دغدغه‌هاي زندگي بعد از طلاق


 





 
خيلي از آنهايي که طلاق مي‌گيرند، ممکن است پيش خودشان فکر کنند که مشکلات زندگي قبلي‌شان ناپديد و همه چيز روبه‌راه خواهد شد: يافتن همسر مناسب و سازگارتر،‌ بهبود وضعيت مالي، آزادي براي تعقيب اهداف شخصي و دست‌يابي به فرصت‌هاي جديد براي انتخاب‌هاي مستقل. اما اين روياها اغلب تحقق پيدا نمي‌کنند و خود مجموعه‌اي جديد از مشکلات ايجاد مي‌کنند. حتي هنگامي که تغييرات مطلوب فرد هم رخ مي‌دهند، باز اين تغييرات بدون پيامدهاي ناخواسته نيستند. با برخي از پيامدهاي معمول اما نامنتظر طلاق آشنا شويد.
اگر زن باشيد و طلاق بگيريد، موقعيت مالي پس از طلاق احتمالا يکي از نگراني‌هاي شما خواهد بود. ليونور ويتزمن، جامعه‌شناس آمريکايي که تحقيقات گسترده‌اي در مورد طلاق انجام داده است، در کتابش با نام «انقلاب طلاق» در اين‌باره مي‌نويسد: «يک سال پس از طلاق در آمريکا، استاندارد زندگي زنان تا 73 درصد افت مي‌کند، در حالي که در مورد مردان اين معيار 42درصد افزايش پيدا مي‌کند. گرفتن نفقه از مردان کار سختي شده است و زنان به ندرت آن را دريافت مي‌کنند.» به نوشته او براي اغلب زنان و کودکان آنها، طلاق به معناي افت موقعيت اجتماعي است اما متاسفانه اغلب اين اثرات تغيير وضعيت مالي ناديده گرفته مي‌شود.
يک زن تازه طلاق گرفته با استرس‌هاي ديگري هم روبه رو است. آمار نشان مي‌دهد که زنان طلاق گرفته با احتمال بسيار کمتري نسبت به مردان طلاق گرفته دوباره ازدواج مي‌کنند. 40 درصد زناني که پس از 30 ‌سالگي طلاق مي‌گيرند، دوباره ازدواج نمي‌کنند. گرچه برخي از اين زنان ممکن است به اختيار خود از ازدواج مجدد پرهيز کنند، بسياري از کارشناسان مي‌گويند که شمار مردان آماده ازدواج با چنين زناني در حال کاهش است. به نظر مي‌رسد که بسياري از مردان هم‌سن اين زنان به ازدواج با زنان جوان‌تر علاقه نشان مي‌دهند. تصور کنيد که چه قدر براي زني که طلاق مي‌گيرد،‌ تکان‌دهنده است که به جاي يافتن زوج جديد کاملي براي خود،‌ خود را گرفتار تنهايي بيابد. «احساس تنهايي» يکي از شکايات رايج اين زنان است.
گرچه ممکن است پس از طلاق، احساس رهايي کنيد اما همان‌طور که بسياري از کهنه‌ کاران زندگي منفرد فهميده‌اند، اين دوره مشکلات ارتباطي خاص خود را دارد، از ترس از
طرد شدن گرفته تا تلاش براي آشنايي با برقراري اعتماد دوباره و آموختن و سازگار شدن با خصوصيات يک فرد جديد به‌عنوان همسر بعدي. همه اينها ممکن است اين دوره زندگي منفرد را به چالشي واقعي بدل کند. بسياري ممکن است آرزوي همان وضعيت پايداري را بکنند که پيش از طلاق داشتند. با اينکه اغلب افراد اين عقيده ساده‌لوحانه را ندارند که پس از طلاق همه‌چيز آسان خواهد بود اما بسياري ممکن است انتظار احساس تنهايي و افسردگي به دنبال آن را نداشته باشند. بررسي درازمدت جوديت والرشتين در مورد زوج‌هاي طلاق‌گرفته نشان داده است که تا حتي يک دهه پس از طلاق، بسياري از افراد هنوز به طور کامل به وضعيت عادي بازنگشته‌اند. والرشتين مي‌نويسد: «با وجود خوش‌بيني معمول،‌ ما مي‌خواستيم باور کنيم که زمان احساسات آسيب‌ديدگي و خشم را فروخواهد نشاند، اينکه زمان زخم‌ها را شفا مي‌دهد و اينکه زمان، به طور خودکار احساسات يا خاطرات را تخفيف خواهد داد؛ اينکه بر افسردگي و آسيب‌ديدگي غلبه مي‌کنيم يا حسادت، خشم و عصبانيت از بين مي‌رود. اما برخي از اين تجربيات ده سال بعد هم به همان اندازه دردناک باقي مي‌مانند. برخي خاطرات در همه عمر ما را اسير خود مي‌کنند. افراد به زندگي خود ادامه مي‌دهند اما ده سال بيشتر زندگي کردن به معناي آن نيست که آنها از آسيب‌ديدگي‌شان بهبود يافته‌اند.»
جدا از اينکه فرد تا چه حد خواستار طلاق باشد، معمولا احساسي از پشيماني درباره يک رابطه شکست‌خورده – به خصوص هنگامي که زن و شوهر براي سال‌ها با هم زندگي کرده باشند- وجود دارد. نگاه کردن به عکس‌هاي اوقات به يادماندني يا دوباره خواندن نامه‌‌‌هاي ردوبدل شده در دوره عاشقانه زندگي، يا نگاه کردن به اشياي يادگاري احساس‌برانگيز، همگي احساس حزن و فقدان را برمي‌انگيزند. اغلب، افراد در آستانه طلاق آن‌قدر خشمگين و برآشفته هستند که ممکن است وجود اين عواطف را تا پايان مراحل طلاق و فرونشستن گرد و غبارهاي آن، نپذيرند. بعد حتي سرسخت‌ترين خواستاران طلاق اغلب حسي از ناکامي و فقدان شخصي را بيان مي‌‌کنند. حتي هنگامي که عزم فرد براي طلاق جزم است، گريزي از اين اندوه نيست، بنابراين اگر داريد به طلاق فکر مي‌کنيد، دوباره در اين مورد تامل کنيد. نه،‌ در واقع‌بارها و‌بارها فکر کنيد. راه‌حل‌ها براي مشکلات غيرقابل‌حل‌ شما ممکن است در همين نزديکي‌‌ها باشد.
منبع:http://www.salamat.com