روش هاي تربيت در داستان حضرت موسي (ع) در قرآن(1)
روش هاي تربيت در داستان حضرت موسي (ع) در قرآن(1)
روش هاي تربيت در داستان حضرت موسي (ع) در قرآن(1)
نويسنده:مصطفي مصباح الهدي
چکيده:
دراين نوشتار برخي از روش هاي تربيت براساس داستان موسي و قوم بني اسرائيل در قران مورد بحث قرار گرفته است.
کليدواژه ها:
پيش گفتار
خواهد داشت و باعث اخلال در امر تربيت مي شود که درپاره اي موارد، اثري معکوس گذاشته و بدين ترتيب، آنچه که مربي به واسطه اعمال آن روش به دنبال آن بوده است، تحقق پيدا نخواهد کرد.
از جمله بزرگ مربيان بشريت، انبياي الهي هستند که در واقع هدف اصلي و اصيل آنها، تربيت الهي و هدايت انسان ها به سوي حق تعالي مي باشد. از اين رو در امر تربيت، با توجه به متصل بودن آنها به منبع وحي الهي، در هر موقعيتي، روش متناسب با آن موقعيت را مورد توجه و استفاده قرار مي دادند که آن روش ها مي تواند الگوي مربيان در امر تربيت قرار گيرد.
از جمله انبياي الهي که در قرآن فراوان از او ياد شده است، حضرت موسي (ع) و سرگذشت قوم اوست. با نگاهي کلي و گذرا به آنچه که دراين داستان آمده است، مي توان دريافت که از روش هاي متنوعي در امر تربيت بهره گرفته شده است. خداوند در سوره اعراف آيه 145 مي فرمايد: «در تورات از هرچيزي موعظه و تفصيل آن را ارائه کرده ايم» و از موسي مي خواهد تا قومش را وادار کند که بهترين را فراگيرند و به کار بندند؛
(و کتبنا له في الألواح من کل شيء موعظة و تفصيلاً لکل شيء فخذها بقوة و امر قومک يأخذوا بأحسنها سأريکم دار الفاسقين)
«و براي او در الواح اندرزي از هر موضوعي نوشتيم و بياني از هر چيز کرديم، پس آن را با جديت بگير و به قوم خود بگو به نيکوترين آنها عمل کنند (و آنها که به مخالفت برخيزند، کيفرشان دوزخ است) و به زودي جايگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد.»
شايد يکي از نکاتي که اين آيه درصدد بيان آن باشد، اين است که به هر حال مربي در امرتربيت با افرادي مواجه است که داراي گرايش هاي متفاوتي مي باشند که دراين بين لازم است از بهترين استفاده کند؛ (يأخذوا بأحسنها). (قرائتي، 177/4) حال با توجه به ابعاد مختلف اين داستان و اينکه هر کدام ازاين روش ها داراي بحث هاي مفصلي مي باشد، از اين رو بيان و تحليل آنها، تأليف کتاب مستقلي را مي طلبد. به همين دليل در اين نوشتار به اختصار برخي از روش هاي مهم آن اشاره و مورد بحث قرار مي گيرد.
روش الگويي
اين روش از دو جهت قابل تحليل و بررسي است: الگو بودن مربي و ارائه الگو به متربي.
1- الگو بودن مربي
رفتار و منش مربي بيشترين تأثير را بر متربي مي گذارد. يعني مربي اولين گزينه اي است که متربي او را به عنوان الگو بر مي گزيند و ازآن تأثير مي پذيرد. به همين خاطر در قرآن کريم به مواردي برخورد مي کنيم که افرادي به عنوان مربي و راهنما برگزيده مي شوند و در عين حال خود به عنوان نمونه و الگو معرفي مي شوند؛
(لقد کان لکم في رسول الله أسوة حسنة) (احزاب/21)
«مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيکويي بود.»
(ثم بعثنا من بعدهم موسي و هارون الي فرعون و ملائه بآياتنا) (يونس/21)
«بعد از آنها، موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم.»
(سلام علي موسي و هارون*انا کذلک نجزي المحسنين*انهما من عبادنا المؤمنين) (صافات/120-122)
«سلام بر موسي و هارون. ما اين گونه نيکوکاران را پاداش مي دهيم. آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.»
در اين آيات، موسي و هارون به عنوان مربي و هدايتگر فرعون و قوم بني اسرائيل معرفي مي شوند و در قسمت ديگر، از آنان تحت عنوان «محسنين» و «مؤمنين» ياد مي کند و اين بدان معناست که اولاً اين آيه درصدد آن است که از
آنان به عنوان الگوي نيکوکاران و احسان کنندگان ياد کند، (هاشمي رفسنجاني، 465/15) ثانياً مربي که در جهت تربيت ديگران تلاش مي کند، خود به عنوان نمونه و الگوي متربي مطرح است.
2- ارائه الگو به متربي
علاوه بر اينکه مربي خود بايد الگو و سرمشق متربي باشد، مي بايست الگوهايي را به متربي معرفي نمايد و بابت آنچه بيان مي کند،نمونه آن را در خارج بدو نشان دهد . اين نوع از الگو به وفور در داستان موسي ديده مي شود. مواردي چون همسر فرعون (تحريم/11)، مؤمن آل فرعون (غافر/28)، ساحران فرعون (طه/64-76)، دختران شعيب (قصص/25)، موسي و خضر (کهف/60-82)و .. .
روش محبت
يکي از اساسي ترين نيازهاي انسان پس از نيازهاي زيستي همچون آب، غذا و ... ، نياز به محبت است. هر فردي نسبت به آنچه که در اطراف او قرار دارد و به نوعي نياز او را برآورده مي سازد، علاقه مند است و اگر فردي به اشکال مختلف به ما محبت کند، او را دوست خواهيم داشت و بسته به شدت و ضعف آن، ما را مجذوب و مسخر خود خواهد کرد. فرقي نمي کند که آن فرد همسر، مال، استاد، مربي، شاگرد، خدمتکار و ... باشد. (طباطبايي، 410/1)
نقش محبت در تربيت
مربي با ابراز محبت به متربي، او را دلبسته خويش مي گرداند. اين دلبستگي بسيار قدرتمند و کارساز است و مي توان با تکيه برآن، فرد را آماده و بلکه طالب به دوش گرفتن تکاليف ساخت. نمونه اي از اين نوع را مي توان در جريان گفتگوي خدا با موسي در کوه طور و گذاردن تکليف پيامبري برعهده او مشاهده کرد؛
(و القيت عليک محبةً مني و لتصنع علي عيني) (طه/39)
در اين آيه خداوند با موسي سخن مي گويد و از اينکه او در کودکي مستغرق محبت خويش نموده و لحظه به لحظه به او چشم داشته تا فرعونيان او را نابود نکنند و بلکه شيفته اش شوند، ذکري به ميان مي آورد و او را به لطف و محبتي که در حقش ابراز شده، واقف مي کند. حتي ذکر ماوقع نيز به زبان لطف و انس بيان شده است؛ زيرا سخن با ضمير متکلم وحده (ألقيت) اظهار شده است و اين نهايت نزديکي و صميميت را مي رساند. موسايي که خدا او را چنين مخاطب ساخته، موسايي است که در برابر تکليف سنگين قرار گرفته است و آن، رفتن به سراغ فرعون طاغي است. و به راستي همين شيريني محبت و لطف الهي است که موسي را در انجام تکاليف توانا مي سازد.
يا مواردي ديگر که در آن موسي از محبت براي هدايت و ارشاد مردم استفاده مي کند؛ مانند برخورد عاطفي و محبت آميز او در مواجهه با بني اسرائيل ؛(و قال موسي يا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعليه توکلوا ان کنتم مسلمين) (يونس/84)
«موسي گفت: اي قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده ايد، بر او توکل کنيد اگر تسليم فرمان او هستيد.»
دراين آيه نوع خطاب موسي نسبت به بني اسرائيل (يا قوم) نشان از ابراز محبت او نسبت به قومش است و به ما مي فهماند که در امر تربيت از اين روش نبايد غافل شد، حتي درمقام گفتار وخطاب.
منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}