روحانيت و موقعيت جديد (1)


 

نويسنده: دكتر عليرضا شجاعي زند*




 

چكيده
 

اگر روحانيت شيعه به عنوان يک نيروي فعال در عرصه هاي سياسي ـ اجتماعي ايران، خصوصاً در يكصد و پنجاه ساله ي اخير، بخواهد همچنان نقش و حضوري مؤثر در فرايندهاي جاري و آتي اين جامعه داشته باشد، بايد وقوف و اشراف بيشتري بر اوضاع و شرايط جديد پيدا كند.«موقعيت جديد»بر حسب ويژگي هاي مورد اشاره در اين مقال، محصول مجموعه تحولاتي است كه در سطوح مختلفِ «جهاني»، «ساختاري»و «ارتباطي»رخ داده و تأثيرات خود را بر «روحانيت» و «مخاطبان» و مناسبات في مابين آنها باقي گذارده است. روحانيت علاوه بر درک جامعي از موقعيت جديد، نياز دارد از طريق بازيابيِ جوهره ي وجودي، به بازبيني نقش، كاركرد و رويه هاي سنتي و جاريِ خويش بنشيند و با قبول برخي تغييرات ارادي، آگاهانه و به موقع، خود را براي مديريت تغييرات لازم در محيط و ديگران آماده سازد.
كليد واژه ها : روحانيت، موقعيت جديد، جهاني شدن، عرفي شدن، حكومت ديني.

مقدمه
 

«روحانيت و موقعيت جديد»، عنواني است حامل اين معنا كه روحانيت، نيرويي آگاه و فعال و تأثيرگذار است و موقعيت ها را همراه با تغييراتش، مطمح نظر قرار داده، نسبت به آنها واكنش نشان مي دهد؛ از اين رو آن را به صورت «موقعيت جديد و روحانيت»يا «روحانيت در موقعيت جديد» نياورديم؛ زيرا هم پيش فرض، هم نقطه ي تأكيد و هم مسير بحث را از آنچه مطمح نظر اين مقاله است، منحرف مي ساخت.
پيش فرض كنش گري و تأثيرگذاري براي روحانيت، نه مطلق است و نه شامل؛ زيرا بنابر اعتقاد خداپرستان، تنها فعال ما يشاء، خداوند قادر متعال است و جز او، همه در معرض تأثير و تأثر متقابل اند و در آن ميان، البته ذوات ذي شعور و صاحب اراده، بيشترين قرابت را با ذات باري دارند و از آن بين، آنها كه صاحب رسالت و مسئوليت اند و از جمع ايشان، دسته اي كه به آن رسالت و مسئوليت واقفند و در راه آن تلاش مي نمايند.
همان گونه كه نمي توان «روحانيت»را كل واحد و يكدست و واجد عقل و اراده ي منفصل و غالب بر آحاد آن فرض كرد، اراده مندي و تأثيرگذاريِ نسبت داده شده به آن را هم نمي توان مطلق و يک سويه دانست. بديهي است تدبير و به كارگيري اراده در همگان، حتي در بين روحانيان، يكسان نيست و هر جريان تأثيرگذاري نظير آنان‌، تأثيراتي، هم از محيط و هم از ديگران و حتي از جريان هاي رقيب مي پذيرد، با اين وصف، آن فرض نخست همچنان به قوت خود باقي است كه بحث اين مقال درباره ي جريان نخبه اي است كه در قياس با ديگر اقشار و با نظر به عملكرد تاريخي آن، فعال و پيشرو محسوب مي شود و همواره نسبت به محيطِ عملش و وضع و موقعيتش در آن، با تأمل نظر كرده، فعالانه برخورد نموده است.
غرض اين مقال، امعان نظر دادن به روحانيت در ايران براي رسيدن به دركي عميق تر از موقعيت جديدي است كه به تبع تحولاتي در سطح خرد و كلان و در ابعاد جهاني و ملي و محلي پديد آمده است و لزوم بازنگري در شيوه ها و رَويه هاي مرسوم و معتاد در كار تبليغ و صيانت از دين، وظيفه و كاركرد اصلي ايشان است؛ لذا در بخش نخست، تصويري بسيار سريع و مجمل از «موقعيت جديد»ارائه خواهد شد و سپس به بررسي نقش و كاركردهاي روحانيت در ايران خواهيم پرداخت تا ضرورت و امكانات تغيير در آنها بهتر نمايان گردد و از آن طريق، راهكار همراه شدن و بلكه غلبه يافتن بر اين موقعيت، آشكار شود.

موقعيت جديد
 

موقعيت جديد، تعبير مبهم و سيالي است؛ زيرا همه ي موقعيت ها به نوعي جديدند و در تحول و تجدد بي وقفه؛ لذا حاوي ايده ي بديعي نيست كه لزوم عطف توجه ويژه اي از سوي روحانيت يا هر جريان ديگري را طلب نمايد و آنها را وادار به بازبيني در نقش وعملكرد سابقه شان بپردازند.
در سراسر تاريخ شيعه در ايران و قبل از آن، شرايط و موقعيت هاي متفاوتي وجود داشته كه هر برهه و مرحله اش براي روحانيت به يک معنا، جديد بوده است. در برخي بخش هاي اين تاريخ بلند، نقاط عطفي وجود دارد كه در سرنوشت شيعه و روحانيت بسيار مؤثر افتاده است و از بعضي جهات قابل مقايسه با موقعيتي است كه اكنون در آن قرار گرفته اند. تحولات مهم دوره ي مغولي، دوره ي صفوي، دورة قاجار و دوره ي پهلوي اول از اين قبيل اند كه تأثيرات ماندگاري در پيروي ديني مردم و وضع و موقعيت روحانيت در ساختار سياسي ـ اجتماعي آن بر جاي گذارده اند.(1) با اين وصف، وجود برخي ويژگي ها در برهه ي اخير، ما را ترغيب مي كند آن را به مثابه ي شرايطي به كلي متفاوت از مصاديق قبلي بررسي نماييم.
قطع نظر از ويژگي هاي متمايز كننده در لزوم بررسي دقيق تر اين دوره كه پس از اين به آنها اشاره خواهيم كرد، ضرورت و اهميت اين مطالعه را بايد در ملموس و مبتلا به بودن مسئله ي آن جستجو كرد.
موقعيت جديدي كه در آن قرار گرفته ايم، چيست؟ چه مشخصاتي دارد و با كدام نشانه و شاخص ها شناخته مي شود و چرا روحانيت بايد به بازبيني نقش وكاركردهايش در آن بپردازد؟
موقعيت جديد به اعتقاد ما با پيشروي دست كم دو فرايند بسيار گسترده و تأثيرگذار، يعني «جهاني شدن» و «عرفي شدن» و پيامدهاي عميق و ساختارهاي آن بر «جامعه»و در سطوح نازل تر، بر «مخاطبان» و بر «روحانيت » و بر «نظام ارتباطي»، از ادوار پيش از خود متمايز مي گردد. ما در ذيل به بررسي جداگانه و اجمالي اين عوامل در شكل دهي به موقعيت جديد خواهيم پرداخت.

1.جهاني شدن
 

يک از عواملِ عام شكل دهنده به موقعيت جديد، با تأثيراتي فراگير كه در بررسي هيچ موضوع و مسئله اي نمي توان از آن غافل ماند‌، پديده ي جهاني شدن است؛ با اين تعريف مختصر و درعين حال متراكم از مفاد بسيار مهم :«كوچک شدن جهان و بزرگ و جهاني شدن مسائل».(2) رخداد ملموس ترِ متعاقبِ اين پديده كه وقوعي مستمر و كهن دارد و وقوفي متأخر، شكسته شدن مرزها و محدوده ها از هر نوع است؛ البته اين نه بدان معناست كه در دنياي كاملاً جهاني شده ي آينده، هيچ حد و مرزي وجود نخواهد داشت، بلكه بيشتر به معني جابجايي در مرزهاي سابقاً شناخته شده و ظهور مرزبندي هاي جديد و البته پنهان است.
اثرِ كوچک شدن جهان و جهاني شدن مسائل و زايل شدن مرزها در موضوع مورد بررسي ما، از ميان رفتن انحصارها و اقتدارهاي ديني است؛ بدين معني كه اگر در گذشته يک دين يا يک آموزه ي مشخص قادر بود و در يک قلمروي جغرافيايي خاص، پيرواني در انحصار خويش بگيرد و اقتدار و نفوذ بي معارض و رقيبي را بر آنها اعمال نمايد، امروزه ديگر ميسر نيست و يا دست كم با دشواري هاي فراواني همراه است.
همزمان يا از پيِ شكسته شدنِ انحصار و تضعيف اقتدار ديني، پديده ي جديدي به منصه ي ظهور رسيده است كه تا پيش از اين، هيچ نظيري نداشته است و آن شكل گيري «بازار ديني »است. تجربه ي بازار، چندان جديد نيست؛ حتي بازارهاي بزرگ فرامنطقه اي براي عرضه و تبادل انواع كالاهاي اقتصادي را مي توان در گذشته هاي دور ودر نقاط تماسِ تمدني و ميان امپراتوري ها مشاهده كرد؛ آنچه جديد است و به شدت تأثيرگذار، شكل گيري بازار اديان در فضاهاي مجازي و رسانه اي است. تأثيرات متفاوت آن نه فقط به دليل كالايي شدن دين است كه موجب تنازل و از خاصيت افتادن آن گرديده، بلكه بدان روست كه ارتباط و پيوند مستقيم ميان متولي و موالي ديني را قطع كرده است.
بنابراين، نه تنها دوره ي بهره مندي از روابط بسته و انحصاري با پيروان سپري شده، بلكه امكان برقراري ارتباط مستقيم و بي واسطه با مخاطبان نيز به ميزان زيادي سلب گرديده است. مشتري و مخاطب پيام يا كالاي ديني بعد از اين، كمتر به بعدِ در بسته ي كشيش محلي سر مي زند؛ بلكه بيشتر به سوپر ماركت يا بازار عامي مراجعه مي كند كه مركز عرضه ي انواع پيام هاي فكري و ذوقي و رواني است و روحاني متولي دين نيز اگر بخواهد از رقباي خويش عقب نماند، لاجرم بايد به همان بازار مراجعه كند و كالاي خويش براي مخاطبان خاص و عامش را در آنجا عرضه نمايد.(3)
اما آنچه از وقوع و پيش روي اين فرايند براي بحث اين مقال اهميت دارد، فعاليت دشوار روحانيان در بسترهاي به شدت عرفي شده، با رقبايي قَدَر و مخاطباني است كه در چنبره ي پُر ازدحام زندگي دنيوي گرفتار شده اند و آرامش و فراغت لازم براي حضور در محافل ديني و استماع مواعظ ديني را ندارند.

2.عرفي شدن
 

اذعان به وجود پديده اي به نام «عرفي شدن»در دهه هاي اخير، صَرف نظر از ميزان و گستره ي تحقيق و تأثيراتش در سطوح مختلف، موجب تحولاتي در صف بندي هاي ديني شده است كه در بررسي و تحليل موقعيت جديد، نمي توان بي اعتنا از آن گذشت. احساس تهديد و نگراني شديد از گسترش و پيشروي اين پديده و موضع تهاجمي جاري در آن و وجود زمينه هاي عيني و ساختاريِ مساعدت كننده براي جاگير شدن، باعث شده رقباي ديني گذشته نظير اسلام و مسيحيت، اينک خود را در خندقي واحد در برابر آن ببينند.
آرمان ستيزي نهفته در جوهره ي اين فرايند، باعث شده است برخي از ايدئولوژي ها نيز بنا بر طبيعت آرمانگرايانه شان، به همسويي راهبردي با اديان، خصوصاً اديان اجتماعي برسند. اين وضعيت در واقع شاهدي است بر آنچه پيش از اين درباره ي شكسته شدن مرزها و برهم خوردن مرزبندي ها و ظهور صف بندي هاي جديد اشاره شد.

پی نوشت ها :
 

* عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس تهران
1ـ براي اشاراتي در اين باره نک به: شجاعي زند ، 1376/ بصيرت منش ، 1377.
2 ـ Minimalization of the world and universalization of the problems.
3 ـ گيدنز در معرفي پديده ي جهاني مي گويد :براي نخستين بار در تاريخ بشر، «خود»و «جامعه اش در محيطي جهاني با يكديگر به تعامل مي پردازند.(نک به : گيدنز).
 

منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 27