دنبال طلا نرو؛ طلايي شو!


 





 
جفري گيتومر، نويسنده آمريکايي، يک سخنران حرفه‌اي و تاجري موفق است. چگونه اين همه کار را با هم انجام داده و چگونه در همه آنها موفق بوده؟ رمز موفقيت‌اش چيست؟ او مي‌گويد من هميشه خواسته‌ام بهترين باشم! شما هم مي‌خواهيد؟ حرف‌هاي جفري گيتومر را بخوانيد:
همه مي‌‌خواهند در کاري که انجام مي‌دهند موفقيت کسب کنند ولي افراد خيلي کمي ‌به موفقيتي که آرزويش را داشته‌اند، رسيده‌اند. من هم مثل همه دوست دارم به موفقيت دلخواهم برسم. در طول زندگي‌ام به اين دستاورد شخصي رسيده‌ام که: «همه مي‌خواهند به طلا (سمبل ماديات) برسند؛ در حالي که شما مي‌توانيد بهترين باشيد و به جاي اينکه طلا به دست آوريد طلايي باشيد و اين بهترين راه رسيدن به موفقيت است.»
دستاوردهاي شخصي، موفقيت و رضايت‌خاطر، کلمات بزرگي هستند که هر انساني را مريض مي‌کنند. همه مي‌گويند با تعيين کردن هدف‌ها مي‌توان به آنها رسيد ولي من مي‌گويم که اين اشتباه است. منظورم اين نيست که هدف‌هايمان را تعيين نکنيم ولي هدف‌هاي خيلي بزرگ و دست‌نيافتني براي خودمان قرار ندهيم و فکر نکنيم رسيدن به اين اهداف يعني کسب موفقيت و رسيدن به رضايت‌خاطر.
در تجربيات شخصي‌ام به اين نتيجه رسيده‌ام که بيشتر انسان‌ها اهداف‌شان را رسيدن به چيزهاي اشتباه قرار داده‌اند. مشکل «اهداف بزرگ» اين است که آنها اغلب «آرزوهاي دست‌نيافتني» هستند و علاوه بر فرآيند پيچيده رسيدن به اين اهداف، بيشتر هدف‌ها به دست‌ آوردن ماديات است (مثل به دست آوردن خانه بزرگ، تعطيلات طولاني‌مدت، ميليون‌ها دلار پول، ماشين‌هاي مجلل) و نه هدف‌هايي در مورد خودتان (مثل پيشرفت‌هاي شخصيتي، پيشرفت‌هاي تحصيلي، ترفيع شغلي يا بهترين بودن در شغل‌ يا رسيدن به تناسب اندام و سلامت جسم و روان).

يک راز، يک فرمول
 

دستاورد شخصي‌ام را با شما سهيم مي‌شوم که يک راز است يا به قولي «يک فرمول». گرچه کشف اين فرمول اتفاقي بود ولي افراد زيادي با اين فرمول به رضايت‌خاطر رسيدند. موفقيت، پيشرفت و رضايت‌مندي هدف‌هاي نهايي هستند و اصول اخلاقي انسان‌هاي موفق پايه‌هاي موفقيت را مي‌سازند.
چرا برخي از انسان‌ها مي‌توانند به اهداف‌شان برسند و بعضي‌ها نمي‌توانند؟ سوال بزرگي است. آيا فرمولي براي پيروي کردن از موفقيت وجود دارد؟ من نمي‌توانم بگويم. مطمئنا براي همه فرمولي موثر وجود خواهد داشت زيرا هيچ قانون عمومي ‌براي پيشرفت و دستيابي به موفقيت وجود ندارد و اگر بود همه تا الان آن را پيدا کرده و موفق شده بودند.
اين موضوع براي من هم جالب است که افرادي که ثروتمند هستند و پول زيادي دارند، پول را به عنوان هدف نهايي‌شان به دست مي‌آورند و کساني هم که در کارشان بهترين بوده‌اند يا عاشق کارشان بوده‌اند هميشه به يک امنيت مالي قابل قبولي مي‌رسند. چرا اين اتفاق مي‌افتد؟ آنها دستاوردهاي شخصي‌شان را به اجرا درمي‌آورند و اصولي براي رسيدن به اين نقطه - اجراي دستاوردهاي شخصي- وجود دارد که عبارت است از:
تعديل اميال فردي، عزم و اراده، تعهد و از خودگذشتگي و حرکت که ترکيبي از حضور هميشگي (هيچ‌وقت تسليم نشويد) و مثبت‌انديشي است. (من به آن مي‌رسم زيرا به آن عقيده دارم و خواهم داشت و سزاوارش هستم).
البته فرمولي وجود ندارد و فکر نکنيد من يک فرمول و يک راز دارم. اين فلسفه من است که با آن زندگي کرده‌ام و آن اين است: «بهترين باش»؛ وقتي فهميدم فروشندگي را دوست دارم، يک هدف براي خودم ساختم: «بهترين باش»؛ وقتي کشف کردم نويسندگي را دوست دارم، يک هدف براي خودم ساختم: «بهترين باش»؛ وقتي نويسندگي مرا به سمت تعليم دادن سوق داد، يک هدف براي خودم ساختم: «بهترين باش»؛ و وقتي شروع به ضبط اطلاعات و دانسته‌هايم کردم، يک هدف ساده داشتم: «بهترين باش».

موفقيت 6 شرط دارد
 

1 بهترين بودن:
 

عامل اجرايي اين رمز، بهترين بودن است ولي اين اولين عامل نيست بلکه عامل سوم است. اگر شما چيزي که عاشق‌اش هستيد و مي‌خواهيد انجام بدهيد را پيدا کرده‌ايد (دومين عامل) و همواره تقلا مي‌کنيد که کارتان را به بهترين وجه انجام دهيد و بهترين باشيد همه اهداف‌تان در مورد ماشين‌ها، تعطيلات، خانه‌ها و پول دست‌يافتني خواهد شد. همه آنها اتوماتيک‌وار به بهترين بودن متصل هستند.
پس سوال اصلي اين است که: چه چيزي شما را به بهترين بودن متمايل مي‌کند؟

2 بصيرت:
 

اولين رکن رسيدن به پيشرفت‌هاي شخصي، داشتن بينش و قرار دادن آن در برابر اهداف‌تان است. هدف بزرگي را انتخاب کرده‌ايد؟ مطمئن باشيد هر آنچه که ديگران انجام مي‌دهند، انجام مي‌دهيد. سوال مهم اين است: آيا اين بينش را داريد که شما خواهيد توانست به اهداف‌تان برسيد؟ خودتان را کجا مي‌بينيد؟

3 عشق:
 

چند سال قبل به يک کشف تصادفي رسيدم. اين کشف وقتي رخ داد که من در حال بازبيني ارکان شغل‌ام بودم و سعي مي‌کردم افکار مربوط به برنامه 10 ساله‌ام را بسازم. از خودم پرسيدم: چه کاري هست که بايد در آن بهترين باشم؟ چه کاري هست که عاشق انجام آن باشم؟ کجا موفق‌ترين بوده‌ام؟ چگونه مي‌خواهم 10 سال آينده‌ام را بگذرانم؟ از جواب‌هايم تصميم گرفتم موفقيت‌ام تمرکز روي فروشندگي، مثبت‌انديشي، خدمات به مشتري‌ها و وفاداري به مشتري‌ها باشد.
يکباره فهميدم انتخاب‌هاي من همان شور و شوق من شده‌اند. بينش من نسبت به خودم واضح‌تر شده بود. داشتن بينش فردي، عشق به آنچه انجام مي‌دهيد و تقلا کردن براي بهترين بودن، همه در مرکز موفقيت هستند.

4 طرز تفکر:
 

بيشتر مردم در راه رسيدن به موفقيت با داشتن افکار اشتباه به خودشان خيانت مي‌کنند. حتما تا به حال اين را شنيده‌ايد: «آنها به اندازه کافي به من حقوق پرداخت نمي‌کنند...» تا به حال اين فکر را با خودتان کرده‌ايد يا اين حرف را زده‌ايد؟ اين يک جمله به تنهايي مي‌تواند شما را به يک آدم معمولي تبديل کند. اشتباه نکنيد و به اين دليل که کسي به شما حقوق مناسب‌تان را نمي‌دهد بهترين بودن‌تان و يا بهترين نحوه انجام‌تان را خراب نکنيد. چه کسي دارد به شما خيانت مي‌کند؟ پيشرفت‌ به دست آوردن پول نيست بلکه بهترين شدن است. اگر آنها حقوق مناسب‌تان را به شما نمي‌دهند از خودتان بپرسيد که چه‌قدر مي‌ارزيد و اگر تصميمتان را گرفتيد، از آنجا برويد و آن را به دست‌ آوريد. داشتن تفکري درست درباره پول، فرآيند رسيدن به آن را سريع‌تر مي‌کند تا اينکه مقدار زيادي پول بخواهيد.

5 شخصيت:
 

اهداف شرط لازم براي موفقيت هستند ولي سوال اين است که چه نوع اهدافي؟ سرّ هدف‌ها، شخصي کردن آنها است نه مادي بودن آنها. اهداف‌تان درباره خودتان باشد نه درباره ماديات. چه نيرويي بيشتر به شما قدرت مي‌دهد: حقوق ماهيانه‌تان يا بهترين بودن در کارتان؟ اگر شما هدف‌تان را بهترين بودن قرار دهيد، حقوق مناسب‌تان اتوماتيک‌وار به دست خواهد آمد.
بعد ديگر شخصيت، روحيه ورزشکاري داشتن است. ورزشکاران و قهرمانان هميشه تلاش مي‌کنند که به بهترين دست يابند نه اينکه ديگران را شکست بدهند ولي آنها سعي مي‌کنند همواره بر بهترين قبلي‌شان هم غلبه کنند. اين باعث پيشرفت و حرکت به جلوي آنها مي‌شود.

6 شاگردي:
 

جيم رهان مي‌گويد: «تمام آنچه شما مي‌خواهيد، دانش‌آموز بودن است! اگر مي‌خواهيد دکتر شويد اول بايد پزشکي بخوانيد، اگر مي‌خواهيد موفق شويد بايد اطراف انسان‌هاي موفق بگرديد و موفقيت را ياد بگيريد. اول يک دانش‌آموز باش و هميشه يک دانش‌آموز باش. نه فقط يک پدر بلکه يک پدر دانش‌آموز باش. نه فقط يک معلم بلکه يک معلم دانش‌آموز باش.» چه توصيه قدرتمندي!
منبع:http://www.salamat.com