روشن تبيين است؛ به ويژه در عرصة تعليم و تربيت و دانشگاه و مدارس و برنامه هاي درسي و آموزشي ديني، هيچ گاه، آن گونه كه در اصل دين و اعتقادات ما، بيان شده است، به اين مسئله اهميت داده نشده است. همين امر نيز باعث جدا انگاري حوزة علم و دانش از دين و مذهب گشته است؛ زيرا هر محصل و دانشگاهي، خود را در دو محيط جداگانه‌اي احساس مي‌كند كه رابطه‌اي با هم ندارند. در حالي كه تمام حقيقت دين، به تربيت انسان براي دريافت علم و معرفت، و عبادت و بندگي خدا و در راستاي مي‌پردازد!
پس چه عاملي موجب شده است نظام آموزشي جامعة معاصر، با نام تعليم و تربيت اسلامي هم، اغلب به تعليم و تربيت نفساني منجر مي‌شود. دانش آموخته هاي چنين نظامي ابراز مي‌دارند:«هرچه كه دوست دارم و دلم مي‌خواهد انجام مي‌دهم و بيشتر به دنبال منفعت خويش هستم». روشن است كه مبناي چنين گفتاري همان استكبار و انانيت نفس است كه در برابر تربيت ديني و اسلام قرار دارد. عدّه‌اي نيز حيران بوده و دچار سلب اعتماد از همگان شده‌اند. همچنين عدة كمي نيز براي يافتن خود گمشدة خود (هدف زندگي و شناخت حقيقت دين) به سوي حوزه علميه يا مراكز مذهبي رهسپار مي‌شوند.
البته اين مسئله با ترويج وگسترش فرهنگ نفس محور استکبار وسرمايه داري حاكم برجهان، از طريق انواع رسانه هاي جمعي و تكنولوژيكي نيز بي ربط نيست؛ اما با توجه به ظرفيت نسبي جامعه و به ويژه نسل جديد از يك طرف و مباني عني و متقن و محكم از طرف ديگر – كه تنها ترين وسيله نجات در اين برهه از زمان مي‌باشند – اگر براي حل اين معظل هرچه سريع تر اقدامات لازم صورت نپذيرد، به تدريج عموم جامعه با تضادها و تناقض هاي بيشتري روبه رو مي‌شوند و با محوريت نفس به پيش خواهند رفت: اين امر نه تنها جامعه را به هلاكت و نابودي و فساد اخلاقي مي‌كشاند، بلكه با توجه به نياز روحي، زمينه را براي نفوذ اعتقادات خرافي، و تبليغ و ترويج اديان منحرف نيز فراهم مي‌كند. در اين صورت، نه تنها براي نزديك شدن ظهور و وقوع عبادت تامه و تحقق ولايت الهي كامل، قدمي برنداشته‌ايم، بلكه دوري هرچه بيشترش را نيز موجب شده‌ايم.
بنابراين، بهترين كار براي اين امر، تبيين، تفهيم و گسترش هرچه بيشتر مباني روشن و دقيق حقيقت «ولايت» و وظايف انسان نسبت به آن در جامعه و بيدار سازي غافلين غير معاند است. گام اول: تدوين كامل منابع معتبر در اين باره، و تأليف جامع مباني تربيت ديني و «ولايت»به مثابه اصلي ترين مبنا، با طي مراحل و حركت در راستاي آن ( مهندسي تربيت ولايي) توسط اهل تحقيق و تدبر و نخبگان ديني و دانشگاهي متعهد؛
گام دوم: تبيين، تفهيم و گسترش آنها در محافل علمي، معرفتي و معنوي، در ميان نخبگان علمي و حوزوي، دانشگاهي و فرهنگي هنري؛
گام سوم: تدوين و تأليف كتب آموزشي در سطوح مختلف (براي افراد مختلف در سطوح سني و معنوي و معرفتي) مباني يكسان، اما با گفتارها و زباآنهاي مختلف هر گروه؛
گام چهارم: آموزش دادن و آشنا كردن معلّمان، مربيان، استادان و مسؤلان؛
گام پنجم: گسترش رسمي در نظام آموزشي مدارس و دانشگاه ها؛
گام ششم: توليد برنامه ها و انواع مختلف كارهاي هنري در اين زمينه؛
گام هفتم: همزمان با گسترش آن در نظام هاي آموزشي، تبيين و توصيف و حمايت هرچه بيشتر از طريق رسانه هاي جمعي براي عموم مردم.

نتيجه گيري
 

«ولايت» حقيقت و باطن دين است؛ وقتي رسول اكرم(ص) خدا را عبادت مي‌كند و زماني كه نازلة عبادت ايشان در عالم براي هدايت جاري مي‌شود، از راه هاي خاصي واقع مي‌شود. اگر ما در اين مسير حركت كنيم، به هدايت مي‌رسيم. دين، بيانگر اين راه ها و مناسك جريان همين ولايت است؛ يعني دين بيان مي‌كند كه چه كارهايي انجام دهيد و از چه اموري بپرهيزيد تا از ولايت خارج نشويد.(19)
بنابراين، اساس و مبناي دين، پذيرش ولايت است كه باطن دين مي‌باشد و اگر كسي آن را قبول نكند، ارتباط حقيقي با خدا برقرار نمي شود. نماز كسي كه ولايت را قبول نكند، اگر همة قواعد نماز را نيز داشته باشد، اثري ندارد. بر اساس روايات، اگر انسان بدون ولايت از اول عمر تا آخر بين ركن و مقام عبادت کند پذيرفته نيست.(20)
نتيجه جريان امامت، جريان نور، حيات، معرفت و هدايت است. انسان تا به چيزي معرفت نيابد، محبت پيدا نمي‌كند. ارزش انسان به مقدار محبت اوست و هر كس با محبوبش محشور مي‌شود و بالاترين محبت و دوستي نيز در همان
اساسي ترين ركن دين به نام «ولايت» نهفته است. دوستي به معرفت ميّسر مي‌شود و معرفت، باطن عبادت است. به طور كلي، معرفت، محبت مي‌آورد و محبت هم اطاعت را به دنبال دارد و اين همان رمز تربيت ولايي است. كه اصلي ترين مبناي تربيت ديني به شمار مي‌آيد.
با توجه به تمامي حيطه هاي زندگي انسان، به طور خلاصه تربيت ولايي در سه حوزه فردي، اجتماعي و تاريخي با چهار شاخصه اصلي ثمر مي‌دهد:
1. امنيت: رسيدن به آرامش دروني و بيروني؛
2. هدايت در شاخه هاي اهداي حيات، طريق معرفت الهي، طريق عبادت، ارائة علم، استيفاي حقوق، سرپرستي، رهبري، مديريت، راهنمايي، و...؛
3.حمايت: شفاعت (در تمامي مراحل زندگي موجب رشد و قرب، و واسطه بخشش الهي)؛
4. قبول عبادت، اساس رشد و قرب الهي در همه امور و موجب عبوديت كامل.(21)

پي نوشت ها :
 

*استاد يار گروه علوم تربيتي دانشگاه شاهد
**كارشناسي ارشد تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش
1 .همان.
2 .همان.
3 .همان.
4. سيدمحمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 191، به نقل از محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص 182.
5. سيدمحمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 191 و 192.
6. همان.
7. مفاتيح الجنان، ص 988.
8. سيد محمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 192و193.
9. همان، ص 184و 185.
10. سيد محمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 192، به نقل از محمدبن يعقوب كليني كافي، باب الائمه(ع)، روايت اول.
11. همان.
12. سيدمحمد مهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 196.
13. همان، ص 113.
14. همان، ص 86.
15. به نقل از؛ عباس برقي http://haj-ahmad.blogfa.com
16. عبدالله جوادي آملي، شميم ولايت، ص 80.
702. همان، ص 81.
18.سيد محمدمهدي ميرباقري، مباحثي پيرامون امام شناسي، ص 22.
19.همان، ص 158.
20. ميرزاحسين نوري طبري، مستدرك الوسائل، ج1، ص 149.
21. ر.ك: محمد مهدي ماندگاري، نظرات مكتوب حضوري
 

منابع
- نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، قم. الطيار. 1386.
- مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي. قم، انتشارات نبوغ، 1384.
- جوادي آملي. عبدالله شميم ولايت. قم. اسراء، چ سوم، 1385.
- ابراهيم زاده، عيسي، فلسفه تربيت، تهران، پيام نور، چ پانزدهم، 1385.
- اين بابويه، محمد بن علي، علل الشرايع والاسلام، تأليف شيخ صدوق، ترجمة و تحقيق محمد جواد ذهني تهراني، قم، مؤمنين، 1380.
- مام خميني كلمات قصار، www.hawzah.net/Per/K/Kalemat
- باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي تهران، مدرسه، چ پانزدهم، 1385.
- بني هاشمي، سيد محمد، معرفت امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، قم، نيك معارف، چ چهارم، 1384.
- برقي، عباس، خاطره‌اي از حاج احمد متوسليان- http://haj-ahmad.blogfa.com
- دلشاد تهراني، مصطفي، سيري در تربيت اسلامي، تهران، دريا، چ سوم، 1385.
- مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، تهران صدرا، چ چهلم. 1382.
- شيخ صدوق، شيعه كسيت؟، ترجمة سيدمحمد حسين سجاد، اصفهان، مهر ثامن الائمه(ع). 1387.
- شيخ كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، كتاب الحجه، باب نادر جامع في فضل الامام و صفانه، تهران، اسلاميه، 1368.
-گوتك، جرالد ال، مكاتب فلسفي و آراء تربيتي، ترجمة محمد جعفر پاك سرشت، تهران، سمت، 1386.
- ميرباقري، سيد محمد مهدي، مباحثي پيرامون امام شناسي، قم، مؤسسه فرهنگي فجر ولايت، هشتم، 1378.
- -، ولايت الهيه، قم، فرهنگستان علوم اسلامي، 1387.
- ماندگاري، محمد مهدي، نظرات مكتوب حضوري.
نوري طبرسي، حاج ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، بي نا، 1369.
www.Hawzah.net/Per/k/WriterIndex.htm
اسلام و پژوهش هاي تريبيتي ش 3