تاریخ حقوق بشر در اسلام
تاریخ حقوق بشر در اسلام
الف. تاریخ تکوین حقوق بشر در اسلام
ب. تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام
1. “مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم، مثل الجسد الواحد إذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر و الحمی” (1) اشاره به این نکته دارد که اعضای جامعه با ایمان، در ابراز مهر، دلسوزی و عواطف مانند یک تن اند، هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر عضوها قرار نخواهند داشت؛ مفاد این حدیث، موازنه ارزش فرد و جامعه است.
در دیدگاه اسلام ارزشها و نقشها و خلاقیتهای اجتماعی، از وجود افراد متجلی می شود، و به همین دلیل رشد آن، از هدفهای اصیل و قابل توجه زندگی محسوب می شود، ولی در عین حال، ارزش و اصالت جامعه هرگز نادیده گرفته نمی شود. همان قدر که فدا کردن جامعه و وحدت برای فرد و واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخریب ارزشهاست، فدا کردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت نیز غیر منطقی و موجب پایمال شدن ارزشها و توقف قافله رشد انسانی است.
2.”إنما یجمع الناس الرضا و السخط” (2) روشنگر بنیان اصیل وحدت و انسجام بر اساس رضایت عمومی است که پایه اساسی دموکراسی را در تفکر سیاسی اسلام تبیین می کند و بدون آن نظام سیاسی مشروعیت خود را از دست می دهد .
3.“إن هذه امتکم امة واحدة و أنا ربکم فاعبدون” (3) مبین این حقیقت است که از دیدگاه اسلامی در تئوری امت، فرد بر حسب ادراک و اراده و اختیار خود و ایمانی که به ارزشهای والا دارد، جزئیت کل (جامعه ملت امت) را می پذیرد و خود را وقف آن و گاه فدای آن می سازد، و این عالیترین مرحله آزادی بشر محسوب می شود . (4)
4. در جهان بینی اسلام حق آزادی و اختیار، در همه حال برای فرد به عنوان حق غیر قابل سلب، ثابت و محفوظ است. می توان از آیه: “إنا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا” (5) و آیه “فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر” (6) دلیل واضحی بر این تفکر استنباط نمود.
5.حقوق و اصالت فرد، در کنار حقوق و اصالت جامعه، حتی در بازگشت نهایی انسان که در عقیده معاد متجلی است نیز ظاهر می شود: “لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مرة” (7).
6. گرچه مرزبندی حدود حاکمیت دولت و تعیین قلمروی دقیق حقوق و آزادیهای فرد در جامعه از چنان پیچیدگی برخوردار است که در بسیاری از موارد علی رغم صراحت قانون در عمل، تشخیص آن بسیار دشوار است؛ ولی باید توجه داشت که مشکل تصادم و تضاد، تنها اختصاص به برخورد حقوق فردی با حق حاکمیت دولتها ندارد، بلکه در این ماجرا فرد در برابر فرد یا افراد نیز مطرح است.
در دیدگاه اسلام، در تمامی این مراحل دقیق و دشوار به انسان به چشم: “إنی جاعل فی الأرض خلیفة” (8) و نیز “یا ایها الإنسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه” (9) نگریسته شده است و حقوق فردی در تمامی تنگناها محترم شمرده شده است.
7.در اندیشه سیاسی اسلام، تنها واکنش قهری فرد یا جامعه در برابر بی نظمی و پدیده ظلم و اختلاف نیست که احترام به حقوق آدمی را ایجاب می کند، بلکه این تحمیل از آنجا سرچشمه می گیرد که او به نیاز خود و دیگران به تکامل اعتقاد دارد و سرشت متعالی انسان و کرامت ذاتی او در حد: “و نفخت فیه من روحی” (10) شناخته شده است.
8.در تفکر اسلامی، جهالت نسبت به موضع و جایگاه اصیل انسان و ارزش والای آن، مایه اصلی همه بی عدالتیها و ستمها و عدم شناخت صحیح انسان از خویشتن است و تا انسان به شناخت صحیح از خود و دیگران نرسد، نسبت به مسئولیتهایش جاهل خواهد بود: “کفی بالمرء جهلا أن لا یعرف قدره” .(11)
9.در نصوص اسلامی بر ارزش و احترام به انسان، علی رغم پیرایه ها و طبقه بندیهای عارضی تأکید شده است: “فإنهم صنفان إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق” . (12)
10.آفرینش تمامی انسانها یکسان است و از طبیعت برابر برخوردارند: “الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منها رجالا کثیرا و نساءا” .(13)
11.“و ما کان الناس إلا امة واحدة فاختلفوا” . (14) بیانگر نفی فاصله و تبعیضهای نارواست.
12.در دیدگاه قرآن تفاوتها جنبه ارزشی ندارد، بلکه تنها به پیچیدگی های نظام آفرینش و عامل معرفت و رشد فکری انسان مربوط می باشد: “یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا” . (15)
13.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نفی هرگونه تبعیض ناروا در میان انسانها فرمود: أیها الناس ان ربکم واحد و ان آبائکم واحد کلکم من آدم و آدم من تراب” . (16)
14. ارزش و جایگاه هر انسان در جامعه، در نهایت، بسته به عمل اوست: “قیمة کل امرء ما یحسنه”“و کل نفس بما کسبت رهینة” (17)
15.اسلام امتیاز طلبیهای مبتنی بر زر و زور و سایر معیارهای مادی را مطرود می شمارد و آن را مورد نکوهش قرار می دهد: “و قالوا نحن اکثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبین” . (18)
16.در قضاوت عادلانه اسلامی حتی در نگاه کردن هم باید مساوات را مراعات کرد: “و آس بینهم فی اللحظة و النظرة” . (19) یعنی: “چهره خویش را برای آنها گشاده دارد، و تساوی در بین آنها حتی در نگاههایت را مراعات کن!”
17.میزان مساوات در اسلام حق و عدالت است: “و لیکن أمر الناس عندک فی الحق سواء” (20) ”و اعلموا ان الناس عندنا فی الحق سواء” (21) در یک کلام: “خذ سواء و اعط سواء” . (22)
18.قرآن امنیت را از نتایج رشد و تکامل بشر می داند: “و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا” (23) و شهر امن را الگوی مدینه فاضله معرفی می کند: “ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة” . (24)
19.قدرت سیاسی در تفکر اسلامی تنها وسیله ای برای هموار کردن راه رشد انسانها است، نه هدف و یا وسیله سرکوب: “اللهم إنک تعلم أنه لم یکن الذی” . (25)
20.مصونیت هر انسان آگاه و متعهد، به راه انسانی، از هر نوع تعرض، حقی است مسلم که اسلام بر آن تأکید می ورزد: “لا تروعوا المسلم فإن روعة المسلم ظلم عظیم و من نظر إلی مؤمن لنحیفه بها آخذه الله عزوجل یوم لا ظل إلا ظله” . (26)
21.رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بخش عظیمی از حقوق فردی را اینچنین مشخص می فرمایند:
“من أهان مؤمنا فقد بارزنی بالحرب و سباب المؤمن فسوق و قتاله کفروا کل لحمه معصیة و حرمة ماله کحرمة دمه” . (27)
22.در فلسفه سیاسی اسلام، هدف بعثت انبیا، بازگرداندن انسانها به آزادگی است: “فإن الله بعث محمدا لیخرج عباده من عبادة عباده إلی عبادته” ،(28) و به انسانهایی که کرامت خود را به خاطر نیاز از کف می دهند می گویند: “لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا” . (29)
23.شعار “لا تظلمون و لا تظلمون” از اصیل ترین شعارهای انسان دوستانه ای است که قرآن برای ریشه کن نمودن مایه های تجاوز مطرح کرده است.(30)
24.نفی اکراه از مقوله های حقوقی روشنی است که ضمن تحریم سلب آزادی انسان، به صورت یک اصل حقوقی در محاکمات به کار گرفته می شود: “لا إکراه فی الدین” ، (31) ”در دین اکراه و اجباری نیست” ، و “رفع عن امتی” (32)
تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام
با جمع آوری گفته ها و عملکردها و تقریرهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و تدوین احادیث و سیره و تألیف جوامع حدیث و سیره نبوی، گام بزرگتری در زمینه تدوین حقوق بشر در اسلام برداشته شد و مبانی و ریشه های حقوق بشر در لابلای کتب حدیث و سیره مطرح گردید، و مانند دیگر بخشهای علوم اسلامی زمینه را برای بررسی و تحقیق و تحلیل اندیشمندان اسلامی فراهم آورد . قرن سوم هجری شاهد صدها کتاب جامع حدیثی و سیره نگاری بود که با نامهای مختلف، اصول و مبانی تفکر جامع اسلام را در زمینه فرهنگ و تمدن بشری و از آن جمله حقوق بشر مطرح نمود. خوشبختانه اکثر این کتب و جوامع حدیثی که شامل گفته ها و عملکردهای پیامبر در کل مسائل اسلامی است، از گزند حوادث تلخ و ویرانگر تاریخ مصون ماند، و ما امروزه به بخش عظیمی از این میراث گرانبهای فرهنگی و علمی تاریخ صدر اسلام دسترسی داریم.
تنقیح کتب، اصول و جوامع اولیه حدیث، توسط محدثین و محققین اسلامی، مرحله جدیدی را در زمینه مسائل اسلامی و از آن جمله مسائل مربوط به حقوق بشر در سیر تاریخی تدوین حقوق بشر در اسلام آغاز نمود. در این مرحله، کار تقسیم بندی موضوعی احادیث و تبیین و طبقه بندی سند روایات و در نتیجه مشکل تعارض احادیث آشکار و منقح گردید.
با آغاز تدوین فقه و اخلاق (دو رشته بسیار مهم از علوم اسلامی)، که شکل جامع تر آن در قرون سوم و چهارم تجلی نمود، مباحث حقوق بشر در اسلام در کتاب های فقهی و اخلاقی این عصر همچون مبسوط شیخ طوسی به طور استدلالی مطرح شد و مورد نقد و تحلیل قرار گرفت. تحولات بعدی فقه را به ویژه در قرنهای هفتم و هشتم هجری می توان در کتب فقهی چون مؤلفات محقق و علامه حلی جستجو نمود. در دوران شکوفایی فقه اسلامی، در قرنهای سیزده و چهارده هجری، نیز مسائل حقوق بشر در اسلام، به صورت عمیقتر و روشنتری در لابلای طبقه بندی و موضوعبندی سنتی فقه، در مباحث سیاسی فقه عنوان شد. (33)
در عصر ما فقهای بزرگی چون حضرت امام خمینی قدس سره الشریف گامهای بلندی در گشودن راههای جدید در بینش فقهی برداشتند که ضمن وارد کردن مقوله های عرفانی در شخصیت و ارزش انسان به قلمروی مباحث فقهی حقوق بشر، با تکیه بر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، افقهای جدیدی را برای صاحب نظران در برداشت از نصوص اسلامی متناسب با انسان معاصر باز نمودند . (34)
تحول حقوق بشر در تاریخ اسلام
وقتی پیامبر در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند می شود و با یهودیان و مسیحیان متحد می گردد، و با قبول پیوستن آنها به جامعه اسلامی، اساس وحدت ملی را پایه گذاری می کند، و زنده به گور کردن دختران را به عنوان یکی از زشت ترین صورت های تحقیر بشر مورد تقبیح قرار می دهد و یاران خود را به آزادگی و اظهار نظر حتی در برابر نقطه نظرات خود تشویق می کند و نشستن ساده و بدون نشانه در حلقه یارانش را بر تکیه بر مقام و اریکه قدرت ترجیح می دهد، تصویری از تعالی حقوق بشر را در تاریخ و سراسر عصر خود ترسیم می کند. یاران پیامبر که تربیت شده این مکتب بودند، هر کدام الگویی از این تصور و تصویر بودند، در این میان حضرت علی (علیه السلام) بیش از هر شخصیت دیگر در این زمینه سختگیر و روشنگر بود.
از آنجا که جز اختصار در کلام راه دیگری وجود ندارد، کافی است به برخی از رفتار سیاسی امام در برخورد قضایی با خصم خود در دادگاه عدل اسلامی، و نفی تبعیضهای ناشی از انتساب به پیامبر و قریش، و نیز به دستور اکیدی که آن حضرت برای پیرمرد نصرانی سائل صادر فرمود که از بیت المال برایش جیره تعیین کنند، توجه شود.
حضرت علی (علیه السلام) حتی امتیازاتی چون حضور در جبهه های بدر و حنین را در تقسیم مزایای اجتماعی مردود شمرد و از شکل گیری عوامل فشار که به دنبال کسب امتیازات بودند، ممانعت نمود، و رضایت مصلحت عمومی را اساس حکومت و مظهر اراده الهی برشمرد و تا آخرین لحظه عمر پر برکت خود از حقوق انسانها و آزادگی ایشان دفاع و حمایت نمود. در بحث گذشته سخنان آن حضرت در این زمینه را از نظر گذراندیم.
متأسفانه در دوران خلافت امویها، نظام طبقاتی و اندیشه امتیاز طلبی و انحصار جویی، ابتدا از طریق تحریف ارزشهای اسلامی و سپس با اتکای بر قدرت مالی، نظامی و سیاسی در مناطقی که از معارف اصیل اسلامی دور بودند، جایگزین مساوات و آزادگی و احترام به حقوق انسانها گردید و خلافت از این خط اصیل اسلامی منحرف و بسیاری از ارزشهای اسلامی در زمینه حقوق بشر مورد تحریف شد.
بنی عباس که ابتدا برای مبارزه با انحصار طلبی و رفتار ضد بشری امویان برخاسته بودند، سرانجام به دلیل ماهیت عوامل مؤثر در انتقال قدرت به گروه اجتماعی جدید، به همان راه اسلاف خود کشانده شدند، و این بار با شیوه ای دیگر ارزشهای اسلامی تحریف شد و تبعیض و بی احترامی و تحقیر به انسانها به صورتی شدیدتر از گذشته اعمال گردید. اگر بنی امیه بنا بر اصل خرافی برتری نژادی دست به نقض حقوق بشر زدند، بنی عباس با این تصور که چون از خاندان پیامبرند، خود را گروه ممتاز و برتر صاحب امتیاز شمردند و از این رهگذر برای توجیه رفتار غیر انسانی و ضد اسلامی خود، به نوعی دیگر از تحریف ارزشهای اسلامی دست یازیدند. (35) بررسی جنبشها و قیامهای سیاسی و مسلحانه ای که در این دو دوره از تاریخ اسلامی رخ داده است، نشان می دهد که انگیزه بسیاری از این تحولات، ریشه در تبعیض و تحقیر و تضییع حقوق اساسی افراد و ارزشهای اسلامی مربوط به این حقوق دارد.(36)
در دوران امپراطوری عثمانی، گرچه زیر پا گذاردن حقوق و آزادیهای اساسی ملتهای مسلمان و نیز غیر مسلمان به امتیاز نژادی و امتیاز مذهبی کمتر ارتباط پیدا می کند، ولی اینان نیز مانند اسلاف اموی و عباسی خود، تبعیضها و تحقیرها و ستمها و تضییع حقوق انسانهای تحت حکومت خود را زیر پوشش برخی از ارزشهای اسلامی، مانند: جهاد و ایجاد پان اسلامیزم انجام دادند و با ملتها و قبایل غیر ترک و ملتهای غیر مسلمان، رفتاری تحقیر آمیز و مبتنی بر تبعیض داشتند. تصویر خشن و غیر عادلانه و نقض حقوق بشری که ترکهای عثمانی از اسلام در دوران حکومت مستبدانه خود ارائه دادند، سالهای متمادی موجب شد که اسلام در اندیشه غریبان در شکل یک تهاجم نظامی بی رحمانه و رفتار خشن و تحقیر آمیز بشری تصویر شود و تز “اسلام با شمشیر پیشرفت کرده است” در اذهان آنها رسوخ نماید. تا آنجا که بسیاری از روشنفکران و نویسندگان مسلمان، برای شستشوی ذهنی غربیان و از میان بردن این ذهنیت غلط، به ناچار راه افراط را پیمودند و دیگر اصول سیاسی اسلامی چون جهاد و نفی رکون و نفی سبیل را مردود شمردند، و اسلام را در پوششی از تسلیم و سازش ارائه دادند.
در دو قرن اخیر با کمال تأسف، نفوذ فرهنگ و استعمار غربی، اکثر مسلمانان را از هویت اسلامی بیگانه کرد و آنان را به گرایشهای تجدد طلبانه و معنی نادرست روشنفکری و رفتار و تفکر غیر مسئولانه لائیک سوق داد. در حقیقت، در قرن اخیر، مسلمانان در زمینه احترام به حقوق بشر نه بدرستی راه و رسم اسلامی را داشته اند و نه رفتار کاملا غربی را اعمال کرده اند. (37)
هنگامی که امروز قوانین اساسی کشورهای اسلامی را در زمینه حقوق بشر، و رفتارهای سیاسی را در این کشورها در زمینه حقوق اساسی و آزادیهای فردی، مورد مطالعه می کنیم، آثاری از گرایشهای شعاری به اندیشه غرب در زمینه حقوق بشر را می یابیم، ولی بیگانگی از هویت اسلامی و دوری از ارزشهای والای اسلامی در زمینه حقوق بشر، آنها را به بی مایگی و تضاد گفتار و عمل کشانیده است.
تنها حادثه ای که در این عصر قابل ذکر است، تدوین حقوق بشر اسلامی است که اعضای سازمان کنفرانس اسلامی در سال جاری به آن دست یافتند و تصویری نه چندان دور از واقعیتهای اسلامی، از حقوق بشر را در یک میثاق بین الملل اسلامی ارائه دادند.
پی نوشت ها :
1.سفینة البحار، ج 1، ص .13
2.همان، ج 1، ماده رضا.
3.“این امت شما است که یکپارچه است و من پروردگار شمایم. پس همگی خدا را پرستش کنید” ، انبیاء/ .92
4.ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص .123
5.“ما انسان را آفریدیم؛ او در سپاسگزاری و ناسپاسی مختار است.” ، انسان/ .3
6.“هر کسی خواست ایمان بیاورد و هر که خواست کفر بورزد” ، کهف/ .29
7.“اکنون تنها به سوی ما آمدید، همچنان که شما را تنها آفریدیم” . انعام/ .94
8.ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص .15
9.انشقاق / .6
10. ص/ .72
11.نهج البلاغه، خطبه 16 .19
12.همان، نامه 53 .59
13.نساء / .1
14.یونس/ .19
15.حجرات/ .13
16.تحف العقول، ص .29
17. مدثر/ .38
18.سبا/ .35
19.نهج البلاغه، نامه 27 و .46
20.همان، خطبه .59
21.“بدانید مردم در چشم ما یکسانند” . نهج البلاغه، نامه .70
22.“یکسان بگیر و یکسان ببخش” . وسائل الشیعه، ج 2، ص .10
23. “سرانجام امنیت را جایگزین ترسشان می سازد” ، نور/ .55
24.سوره نحل آیه 112 خداوند آبادی و امن را مثال می زند.
25.“خدایا تو می دانی که آنچه ما در اختیار گرفته ایم وسیله ای است برای...” ، نهج البلاغه، خطبه .131
26. “مسلمان را نترسانید. زیرا ترساندن او ستمی بس بزرگ است. هر کس که به مؤمنی نگاهی بیافکند که او را بترساند خداوند او را در روزی که جز سایه رحمت الهی سایه ای نیست، مجازات خواهد نمود” . اصول کافی، ج 2، ص .273
27.“هر کس که مؤمنی را بترساند، با من اعلام جنگ نموده است. ناسزا گفتن و جنگ نمودن با مؤمن کفر است و دست درازی به مال او نافرمانی خدا است و احترام مال او مانند احترام خون او است” . سفینة البحار، ج 1، ص .41
28.“خداوند پیامبر را مبعوث کرد تا بندگانش را از عبودیت دیگران آزاد گرداند” . وسائل الشیعة، ج 3، ص .14 و نهج البلاغه، خطبه .154
.29.“بنده دیگری مباش، چرا که خدا تو را آزاد آفریده است. وسائل الشیعه، ج 3، ص 43 و نهج البلاغه، نامه .31
30.“نه ستم کنید و نه ستم بپذیرید” بقره/ .279
31.بقره/ .256
32.“رفع عن امتی تسعة... و عما اکرهوا علیه” : از امت من، نه مورد از مسئولیتها و تکالیف برداشته شد و یکی از آنها موردی است که به اکراه وادار به کاری شوند.
33.ر. ک: فقه سیاسی، ج 2، ص .25
34.همان، ص .65
35. ر. ک: انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص .146
36.همان، ص .124
37. همان، ص .327
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}