راه موفقيت از شکست مي‌گذرد


 

نويسنده: سارا جمال‌آبادي




 
امروز آنهايي كه بالاتر از بقيه قرار گرفته‌اند، به اين جايگاه و موقعيت نرسيده‌اند؛ مگر اين كه تجربه‌هاي موفق و متعددي را از سر گذرانده‌اند و اغلب آنها، مخصوصا آنهايي كه در حافظه تاريخ جا خوش کرده‌اند، بعد از شكست‌هاي متعدد و مواجهه با موانع گوناگون به اين جايگاه دست يافته‌اند. موانعي كه آنها را مجبور كرده تا سخت‌‌تر از بقيه كار كنند و نشان دهند که در راهشان مصمم هستند. دفعه بعدي كه در تحصيلات يا كارتان احساس شكست كرديد، اين افراد مشهور را به ياد بياوريد و به خودتان يادآور شويد که شكست فقط پله‌اي است به سمت موفقيت. داستان‌هاي اين افراد موفق در تجارت و كار (كه امروز بيشتر‌شان در دنيا شناخته‌شده هستند)، نشان مي‌دهد که شروع موفقيت‌ هرگز آرام و بدون سختي نيست.

اف. دابليو. وول ورث
 

شايد خيلي‌ها اين اسم را نشناسند ولي او يكي از سرشناس‌ترين اسم‌ها در ميان فروشگاه‌هاي بزرگ آمريكاست. قبل از اينكه او تجارت شخصي خودش را شروع كند، در يك مغازه خشكبار كار مي‌كرده كه حتي اجازه نداشته با مشتري‌ها برخورد كند زيرا رييس او هميشه مي‌گفته که تو نمي‌داني بايد چه كاري انجام بدهي.

سوايكايروهوندا
 

هوندا، تجارت ميليارد دلاري‌اش را با مشكلات متعدد و متنوعي شروع كرد و به موفقيت رساند. درخواست هوندا براي كار در تويوتاموتور پذيرفته نشد و او مدت زيادي را بي‌کار گذراند. او در اين زمان، اسكوترهايي را با وسايلي كه در خانه داشت، ‌ساخت و سرانجام تجارت موفق خودش را شروع كرد.

اكيو موريتا
 

شايد اين اسم را تا به حال نشنيده باشيد ولي بدون شك، اسم كمپاني او (سوني) را بارها شنيده‌ايد. اولين محصول و توليد سوني يك پلوپز بود كه بدبختانه بيشتر وقت‌ها پلو در آن مي‌سوخت! اين اولين شكست در اولين قدم باعث توقف موريتا و شريك‌هاي ديگرش نشد. آنها ‌کم‌کم نقاط ضعف‌شان را پوشاندند و شركتشان را به يك شركت مولتي‌ميلياردر تبديل كردند.

هارلند ديويد سندرز
 

احتمالا اسم سرهنگ سندرز از جوجه كنتاكي مشهور كمتر شناخته شده است. سندرز براي فروش جوجه‌هايش ابتدا روزهاي سختي را داشت. دستورالعمل پخت اين جوجه مشهور، قبل از اينكه رستوران‌ها آن را بپذيرند، 1009 بار رد شده است!‍

والت ديسني
 

امروزه ديسني ميلياردها دلار از فروش كالاها و فيلم‌ها و داير كردن پارك‌هايش در گوشه گوشه دنيا درآمد حاصل كرده است ولي خود والت ديسني يك شروع سخت را تجربه كرده. او را از روزنامه اخراج کرده بودند، با اين بهانه که او خالي از تخيل است و ايده‌هاي جذابي ندارد! بعد از آن، ديسني کارهاي زيادي را امتحان كرد كه خيلي به طول نينجاميد و معمولا با ورشكستگي بانكي و شكست تمام مي‌شد ولي او همين‌طور ادامه داد تا اينكه درنهايت توانست دستورالعمل موفقيت در كار را كشف كند. دانشمندان و متفكران به اين افراد به عنوان بزرگ‌ترين و برترين مغزهاي قرن ما توجه مي‌كنند ولي آنها اغلب با مشكلات بزرگي مواجه بودند؛ مخصوصا استهزاي اين و آن.

آلبرت اينشتين
 

اينشتين تا 4 سالگي حرف نمي‌زد و تا 7 سالگي نمي‌توانست بخواند و به همين خاطر، معلم و پدر و مادرش فكر مي‌كردند او کندذهن و غيراجتماعي است و طبيعتا از مدرسه هم اخراج شد و در پذيرش دانشگاه زوريخ هم رد شد. همه اينها باعث شد او كمي ديرتر به موفقيت برسد. ولي بالاخره رسيد. او جايزه نوبل را برد و فيزيك نوين را متحول كرد.

روبرت گودارد
 

گـودارد به خـاطــــر تـحــقـيــقــــات و آزمايش‌هايش در زمينه سوخـت مايع مـوشك مشهـور و شناخته شده اسـت ولـي در طـول زندگي‌اش اغلب اوقات نظرياتش رد مي‌شد و توسط بزرگان علم در زمان خودش به استهزا گرفته مي‌شد. امروز اما موشك‌ها و سفرهاي فضايي که گودارد از آنها حرف مي‌زد، دور از ذهن نيستند و بيشتر اينها مديون كارهاي علمي ‌اوست؛ مردي كه در مقابل احساس زمانه‌اش ايستادگي كرد.

نيوتن
 

نيـوتـن بـدون‌شــك در ريـاضـيــات يك نابـغـــه است ولي او شكسـت‌هاي متعددي در سـال‌هـاي نوجواني‌ و جوانـي‌اش داشـتـه. هيچ‌وقت در مدرسه شاگرد خوبي نبوده و وقتي هم که اداره املاك خانوادگي‌اش را بر عهده گرفته، شكست سنگيني خورده و فقيرانه زندگي کرده‌؛‌ تا اينکه يكي از عموهايش او را به خرج خودش به كمبريج فرستاد و او آنجا درنهايت به موفقيت‌هاي علمي رسيده است.

سقراط
 

با وجود اينكه هيچ نوشته‌اي از سقراط باز نمانده است، او را از بزرگ‌ترين فيلسوف‌هاي عصر كلاسيك مي‌دانند. با اين حال، در زمانه خودش به او «فاسد منحرف‌كننده» مي‌گفتند و او را به مرگ محكوم كردند. اما سقراط هيچ‌گاه اجازه نداد متوقف‌اش كنند و در راه درست خود ماند و تا زماني كه مجبورش كردند زهر بخورد، به آموزش ادامه داد.

روبرت استرنبرگ
 

اين نام بزرگ در روان‌شناسي، نمره C را در اولين كلاس مقدمه‌اي كالج از يکي از استاداني كسب كرد كه بعدها درباره او اين‌طور گفت: «در حال حاضر فقط يك استرنبرگ مشهور در روان‌شناسي وجود دارد و آشكار است كه هيچ‌كس نمي‌تواند جاي او را در دنياي روان‌شناسي بگيرد.»

توماس اديسون
 

در دوران ابـتـدايــي، معلـم‌هـايـش مي‌گفتند اديسـون در يادگـيـري‌ مسايل خيلي كودن است و حتي زمان جواني‌اش هم اوضاع بهتر از اين نبود و او از 2 شغل اوليه‌اش به خاطر نابلد بودن، اخراج شد! او به عنوان يك مخترع، هزار تلاش ناموفق در اختراع لامپ داشت و البته همه اين تلاش‌هاي ناموفق سرانجام باعث شدند تا او طرح موفقي از لامپ را اختراع كند.

برادران رايت
 

اين 2 برادر قبل از باز كردن مغازه دوچرخه‌فروشي‌ كه به ايده پرواز در آنها منجر شد، در حال مبارزه با افسردگي و بيماري خانوادگي‌‌شان بودند. بعد از شكست‌هاي متعدد در اختراع ماشين پرواز و بعد از سال‌ها كار سخت و شکست خوردن تعداد زيادي از نمونه‌هاي پروازي، دست آخر توانستند هواپيمايي بسازند كه بتواند در هوا بماند و حركت كند.

جري‌سين‌فلد
 

امروز كسي نيست كه اين كمدين را نشناسد ولي وقتي براي اولين ‌بار او روي صحنه رفت و چشمش به تماشاگران افتاد، شکست سختي خورد و طبيعتا مورد استهزا قرار گرفت. اما او مي‌دانست كه مي‌تواند اين كار را انجام دهد. پس شب بعد دوباره روي صحنه رفت و كارش را تمام كرد و اين بار قهقهه و صداي تشويق به گوش ‌رسيد و بقيه ماجرا.

فرد آستير
 

وقتي او براي اولين‌بار توسط كارگردان MGM تست شد، اين حرف را شنيد که: «تو نه مي‌تواني بازي كني و نه مي‌تواني بخواني!» ولي او ادامه داد و به يك بازيگر و خواننده مشهور تبديل شد.

موزارت
 

موزارت در 5 سالگي موسيقي را شروع کرد. او نويسنده 600 قطعه موسيقي ناب است كه امروزه از بهترين‌ نمونه‌هاي موسيقي در دنيا هستند؛ در حالي كه او در زندگي‌اش آسودگي چنداني نداشته و اغلب اوقات بدون وقفه به عنوان آهنگ‌‌ساز در سالزبورگ كار مي‌كرده و همواره تلاش مي‌كرده تا حمايت طبقه اشراف را داشته باشد. او با سهم كوچكي از اسم بزرگش مُرد.

سيدني پويتير
 

بعد از اولين آزمون هنرپيشگي‌اش كارگردان به او گفت: «چرا وقت مردم را تلف مي‌كني؟ برو بيرون و يك ظرف‌شور يا چيزي ديگري‌ بشو‍‍!» پويتير با خودش عهد كرد كه به او نشان دهد كه مي‌تواند. پس ادامه داد و بازيگر شد و بالاخره جايزه اسكار را هم برد و يكي از بهترين بازيگران شد.

جين‌ موريو
 

كارگردان به اين بازيگر جوان گفته بود: «تو آنقدر خوب نيستي كه در فيلم‌ها بازي كني.» اما اين بازيگر جوان فرانسوي بعدها در بيش از 100 فيلم درخشيد و جايزه‌هاي زيادي برد.

ونسان ونگوك
 

ونـگـوك در هـمـه زنـدگـي‌اش فـقـط تـوانست يكي از نــقاشي‌هـايــش را بفروشد؛ آن هم به يك دوست و با قيمتي خيلي ناچيز. ونگوك در طول زندگي‌اش به موفقيت نرسيد. او از نقاشي لذت مي‌برد و اغلب اوقات براي كامل كردن 800 نقاشي مشهورش گرسنگي مي‌كشيد. اما امروزه آن نقاشي‌ها صدها ميليون دلار فروخته مي‌شوند.

چارلز شولتز
 

كمدي بادام‌زميني شولتز از شهرت ويژه‌اي برخوردار بوده است؛ اگرچه هر كارتوني كه اين كارتونيست ارايه كرده بود، از طرف سالنامه مدرسه راهنمايي رد شد، حتي بعد از راهنمايي درخواست شولتز براي موقعيت كاري او با والت ديسني هم رد شد.

زين‌گري
 

او به طور اعجاب‌انگيزي در اوايل قرن بيستم بسيار مردمي شد. اين نويسنده كتاب‌هاي حادثه‌اي كارش را با دندان‌‌پزشكي شروع كرد؛ شغلي كه زود از آن متنفر شد. سپس شروع به نوشتن كرد ولي پشت‌سرهم ناشران، کار او را رد مي‌كردند و به او مي‌گفتند كه نويسندگي‌ براي او شغل نمي‌شود و او بايد آن را ترك كند. سال‌ها گذشت تا اينکه او در 40 سالگي توانست اولين كتابش را منتشر كند. از او 90 كتاب به چاپ رسيد كه بيشتر از 50 ميليون كپي از آن در سراسر جهان به فروش رسيد.

اميلي ديكسون
 

شاعر منزوي و نويسنده عاشقانه‌ها، اميلي، در طول زندگي‌اش چندان پذيرفته نشد. كمتر از 12 شعر او از تمام 1800 شعرش اجازه انتشار يافتند.

جي.كي.‌رولينگ
 

نويسنده سرشناس «هري‌پاتر» كه قبل از انتشار سري‌هاي اين رمان، زني بي‌پول، افسرده و مطلقه بود و سعي مي‌كرد فرزندش را به تنهايي بزرگ كند؛ امروز بعد از استقبالي که از «هري پاتر»ش به عمل آمده، به يكي از ثروتمندترين زنان دنيا تبديل شده است!

جك‌ لندن
 

اين نويسنده مشهور هميشه اين‌طور موفق نبوده است. اولين رمان او (سپيددندان) بارها توسط ناشران رد شد تا اينكه بالاخره آن را پذيرفتند.

الويس پريسلي
 

او يكي از پرفروش‌ترين هنرمندان زمان، حتي براي سال‌هاي پس از مرگش، بود ولي در سال 1954 ميلادي، وقتي كه او هنوز مشهور نشده بود، جيمي دني، مدير گراند ال، اپراي الويس را بعد از اولين اجرايش اخراج كرد و به او گفت: «تو هيچي نمي‌شوي، پسر!‍ بهتر است برگردي و كاميونت را براني.»

لودويگ ون بتهوون
 

بتهوون جوان به طور عجيبي در نواختن ويلون ناشي بود و اغلب اوقات مشغول ساخت آهنگ‌هايش بود و در نواختن ويلون ضعيف بود. باوجود عشق او به آهنگسازي، معلمش‌ احساس مي‌كرد كه او هميشه نااميد است و هرگز نخواهد نتوانست در ويلون يا آهنگ‌سازي به موفقيت برسد. ولي او ادامه داد و بهترين سمفوني‌ها را ساخت.

استن اسميت
 

اين تنيسور حتي به عنوان توپ‌جمع‌كن در مسابقات كاپ ديويس هم پذيرفته نشد؛ زيرا برگزار‌كننده‌ها احساس مي‌كردند او براي اين كار زيادي ناهماهنگ و زمخت است! اسميت ادامه داد تا به آنها ثابت كند كه اشتباه مي‌كنند. با برنده شدن در ويمبلدون و يو.اس.‌اپن و 8 كاپ ديويس به آنها نشان داد که ناهماهنگ و زمخت نيست.

تام لندري
 

او به عنوان مربي تيم كابوي‌هاي دالاس، 2 جام برتر و 5 قهرماني NFC را براي تيمش به ارمغان آورد و پرونده بيشترين پيروزي‌ها را براي تيمش ثبت كرد.
او همچنين امتيازِ داشتنِ بدترين فصل اول (بدون هيچ برد) و داشتن تنها 5 برد در فصل بعدي را هم در پرونده‌اش ثبت كرده است.
منبع: www.salamat.com
ae