به دادم برس، اي اشک!


 





 
تولد، مرگ، جشن و عزا، در همه اين موقعيت‌هاي متفاوت يک وجه مشترک وجود دارد؛ گريه. نوزاد متولد مي‌شود و در آغازين لحظات زندگي خود با گريستن ورودش را به اين جهان با صداي بلند اعلام مي‌کند. در هنگام مرگ هم همه با گريه عزيزان‌شان را بدرقه مي‌کنند. پدر و مادرها با اشک شوق فرزندان‌شان را به خانه بخت مي‌فرستند و… به راستي حکايت اين اشک‌ها که در اوج شادي و غم بر ديدگان ما انسان‌ها جاري مي‌شود، چيست؟ چرا گريه مي‌کنيم؟ و اگر اشک‌ها نبودند چه بر سر ما مي‌آمد؟
شايد بتوان ادعا کرد ساده‌ترين و ابتدايي‌ترين وسيله ارتباطي انسان‌ها از آغاز تاکنون گريه بوده و هست. نوزاد انسان در دوراني که نه مي‌تواند راه برود، نه مي‌تواندحرف بزند و خلاصه در دوراني که هيچ وسيله ارتباطي با جهان ندارد، مي‌گريد و با گريستن خود با جهان پيرامونش و ساير انسان‌ها ارتباط برقرار مي‌کند. در واقع نخستين زبان کودکان، گريه است. نوزاد مي‌گريد تا به اطرافيانش بفهماند گرسنه است، تشنه است، مي‌ترسد، درد دارد و خلاصه با گريه حرف مي‌زند.
کمي پس از آن با بزرگ‌تر شدن کودک، گريه وسيله‌اي مي‌شود براي بيان اعتراض و خشم و ناراحتي کودک. در اين دوران کودکان در برابر بسياري از چيزهايي که دوست ندارند، گريه مي‌کنند و اگر والدين براي آرام کردن کودک تن به خواسته‌هاي او بدهند، گريه براي کودک تبديل به ابزاري موثر در جهت رسيدن به اهداف معقول و غيرمعقول شناخته خواهد شد و هر بار در برابر هر مخالفت و ناملايمتي بناي گريه خواهد گذاشت.
گريه واکنش طبيعي انسان‌ها نسبت به موقعيت‌ها و وقايع گوناگون است. به گفته دکتر محمود دژکام، نايب رييس نظام روان‌شناسي و مشاوره، هنگامي‌که رفتاري به عنوان يک واکنش طبيعي تلقي مي‌شود، بيشتر از آنکه مضر باشد، مفيد خواهد بود. گريستن به‌صورت عمدي در دست بشر نيست و حتي گاهي باوجود مخفي کردن اشک‌ها در پس پلک‌ها، غم و بغض مستتر در آن مشهود خواهد بود. نشان دادن گريه به عنوان واکنشي طبيعي ضروري است. گريستن نوزاد پس از تولد نوعي واکنش به تغييرات محسوب مي‌شود و گريه بزرگسالان در هنگام از دست دادن عزيزان‌شان نوعي واکنش رواني و فيزيولوژيک است. او با تاکيد بر مفيد بودن گريستن به عنوان عامل بروز و تخليه احساساتي مانند درماندگي و خشم مي‌افزايد: «مردم اغلب پس از گريه کردن احساس راحتي و آرامش بيشتري دارند. حتي گاهي ما در جلسات درماني سعي مي‌کنيم با تحريک بيمار به گريستن به نوعي زمينه مساعدتري براي بيان احساسات او فراهم کنيم.»
دکتر محمدتقي جغتايي، عصب‌شناس هم گريه را عاملي براي تخليه هيجانات دروني انسان‌ها مي‌داند و مي‌گويد: «افرادي که گريه نمي‌کنند به نوعي همه فشار، اضطراب و هيجانات را درون خود ذخيره مي‌کنند که اين امر در دراز مدت آثار مخرب و منفي زيادي به دنبال خواهد داشت. بغض فرو خورده به مرور زمان و در اولين فرصت به‌صورت رفتارهاي عصبي و تصميم‌هاي آني و غيرمنطقي آشکار مي‌شود.» وي در ادامه، برخي از خودکشي‌ها را نتيجه فشارهاي دروني تخليه نشده عنوان کرده و يادآور مي‌شود: «گريه در اماکن مذهبي از روش‌هاي موثر تخليه هيجانات افراد است. اگر گريه از روي ناراحتي باشد، با کاهش مهارت و توانايي‌هاي فردي و اجتماعي همراه خواهد بود و در اين حالت مغز دچار عملکردهاي پاييني است، در حالي که گريه شوق سبب افزايش مهارت‌هاي اجتماعي و فردي شخص مي‌شود. در اين حالت سلول‌هاي مغزي تازه شده و انسان از نظر رواني و فيزيکي در وضع مطلوبي قرار مي‌گيرد.»
تحقيقات زيادي در جهان درباره گريه و تاثيرات آن انجام شده ‌است. دکتر ويليام فري، يکي از پژوهشگران در اين زمينه با اشاره به تاثيرات مثبت جسمي ‌و احساسي گريه دليل اصلي آن را ناشي از غم دانسته و مي‌گويد: «49 درصد از دلايل گريه کردن غم، 21 درصد شادي، 10 درصد عصبانيت، 7 درصد همدردي، 5 درصد پريشاني و 5 درصد ترس است.»

در برخي از فرهنگ‌ها مانند فرهنگ ما گريه را نشانه ضعف و درماندگي مي‌دانند و معتقدند مردها نبايد گريه کنند. همه ما بارها جملاتي مانند «گريه نکن، تو مرد شده‌اي» را شنيده‌ايم. اما اين باور و باورهايي مانند اين نه تنها پايه علمي‌ ندارند بلکه روان‌شناسان آنها را تهديدي براي سلامت جسمي ‌و رواني انسان‌ها مي‌دانند. گريه موجب مي‌شود ما راحت‌تر با مسايل و مشکلات زندگي کنار بياييم.
دکتر محمد پايدار، روان‌شناس با تاکيد بر اينکه افراد بايد به راحتي بتوانند احساسات خود را بروز دهند و در مواقع لازم گريه کنند، مي‌گويد: «هرگاه احساس مي‌کنيم بايد گريه کنيم نبايد جلوي اشک‌‌هايمان را بگيريم اما از سوي ديگر نبايد خود را مجبور به گريه کنيم.»
شايد يکي از علل کمتر گريه کردن مردها نسبت به زن‌ها، نگاه متفاوت آنها به محيط اطراف و مسايل آن باشد. کمتر گريستن مردها با فرهنگ و باورهايي که از کودکي به آنها القا شده ‌است، رابطه عميقي دارد. اين درحالي است که مرد و زن از لحاظ ذهني و تعريف و تفسير مسايل با هم متفاوت هستند و همين امر سبب تفاوت اين دو جنس در همه جنبه‌هاي زندگي حتي گريستن مي‌شود. اين درحالي است که خودداري از گريستن نه تنها موجب تحميل تاثيرات رواني منفي و فشار عاطفي بيشتري روي افراد مي‌شود بلکه مي‌تواند زمينه‌ساز ابتلا انسان به بيماري‌هاي روان‌تني باشد. بيماري‌هايي مانند بيماري‌هاي قلبي، سردردها، زخم‌هاي گوارشي، آسم، نوسانات فشار خون و غيره با ريشه عصبي. تحقيقاتي در اين زمينه نشان مي‌دهد کساني که گريه نمي‌کنند و اشک‌هاي خود را فرو مي‌خ0ورند، بيشتر از افرادي که راحت گريه مي‌کنند، در معرض خطر ابتلا به زخم معده قرار دارند.
اگرچه فروخوردن اشک‌ها داراي پيامدهاي منفي زيادي است اما بايد به ياد داشته باشيم که گريه زياد هم زندگي ما را با احساسات منفي پيوند خواهد داد. هنگامي‌که ما مدام توجه خود را به غم و اندوه معطوف کنيم و به احساسات منفي خود دامن بزنيم، به مرور زمان اعتماد به نفس‌مان پايين خواهد آمد، احساس در ما کاهش خواهد يافت و به تعريف منفي و تحقيرآميزي از خود دست خواهيم يافت. استرس و فشار روحي و رواني موجب مي‌شود ضربان قلب‌مان افزايش پيدا کرده و فشار خون‌مان بالا برود و خشم‌مان تشديد شود.
دکتر محمد پايدار، روان‌شناس با اشاره به اينکه گريه زياد تاثيرات مثبت گريستن را تحت شعاع قرار مي‌دهد يادآور مي‌شود: «گريه و اندوه زياد خلاقيت و ابتکار فرد را کاهش مي‌دهد، افسردگي و ناکامي ‌به دنبال دارد و روي قدرت تصميم‌گيري فرد تاثير منفي دارد. غم و اندوه سايه‌اي از ترديد بر انسان مي‌افکند و سبب مي‌شود سايرين از اطراف فرد پراکنده شوند و فقط کساني که از نظر فکري با او هم‌سو و غمگين و اندوهگين هستند، در کنار فرد باقي بمانند.» او در ادامه تصريح مي‌کند: «در هنگام گريه فرد داراي تفکر احساسي و تحريک شده‌ است و بيشتر از آنکه به نيمه پر ليوان نگاه کند، نيمه خالي آن را مي‌نگرد. اين فرد انرژي لازم براي زندگي شاد و پربار را از دست خواهد داد.» گريه فرآيندي است هم خوب هم بد، اگر گريه به عادتي تبديل شود که سايه‌اش همه زندگي ما را تحت تاثير قرار دهد، به مرور زمان جز نااميدي چيزي برايمان به ارمغان نخواهد آورد اما اگر به صورت طبيعي براي تخليه هيجانات ما روي گونه‌هايمان روان شود، آرامش را به ما هديه مي‌کند.
منبع:www.salamat.com