رابطه حق و تکلیف


 





 

پرسش:
 

رابطه حق و تکلیف چیست ؟

پاسخ:
 

حق ریشه ی عربی دارد که در لغت عرب به صورت مصدر یا صفت مشبه در معانی مختلفی چون خلاف باطل، ضد باطل و به معنای صحیح و ثابت آمده است[1] و به معنای ثبوت، صحت و صدق نیز آمده است [2]و در فارسی نیز به معانی بسیاری مانند راستی، درستی عدل و داد ، نصیب و بهره، سزاواری و شایستگی به کار رفته است.[3] یکی از نویسندگان در باره تبیین مفهوم حق چنین می نویسد: حق یک معنای جامع دارد و چند معنای خاص؛ معنای جامع آن مشترک میان همه معانی است، که اگر به شکل مصدری استعمال شود، به معنای «ثبوت» است و اگر به صورت وصفی به کار رود به معنای (ثابت)می باشد. و معانی خاص و جزئی آن، که از راه تقابل فهمیده می شود بدین قرار است[4] که، گاهی حق در برابر باطل قرار می گیرد مثل « جاء الحق و ذهق الباطل»[5]و « قل جاء الحق و ما یبدوء الباطل و ما یعید»[6] و گاهی در برابر ضلال و گمراهی قرار می گیرد مثل: «ما بعد الحق الا الضلال»[7]و گاهی در مقابل سحر و جادو می اید که مصداق باطل هستند مثل «ماء جتم به السحر ان الله سیبطله»[8] و گاهی در مقابل هوای نفس است مثل « و لو اتبع الحق اهواهم لفسدت السموات والارض»[9]
حق در اصطلاح عبارت است از توانایی که شخص بر چیزی یا بر کسی داشته باشد اصل این است که حق قابل انتقال به غیر و نیز قابل اسقاط است ممکن است حقی مشاع باشد.
در نظام حقوقی، واژه حقوق، جمع حق است و کار بردهای متفاوت و گوناگون دارد:
الف) «حقوق» به مجموع قواعد و مقررات الزامی گفته می شود که حاکم بر روابط افراد جامعه و تنظیم کننده روابط اجتماعی است. حقوق در این معنا به عنوان حقوق ذاتی نیز می باشد. و از آنجائی که روابط اجتماعی، چهره های گوناگون و متنوعی دارد، حقوق یعنی قواعد و مقررات حاکم بر روابط اجتماعی قلمرو گسترده ای پیدا می کند... واژه حقوق در این معنا همیشه به صورت جمع به کار می رود و مفرد ندارد.[10]
ب) واژه حقوق در کاربرد دیگر، به امتیازات و اختیاراتی گفته می شود که افراد جامعه از آن برخوردارند، مانند حق مالکیت، آزادی، حق رای و ... حقوق در این مفهوم هم به صورت جمع و هم به صورت مفرد (حق) به کار می رود.[11] و گاهی از آن به حقوق فردی تعبیر می شود واژه حقوق در تعابیر حقوق و آزادیهای عمومی، حقوق ملت حقوق و تکالیف مردم و مانند آن به همین معناست.[12]
2- تکلیف در لغت فرمان به کاری دادن، حکم به اجرای امری کردن و زحمت دادن[13]و از تصریح لغت شناسان عربی و فارسی استفاده می شود در معنای تکلیف دو عنصر نهفته است یکی بعث و وادار نمودن، دیگری مشقت و زحمت و در اصطلاح عبارت از انجام فعل یا ترک فعلی است که قانون گذار فرد را ملزم کرده است و هرگاه بر خلاف آن رفتار نماید به جزایی که در خور آن است ، دچار می گردد.[14] به بیان دیگر کلیه الزامات قانون را می توان تکلیف نامید[15] و الزامات قانون گاهی در قالب امر است ، مثل اینکه خداوند امر فرموده است که باید مرد نفقه زن و همسرش را بدهد این یک تکلیف قانونی به عهده شوهر و یک حق قانونی برای زن است که در صورت خود داری از پرداخت می تواند شکایت نماید و گاهی تکلیف در قالب نهی است مثلا خداوند فرموده است که نباید سرقت یا خیانت در امانت و یا کلاهبرداری کرد و اگر کسی مرتکب این قانون شکنی گردد مجازات می گردد این نهی ایجاد تکلیف می کند برای تحقق هر تکلیف، دست کم سه رکن اساسی لازم است.
اول: مکلف یعنی کسی که ملزم به انجام یا ترک امر معینی شده است.
دوم: مورد تکلیف و آن امری است که باید شخص مکلف به جا آورد یا تر ک نماید.
سوم: رابطه حقوقی یعنی رابطه تصوری و اعتباری که بین مکلف و مورد تکلیف وجود دارد. محتوای این رابطه اعتباری، همان الزام و اجبار است علاوه بر این سه رکن برخی حقوقدانان ضمانت اجراء و جزای مناسب برای تخلف را نیز از ارکان تکلیف دانسته اند.[16] با این توضیحات معلوم می گردد که رابطه بین حق و تکلیف رابطه ای دو طرفی است و نمی توان این دو را از یکدیگر جدا نمود بلکه تکلیف همواره به حق تعلق می گیرد و تکلیف غیر حق معنا ندارد.

پي نوشت ها :
 

[1] ابراهیم، مصطفی ودیگران، المعجم الوسیط، دار الدعوة، استامبول ص178
[2] طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، موسسه بعثت ،قم ،1414 ج1 ص434
[3] برای اطلاع بیشتر به منابع زیر رجوع کند:
فرید وجدی، محمد دایرة المعارف قرن عشرین ، دار المعرفة، بیروت، ج3 ص465
دهخدا ، علی اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران ، ج6 ص8028
معین محمد، فرهنگ معین، انتشارات امیر کبیر، تهران1371ج1ص1363
[4] جوادی آملی، عبد الله ، حق وتکلیف فصل نامه حکومت اسلامی،ش29 سال هشتم ص ،33
[5] سوره اسرا، 815.
[6] سوره نساء، 49.
[7] یونس، 32.
[8] یونس، 81.
[9] مومنون، 71.
[10] حقوق در این معنا با واژه انگلیسی( law ) ونیز واژه عربی قانون معادل است
[11] معادل انگلیسی این واژه حقوق به معنایی, ights است
[12] شریعتی، سعید، حقوق ملت ودولت در قانون اساسی، کانون اندیشه جوان، تهران ،1384 صص21-22
[13] دهخدا ، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،ج4 ،ص6056
[14] امامی، سید حسن، حقوق مدنی، انتشارات اسلامیه، تهران،1383 ج4 ص11
[15] جعفری لنگردوی، محمد جعفر، تر مینولوژی حقوق نشر گنج دانش، تهران ، ص177
[16] امامی ، سید حسن، حقوق مدنی ، انتشارات اسلامیه، تهران،1383 ج4 ص11 منبع:
پایگاه حوزه، شماره 15502
 


منبع:http://www.hawzah.net
ارسالي از طرف کاربر محترم : mostafa71