تفاوت آموزش وپرورش ديني وغير ديني(4)
تفاوت آموزش وپرورش ديني وغير ديني(4)
13. فزوني پرسش هاي ديني نسل نو
بروز پرسش هايي مي شود که با هر دو حوزه رشد شناختي و گرايش هاي روحي جوان پيوند دارد. اين پرسش ها به دو دستة كلي قابل تقسيم است:
الف). پرسش هاي مقتضاي رشد سني، بلوغ فكري، جسمي و وضعيت رواني جوانان؛ براي نمونه، مي توان در اين زمينه به پرسش هايي در عرصة شناخت خود، خدا، جهان، دنيا، آخرت، معاد، معجزه، وحي، قبر، عدل، اختيار، هدف زندگي و خلقت، راه كارهاي معنابخشي به حيات و تثبيت فكري جهان بيني ايدئال، راه كارهاي توفيق در ابعاد مختلف مادي و معنوي و كسب كمالات برتر انساني، روش كسب عزّت نفس، آزادي و رهايي از وابستگي ها و استقلال فكري اشاره كرد. (1)
ب. پرسش هاي مقتضاي فرهنگ و زمان؛ اين گونه پرسش ها با حضور در مدارس و دانشگاه و ارتباط با برخي افراد و افكار برجسته تر ميشود. گاه اهميت پرسش به گونهاي است كه اشتغال ذهني به آن، آمادگي پذيرش آموزه هاي ديني را به طور كامل از فرد سلب ميكند. گاه چه بسا از اين حد هم فزون تر رود و به افت تحصيلي و عدم تمركز در درس منجر شود. جواني كه به طور طبيعي تشنه دين است، مواجهه با شبهات، او را دچار ترديد جدي در روند كار خود ميسازد؛ او را نسبت به اساس باورهاي ديني به چالش ميكشاند و در برابر دو راهي و بلكه چند راهي قرار ميدهد. نوع و ميزان شبهات و پرسش هاي مطرح براي جوانان، مختلف است و به سطح هوشي، ميزان پي گيري مباحث، و فضاي فكري آنها بستگي دارد. كم نيستند جوانان با استعداد و كاوشگري كه در دام رهزني اين پرسش ها گرفتار آمده و به تدريج مشكلات فكري خود را به ساير جوانان نيز منتقل ميكنند. غالب نقش آفرينان جامعه، نيروهاي فكور و پرسشگر هستند كه به هم قطاران خويش نيز جهت ميدهند. غالب اين جوانان در ابتدا افراد صادقي هستند كه براي گزينش دين و فهم صواب سر در گم ميشوند. از كتاب هاي درسي، استادان مربوطه و منابع و جلساتي كه به آنها دسترسي دارند، پاسخ هايي نامتوزن دريافت ميكنند و با سردرگمي و ذهني مشوش در كلاس حضور مييابند.
14. جهل مركب يا پيش فرض هاي غلط
در آموزش هاي غيرديني، غالباً متعلم با ذهني عاري از پيش فرض هاي غلط در كلاس حضور مييابد. دانش آموز نسبت به فرضيه ها و نظريه هايي كه در كتب رياضي، فيزيك و علوم تجربي ميخواند يا ذهني خالي و اماده دارد و يا اگر اطلاعات پيشيني نيز وجود داشته باشد، غالباً در جهت دانش هاي عرضه شده و مؤيد آنهااست. اگر شما از يك دانش آموز كه هنوز در كلاس فيزيك مدرسه شركت نكرده است يك پرسش تخصصي فيزيك بپرسيد، خواهد گفت : «نميدانم» يعني نسبت به جواب آن، جهل بسيط دارد و خالي الذهن است. اما در آموزش ديني به گونه ديگري است. اگر از همان دانش آموز يك پرسش ديني دقيق بپرسيد، بعيد نيست كه جواب شما را هر چند غلط ، بدهد؛ به دليل اينكه نسبت به آن خالي الذهن نيست.
غالباً متعليم ديني اطلاعات ناقص يا حتي ناصوابي را از طريق خانواده، بستگاه، دوستان، رسانه و جامعه به دست آورده و پيش فرض هايي در ذهن دارد. شركت كردن متعليم در كلاس ديني، مانند شركت دانش آموز در كلاس رياضي است كه به قواعد و فرمول هايي متفاوتي از كلاس اعتقاد دارد. بسياري از جوانان در مسائل ديني خود را صاحب نظر ميدانند و با چنين ذهنيتي در كلاس حاضر ميشوند. آيا تدريس رياضي به كساني كه خود را به درست يا غلط رياضي دان ميدانند، با كساني كه با ذهني خالي براي فهم اولية رياضي به كلاس ميآيند، مساوي است؟ بسياري از متعلمان در مباحث ديني دچار جهل مركبند، بر خلاف دروسي مانند فيزيك و شيمي كه دچار جهل بسيطند.همين امر باعث ميشود كار معلم ديني به مراتب سخت تر از ساير معلمان باشد. چون معلم فيزيك، معمولاً تنها وظيفهاش فهماندن مطالب است، در حالي كه معلم ديني در بيشتر مواقع، بايد دو كار انجام دهد : از بين بردن ذهنيت قبلي و جايگزيني مطلب صحيح. اگر اين ذهنيت هاي نادرست، درذهن مخاطب بمانند و متعلم «عقيده صحيح» را نفهمد، به تدريج ذهنيت ناردست وي تثبيت، و به عقيده راسخ تبديل ميشود و در اين صورت، از بين بردن آن سخت تر ميشود. اگر معلم ديني نتواند براي چنين ذهن هايي مطلب را به خوبي روشن کند و بياني متقاعد کننده داشته باشد، مشكل ديگري به وجود ميآيد و آن اينكه مخاطب آن را تأييدي براي
ذهنيت خود مييابد و با خود ميگويد : «استدلال طرف مقابل را هم فهميدم و ديدم اشتباه بود». از آن پس، چه بسا به سخنان ساير معلمان نيز بي اعتنا شود. اين مشكل در تدريس فيزيك بسيار كمتر است؛ زيرا اگر معلم نتواند استدلالش را كامل كند، متعلم انتقاد را متوجه معلم ميسازد و ميگويد او نتوانست به خوبي توضيح بدهد، ولي نميگويد «پس اين نظريه فيزيك هم، استدلاب درستي ندارد».
از جمله علل پيش فرض هاي متعلم دين اين است كه جوانان درباره به مسائل ديني به طور طبيعي نوعي موضع گيري دارند و به سكوت دروني بسنده نميكنند. ريشه اين حالت، به ويژگي هاي منحصر به فرد مسائل ديني مربوط شود.
ذهن پرسشگر جوان در برابر مسائل ديني اعم از پرسش هاي مقتضاي سن و فرهنگ، او را به تفكر واميدارد. اگر به موقع پاسخ مناسبي از بيرون نيابد، منتظر نميماند و خود به قضاوت مينشيند. تشنگي درون او را به قضاوت وامي دارد. دغدغة بودن خود، سرنوشت خويش، و اينكه آيا او مختار است يا نه؟ معادي وجود دارد يا خير؟ و.... پرسش هاي اينچنين، مسائلي نيستند كه جوان به سادگي ازكنار آن بگذارد و بگويد «فعلاً نميدانم. ان شاءالله بعداً خواهم فهميد!» اهميت اين پرسش ها بدان دليل است كه پاسخ آنها مسير زندگي را عوض ميكند. از اين رو، او خود پاسخ ميدهد. در اين عرصه، وجود تبليغات دشمنان داخلي و خارجي، به ويژه افكار التقاطي، مانع از خالي ماندن ذهن وي ميشود. همچنين اميال غريزي او نيز سبب ميشود پرسش ها را به گونهاي پاسخ دهد كه كمترين مخالفت را با اين گرايش ها داشته باشد. بنابراين، متعلم جوان به باورهاي مخالفان دين متمايل ميشود و سخن آنان را به زودي تأييد ميكند و پيش فرض خود قرار ميدهد.
بهترين راه حل در اينجا عمل به توصيه امير مؤمنان علي (ع) است. ايشان ميفرمايد: «قبل از آنكه مرجئه (2) بخواهند عقايد نادرست شان را به ذهن بچه هايتان وارد كنند، علوم مفيد را به آنها ياد بدهيد»؛ (3) همان طور كه در پزشكي ميگويند پيشگيري بهتر از درمان است. اگر ما از همان ابتدا كه پرسش هاي مختلف براي نوجوانان پيش ميآيد، مشكلات شان را حل كنيم، مي توانيم راحت تر به هدف خود برسيم.
15. مشکل سطح بندي
در تربيت ديني نيز شركت كنندگان در يك گروه يا كلاس روحيات اخلاقي، انگيزه هاي دروني و آسيب پذيري هاي متفاوتي دارند كه سطح بندي آنها را نسبت به اهداف تربيتي با مشکل مواجه مي سازد. بيشتر افراد نمي دانند درچه مرحله اي از رشد اخلاقي هستند؟ به چه آسيب هايي مبتلا هستند؟ وضعيت صفات نيك و بد در آنها چگونه است؟ در مقايسه با ديگران در چه سطحي قرار دارند؟
از جمله مشكلات سطح بندي مخاطبان در عرصه تعليم و تربيت ديني، عام بودن مخاطبان آن است كه همه افشار را دربر ميگيرد و به گروه خاصي محدود نيست. برخلاف ساير علوم كه هر كس آن را به متخصص خود وا مينهد و در موارد لازم به آنها مراجعه ميكند و انگيزهاي براي آموزش خود در اين زمينه نميبيند. درجهاي از دين شناسي دغدغه همه مردم در سطوح مختلف است. وقتي سطح بندي انجام نشود، مطلب ديني بايد چنان ساده بيان شود كه براي همه قابل فهم باشد. البته اين امر گاه سبب ساده انگاري دين ميشود.
16. سطحي نگري
اين نوع تفكر پيامدهاي منفي دارد. جواني كه چنين ميانديشد هيچ گاه سعي نميكند «آموزه هاي ديني» خود را مورد مداقه قرار دهد. حتي اگر معلم ديني نيز بخواهد مطلب ظريفي را به او بفهماند، دانش آموز با ديد «واضح بودن» به آن مينگرد. بنابراين، به ظرافت آن هرگز پي نميبرند. چنين فردي حتي ممكن است پس از خواندن يك كتاب دقيق ديني، بگويد: «همهاش را خواندم، اما مطلب جديدي نداشت!» در نتيجه، وي در يادگيري علم دين رغبتي نشان نميدهد و مطالب را تكراري و در نتيجه خسته كننده ميبينند. همين امر موجب ميشود، دشمنان بتوانند افكار التقاطي و بدعت ها را در ذهن او جاي دهند؛ زيرا تمييز انديشه هايي كه حق و باطل در آن خلط شده، بسيار مشكل است و مادامي كه فرد در مورد ذهنيت هاي خود اهل دقت نباشد، به تفاوت آنها پي نميبرد.
همچنين، ساده نگاري در ايجاد جهل مركب نيز مؤثر است؛ زيرا كسي كه گمان كند، اين علم سطحي است، به راحتي در مورد مسائل آن نظر ميدهد و ديگر ديدگاه ها را رد ميكند و خود را «صاحب نظر و تئوريسين» نيز ميشمارد!
همان طور كه اگر انسان مطلبي را از يك كودك بشنود، به راحتي آن را رد ميكند، ولي اگر مثلاً بداند كه آن مطلب را «اينشتين» گفته است، كمي در مورد آن تأمل ميكند و با خود ميگويد: «حتماً يك چيزي ميدانسته كه اين را گفته است»!
امام صادق(ع) نيز ميفرمايند: «براي جهالت تو همين بس كه به دانسته هاي قبليات تكيه كني و به آن مطمئن باشي... كليد جهل، رضايت (به دانسته ها) و باور داشتن آنهاست و كليد علم، تكاپو و سعي در اصلاح و تكميل آن؛ البته همراه با توفيق الهي است». (4)
اگر بخواهيم علوم ديني و غير ديني را با اين حديث تطبيق دهيم، در مييابيم كه بسياري از جوانان، درعلوم ديني كليد جهل را در دست دارند، در حالي كه درعلوم غيرديني با كليد علم همراهند! زيرا به رغم طرح ديدگاه و دوري هاي ديني، به كسب آموزش هاي غير ديني بسي بيش از رشد آموزش هاي ديني خود همت ميگمارند.
نتيجه گيري
با توجه به نفاوت هاي گستردة ميان تعليم و تربيت ديني و غير ديني، لازم است در كاربرد اصول و روش هاي تربيتي غير ديني در عرصه ديني راه احتياط در پيش گيريم و لوازم هر يك از تفاوت ها را در نيل به اهداف تعليم و تربيت ديني آشكار سازيم. به نظر ميرسد يكي از مهم ترين علل موفقيت اندك در تحقق اهداف آموزش وپرورش ديني در جامعه ما، نبود توجه كافي به تفاوت هاست.
پي نوشت ها :
* دانشيار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
1. C. F. Schweitzer, "Childern as Theologians", in Education, Religion and Society, pp.177-183.
2. همان طور که در زمان حاضر گروه هاي مختلف با عقايد فاسد وجود دارد، در آن زمان هم، اين گروه ها بوده اند که «مرجثه» نيز يکي از آنهاست. درباره اينکه در آن زمان به چه کساني مرجثه مي گفته اند اختلاف است. علامه مجلسي دربحار الانوار مي فرمايد، مقصود کساني است که عقيده داشتند که مؤمنين هيچ عذابي نمي شوند ولو هزاران گناه بکنند وکافران هيچ پاداشي نمي بينند ولو هزاران کار نيک انجام دهند.بعضي مي گويند مرجثه همان جبر گرايانند.
3. «قال اميرالمومنين عليه السلام علموا صبيانکم ما ينفعهم الله به لا يغلب عليهم المرجثه برايها» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص17).
4. قال الصادق عليه السلام: حسبک من الجهل ان تظهر لما علمت، .. ومفتاح الجهل الرضا والاعتقاد به، ومفتاح العلم الاستبدال مع اصابه موافقه التوفيق ...(امام صادق عليه السلام، مصباح الشريعه، ص 475)
- امام صادق عليه السلام، مصباح الشريعه، قم: نشر حجر، 1361.
- رفيعي، بهروز، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم وتربيت ومباني آن، تهران، سمت ، 1381.
- حراني، ابومحمد، تحف العقول،قم، مؤسسه انتشارات اسلامي ، 1404 ق.
- اعرافي، عليرضا، فقه تربيتي، قم، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه 1387.
- ذوعلم، علي ، شاخص هاي تربيت ديني از نگاه قرآن کريم، رشد، ش 11، زمستان 1384، ص47-52.
- حرالعاملي ، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، قم، مؤسسه ال البيت لاحياء التراث، 1409ق.
- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، لبنان، مؤسسه الوفا، 1404ق.
- محمود رجبي، انسان شناسي، قم، مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني. 1380.
- ناصر، دکتر ابراهيم، بررسي تطبييقي تربيت ديني، ترجمه علي حسين زاده، قم: مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني قدس سره، 1380.
- نقيب زاده، دکتر مير عبدالحسين، فلسفه آموزش وپرورش، تهران، طهوري، 1387.
- افروز، غلامعلي، چکيده اي از روان شناسي تربيتي کاربردي ، تهران ، انجمن اولياء ومربيان؛ 1381.
- باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، مدرسه، 1374.
- پراتکانيس، آنتوني، عصر تبليغات، ترجمه دکتر کاووس سيد امامي ومحمد صادق عباسي، تهران، سروش، 1380.
Best, Ron, (editor), Education for spiritual, Moral, Social, and Cultural development, London, Continuum, 2000.
Friedrich Schweitzer, "Children as Theologians", in Education, Religion and Society, Edited by Dennis Bates, Gloria and Friedrich Schweitzer, Routledge, London, 2006.
Lois Sweet , God in the Classroom: The Controversial Issue of Religion in Canadas Schools, MC Clelland and Stewart Inc., 1997.
Willem F. Zuurdeeg, An Analytical Philosophy of Religion, Nashville: Abingdon Press, 1958.
Wright, Andrew, Spirituality and education, Routledge, London,2000.
اسلام و پژوهش هاي تريبيتي ش 3
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}