پيوند آيات سوره هاي قرآن در تفسير في ظلال(3)


 

نويسنده :محمد بهرامي*




 

تقسيم بندي آيات
 

سيد قطب براي دسته بندي آيات سوره هاي قرآن از کلماتي چند بهره مي گيرد که آن کلمات عبارتند از:

ا. شوط
 

نويسنده تفسير في ظلال برخي سوره هاي قرآن را داراي چند «شوط» مي داند. براي نمونه براي سوره نور پنج شوط (2486/4)، براي سوره عنکبوت سه شوط (2719/5)، براي سوره حديد دو شوط (3477/6)، براي سوره روم شش شوط (2755/5) و براي سوره سبأ پنج شوط مي آورد. (2890/5) شوط اول سوره سبأ آيات 1-9، شوط دوم آيات 10-21، شوط سوم آيات 22-27، شوط چهارم آيات 28/42 و شوط پنجم آيات 43-54.
هم ايشان شمارديگري از سوره ها را تک شوط مي خواند و براي تقسيم بندي آيات سوره ازکلمات ديگري سود مي برد. براي نمونه سوره اسراء را که از مقدمه، قصص و تعقيبات شکل گرفته است، داراي يک شوط مي داند و تقسيم بندي آيات را در قالب جوله و فقره مي آورد. (2584/5) سوره احقاف را داراي چهار شوط به
هم پيوسته مي داند، به گونه اي که از شدت اتصال و در هم تنديدگي تک شوط مي نمايد، اما تک شوطي که خود از چهار مقطع شکل گرفته است (3256/6) و سوره فاطر را تک موضوع مي شناسد و گروه بندي آيات آن را براساس موضوع دشوار مي بيند (2918/5) و از اين جهت اين سوره را در شمار سوره هاي تک شوط قرار مي دهد. (2920/5)
بنابراين سوره هاي تک شوط، تک موضوع خواهند بود و سوره هاي چند شوط چند موضوع. هر دسته ازآيات يک سوره که با عنوان شوط معرفي مي شود، اشاره به يک موضوع خواهد داشت که گاه اين موضوعات پرارتباط با يکديگر مي نمايند و گاه کم ارتباط.

2. جوله
 

«جوله» اصطلاح ديگري است که سيد قطب براي تقسيم بندي سوره ها به کار مي برد. براي نمونه سوره حجر را به پنج جوله تقسيم مي کند (2122/4) و سوره بقره را شکل گرفته از چندين جوله مي داند که نخستين جوله آن از آيه يکم شروع شده و به آيه بيست و نهم ختم مي شود. (54/1)
در تفسير في ظلال هر جوله نشان از وجود يک موضوع دارد، از اين رو نويسنده اين تفسير هر جوله را به صورت مستقل به تفسير مي نشيند. اما در برخي موارد که ميان دو جوله ارتباط شديد مي بيند، هر دو يا چند جوله را ذيل يک درس بيان مي کند. براي نمونه چهار جوله سوره لقمان را در دو درس بيان مي کند و علت اين کار را ارتباط عميق هر دو جوله با هم مي داند. (2783/5)
هر چند سيد قطب براي تقسيم بندي آيات سوره ها گاه از واژه «جوله» سود مي برد و گاه از واژه «شوط»، اما در تفسير ايشان نشان هايي از اين هماني اين دو واژه وجود دارد. براي نمونه در تفسير سوره سبأ از وجود چند شوط سخن مي گويد، اما به هنگام دسته بندي آيات براي برخي دسته ها عنوان جوله مي آورد. او آيات 22-27 اين سوره را يک جوله کوتاه مي خواند و پس از تفسير اين جوله مي گويد: «به آنچه گفته شد، اين شوط کوتاه تمام شد.» (2906/5)

3. مقطع
 

عنوان ديگري که سيد قطب براي تقسيم بندي آيات به کار مي برد «مقطع» است. او در جاي جاي تفسير خويش آيات سوره هاي قرآن را به مقاطع گوناگون تقسيم مي کند. براي نمونه آيات 2-29 بقره را يک مقطع مي شناسد.
به باور سيد قطب در دسته بندي آيات ذيل عنوان مقطع، وحدت موضوع يا غرض ضروري نيست، به اين جهت در برخي مقاطع چندين موضوع به بحث گرفته شده و از وحدت موضوع يا غرض واحد خبري نيست. (179/1)
نويسنده تفسير في ظلال گاه براي يک سوره چند مقطع مي آورد و موضوع مقاطع را نيز بيان مي کند، اما در دسته بندي آيات و جداسازي آنها از يکديگر تعداد مقاطع را بيش از مقاطع ياد شده مي آورد.
براي نمونه سوره توبه را به شش مقطع تقسيم مي کند (مقطع نخست آيات 1-28، مقطع دوم آيات 29-35، مقطع سوم آيات 38-41، مقطع چهارم آيات 42-92، مقطع پنجم آيات 97-110و مقطع ششم آيات 112-129)، اما در دسته بندي آيات هشت مقطع مي آورد. او آيات 36-37 و آيات 93-96 را به عنوان دو مقطع مي آورد. (1650/3)
افزون بر اين در برخي موارد تعداد آياتي که در مقدمه سوره براي يک مقطع مي آورد، کمتر از تعداد آياتي است که به صورت مستقل و دسته بندي و پررنگ عرضه مي دارد. براي نمونه در مقدمه سوره توبه، مقطع چهار تا آيه 85 اين سوره ادامه دارد، اما در دسته بندي، اين مقطع تا آيه 92 سوره توبه ادامه مي يابد.
به باور سيد قطب ريختن چند آيه در قالب يک مقطع به معناي جدايي اين مجموعه از مقاطع قبل و بعد اين مقطع نيست، بلکه در برخي موارد ارتباط مياني دو مقطع بسيار شديد است و مقطع دوم امتداد مقطع اول است. براي نمونه آيات 128-135 انعام در پيوند با آيات قبل و امتداد آن آيات است. (1206/3) چنان که مقطع 136-153 از سوره انعام را به مقطع 154-165 همان سوره ارتباط مي دهد و مقطع دوم را تکمله مقطع اول مي شناسد.
نويسنده في ظلال در مواردي که سوره، موضوع يا شخصيت واحد دارد، از تقسيم آيات در قالب مقاطع پرهيز دارد و سوره را داراي امواج مي داند. براي نمونه از تقسيم آيات سوره انعام پرهيز مي کند و اين سوره را داراي موج هايي مي داند که هر موج با موج هاي ديگر پيوند برقرار مي کند. (1022/2)
چنان که هم ايشان سوره فاطر را تک موضوع مي خواند و تقسيم آيات آن را در قالب مقاطع تنها با هدف آساني تفسير آيات و فهم مخاطب مي داند، نه آنکه هر مقطع ناظر به موضوعي خاص باشد و اين سوره از چند مقطع متفاوت شکل گرفته باشد. (2920/5)

4. موج
 

«موج» يکي ديگر از واژه هايي است که سيد قطب براي تقسيم بندي آيات با هدف سهولت تفسير آيات قرآن به کار مي برد. اين کلمه بيشتر در تقسيم سوره هايي به کار مي رود که سوره موضوع واحد دارد و ريختن آيات سوره در قالب مقاطع امکان پذير نيست.
براي نمونه سوره انعام تک موضوع است و تمامي آيات آن بر محور همين موضوع واحد مي چرخد، از اين رو تقسيم آيات اين سوره به چند مقطع ناممکن است. در نتيجه اين سوره داراي چند موج خواهد بود که هر موج مکمل موج قبلي است و با پايان يافتن پنج موج، موضوع سوره نيز شکل مي گيرد. (1029/2)

5. درس
 

«درس» عنوان ديگري است که در تقسيم بندي آيات سوره به کار مي رود. از اين عنوان بيشتر وقتي استفاده مي شود که ميان آيات ارتباط وجود داشته باشد. براين اساس نويسنده في ظلال در برخي موارد که يک سوره را به چند قسمت تقسيم کرده است، آن قسمت ها را در چند درس به تفسير مي گيرد. براي نمونه سيد قطب سوره لقمان را به چهار جوله تقسيم مي کند و از آن جهت که ميان هر دو جوله پيوند شديدي مي بيند، هر دو جوله را يک درس مي خواند و تمام سوره
لقمان را در دو درس تفسير مي کند. (2783/5) چنان که در مواردي ديگر به يک مجموعه از آيات قرآن يک درس مي گويد. (125/1 و 139؛ 1471/3)
نويسنده تفسير في ظلال نه تنها ميان مطلع برخي از دروس با موضوع و محور سوره ارتباط مي بيند که افزون بر اين، ميان مطلع يک درس و موضوعات درس پيشين نيز پيوند مي بيند. (657/2)

6. شطر
 

عنوان ديگري که نويسنده تفسير في ظلال براي تقسيم بندي آيات قرآن به کار مي برد، کلمه «شطر» است. براي نمونه در اين تفسير مجموعه آيات 1-29 سوره بقره يک شطر خوانده شده است.
در نگاه نويسنده في ظلال عنوان شطر کوچک تر از عنوان جوله و عنوان مقطع کوچک تر از شطر است. از اين رو ممکن است يک جوله چند شطر باشد. چنان که آيات 40-74 بقره شطر نخست يک جوله بزرگ شناخته مي شود (64/1) و بر اين اساس دو يا چند مقطع يک شطر خوانده مي شود.

پي نوشت ها :
 

* عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
 

منابع و مآخذ:
1. سيد قطب؛ في ظلال القرآن، بيروت، دارالشروق، 1400 ق.
2. شاطبي، ابواسحاق؛ الموافقات في اصول الشريعة، بيروت، دارالکتب العلميه، بي تا.
نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.