مطالعه اي درباره مهدويت
مطالعه اي درباره مهدويت
مطالعه اي درباره مهدويت
الف - آثار اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
در مباحث توحيدي مطرح است كه خداوند متعال از همه صفات و خصوصياتي كه در مخلوقات مادي و غير مادي وجود دارد منزه و متعالي است.يعني بين خالق و مخلوق هيچ شباهتي از هيچ جهتي وجود ندارد. بنابراين خداوند متعال صورت ندارد ، چشم و زبان ندارد، خشم و خشنودي ندارد.اين صفات ، مربوط به مخلوقات بوده، درخداي تعالي نيست.صورت ودست و چشم و زبان خدا ، حجت هاي او، پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) و اهل بيت آن حضرت – ودر زمان ما حضرت مهدي (علیه السلام)- ميباشد.آنان صورت خدايند ، زيرا براي توجه به خدا بايد به آنان توجه كنيم. آنها دست خدايند زيرا كه خداوند از قدرت خود به آنان اعطا كرده،آنها وسيله دريافت و انتشار لطف و فيض خدا در ميان مخلوقاتند.آنها چشم خدا هستند زيرا كه امام هر زمان از جانب حق بر مردم آن زمان،شاهد وناظر ميباشد.آنها زبان خدايند، زيرا كه دستورات حق را براي مردم بيان مي كنند.پس بندگي خدا از غير طريق اطاعت آنان ودر غير راه ولايت آنها انجام نمي پذيرد.امام صادق (علیه السلام) خطاب به ابن ابي يعفور فرمودند : بدرستي كه خداوند يگانه و يكتا بوده و در يكتايي خود يگانه است، همه امور تنها در دست اوست.
مخلوقاتي آفريد و سپس امر دينش را به آنها واگذار كرد،پس ما آن مخلوقاتيم.اي پسر ابي يعفور، ما حجت خدا در ميان بندگان خدا بر خلق و امين بر وحي الهي و خزانه دار علم او هستيم. ما صورت خداييم كه از آن بسوي خدا توان رفت و ما چشم خدا در ميان مخلوقاتيم و ما زبان گوياي خداوند بوده،لبي هستيم كه علم او را در بر گرفته،دري هستيم كه بسوي او راهنمايي مي كند.
ما عمل كننده به امر او و دعوت كننده به راه او بوده،خدا توسط ما شناخته مي شود.و از (طريق ولايت)ما بندگي مي گردد،ما راهنمايان بسوي خدا هستيم و اگر ما نبوديم خدا بندگي نمي باشد.آن حضرت در روايت ديگر فرموده :
خداي بزرگ همچون ما ناراحت نمي شود،ولي او اوليايي را براي خود آفريده كه ناراحت و خشنود مي گردند.(زيرا كه) آنان مخلوق بوده تحت تدبير خدايند.پس خداوند،خشنودي آنان را خشنودي خود و خشم آنان را خشم خودقرار داده است،زيرا كه آنان ،دعوت كنندگان بسوي خدا و راهنمايان سوي او مي باشند.در حديث قدسي آ مده است :
ان اعظم الطاعات توحيدي و تصديق نبيي و التسليم لمن ينصبه بعهده و هو علي بن ابي طالب (علیه السلام)و الائمه الطاهرون من نسله عليهم السلام به درستي كه برترين راه بندگي من ،به يكتايي من و قبول پيامبر من و تسليم بودن در برابر كسي است كه پيامبر او را منصوب نموده،يعني علي (علیه السلام) و پيشوايان معصوم از نسل او مي باشد.از اين رو اگر ما در مقام بندگي خدا و اطاعت از او باشيم،بندگي و عبادت بستري جزء ولايت اهل بيت و اطاعت از امام (علیه السلام) و توجه و توسل به او ندارد.
2. شرط ايمان :
مومن چه اعتقادي دارد كه مسلمان ندارد؟ تفاوت ايمان و اسلام،غير از اعتقاد قلبي و عملي به مباني ديني،در اعتقاد به اصل مهم ولايت اهل بيت(ع) نهفته است.مومن كسي است كه به جانشينان پيامبر اكرم(ص)،از امير مومنين گرفته تا حضرت مهدي(علیه السلام)، به همگي آنان معتقد بوده آنان را جانشينان پيامبر و حجج الهي بداند.كسي كه اين اعتقاد را ندارد،شايسته لقب مومن نيست. فردي از امام صادق(علیه السلام) درباره فرق اسلام و ايمان پرسيد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اسلام همان اعتقاد آشكاري است كه مردم بر آن هستند.يعني گواهي به توحيد خداوند متعال و نبوت پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) و بر پاداشتن نماز و پرداختن زكات و انجام حج و روزه ماه رمضان ، اين اسلام است.ولي ايمان عبارت است ازاعتقاد به امامت اهل بيت (ع) همراه با مباني قبل(توحيد ، نبوت و ....)پس اگر فرد ، به اسلام اقرار نمود و ولايت اهل بيت(ع) را نشناخت ، مسلمان گمراه است (مومن نخواهد بود). در روايتي ديگر ، حضرت باقر يا امام صادق (علیه السلام) ايمان را اينگونه توصيف فرموده اند : هيچ كس مومن نخواهد بود مگر اينكه خدا و پيامبرش و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نايل آيد و مسايل را به او ارجاع دهد و تسليم فرمان امام زمانش باشد . فردي از امام علي (علیه السلام) درباره حداقل ايمان و كفر و گمراهي پرسيد، امام فرمود : حداقل ايمان آن است كه خداي بزرگ ، خود را به انسان بشناساند ، پس انسان به اطاعت خدا اقرار كند ، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار كند. (آنگاه خدا) حجت خود را بر خلق و گواه بر خلق به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار كند.... و حداقل گمراهي آن است كه انسان حجت خدا را در زمين و گواه خدا بر خلق را كه خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب كرده است نشناسد.امام كاظم (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: كسي كه مي خواهد در حالي خدا را ملاقات كند كه ايمان كامل و اسلام او نيكو باشد پس به ولايت امام زمان (علیه السلام) كه همه در انتظار اويند معتقد شود. به همين جهت ، در زيارت امام زمان (علیه السلام) خطاب به آن حضرت مي گوييم : سلام بر تو اي دروازه (دين) خدا كه جزء از طريق آن نمي توان ( بسوي خدا) آمد ، سلام بر تو اي راه خدا كه هر كس غير از آن راه رود ، هلاك مي گردد .
3. تنها راه نجات :
رسول خدا حديث فوق را تاييد نموده ، فرمودند : آري ، بشرط اينكه به محبت علي بن ابي طالب و ولايت او متمسك باشد . ابن حجر عسقلاني – دانشمند بزرگ اهل سنت – از يونس بن خباب نقل مي كند كه پس از توضيح درباره چگونگي عذاب قبر ، گفت : در اينجا مطلبي است كه ناصبي ها ( دشمنان اهل بيت) آن را پنهان داشته اند ! گفتم :
آن مطلب چيست ؟ گفت : در عالم قبر درباره امامت مي پرسند ؟ اگر فرد بگويد : امامم علي است نجات پيدا ميكند . در قيامت نيز آن گاه كه نامه اعمال را منتشر مي كنند ، عنوان نامه عمل هر كس ، موضع او در قبال امر ولايت است. و عبور از پل صراط نيز نيازمند اعتقاد به ولايت بوده ، منكر ولايت در جهنم سقوط نموده ، پيرو اهل بيت امكان عبور دارد.پس رمز نجات اهل بهشت ، ولايت اهل بيت(علیه السلام) و سر شقاوت اهل جهنم ، انكار ولايت اهل بيت است .بنابر اين ، راه نجات ما كه در عصر غيبت امام مهدي (علیه السلام) قرار گرفته ايم ، جزء پناه بردن به ولايت و محبت و انتظار ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) نيست. از اين روست كه در زيارت نامه آن امام شريف ، خطاب به آن بزرگوار عرض مي كنيم : گواهي مي دهم كه به ولايت تو (اي امام زمان) ، (خدا) اعمال را پذيرفته ، افعال را پاكيزه كرده ، حسنات را دو برابر نموده ، گناهان را پاك مي كند.
4. شرط لازم براي مغفرت حق :
5. درجات بالاترولايت ، با تقاضاي ازخدا :
6. بررسي نعمت خداوند :
7. شرط قبول اعمال :
ب – مهدويت از نظر اهل سنت و ديگر اديان
برخي تصور مي كنند كه اعتقاد به مهدي منتظر (علیه السلام) ويژه شيعيان است در حالي كه اصل اين عقيده از نظر اهل سنت ، با شيعيان همسان بوده و بين اين دو فرقه از حيث بشارت هاي پيامبر (صلی الله علیه واله) راجع به ظهور آن حضرت و ماموريت جهاني وي و درباره شخصيت برجسته و نفوس آن بزرگوار و حتي نشانه هاي ظهور و ويژگي هاي انقلاب او ، تفاوتي وجود ندارد .تنها تفاوتي كه دارد اين است كه اغلب دانشمندان اهل سنت مي گويند : حضرت هنوز متولد نشده و غايب نيست ، بلكه به زودي متولد خواهد شد و به آن چه پيامبر (صلی الله علیه واله) بشارت داده جامه عمل مي پوشاند و عده كمي از آنان در مورد ولايت و غيبت او ، با شيعه هم عقيده اند .آن چه ازمجموع منابع تاريخي و حديثي اهل سنت استفاده مي شود اين است كه مساله ظهور حضرت مهدي (علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمين است . مولف كتاب الامام المهدي (علیه السلام) استاد علي محمد علي دخيل ، اسامي 205 نفر از بزرگان اهل سنت را در كتاب خود آورده ، به اين ترتيب كه تعداد 30 نفر از آ ن ها مستقلا در باره حضرت مهدي(علیه السلام) كتاب نوشته اند و 31 نفر ديگر فصلي را در كتاب هاي خود به روايات حضرت مهدي(علیه السلام) اختصاص داده اند و 144 نفرشان به تناسب هاي مختلف ، روايات حضرت مهدي(علیه السلام) را در كاتبهاي خود آورده اند .حتي اين اعتقاد در معروف ترين و معتبر ترين كتب روايي اهل سنت، يعني صحاح سته آمده است. اين محدثان نامي اهل سنت روايات مربوط به حضرت مهدي (علیه السلام) را از : عمر بن خطاب ، عبدالله بن مسعود ، عبدالله بن عباس ، ثوبان ، جابر بن عبدالله انصاري ، جابر بن سمره ، عبدالله بن عمر ، عبد الله بن عمرو بن عاص ، انس بن مالك ، ابو سعيد خدري و غير اين ها نقل كرده اند.
2. مهدويت و زرتشت :
3. انجيل و بشارت موعود :
1- انجيل متي :
2- انجيل يوحنا :
3 – انجيل لوقا :
4. هندوها و بشارت موعود :
1 – در كتاب اوپانيشاد كه يكي از كتب معتبره و از منابع هندوها بشمار مي رود ، بشارت ظهور مهدي موعود(علیه السلام) چنين آمده است : اين مظهر ويشنو مظهر دهم در انقضاي كلي يا عصر آهن ، سوار بر اسب سفيدي ، در حالي كه شمشير برهنه درخشاني بصورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر مي شود و شريان را هلاك مي سازد.
2- در كتاب باسك كه از كتب مقدس هندوهاست ، بشارت ظهور حضرت ولي عصر (علیه السلام) چنين آمده است : دور دنيا تمام مي شود. پادشاه عادلي در آخرالزمان ، ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستي با او باشد و آن چه در دريا و زمين ها كوه ها پنهان باشد ، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمين و آنچه باشد خبر مي دهد و از بزرگ تر كسي به دنيا نيايد .
3 – وشن جوك نيز بشارت به ظهور حضرت آمده است : آخر دنيا به كسي بر مي گردد كه خدا را دوست مي دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد .
4- در كتاب ديد كه از كتب مقدس هندوها است چنين آمده است : پس از خرابي دنيا ، پادشاهي در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد.....
ج – اعتقاد به مهدي (ع)
1. دليل اسلامي :
مهدي (علیه السلام) در صدها روايتي كه از پيغمبر اكرم (صلی الله علیه واله) و از ائمه (علیهم السلام) نقل شده ، متمثل است . رواياتي كه مهدي (علیه السلام) را به اهل بيت (ع) ، نواده فاطمه(سلام الله علیها) ، ذريه حسين (علیه السلام) و فرزند نهم آن حضرت نسبت داده است،و نيز آن سلسله از احاديثي كه دلالت مي كنند كه جانشينان پيامبر (صلی الله علیه واله) دوازده نفرند،تمام اين احاديث ، آن فكر و عقيده عمومي مهدي(علیه السلام) را محدود مي كنند و آن موضوع فكري كلي را در امام دوازدهم از ائمه (ع) مشخص مي سازد اين حديث نبوي شريف به اين مضمون كه امامان پس از من يا خلفاء بعد از من ،دوازده نفرند با عبارات مختلف در بيش از دويست و هفتاد روايت از رسول اكرم (صلی الله علیه واله) نقل شده،كه در حديث سني و شيعه مانند : صحيح بخاري ، صحيح مسلم ، صحح ترمذي و سنن ابن داود و مسند احمد حنبل و مستدرك الصحيحين حاكم نيشابوري نقل شده است.در حالي كه بخاري در زمان امام جواد و امام حسن عسكري(علیه السلام) مي زيسته و كتاب صحيح بخاري را در آن زمان نوشته است كه هنوز امامان به دوازده نرسيده بود . اين خود دلالت مي كند كه اين حديث پيش از آن فكر و عقيده دوازده امامي در مغز ها تكميل شود، از رسول اكرم (صلی الله علیه واله) صادر شده است و جاي ترديدي در اين احاديث باقي نمي ماند . ايمان و عقيده شيعه دوازده امامي كه مي گويد : جانشينان پيامبر (صلی الله علیه واله) از علي (علیه السلام) شروع شده و به مهدي (علیه السلام) ختم مي شود، قابل تطبيق با احاديث نبوي است .
2. دليل علمي :
دليل علمي آن ، تجربه اي است كه شيعيان در طي هفتار سال دوران غيبت صغري آموختند. از واقعه مسلم تاريخ مهدي (علیه السلام) در دوران غيبت صغري ، اين نتيجه گرفته مي شود كه آن حضرت ، بزرگ حقيقتي بود كه ملت شيعه مدت هفتاد سال در تحت رهبري مستقيم وي زندگي كرده اند و با نمايندگان ويژه وي سر و كار داشته اند ، و در طول اين هفتاد سال،كوچك ترين حادثه و جرياني پيش نيامد كه باور و اعتقاد در آن را نسبت به وجود و حقيقت امام شان متزلزل كند .نكته قابل توجه ديگر اين است كه تمام نامه هايي كه بوسيله يكايك اين چهار نفر از امام (ع) به دست مردم مي رسيد ، همه يك خط داشت و از نظر روش انشاء يكسان بود بنابراين ، در پس پرده ، يك حقيقت ثابت و محقق و يك موجود اصيلي وجود داشته است. محال است يك چنين جرياني دروغ باشد و در طي اين هفتاد سال براي مردمي كه آن را به عنوان يك حقيقت ثابت پذيرفته اند كشف نشود بلكه اطمينان و باور آنان به اين حقيقت ثابت ، بيشتر و شديدتر مي گردد. پس نتيجه مي گيريم كه تحليل غيبت صغراي امام (ع) مي تواند به صورت يك دليل علمي ، واقعيت و ثبوت و وجود امام مهدي (علیه السلام) و ولادت و زندگي و غيبت او را ثابت كند .
د – خاتمه
منابع :
1. سايت اطلاع رساني اهل بيت: مهدي موعود(ع)
2. سايت mahdi .net : مهدي موعود (ع)
ارسالي از طرف کاربر محترم :gholamreza
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}