نویسنده:رسول جعفریان

 

در میان ویژگی‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ چیزی مهمتر از اخلاق آن حضرت وجود ندارد. این ویژگی ‌همان چیزی است كه خداوند، رسولش را بدان ستوده و فرموده است‌: « وَ اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ »‌، تو بهترین خلق و خو را داری‌. و خود رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده است كه برای احیای مكارم اخلاقی مبعوث گشته است « إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ ». و تازه مسلمانان هم وقتی وصف آن حضرت را برای دیگران می‌گفتند، مهم‌ترین ویژگی دعوتش را همین می‌دانستند كه‌: « و یأمر بمكارم الاخلاق‌ ». مفروق نامی هم وقتی مسلمان شده و با محتوای دعوت آن حضرت آشنا شد،خطاب به رسول گفت‌: ای برادر قریشی‌! تو مردم را به «مكارم الاخلاق و محاسن الاعمال‌ » دعوت می‌كنی‌. حضرت‌ بعدها هم در آموزه‌های خود روی اخلاق تكیه زیادی داشت و می‌فرمود: خداوند كریم است‌، كرامت و ارزشهای اخلاقی (معالی الاخلاق‌) را دوست دارد و از انجام كارهای حقیر و زشت كراهت دارد (مصنف عبدالرزاق‌: 143.11) و جای دیگر هم فرمود: سنگین‌ترین چیز در ترازوی مؤمن در روز قیامت «حسن خلق‌» است (مصنف‌: 146.11) و فرمود: بهترین دوست من از میان شما، كسی است كه بیشترین دوستی را با مردم دارد و به همین قیاس رابطه غیر دوستانه ‌(مصنف‌: 145.11).
درباره اخلاق آن حضرت‌، مناسباتش با مردم و خانواده مطالب زیادی در منابع گفته شده است‌. در اینجا برآنیم تا برخی از این برخوردها و نیز شماری از روشهای تربیتی حضرت را در آموزش اسلام به مردم و تفهیم معانی آن به ایشان روشن كنیم‌.

برخورد با خشك مقدسی‌
 

یك جنبه مهم تاریخ زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رعایت دقیق قوانین الهی و وحیانی است‌. پیامبر تابع قرآن ‌است و به هیچ روی مجاز به تخطی از آنها نیست‌. در این باره‌، بسان قرآن‌، از افراط و تفریط بیزار است و تلاش می‌كند ، همان گونه كه به او دستور داده شده تا مستقیم حركت كند « و استقم كما امرت‌« همین رویه را میان مردم هم ترویج كند.حضرت می‌كوشد تا احكام را به مردم یاد بدهد و حدود دین و احكام شرعی را مشخص كند. در این‌میان‌، یك اصل مهم‌، تفهیم این نكته به مردم است كه دین را باید از خدا و رسول بگیرند و حلال و حرام را بر اساس قرآن و سنت بشناسند. در خود قرآن ‌، از یهود به خاطر این كه بی‌دلیل برخی از حلالها را حرام‌كرده‌اند ، چندین بار ، گله شده است‌. قرآن و رسول و امامان دین‌ ، به همان اندازه كه از لاابالی‌گری متنفرند از خشك مقدسی كه ناشی از ضعف قوه عقلانی و تمسك به ظواهر است ‌، هم بیزارند. در خبری آمده است كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان دستور دادند در سفر روزه نگیرند ، ولی عده‌ای از روی خشك مقدسی همچنان روزه می‌گرفتند. حضرت از این رفتار مردم به خشم آمده‌ ، همان طور كه روی ‌شترشان بودند، ظرف آب را سركشیده و فرمودند: ای خطاكاران ‌، افطار كنید؟ افطروا یا معشر العصاة‌. (تهذیب الاثار مسند ابن عباس ج 1، ص 92).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون اجازه خداوند چیزی را حلال یا حرام نمی‌كرد ، حتی اگر خودش از چیزی بدش‌می‌آمد. درباره سیر، حضرت از آن متنفر بود و می‌فرمود هر كس سیر خورده كنار من ننشیند با این حال‌، همان لحظه می‌فرمود: من حرام نمی‌كنم‌، زیرا اجازه تحریم آنچه را كه خداوند حلال كرده ندارم ‌، اما من از آن بدم می‌آید.«یا ایها الناس انه لیس بی تحریم ما أحل الله و لكنها شجرة أكره ریحها». (امتاع 7.310)
رعایت حلال و حرام الهی ‌، جزو اصولی بود كه پیامبر به مردم آموزش می‌داد و بر آن تأكید می‌كرد. این ‌مطلب را قرآن هم مكرر فرمود بود كه اینها حدود الهی است و تخطی از آنها بر هیچ كس روا نیست‌.آنچه هست‌، این كه قرآن و حدیث باید با درایت فهمیده شود و ظاهرنگری‌، انسان را به كج فهمی ‌می‌كشاند. نقل یك روایت در این زمینه جالب است‌. امام حسین (علیه السلام) سر مسائل صفین با عبدالله پسر عمروبن عاص كه مانند پدرش در صفین بر ضد امام علی (علیه السلام) جنگید، حرف نمی‌زد. ابوسعید خدری بعدها در مدینه میان آنان واسطه شد تا با یكدیگر آشتی كنند. وقتی امام با او سخن گفت‌، از عبدالله گلایه كرد كه تو بر طبق احادیثی كه از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌كند ، من را بهترین زمینیان نزد آسمانیان می‌دانی‌؛ پس چرا در صفین حاضر شدی و با پدر من كه از من بهتر بود جنگ كردی‌. پسر عمرو بن عاص درباره دلیل این مطلب گفت‌: من زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زاهد بودم و زندگی را به خود سخت می‌گرفتم‌. روزها روزه و شبها قیام اللیل داشتم‌. پدرم درباره افراط من به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شكایت كرد. حضرت به من فرمود: از پدرت اطاعت كن‌. وقتی پدرم‌ به صفین می‌رفت ‌، من هم از او اطاعت كردم‌. حضرت فرمودند: این با «لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق‌» (عدم جواز اطاعت از كسی وقت معصیت خالق می‌كند) سازگار نیست‌؛ همینطور با آیه «و ان جاهداك ان‌تشرك بی فلا تطعهما» اگر والدین تو ، تو را به شرك فرا خواندند ، از آنان اطاعت نكن‌ . بدین ترتیب عبدالله بن عمرو بن عاص نشان داد كه از جمله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كه او را موظف به اطاعت از پدر كرده بوده‌ ، تا چه اندازه بد برداشت كرده و ظاهر نگری كرده است‌.

نظافت شخصی و عطر زدن و..
 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی اجتماعی و فردی خود را در شكل معمول و حتی خوب آن شكل می‌داد. لباس ‌سفید می‌پوشید ، عطر می‌زد ، موهای سر را شانه می‌كرد و مرتب دندان‌هایش را مسواك می‌كرد. در میان این مسائل ‌، عطر زدن برای آن حضرت یك اصل بود. در روایت هست كه در خانه پیامبر ، محلی ‌بود كه پیامبر همیشه از آنجا خود را عطر می‌زده است‌: انس می‌گوید: كانت لرسول الله سُكّة یتطیّب منها (امتاع 7.101) در خبر دیگری آمده است كه حضرت می‌فرمود در این دنیا عطر و زن و نماز را بسیار دوست می‌دارد، و البته درباره نماز ادامه می‌دادند كه قرة عینی فی الصلاة‌. روشنی چشمان من در نماز است (مصنف‌: 321.4).
شخصی روایت می‌كند كه من بچه بودم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمدیم‌ ، سر ما را مسح می‌كرد. من وقتی‌ دست پیامبر روی سرم كشیده شد چنان بوی معطری احساس كردم كه تا حال فراموش نكرده‌ام‌. و ادامه می‌دهد: این قدر بوی عطر زیاد بود كه گویی از كنار مغازه عطاری رد شده بودم‌. (امتاع 7.102) كسی هم اگر عطر تعارفی برای پیغمبر می‌برد حضرت هیچ وقت آن را رد نمی‌كرد. نیز نوشته‌اند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بوی خوشش شناخته می‌شد: كان رسول الله یعرف بریح الطیب ‌(مصنف‌: 319.4)
حضرت از خوردن چیزهای بودار كه مردم را اذیت كند پرهیز می‌كرد. مخصوصا وقتی سیر داشت و استدلالش هم این بود كه‌: أكرهه من أجل ریحه‌.خضاب و رنگ كردن موی هم بر آن حضرت اهمیت داشت‌. حضرت به زنان دستور می‌داد تا موی‌های خود را خضاب كنند ، اگر شوهر دارند برای شوهر ، و اگر ندارند برای آن كه خواستگاران بیشتری داشته ‌باشند (مصنف‌: 319.4). حضرت زنی را كه در دستانش اثری از خضاب یا حنا نبود ، كراهت داشت نگاه كند(مصنف‌: 488.7).
تصور عمومی چنان است كه گویی اگر كسی ثروتمند نباشد ، نباید از این قبیل امور استفاده كند، درحالی كه چنین نیست‌. حضرت خود زندگی ساده‌ای ‌، روی همان حصیری كه شبها نماز شب می‌خواند ، روز می‌نشست و با مردم گفتگو می‌كرد و میهمانانش را پذیرای می‌نمود (امتاع‌: 115.7). نوع غذا خوردن او هم در همان حد معمول بود ، روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد: كان رسول الله یجلس علی الارض و یأكل علی الارض (امتاع‌: 7.262) چنان كه در حدیث آمده است تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود ، سه روز پشت سر هم آل محمد سیر نبودند (امتاع‌: 7.263).

پیامبر و شوخ طبعی‌
 

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فردی شوخ طبع بود و هیچ حالت خشم و عصبانیت در او دیده نشد. در حدیث آمده است‌: كان بالنبی دعابة ‌، یعنی مزاحا. اما این تبسم به معنای قهقهه زدن نبوده بلكه فقط متبسم بود: ما رأیت النبی‌ ضاحكا ما كان الا یتبسم‌.این شوخ طبعی هم خود او را سرحال نگاه می‌داشت و هم مردم را آرام و راضی نگاه می‌داشت‌. آن حضرت به دیگران هم فرصت شوخ طبعی می‌داد ، چنان كه یك اعرابی هدیه آورده بود ، بعد كه پیامبر استفاده كرد ، آمد و پولش را می خواست و می‌گفت‌: پول هدیه ما را بدهید. بعدها هر وقت پیامبر دلگیر می‌شد ، می‌فرمود این اعرابی كجاست بیاید و ما را از گرفتگی در آورد. البته پیغمبر از شوخی بی‌مورد خوشش نمی‌آمد. یكی از شوخ طبع‌های آن زمان عبدالله بن حذافه بود كه پیغمبر او را رهبر سریه‌ای كرد. در آنجا از سپاهش خواست آتش روشن كنند. سپس گفت‌: همه شما در آتش بپرید. آنها گفتند: ما ایمان به پیغمر آوردیم تا از آتش مصون باشیم‌. (در نقل دیگری دارد كه آنها خواستند خود را در آتش بیندازند كه او نگذاشت و گفت‌: شوخی كردم‌.) وقتی نزد پیامبر آمدند و داستان را گفتند ، حضرت كار آنها را تأیید كرد و فرمود: لاطاعة لمخلوق فی مصعیة الخالق (امتاع 10.63) در كارهایی كه معصیت خالق است ، نباید از مخلوق پیروی كرد. بعد از رسیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از بدر مردم به استقبال آمدند. سلمة بن سلامه كه پیامبر به خاطر یك‌شوخی نادرست ‌، سبب قهر آن حضرت با خود شده بود، خطاب به مردم گفت‌: این كه تبریك ندارد ، ما مشتی پیر و كچل را كشتیم‌. رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از سخن او خندید و فرمود: آنان ملاء قریش بودند ، كسانی كه‌ با دیدنشان وحشت پدید می‌آمد و اگر دستوری می‌دادند، به سختی اطاعت می‌كردید. در این وقت سلمه از فرصت استفاده كرده علت قهر پیامبر را پرسید. حضرت فرمودند زمانی كه در «روحاء» عازم بدر بودیم ‌، یك اعرابی نزد من آمد و پرسید: اگر پیامبری ‌، بگو بدانم كه شتر حامله من ‌، چه می‌زاید؟ تو گفتی كه‌، خودت ‌با او جماع كردی و از تو حامله شده‌؛ و تو البته برخورد زشتی كردی‌! سلمه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عذر خواست و پیامبر عذرش را پذیرفت‌.

عبادت حضرت‌
 

عبادت حضرت هم استثنایی بود. نماز شب كه بر پیغمبر واجب بوده و خدا از او خواست كه « نِصْفه او انقص منه الا قلیلا» كه نیمی از شب یا اندكی كمتر از آن را قرآن و نماز بخواند. خداوند در قرآن می‌فرماید: « ان ربك یعلم أنك تقوم ‌ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معك» (مزمّل 20).
حضرت علی (علیه السلام) در یكی از جنگها می‌گوید كه همه خوابیده بودند اما پیغمبر مشغول عبادت بود: لقدر أیتنا و ما فینا قائم الا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تحت الشجرة یصلّی و یبكی حتی اصبح‌. در میان ما تنها كسی كه ایستاده و زیر یك درخت نماز می‌خواند و تا صبح گریه می‌كرد، پیامبر بود. ابوذر هم كه خود آیتی در زهد و عبادت بود می‌گوید: صلیت مع النبی فی بعض اللیل فقام یصلی فقمت معه حتی ‌جعلت اضرب رأسی الجُدُرات من طول صلاته‌. یك شبی با آن حضرت نماز می‌خواندم ‌، آن قدر ایستاد و نماز خواند كه ‌من خسته شده سرم را به دیوار گذاشتم‌. همین نماز شب بود كه پیامبر را به مقام محمود، یعنی مقام شفاعت رساند و این سفارش حق تعالی بود كه‌: و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسی أن یبعثك مقاما محمودا. نافله شب را به جای آر باشد كه خداوند تو را به مقام محمود برساند.

پیامبر رحمت‌
 

خداوند در قرآن می‌فرماید: وَما اَرْسَلْناكَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمينَ. پیامبر رحمت بدین معناست كه آن‌حضرت هیچ گاه از مردم خشمگین نمی‌شد، به ویژه در اموری كه مربوط به آموزش دین به آنان بود. در نقلها دارد كه فكان لایبغضه شی‌ء و لایستفزه‌. و دارد كه كان اوسع الناس صدرا. و نیز دارد كه قَدْ وَسِعَ النَّاسَ بَسْطُهُ وَخُلُقُهُ ، فَصَارَ لَهُمْ أَبًا. همه این عبارات به معنای آن است كه حضرت سعه صدر كامل برای دریافت سخنان مردم داشت و سر فرصت به هدایت آنان می‌پرداخت‌. پیامبر رحمت بدان معنا بود كه بت پرستان را هم كه آزارش می‌دادند نفرین نمی‌كرد و می‌فرمود: خداوندا ! قوم مرا هدایت كن‌. وقتی به حضرت گفتند مشركین را نفرین كنید ، حضرت فرمود: انی لم‌ أُبْعَث‌ لعّانا و انما بُعِثْت رحمة‌ً (جنة النعیم‌، 454.1)
تأثیر پیامبر تنها در مسلمانان نبوده و نیست‌. بعثت حضرت ختمی مرتبت‌ ، برای همه عالم رحمت بوده ‌و این رحمت همچنان مستدام است‌.

مردم‌داری‌
 

مردم‌داری برای هر قشری به گونه‌ای خاص معنا دارد برای یك رهبر، برای یك خطیب ‌، برای یك امام‌جماعت مسجد یا كاسب‌، رفتارهای خاصی می‌تواند سبب جذب مردم شود. پیامبر حتی در عبادت هم مردم را خسته نمی‌كرد. شنیده نشده است كه پیامبر نماز جماعتش طولانی باشد. البته از این كه كسی هم تندتند نماز بخواند بدش می‌آمد و تذكر می‌داد. درباره حضرت دارد كه‌: یكثر الذكر، یقل‌ّ اللعن‌، یطیل الصلاة‌ ، یقصر الخطبة و كان لایأنف و لایستكبر. یمشی مع الارملة والمسكین فیقضی له حاجته‌. فراوان‌ یاد خدا می‌كرد، لعنت كمتر می‌كرد، نمازش را با آرامش می‌خواند، خطبه نمازش كوتاه بود، تكبر نداشت‌، با فقرا و یتیمان می‌نشست و نیاز آنها را برآورده می‌كرد.
در همین حال‌، انتظار احترام هم از مردم نداشت‌. خدا البته از مردم می‌خواست حرمت پیامبر را نگهدارند. اما خود پیامبر پایبند احترامات رسمی نبود. از این كه كسی جلوی پایش بلند شود، كراهت‌ داشت‌. این خودش محبت بیشتری در مردم ایجاد كرده بود. در نقلی دارد: انه لم یكن شخص أحب الیهم‌ من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فكانوا اذا رأوه لم‌یقوموا الیه لما یعرفون من كراهیته له‌. هیچ كس برای مردم دوست‌ داشتنی‌تر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، با این حال‌، می‌دانستند كه او خوش ندارد كسی جلویش بلند شود، و آنها بلند نمی‌شدند. یك نمونه جالب از مردم‌داری همین است كه وقتی نماز می‌خواند و صدای گریه بچه‌ای می‌آمد ، سوره‌های كوچك را می‌خواند تا نماز تمام شود. وقتی علت را پرسیدند، فرمود اگر نماز را طول می‌دادم ‌حواس مادرش پرت می‌شد: فخشیت أن یشق ذلك علی ابویه‌.
حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین آدمها را می‌گرفت‌: زن سیاهپوستی در مدینه بود كه كارهای مسجد را می‌كرد. چند روزی خبری از او نشد. حضرت سراغ گرفت ‌، گفتند: مرد. حضرت فرمودند شما با اینكارتان مرا آزار ندادید كه خبر نكردید. در اصل مردم تصور كرده بودند این شخص این اندازه ارزش ‌ندارد كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای او خبر كنند. حضرت فرمود اكنون قبر او را به من نشان دهید. قبر را نشان دادند. حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود این قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلات ما بر آنها ، نورانی می‌شود. أن امرأة سوداء كانت تقم‌ّ المسجد أو شابا، فقدها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فسأل عنها أو عنه‌. فقالوا : مات‌. قال‌: أفلا كنتم آذنتمونی‌؟ فكأنهم صغّروا امرها أو أمره‌. فقال‌: دلّونی‌علی قبره‌. فدلّوه فصلّی علیه‌. ثم قال‌: ان هذه القبور مملوءة‌ٌ ظُلْمة علی أهلها، و ان الله تعالی ینوّرها لهم‌ بصلاتی علیهم‌ ( (فتح الباری‌ 1337.3)
رفع سوء ظن از مردم در ارتباط با خود ، نكته بسیار مهمی است‌. پیامبر در آخرین روزها از مردم‌ خواستند تا اگر تصور می‌كنند حقی از آنان را ضایع كرده بیایند و حقشان را بگیرند. این رفع سوء ظن ازمردم است‌. نمونه دیگر آن است كه صفیه می‌گوید كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معتكف بود من شبی نزد او آمدم و بعد از صحبت خواستم بروم‌. آن حضرت در حجره اسامة بن زید بود و حضرت با من برخاست تا«لیقلبنی‌«. به دو نفر از انصار برخورد. آنها وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند ، بر سرعتشان افزودند. پیامبر فرمود: علی رسلكما آنها صفیة بنت حیی ‌، قالا: سبحان الله یا رسول الله‌. فقال رسول الله‌: ان الشیطان یجری ‌من الانسان مجری الدم‌. و انی خشیت أن یقذف فی قلوبكما شیئا. (مصنف‌: 360.4). پیامبر به آنها فرمود این صفیه دختر حیی بن اخطب همسر من است. آنها گفتند سبحان الله. حضرت فرمود: نفوذ شیطان در بدن مانند خون در رگهاست. من ترسیدم كه چیزی به دل شما رسیده باشد و تصور ناشایستی كرده باشید.

برخورد با بدوی‌ها
 

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با یك جامعه اعرابی سروكار داشت نه جامعه عربی و بنابراین برخوردها در سطح بسیار نازلی بود كه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باید تحمل می‌كرد. در روایتی آمده است كه یك اعرابی از راه رسیده بود و نمی‌دانست مسجد چیست‌. رفت در یك گوشه مسجد بول كرد. اصحاب ناراحت شدند و قصد تندی به او داشتند. حضرت فرمود: آزارش ندهید؛ سپس او را صدا زدند و به او حالی كردند كه مسجد جای ذكر و عبادت است نه جای این قبیل كارها.
معاویة بن حكم می‌گوید: من در نماز بودم كسی عطسه كرد. یرحمك الله گفتم‌. همه متوجه من شدند. دوباره آن شخص عطسه كرد. باز تكرار كردم‌. وقتی نگاه مردم را دیدم در وسط نماز گفتم‌: مادرتان به‌سوگتان بنشیند، چرا به من نگاه می‌كنید. مردم با دست روی ران خود زدند. من ساكت شدم‌. وقتی نماز حضرت تمام شد ، مرا صدا زدند. به خدا سوگند هیچ معلمی را پیش و پس از آن ندیده بودم كه اینچنین ‌تعلیم دهد. حضرت نه مرا آزار دادند نه تندی كردند ، تنها فرمودند: این نمازی كه خواندی چون بین آن ‌حرف زدی فایده ندارد ، نماز تسبیح و تكبیر و تلاوت قرآن است‌. (فسكت فلما سلم رسول الله منصلاته‌، دعانی فبأبی و امی ما رأیت معلما قبله و لابعده أحسن تعلیما منه‌. والله ما ضربنی و لا نهرنی ولكن قال‌: ان صلاتك هذه لایصلح فیها شی من كلام الناس انما هی التسبیح و التكبیر و تلاوة القرآن‌(سبل الهدی 7.19)
نوع آموزش دادن دین توسط آن حضرت در روایت دیگری هم آمده است‌: شخصی سؤال می‌كند: یارسول الله‌، وقت نماز می‌رسد و من جنب هست ‌، چه كنم‌. حضرت فرمود من هم گاهی همین طور برایم‌ پیش می‌آید. آن شخص گفت‌: شما مثل ما نیستید و بخشوده شده‌اید. حضرت فرمودند: به خدا سوگند من ‌هم دوست دارم خاشع‌ترین باشم و آگاه‌ترین به موارد تقوا «یا رسول الله تدركنی الصلوة و أنا جنب ‌أفأصوم‌؟ حضرت فرمودند: و أنا تدركنی الصلاة و أنا جنب فأصوم‌. فقال‌: لست مثلنا یا رسول الله‌! قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخر. فقال‌: والله انی لا ارجو أن أكون أخشاكم لله و أعلمكم بمااتّقی‌». (مسلم 1110)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ بن جبل و ابوموسی اشعری كه به یمن می‌رفتند فرمودند: یَسّرا و لا تُعَسّرا ، بشّرا ولا تنفرّا (بخاری ـ فتح الباری 6124.10) آسان بگیرید و سخت نگیرید ، بشارت دهید و تنفر ایجاد نكنید. عده‌ای به مدینه آمدند و سؤال كردند كه پیامبر چطور عبادت می‌كند. وقتی شنیدند ، احساس كردند عبادت آن حضرت خیلی زیاد نیست‌. گفتند: بسیار خوب ‌؛ او پیغمبر است و خداوند از همه چیز او گذشته ‌است‌. یكی از آن افراد گفت‌: من هر شب تا صبح عبادت می‌كنم‌. دیگری گفت‌: من همیشه روزه خواهم بود. دیگری گفت من اصلا ازدواج نمی‌كنم‌. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و خطاب به آنها فرمود شماها چنین گفتید، اما من كه خاشع‌ترین و متقی‌ترین هستم شما هستم‌، روزه می‌گیرم و نمی‌گیرم و نماز می‌خوانم و ازدواج‌ می‌كنم و این سنت من است كه هر كس از من است باید از آن پیروی كند: اما والله انی لاخشاكم لله و أتقاكم له ‌، لكنی‌اصوم و افطر و اصلی و ارقد و أتزوج من النساء فمن رغب عن سنتی فلیس منی‌. (بخاری‌، فتح الباری 5063.9).
این بود گوشه‌ای از آنچه از درباره روش‌های اخلاقی و تربیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است‌.
منبع:پایگاه دانش، پژوهش و نشر بین الملل