بازتولید سياست خارجي آمريکا در خاورميانه


 

نويسنده : میلاد تفضلی




 
حمله 11 سپتامبر سر فصل نويني در روابط بين الملل و سياست خارجي آمريکا محسوب ميشود. همچنين اين حادثه بستر تكوين گفتمان مناسب در سياست خارجي را پديد آورد. به عبارتي به هم پيوند خوردن موفقيت آميز چند گفتمان بستر مناسب گفتماني فراهم شد. اين گفتمانها يعني ليبراليسم و امنيت ملي «تروريسم» هستند که زمينه شکل گيري گفتمان نظم ليبرال را برساختند. پس از 11 سپتامبر يکي از تأثيرات مهم آن بروز مرزبندي جديد امنيتي بر مبناي فرهنگ و هويت است. به عبارتي د رتداوم و تکامل تفکر هانتينگتوني جنگ تمدني، مرزبندي جديد را ارزشها و هنجارها تعيين مي‌كنند. و در اين مرزبندي هويت در متن قرار مي‌گيرد. بدين روي خاورميانه مرکز ثقل سياست خارجي آمريکا بعد از 11 سپتامبر شد، چرا که آمريکا ارزشهاي هويتي خود را در تعارض با ارزش و هنجارهاي مردم خاورميانه يافته است. و آمريکا براي اشاعه ليبراليسم و مؤلفه هاي آن در دموکراسي، مبارزه با تروريسم را ضروري يافته است. هدف امريکا از ايجاد نظم ليبرال مهندسي هويتي خاورميانه در راستاي ارزشها و هنجارهاي خود مي باشد. در اين نوشتار سوال ما اين است که چگونه تغيير در سياست خارجي آمريکا زمينه گفتماني مناسب را فراهم آورد؟ فرض اين نوشتار بر اساس ديدگاهي معنا محور و سازه انگارانه است که رهبران آمريکا با اتکاء به حادثه 11 سپتامبر ساختار فرصت معنايي لازم را با ايجاد پيوند گفتمانهاي بنيادين هويتي سياست خارجي آمريکا در جهت نظم ليبرال فراهم سازند و با بر ساختن تروريسم به عنوان «ديگري» به نخستين آماج سياست جديد خود در قالب خاورميانه بزرگ مطرح کنند.

کارکرد گفتمان در سياست خارجي
 

گفتمان يکي از نشانه هاي تأثير گذار در الگوهاي رفتاري کشورها محسوب مي شود. در هر دوران شکل خاصي از قالبهاي گفتماني ظهور مي يابد که تأثير خود را بر رفتار سياست خارجي و داخلي به جا مي گذارد. قالبهاي گفتماني را ميتوان با نشانه هايي از ساختار حکومتي پيوند داد و از اين طريق بين سياست خارجي و قالبهاي گفتماني رابطه ايجاد نمود. (1) اگر سياست خارجي شکلي از الگوي قدرت باشد در حوزه سياست خارجي نيز نشانه هايي از قدرت سازي در قالب گفتمان ظهور مي يابد. از طريق تحليل گفتماني ميتوان الگوهاي متنوعي از رفتار سياسي و بين المللي به کار گرفت. اگر سياست هويت مبناي تفاوت رفتار کشورها و بازيگران تلقي شود، در آن شرايط ميتوان گفتمان را فراتر از فضاي ادراکي تلقي نمود و آن را مجموعه اي از ادراکات، احساس عمومي و هويت سازي در سطح بين المللي دانست. بر اساس قالبهاي هويتي و چهارچوبهاي گفتماني، الگوهاي رفتار در سياست خارجي شکل مي گيرد. بنابراين کشورها در قالب گفتماني به سياست خود معنا ميدهند و ميتوان گفتمان را به معناي فرآيندهاي اجتماعي و نظامهاي شناخت دانست که معنا از طريق آن توليد، تثبيت، تجربه و متحول مي شوند. گفتمانها هستند که امور را بهنجار، طبيعي و امکان پذير مي سازند. ميدان کنشهاي مماس را تعريف ميکنند و هويتها و ظرفيتهاي اجتماهي را توليد مي نمايند. بنابراين گفتمانها مولد هستند، آنها راههاي خاصي از موجوديت در جهان و عمل در آن را معنادار ميکنند. و به يک رژيم حقيقت شکل ميدهند که راههاي ديگر کنش و هويت را حذف مي کنند. (2) به طور کلي گفتمانها تأسيس کننده ابژه و سوژه ميباشند و هر گفتمان مبتني بر بسياري از سمبلها مي باشد. در سياست خارجي آمريکا ميتوان ابژه‌هاي مختلفي را مد نظر قرار داد که بر مبناي قالبهاي گفتماني پديد آمده اند. در گفتما سياست خارجي آمريکا نشانه هايي از قالب قواعد ادراکي رهبران سياسي وجود دارد که اين قواعد ميتواند در چهارچوب ايدئولوژي شکل گيرد. آنچه به عنوان تروريسم و بنيادگرايي اسلامي مورد توجه نومحافظه کاران قرار مي گيرد. ميتوان انعکاس قواعد ايدئولوژيک دانست. بنابراين آمريکا توانست پس از 11 سپتامبر نشانه هايي از تمايز گفتماني را بين خود و «ديگران» ايجاد نمايد. در اين تمايز گفتماني «خود» آمريکا تلقي مي شود و «ديگري» انعکاس راديکالسيم اسلامي دانست. در تبيين نظريه گفتماني، هر گونه تغيير و دگرگوني را ميتوان بر اساس تحولات دائمي سوژه ها توضيح داد. به عبارتي سوژه ها تلاش مي کنند تا شکل خاصي از تمايز را بين خود و ديگران ايجاد نمايند. نکته اي که بايد به آن توجه کرد اين است که در هر زمان در هر جامعه و در سطوح مختلف گفتمانهاي متعددي هستند که به يک اعتبار فرهنگ جامعه را تشکيل مي دهند و کنگشران با تکيه بر اين فرهنگ، سياستهاي خود را عرضه مي کنند. در نتيجه بر منافع فرهنگي تکيه مي کنند که ساخت اجتماعي نويني را امکان پذير مي سازد. (3) برخي نظريه پردازان گفتمانها را با عنوان جعبه ابزاري ياد مي کنند که قابليت آن را داشته باشد که اهداف آنها را توجيه کند و مشروعيت بخشد. نومحافظه کاران به عنوان جنبش اجتماعي در ميان عناصر گفتمانهاي مختلف، گفتماني نوين خلق کردند که همراه با تکوين هويت هاي جديد از خود و ديگري است. اگر کنشگران خواهان ايجاد تغيير موفق شوند بر گفتمانهايي تکيه کنند که نقش بنيادين هويت هويت‌سازي براي بخشهاي گسترده از جامعه سياسي داشته باشد و كنش‌هاي خاصي را ضروري سازد و آماجي را به عنوان ديگري مشخص سازد که خود در تضاد با آن به خويشتن هويت مي بخشد، امکان ايجاد تغيير فراهم مي شود.

تروريسم گفتمان هويت ساز سياست خارجي آمريکا پس از 11 سپتامبر
 

تروريسم در اصل در گفتمان امنيت ملي که يک گفتمان هويت بخش و دگر ساز است، جاي مي گيرد. در دوران جنگ سرد شوروي و کمونيسم در راهبرد امنيت ملي آمريکا به ديگري شکل مي داد. اما پس از جنگ سرد آمريکا در غياب يک ديگري با نوعي بحران هويت يا به عبارتي با بحران معنايي در تعريف از خود رو به رو بود. به طور کلي آمريکا هميشه بايد بر اساس يک «ديگري» دشمن سياستهاي خود را تعريف نمايد يا به عبارتي آمريکا بدون دشمن زنده نيست. هانتينگتون با مطالعاتي که انجام داده، مهمترين مشکل فرآوري آمريکا را بر اساس نشانه هايي از فقدان هويت مورد تحليل قرار داده است. وي مي گويد: انجام هر مجموعه اي بر اساس وجود ديگري شکل مي گيرد. وي درصد هويت سازي براي ساختار سياسي آمريکا بود. از آنجا که هويت بر مبناي ديگري تعريف مي شود، از اين رو وي اصلي ترين ضرورت امنيت ملي آمريکا را تقابل گرايي دانسته است. (4) و از اين منظر تئوري برخورد تمدنها در اصل نوعي هويت سازي بود چرا که از نظر وي آمريکا بيش از اغلب کشورها، نيازمند يک ديگر مخالف براي حفظ هويت درسطح بين المللي است. آمريکا طي دهه ي 90 در قالب چند مفهوم بنيادين كه در پيوند با يكديگر قرار گرفتند، به نوعي دگرسازي جديد دست بزند كه هرچند مبهم بودند اما مي‌توانست بنيان هويت سازي پس از جنگ سردي آمريکا باشد. اين مفاهيم تروريسم، دولت سرکش و اشاعه سلاحهاي کشتار جمعي که در واقع ارکان اصلي تهديد را براي آمريکا پس از جنگ سرد شکل مي دهند. مي باشد. به طور کلي تهديدات و ماهيت آن نقش اساسي در استراتژي کلان آمريکا بازي مي کنند از اين رو به اعتقاد نومحافظه کاران تهديدات شناسايي شده مورد توجه گروههاي اجتماعي قرار گيرند و بر اساس نوع تهديد، هويت جديدي ايجاد شود. و نومحافظه کاران هويت ملي آمريکا را بر مقابله با تهديدات دوران پس از جنگ سرد تبيين مي کنند. آنان اعتقاد دارند که شکل جديدي از تهديدات و شکل جديدي از جنگ سرد ايجاد شده که آمريکا بايد با آن مقابله نمايد. با فروپاشي شوروي نومحافظه کاران تلاش نمودند تا فضاي مبتني بر تصوير سازي دشمن مخاطره آميز را به وجود آورند و هويت سازي ميتوانست دشمن جديدي را معرفي نمايد. دشمني که ماهيت ايدئولوژيک داشته باشد و به گونه اي مؤثرتري در نظام باورها تثبيت شود (5) بنابراين همانگونه که قبلاً گفتيم مفاهيم دولت سركش و تروريسيم هويت يا سوژه اي براي امنيت ملي آمريکا تبديل کرد. و 11 سپتامبر تروريسم را به مرکز ثقل سياست خارجي امريکا تبديل کرد و به نوعي هويت ساز سياست خارجي آمريکا مي باشد. يکي از اثرات 11 سپتامبر بر محيط بين المللي وارد کردن گفتمان هويت و امنيتي شدن آن در سراسر جهان مي باشد. بعد از 11 سپتامبر يکي از اصلي‌ترين گفتمانهاي مطرح در آمريكا اين بود كه ارزشهاي آمريکا مورد هدف تروريستها قرار گرفته است. يا به عبارتي هويت امريکايي هدف تروريستها معرفي شده و هويت ديگران در هاله اي از تهديد امنيتي تصوير مي گردد. و جمله معروف بوش «در جنگ با تروريسم يا ديگران با ما هستند يا ضد ما» تا حدودي نشأت گرفته از نگاه هويتي به سياست آمريکا دانست. (7)يکي از نگرش هويتي به سياست آمريکا پس از 11 سپتامبر نوعي ايدئولوژيک‌گرايي مي باشد. و طرح محور شرارت بوش در اين چهارچوب قرار مي گيرد. در حقيقت نه تنها هويت کشورهاي مشخصي را امنيتي مي کند بلکه منازعه را نيز ايدئولوژي مي کند. و حتي گفتمان تغيير رژيم يک گفتمان هويتي در خصوص ماهيت تهديدزاي برخي کشورهاي منطقه مي باشد و هويت خاص برخي از نظامها را تروريسم و لزوم تغيير آن را در پيش مي گيرند. (8) در واقع با مطرح شدن دولت سرکش در قالب محور شرارت به عنوان يک تهديد تلاشي براي دست يافتن به يک بينش نوين راهبردي بود. (9) و اين دولتها در چهارچوب گفتمان تروريسم و حمايت از آن تعريف مي شدند و سپس در پيوندبا اشاعه هاي سلاحهاي کشتار جمعي قرار گرفتند. بنابراين پس از 11 سپتامبر با ظهور مفهوم دولت سرکش و محور شرارت کنشگراني که تهديدي براي هويت آمريكا محسوب مي گشتند. بر ساخته شدند. (10) بنابراين طرح اين مفاهيم و واژه ها در برخي محافل سياسي آمريکا تقويت گرايشهايي است که ناامني احساس شده در جامعه آمريکا بعد از حوادث 11 سپتامبر با ايجاد نوعي برتر طلبي هويتي و تضعيف هويتهاي متخاصم کم کنند و به عبارتي نومحافظه کاران بر مبناي روايتي تاريخي از فروپاشي شوروي با مطرح کردن محور اهريمني يا شرارت که عراق از اجزاي آن بود جايگزين امپراطوري اهريمني در مورد شوروي کنند و از اين طريق سياستهاي خود را هويت سازي و معنا بخشي کنند.
مبارزه با تروريسم خاورميانه مرکز ثقل سياست خارجي آمريکا درهزاره سوم قرارداد. اما اهميت خاورميانه بر سياستمداران آمريکا از جاذبه بيشتري براي حضور برخورداري ساخته است، ماهيت حيات ارزشي در اين منطقه است. ارزشهاي حاکم بر منطقه به شدت در تعارض با ارزهاي مورد نظر آمريکا که متناسب با منافع او هستند، قلمداد مي‌شوند. بدين روي آمريكائيها يك دگرگوني بنيادي را در ساختارهاي فكري و ارزشي در قالب طرح خاورميانه بزرگ ضروري مي يابند. در اين طرح با همه اجزاي آن يعني تلاش براي ايجاد ثبات در خاورميانه بر اساس تحکيم و تثبيت ارزشها و شکل دادن مجدد به کشورهاي منطقه بر اساس تبديل نظامهاي سياسي به حکومتهايي مبتني بر عناصر جامعه مدني با ارزشهاي غرب هماهنگي داشته باشد. ميتوان پيوند ميان عناصر گفتمانهاي اصلي سياست خارجي آمريکا و تروريسم (امنيت ملي) و ليبراليسم را ديد و آن را بخشي ديگر از گفتمان نظم ليبرال ديد. و اين نظم ليبرال در چهارچوب ارزشهاي آمريکايي و در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم پياده مي شود. نظم در صحنه بين المللي در چهارچوب مضامين هنجاري، ارزشي و ايدئولوژيک شکل مي گيرد. و بازيگران برتر نظام بين المللي شکل دهنده نظم هستند داراي هويتهاي متمايز و متفاوت هستند. به همين روي نظم بين الملل به ضرورت بازتاب ارزشهاي هويتي کشور برتر است. بازيگران براي پي بردن به رفتار بيروني توجه را معطوف به ارزشها و هنجارهاي حاکم بر عملکردهاي سياسي داخلي ميکنند که هويت همتايان آنها را در سيستم بين المللي سامان ميدهد. (11) بازيگران برتر نظام بين الملل بر اين باور هستند که رفتار بين المللي بازيگران تا حدود وسيعي متأثر از ايده ها و هويت آنهاست. رفتار بين المللي بازتاب فرآيند يادگيري اجتماعي است، پس اگر بتوان محيط اجتماعي مبتني بر ارزشهاي يکسان به وجود آورد پس رفتارها هم همسو خواهند شد و اشاعه ارزشهاي ليبرال منجر خواهد شد که بستر ارزشي شکل گيري سياست هاي بين المللي يکپارچه شوند. (12) بنابراين بازيگران مطرح نظام سعي مي کنند هويت داخلي خود را جلوه جهاني دهد و مؤلفه هاي آن را اساس و پايه گذار نظمي کند که به ضرورت براي کنترل هرج و مرج حيات مي يابد. از اين رو آمريکائيها بعد از فروپاشي نظم دو قطبي به خصوص بعد از حوادث 11 سپتامبر فرصت را نصيب آنان کرد که تا به جهاني سازي مقوله هاي شکل دهنده هويت خود و به عبارتي راه و رسم زندگي آمريکاييها با تمامي ارزشهاي آن در صحنه جهاني بپردازند. از اين رو آمريکائيان در پي گسترش و نهادينه کردن ارزشهاي خود هستند. مبارزه با تروريسم که در تعارض با ارزشهاي خود ميدانند، ضروري مي يابند. بدين متظور در چارچوب مهندسي اجتماعي در پي جهانشمول ارزش‌هايي هستند كه سياست گسترش دادن ساختارها و نهادهاي دموكراتيك را تشكيل مي‌دهد. و در اين مورد دمكارسي را تنها چارچوب مناسب براي اداره جامعه و تأمين منافع آن مي‌دانند. (13) و مهندسي اجتماعي را تنها راه مبارزه با تروريسم و مشروعيت دادن به ارزشهاي مدرنيته که هويت ساز غرب است ميدانند. از اين رو آنان هر جا امکان دارد دموکراسي را هر چه بيشتر تشويق و ترويج کنند.(14) بنابراين آمريکائيان از طريق فرآيند دموکراتيزه کردن در خاورميانه در صدد مشروعيت بخشيدن ليبراليسم هستند تا مدل غربي تکرار گردد. و براي حيات بخشيدن گفتمان، ليبراليسم، ضرورت اوليه استقرار دموکراسي و نهادهاي دموکراتيک است. آنان در چارچوب تز صلح دموکراتيک بر اين باورند هر چه نقاط اتصال بين بازيگران متعددتر باشد، کانالهاي بيشتري براي مديريت تعارضات از طريق غير خشونت آميز وجود دارد. دموکراسي به معناي ايجاد کانالهاي فراوان تأثير گذار بر شکل گرفتن ماهيت تعاملات داخلي بين گروههاي متفاوت با نيازهاي متمايز و در عين حال تأثيرگذار بر شکل دادن به هويت سياست خارجي است. (15) راهبرد آنان در خاورميانه اين است که اگر دموکراسي در خاورميانه تحقق يابد، به لحاظ اينکه چشم اندازهاي واحد، ارزشهاي هم سو و الگوهاي يکسان در بين رهبران و مردم کشورها به وجود خواهد آمد، منازعات بين بازيگران منطقه مديريت خواهد شد و ريشه هاي افراط گرايي به خشکي خواهد گراييد. در چارچوب اين منظومه فکري به باور آمريکائيان مذموم دانستن تروريسم هنگامي حيات مي‌يابد که زباني واحد و ارزشها و هنجارهاي مشترک به عنوان هويت اين کشورها با تعارضات مشابه از واقعيات به کار گرفته شود. و اين تنها در بستر حاکميت دموکراسي به وجود مي آيد. (16) بنابراين آمريکا در صدد متقارب ساختن هويتها در منطقه با توجه به ارزشهاي ليبرال از دموکراسي تا بازار آزاد را دارد. (17) و در راه اشاعه ارزشهاي ليبرال به سرزمينها به شدت تنيده در باورهاي متفاوت و نگرشهاي متعارض آمريکا مبارزه با تروريسم را ضروري ميداند. و سياست دموکراتيزه کردن آمريکا با توجه به خصلت ارزشها و هنجارهاي حاکم بر منطقه براي مدت مديدي بي ثباتي سياسي را در منطقه به وجود خواهد آورد و اين به اين معني است که آمريکا براي تامين منافع ملي و از بين بردن خطرات که متوجه ارزش و هنجارهاي آنان است، سياست مهندسي هويتي مردم خاورميانه را دنبال مي کنند و اين طبيعي است که مقاومت وسيع در بين مردم در خصوص تلاش آمريکا براي دگرگون کردن هنجارهاي حاکم جلوه گري کند.
همانطور که در اين نوشتار بيان کرديم حوادث 11 سپتامبر زمينه معنايي لازم را براي تغيير در گفتمانهاي سياست خارجي آمريکا پديد آورد و پس از 11 سپتامبر زمينه معنايي پيوند ميان گفتمانهاي بنيادين شکل دهنده به هويت سياست خارجي آمريکا به وجود آمد. در بين گفتمانهاي موجو.د در سياست خارجي گفتمان تروريسم در قالب امنيت ملي را ميتوان از مؤثرترين بخشهاي جعبه ابزار کفتماني اي دانست که رهبران آمريکا با تکيه بر آن توانستند تغيير در سياست آمريکا را برسانند. اما 11 سپتامبر فرصت را فراهم ساخت تا گفتمان تروريسم تفوق يابد و در پيوند با گفتمان ليبراليسم قرار گيرد و به آنچه ميتوان سياست خارجي مبتني بر نظم ليبرال دانست، شکل دهد. بنابراين آمريکائيان پس از 11 سپتامبر با بر ساختن تروريسم به عنوان ديگري در قالب حمله به عراق به نخستين آماج سياست جديد خود در قالب خاورميانه بزرگ تبديل کنند. و آمريکا با مجموعه اي از حرکتهاي فرهنگي و ارزشي در منطقه در قالب اشاعه ليبراليسم عمل خواهد کرد. به عبارتي نوعي مهندسي اجتماعي يا هويتي گسترده توسط واشنگتن در مورد چگونگي ايجاد هنجارها و ارزشهاي خاص خود منطقه و مقابله با برخي از هنجارها و ارزشها دنبال خواهد شد. و اين در نهايت از نظر امنيتي براي منطقه بي ثباتي سياسي را به وجود مي آورد.
منابع:
1-Barry Hindess, Discourses of Power, oxford, Blackwe 1996
2- دلاپورتا، دودياني، مقدمه اي بر جنبشهاي اجتماعي، ترجمه محمد تقي دلفروز، تهران، سال 1384
3- حميرا مشيرزداه، چرخش در سياست خارجي آمريکا و حمله به عراق: زمينه هاي گفتماني داخلي، فصلنامه مجله حقوق و علوم سياسي، دانشگاه تهران، تابستان 86
4-Samuel Huntington, the erison of American Dational interest foreign Aff. air, September, October 1997, pp, 18- 19
5- ابراهيم متقي، آمريکا و هژموني شکننده، نامه دفاع، سال 85، شماره چهارم
6- سيدکاظم سجادپور، ايران و 11 سپتامبر: چارچوبي مفهومي براي درک سياست خارجي، فصلنامه سياست خارجي، زمستان 81
7- همان منبع
8- سجادپور، همان منبع
9-Saunders, E, N, setting Boundaris: caninternational society exclude, Rogue States? international studies Review, 2006,- 8, (1): 23- 53
10- حميرا مشيرزاده، همان منبع
11-Peter j. katzenstein, ed. The colture of national security: Norms and identity in world politics, Newyork. Columbia university press, 1996. p. 369
12- الکساندر ونت، نظريه اجتماعي سياست بين الملل، ترجمه حميرا مشيرزاده، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه
13 - حسين دهشيار، هابزهاي ليبرال در سياست خارجي آمريکا و ترويج دموکراسي در خاورميانه، فصلنامه مطالعات خاورميانه، بهار 84
14-John Ikenbery, ed. American Democracy promotion: Impulse, strategies and Impact, oxford university press, 2000
15 - حسين دهشيار، همان منبع
16- حسين دهشيار، سياست خارجي آمريکا، خاورميانه و دموکراسي، تهران، نشر خط سوم، سال 1386
17-Nau, HENRY, At Home Abroad: Identity and power in American foreign policy, Cornell university press, 2002, p. 152- 189
18-سایت باشگاه اندیشه

ارسالي از طرف کاربر محترم : miladtafazoli