مهارت خوب گوش دادن
مهارت خوب گوش دادن
مهارت خوب گوش دادن
گوش دادن، مهمترين مهارت ارتباطي است که در رابطه بين افراد ميتواند صميميت ايجاد کند و به تداوم آن کمک نمايد. گوش دادن تعهدي براي فهميدن و رسيدن به درک همدلانه است تا از علايق، نيازها و تعصبات خود بکاهيم و از زوايه طرف مقابل به موضوع نگاه کنيم. گوش دادن نشانه مهر و محبت ما به طرف مقابل است. اگر شما نيز تمايل داريد اين مهارت را بهتر و عمليتر ياد بگيريد، گفتگوي ما را با دکتر ميرعمادالدين فريور، روانشناس، بخوانيد.
مهارت گوش دادن يا گوش دادن فعالانه شيوهاي است که به رفتار متقابل ما در برابر ديگران اشاره دارد و يکي از موثرترين شيوههاي کاهش فشار عصبي است. از اين طريق ميتوانيد علت حقيقي عصبانيت طرف مقابل را شناسايي کنيد زيرا اگر اشخاص احساس کنند که به درستي درک شدهاند، حالت دفاعي آنها فروکش ميکند و خطر اينکه خشمگين شوند و از کوره در روند تقريبا از بين ميرود؛ پس به اين ترتيب، راحتتر و با آرامش بيشتري ميتوان وارد يک مذاکره صحيح شد. اما زماني که فردي با شما صحبت ميکند، گاه بنا به دلايلي نميتوانيد درست و کامل مطالب او را بشنويد و در نتيجه در چنين مواردي نميتوانيد پاسخ درستي به او بدهيد.
مثلا يکي از مهمترين موانع خوب گوش دادن داوري يا قضاوت است. يعني از ابتدا در مورد شخصيت گوينده داوري ميکنيد و با زدن برچسبي به او، به خودتان اجازه ميدهيد به صحبتهاي او اهميتي ندهيد و حتي اگر به حرفهايش گوش ميدهيد، مدام به فکر پيدا کردن دلايلي براي اثبات آن برچسب از ميان صحبتهاي خودش هستيد. دومين مانع، فيلتر کردن است. به طور مثال بخشي از حرفهاي گوينده را ميشنويد و از کنار بقيه صحبتهايش بيتفاوت عبور ميکنيد. سومين مورد، توجه به جواب دادن است؛ يعني آنقدر برايتان مهم است که پاسخ حرفهايش را بدهيد که نميتوانيد حرفهايش را بشنويد. ذهنتان مدام درگير پيداکردن پاسخ مناسب براي طرف مقابل است. او صحبت ميکند و شما در ذهن خود مرور ميکنيد چه جوابي بدهيد.
بله، به اين پديده «ذهنخواني» ميگويند. با اين کار از واقعيت مشکل جدا شده و به خيالات روي ميآوريد. ذهنخوانها به عواملي از قبيل لحن صدا و حالتهاي دست و صورت بها ميدهند. مساله ديگر حق به جانب بودن است. يعني از شنيدن هر سخني که شما را کمتر از حد عالي يا آن حدي که خودتان انتظار داريد معرفي کند، آشفته ميشويد و براي فرار از شنيدن اين حرفها، فرياد ميکشيد، موضوع را عوض ميکنيد، توجيه ميکنيد، بهانه ميآوريد و يا فرد را متهم ميسازيد. با اين کار به شکلي با انتقاد وارد شده برخورد ميکنيد.
بله، چنين افرادي بعد از مدت کوتاهي که ساکت بوده و حرف نزدهاند، به ميان صحبت ديگران ميپرند و براي راهنمايي دادن، پند و اندرز را شروع ميکنند. به اين افراد توصيه ميشود به جاي اين کار سعي کنند خوب به مطالب گوينده گوش دهند زيرا ممکن است هنوز مطالب به درستي برايشان تفهيم نشده باشد و حتي اگر تمام مطالب را هم درک کرده باشند ممکن است نصايح آنان اصلا به درد نخورد.
ميتوانيد با نشان دادن علايمي از خودتان مثلا برقراري ارتباط چشمي در مقام تاييد، سر تکان دادن و لبخند زدن، تا حد امکان از حواسپرتي اجتناب کنيد و به گوينده اطمينان دهيد که حرفهاي او را ميشنويد. نکته بعدي اين است که بايد درک و برداشت خود را از گفتههاي طرف مقابلتان اعلام داريد تا گام به گام با او پيش برويد و علاوه بر آن که وي اطمينان حاصل کرده که شما به سخنان او گوش ميدهيد با اين روش (خلاصه کردن) ميتوانيد از همان ابتدا جلوي فرضيههاي اشتباه يا سوءبرداشتها را بگيريد؛ مثلا بگوييد «استنباط من از حرف تو اين است که...»، «بببين آيا درست متوجه شدهام...»، «منظور تو اين است که ....»
بله، مهارت ميخواهد. شما ميتوانيد با تمرين سکوت و افزايش قدرت گوش دادن فعالانه رفتهرفته به اين مرحله نزديک شويد. اگر در اين مرحله طرف مقابل شما متوجه شد که مطلبي را اشتباه فهميدهايد، با طرح سوال در مقام روشن شدن موضوع برآييد. از ياد نبريد هدف از طرح سوال، ايراد گرفتن از فرد مقابل يا خواسته خود را به کرسي نشاندن، سرزنش و سلطهجويي نيست؛ بلکه ميخواهيد مشکل را متوجه شويد و با هدف کمک کردن در حل مشکل اين سوال را ميپرسيد. با طرح پرسش تصوير روشنتري در اختيارتان قرار ميگيرد و اين به درک شما از موضوع کمک ميکند.
اگر مراحل ياد شده را با موفقيت پشت سر گذاشتيد، حالا نوبت آن ميرسد که واکنش خودتان را نسبت به صحبتهاي فرد مقابل نشان بدهيد. در اين مرحله بيآنکه داوري کنيد، بايد بتوانيد تمام مطالب گفته شده را به ذهن بسپاريد و به آرامي افکار، احساسات، نقطهنظرها و خواستههاي خودتان را مطرح سازيد. برداشت دروني خودتان را بگوييد و مواظب موانعي که بر سر راه گوش دادن است، باشيد.
منبع:http://www.salamat.com
مهارت گوش دادن يا گوش دادن فعالانه شيوهاي است که به رفتار متقابل ما در برابر ديگران اشاره دارد و يکي از موثرترين شيوههاي کاهش فشار عصبي است. از اين طريق ميتوانيد علت حقيقي عصبانيت طرف مقابل را شناسايي کنيد زيرا اگر اشخاص احساس کنند که به درستي درک شدهاند، حالت دفاعي آنها فروکش ميکند و خطر اينکه خشمگين شوند و از کوره در روند تقريبا از بين ميرود؛ پس به اين ترتيب، راحتتر و با آرامش بيشتري ميتوان وارد يک مذاکره صحيح شد. اما زماني که فردي با شما صحبت ميکند، گاه بنا به دلايلي نميتوانيد درست و کامل مطالب او را بشنويد و در نتيجه در چنين مواردي نميتوانيد پاسخ درستي به او بدهيد.
مثلا يکي از مهمترين موانع خوب گوش دادن داوري يا قضاوت است. يعني از ابتدا در مورد شخصيت گوينده داوري ميکنيد و با زدن برچسبي به او، به خودتان اجازه ميدهيد به صحبتهاي او اهميتي ندهيد و حتي اگر به حرفهايش گوش ميدهيد، مدام به فکر پيدا کردن دلايلي براي اثبات آن برچسب از ميان صحبتهاي خودش هستيد. دومين مانع، فيلتر کردن است. به طور مثال بخشي از حرفهاي گوينده را ميشنويد و از کنار بقيه صحبتهايش بيتفاوت عبور ميکنيد. سومين مورد، توجه به جواب دادن است؛ يعني آنقدر برايتان مهم است که پاسخ حرفهايش را بدهيد که نميتوانيد حرفهايش را بشنويد. ذهنتان مدام درگير پيداکردن پاسخ مناسب براي طرف مقابل است. او صحبت ميکند و شما در ذهن خود مرور ميکنيد چه جوابي بدهيد.
بله، به اين پديده «ذهنخواني» ميگويند. با اين کار از واقعيت مشکل جدا شده و به خيالات روي ميآوريد. ذهنخوانها به عواملي از قبيل لحن صدا و حالتهاي دست و صورت بها ميدهند. مساله ديگر حق به جانب بودن است. يعني از شنيدن هر سخني که شما را کمتر از حد عالي يا آن حدي که خودتان انتظار داريد معرفي کند، آشفته ميشويد و براي فرار از شنيدن اين حرفها، فرياد ميکشيد، موضوع را عوض ميکنيد، توجيه ميکنيد، بهانه ميآوريد و يا فرد را متهم ميسازيد. با اين کار به شکلي با انتقاد وارد شده برخورد ميکنيد.
بله، چنين افرادي بعد از مدت کوتاهي که ساکت بوده و حرف نزدهاند، به ميان صحبت ديگران ميپرند و براي راهنمايي دادن، پند و اندرز را شروع ميکنند. به اين افراد توصيه ميشود به جاي اين کار سعي کنند خوب به مطالب گوينده گوش دهند زيرا ممکن است هنوز مطالب به درستي برايشان تفهيم نشده باشد و حتي اگر تمام مطالب را هم درک کرده باشند ممکن است نصايح آنان اصلا به درد نخورد.
ميتوانيد با نشان دادن علايمي از خودتان مثلا برقراري ارتباط چشمي در مقام تاييد، سر تکان دادن و لبخند زدن، تا حد امکان از حواسپرتي اجتناب کنيد و به گوينده اطمينان دهيد که حرفهاي او را ميشنويد. نکته بعدي اين است که بايد درک و برداشت خود را از گفتههاي طرف مقابلتان اعلام داريد تا گام به گام با او پيش برويد و علاوه بر آن که وي اطمينان حاصل کرده که شما به سخنان او گوش ميدهيد با اين روش (خلاصه کردن) ميتوانيد از همان ابتدا جلوي فرضيههاي اشتباه يا سوءبرداشتها را بگيريد؛ مثلا بگوييد «استنباط من از حرف تو اين است که...»، «بببين آيا درست متوجه شدهام...»، «منظور تو اين است که ....»
بله، مهارت ميخواهد. شما ميتوانيد با تمرين سکوت و افزايش قدرت گوش دادن فعالانه رفتهرفته به اين مرحله نزديک شويد. اگر در اين مرحله طرف مقابل شما متوجه شد که مطلبي را اشتباه فهميدهايد، با طرح سوال در مقام روشن شدن موضوع برآييد. از ياد نبريد هدف از طرح سوال، ايراد گرفتن از فرد مقابل يا خواسته خود را به کرسي نشاندن، سرزنش و سلطهجويي نيست؛ بلکه ميخواهيد مشکل را متوجه شويد و با هدف کمک کردن در حل مشکل اين سوال را ميپرسيد. با طرح پرسش تصوير روشنتري در اختيارتان قرار ميگيرد و اين به درک شما از موضوع کمک ميکند.
اگر مراحل ياد شده را با موفقيت پشت سر گذاشتيد، حالا نوبت آن ميرسد که واکنش خودتان را نسبت به صحبتهاي فرد مقابل نشان بدهيد. در اين مرحله بيآنکه داوري کنيد، بايد بتوانيد تمام مطالب گفته شده را به ذهن بسپاريد و به آرامي افکار، احساسات، نقطهنظرها و خواستههاي خودتان را مطرح سازيد. برداشت دروني خودتان را بگوييد و مواظب موانعي که بر سر راه گوش دادن است، باشيد.
منبع:http://www.salamat.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}