صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی
صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی(قدس سره الشریف)
منبع: اختصاصی راسخون
چکیده مطالب:
نگاهی به ماهیت و عملکرد تلویزیون و تبلیغات در عصرکنونی می کند.بعضی ویژگی های دستگاه تبلیغی اسلام از زبان قرآن کریم بیان می شود.و در پایان پیشنهادی به صدا و سیما و پیشنهادی به طلاب ارائه می دارد.
کلید واژه:
صدا و سیما، امام خمینی، تلویزیون، اهمیت، وظایف، انحرافات، تبلیغات.
اول: عموم مردم، صداوسیما را بلندگوی جمهوری اسلامی و بیانگر مواضع و اهداف انقلاب می دانند.
از دیدگاه امام خمینی (س)، صداوسیما یک دستگاه عظیم آموزشی و تربیتی و به منزلۀ یک«دانشگاه عمومی» است که قلمرو آن، در سطح کشور گسترده است.این رسانۀ سراسری باید با مردم، حکم معلم و شاگرد را داشته باشد، با حذف برنامه های بیهوده و صرفاً سرگرم کننده، و ارائۀ برنامه های اصولی و منطبق با موازین اسلام و برخاسته از بینش و فرهنگ اسلامی، به روشنگری بپردازد و مردم را با غذاهای صحیح و سالم تغذیه کند و نسل آینده را- که نیازمند تربیت مستمر از خانه تا دبستان، دبیرستان و دانشگاه است- مبارز بار آورد؛ متفکر و برومند بپروراند؛ مستقل و دارای اراده و تصمیم، نه پایبند به مسائل شهوی و امور مخدر. آزادمنش و شرافتمند تربیت نماید و از«غربزدگی»- که آفت استقلال کشور و مانع بروز استعدادهای درخشان برای رشد و تعالی جامعه است- نجات بخشد و در مقابل، به معرفی و تشویق چهره های برجسته دانش و فرهنگ و ادب جداً همت گمارد.بدین منظور باید سازمان صداوسیما ضمن حفظ استقلال خویش، زیر نظر اشخاص مطلع و متعهد اداره شود و از عناصر منحرف، مفسده جو، اخلالگر، فاسد و نالایق، هر چند متخصص و مجرب باشند، پاکسازی و تطهیر گردد؛ زیرا زیان متخصصِ مضر، بیش از غیر متخصصِ بی ضرر است؛ و می بایست طراحان، برنامه سازان و مجریان، از تقلید از شرق و غرب- که با صداوسیمای اسلامی ناسازگار است- شدیداً پرهیز نمایند و از گفته ها و نوشته های روشنفکران غربزده و قلم به دستان خود فروخته-که جمهوری اسلامی هیچگاه به تعریف و تمجید آنها نیازمند نیست و نخواهد بود- هراسی به خود راه ندهند.(1)
فصل اوّل:
بخش اوّل:
اهمیت صداوسیما از دیدگاه امام خمینی (رحمة الله علیه)
رادیو تلویزیون حساس ترین رسانه
تأثیر وجود انحراف در صداوسیما
اصلاح تلویزیون اصلاح کشور، انحراف تلویزیون انحراف کشور
شما الان می دانید که این دستگاه در همه جای کشور، در روستاها و شهرها و همه جا، بچه و بزرگ از این استفاده می کنند. این فرق دارد با آن مطبوعات دیگر؛ مطبوعات دیگر عکسهایش مال همه است، لکن محتوایش چون سواد ندارند نمی توانند بخوانند، اما فیلمی که شما نشان بدهید، اگر فیلم سازنده باشد، این در سرتاسر کشور سازندگی دارد و اگر یک فیلم – خدای نخواسته-انحرافی باشد، در سرتاسر کشور نقش دارد. شما این را مثل سایر رسانه های گروهی حساب نکنید، این یک وضعیت خاصی دارد که این بچه های دو سه ساله، سه چهار ساله به این نگاه می کنند و از این در روح آنها اثر گذاشته می شود تا پیرمردها، تحت تأثیر، همه واقع می شوند. و این یک دستگاهی است که در خدمتگزاری می تواند بهترین دستگاه ها باشد و در خیانت می تواند بالاترین خیانت را بکند. از تمام دستگاه های تبلیغاتی الان امروز نقش رادیو تلویزیون از همۀ دستگاه ها بالاتر است. اگر این اصلاح بشود، یک کشور را می تواند اصلاح کند و اگر خدای نخواسته انحراف در این باشد، یک کشور را می تواند منحرف کند. اینهایی که سواد ندارند، خوب فیلمها را تماشا می کنند، حرفها را هم می شنوند، آنها هم که سواد دارند خوب هست، اینطور نیست که این مخصوص به یک دسته ای باشد . بچه های کوچولو می نشینند و این عروسکهایی که آنجا چه می شود مثلاً، تماشا می کنند و فیلمها را تماشا می کنند. اگر انحراف در اینها باشد، آنها را از همان بچگی منحرف می کند. این از مدرسه ها بالاتر است، این مدرسۀ عمومی سرتاسری کشور است و صدایی که در اینجا بلند می شود همه کشور و تا آنجایی که موج آن می رود، این صدا می رود و نقشی که در اینجا نقش می بندد، صورتی که در اینجا و سیمایی که در اینجا نشان داده می شود، در همۀ کشور و در همه جا که این پوشش دارد، می رود. و لهذا، مسئولیت این، یک مسئولیت بسیار بزرگی است و خدمت در اینجا هم یک خدمت ارزندۀ بسیار بزرگی است.شما هم بار مسئولیت به دوشتان هست و هم ارزش خدمت. ارزش خدمت هست که اگر شما در خدمت این ملت باشید می توانید یک نقشی داشته باشید که آن مسائلی که در طول زمانهای طولانی، در زمان آمدن این دو دستگاه در ایران و معوج کردن اذهان همۀ افرادی که در این نظر داشتند و حالا هم دارند، شما می خواهید که آنها را متحول کنید به یک معنای دیگری، این مسئله زحمت دارد. یک وقت می بینید که در این دستگاه یک کلمه گفته می شود، یک جمله گفته می شود و یک بازار به هم می خورد. اینهایی که می گویم شکایت شده که یک آدم غیر مسئول می آید که یک جمله می گوید و این جمله تکان دهنده است نسبت به بازرگانها، نسبت به جاهای دیگر.(6)بسم الله الرحمن الرحیم. از اولی که رادیو و تلویزیون در اختیار جمهوری اسلامی واقع شد، راجع به آن نگرانی داشتم. برای اینکه این سازمانی است که اگر خوب باشد، مملکت ما خوب می شود و اگر فاسد باشد، ممکن است که بسیار فساد ایجاد کند. از این جهت، تذکراتی باید به شما بدهم. یکی اینکه این دستگاه رادیو تلویزیون که در خانه های حتی روستاها، در همه جا نفوذ دارد، اگر صد درصد اسلامی نشود، معنایش این است که اسلام در ایران پیاده نشده است.(7)رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانکه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد می کند. الان همه رادیو گوش می کنند و همه تقریباً نگاه می کنند. این طور نیست که یک معصیت[در آنجا] حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همۀ مردم است(8)ضررهای رسانه های گروهی از خرابیهای توپ و تانکها و سلاحهای مخرب بالاتر و بدتر است چه که ضررهای سلاحها گذراست، و ضررهای فرهنگی باقی و به نسلهای بعد انتقال پیدا می کند. چنانچه دیدید و می بینید. و اگر نبود لطف خاص خداوند منان و تحول برق آسای ملت در سراسر کشور، نمی دانیم سرانجام اسلام و کشور به کجا کشیده می شد.(9)
نقص های صداوسیما به پای حکومت اسلامی نوشته می شود
اگر مثلاً دستگاه تلویزیون، رادیو و تلویزیون، اینها یک نقصی داشته باشد، این را دیگر نمی گویند رژیم طاغوتی کذا؛ این را می گویند که جمهوری اسلامی کذا. و آن وقت هم قضیه رادیو تلویزیون فرق دارد با قضایای دیگر. ممکن است در یک وزارتخانه یک مطلب خلافی بشود، بعد از ده سال دیگر هم مردم نفهمند؛اما رادیو تلویزیون اگر یک کار خلافی بشود و بخواهد یک چیزی باشد که بر خلاف شرع، برخلاف مسیر ملت، یک چیزی نمایش داده بشود یا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه کشور- الان هم که همه جا رادیو هست، تلویزیون هم شاید اکثر جاها باشد- سرتاسر کشور یکدفعه ملتفت می شوند که یک همچو مسئله ای است. (10)شما خودتان می دانید که این مرکز، مرکز بسیار حساس و مهمی است که اگر یک فیلم، یک صحبت در محل آنجا بشود و برای جمهوری اسلامی مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش می شود. امروز این رسانه ها طوری هست که همه کس به آن گوش می کند و در خارج هم منعکس تا یک حدودی می شود. و مسئله بسیار حساس است. (11)
بخش دوم
وظایف صداوسیما از دیدگاه امام خمینی
رشد نیروی انسانی انسانها
دستگاه رادیو تلویزیون باید سازنده باشد
خلاف شرع ممنوع
حذف موسیقی
اگر شما علاقه دارید به اسلام، علاقه دارید به کشور، علاقه دارید به ملت خودتان، این دستگاهی که دست شما هست ـ همۀ دستگاهها که نمی تواند همه دخالت کنندـ هر کسی آنجایی که دارد، این دستگاهی که دست شماهاست، این دستگاه را اصلاحش کنید؛ یعنی غربی نباشید، غرب زده نباشید، که حتماً باید بین این خبر و این خبر، موسیقی باشد، این غربزدگی است، یک طرح دیگری درست کنید، یک چیز دیگری. اخبارش را زیادترش کنید، یک کارهایی بکنید که موسیقی را ترکش کنید. شما خیال نکنید که موسیقی، یک چیزی است برای یک مملکت مترقی. موسیقی خراب می کند دِماغ بچه های ما را، مغز بچه های ما را فاسد می کند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقی باشد، این دیگر به کار نمی رسد؛ دیگر نمی تواند فکر جدی بکند. اینکه ما می گوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفته ام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقای قطب زاده(15)گفته ام که آقا این را بردارید از آن، می گوید نمی شود. من نمی دانم این«نمی شود» یعنی چه؟ چرا نمی شود؟ شما به عرض من گوش بکنید. من عرض می کنم که اگر ما یک کاری که صلاح ملّتمان است بکنیم، غربیها یا غرب زده ها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنه پرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم.ما باید ملاحظه کنیم به اینکه این دستگاهی که باید معلّم جمعیت باشد، باید مربّی جمعیت باشد، باید سازنده باشد، انسان جوری بار بیاورد که در فکر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال این باشد که بنشینند اینجا، و عرض بکنم که این مسائل را از سمع و بصر تحویل بگیرند، و باطنشان اصلاً بعد از چند روز خراب بشود، تهی بشود. اینجا باید مسائل آقا، مسائل تلویزیون و رادیو مسائل جدی باید باشد نه مسائل هزل! مسائل موسیقی، مسائل هزل است، نه مسائل جدی. شما باید مسائلتان مسائل جدی [باشد]. شما می خواهید یک مملکت درست بکنید. کسی که می خواهد مملکت درست کند، باید مسائلش جدی باشد، نه مسائل شوخی و هزل باشد. اگر ـ چنانچه ـ فیلم می گذارید، فیلم جدّی سازنده؛ نه یک فیلم خراب کن که جوانهای ما را به خرابی بکشد ـ مثل زمان سابق ـ و آنهایی که می خواستند اصلاً جوانهای ما را [منحرف سازند]. اگر چنانچه مقاله می گویند، مقاله ای باشد که سازنده باشد. اگر چنانچه فرض کنید که یک چیزی باید باشد مارش باشد، که ضایع نکند؛ تقویت بکند، نه موسیقی باشد که خراب می کند جوانهای ما را، خدا می داند که خراب می کند. توجه داشته باشید شما باید کارهایتان جدی باشد؛یعنی مملکت باید با جدّ کارهای خودش را الان اصلاح کند. یک مملکت آشفتة ریختة درهمی که همه چیز ما را از بین بردند و رفتند. الان قرضهایی که به عهدة بانکها گذاشتند مگر به این زودی می توانند از زیر این قرضها بیرون بیایند. هرکه هرچه توانست چاپید و رفت؛ و هرچی هم توانستند برداشتند و رفتند. در یک مملکت اینطوری با جدّ باید عمل بشود؛ نه با - عرض بکنم که- هزل و با این حرفها؛ که بود آن حرفها. [و]برای این بود که مملکت را عقب بزنند، همة استفاده را ببرند،کسی نباشد حرف بزند. الان وضع این طوری است که باید این مسائل را شماها حل بکنید. نترسید از اینکه به شما بگویند کهنه پرستید! 50 سال به ما گفتند، بگویند، ما همینیم. مسائل را جدی بگیرید، نه مسائل را گوشتان به این باشد که از اروپا چی می گوید: گوشتان به این باشد که غرب چه خبری دارد، گوشتان به این باشد که مسائل در غرب چه جوری حل می شود. ما شرقی هستیم، ما یک مسائل خودمان برای خودمان داریم. یک چیزهایی در بین خودمان باید باشد. ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکریمان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان مستقل باشیم، پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکری پیدا کنیم. استقلال فکری به این است که هیچ چیزمان مربوط به آنها نباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیویمان مستقل باشد. تلویزیونمان مستقل باشد.سینمایمان مستقل بشود از آن مسائل غربی، خودمان علی حده برای خودمان یک زندگی داشته باشیم. نترسید از اینکه یک روزنامه نویسی یا یک مقاله نویسی-که نمی دانم چه حالی در او هست، چه فکری می کند- انتقاد بکند. از انتقاد نترسید اینها انتقاد می کنند. این یک حرف است که عرض می کنم که باید اگر شما علاقه دارید به اسلام هر کدام در هر محلی که هستند کار آن محل را خوب انجام بدهند. و اگر شما بخواهید خوب انجام بدهید، باید این رادیو تلویزیون را از این چیزهایی که ضعف در قلب انسان، در مغز انسان می آورد، انسان را از انسانیت خودش بیرون می کند، استقلال فکری را از دست می دهد، اینها را باید از او احتراز کنید. مقالاتی هم که آنجا باید گفته بشود، ناطقهایی هم که آنجا می آیند نطق می کنند، اشخاصی باشند که نخواهند یک مملکتی را به تباهی بکشند؛ به اسم اینکه ما مترقّی هستیم نخواهند ما را به عقب برگردانند، به اسم اینکه" تمدن بزرگ" است! چناچه کردند با ما آنچه را باید بکنند...(16)
موسیقی، خیانت به مملکت و جوانها
موسیقی ها باز کمی هنوز هست
موسیقی ها همه مخدر هستند
اینجا جمهوری اسلامی است، باید همه چیز اسلامی شود
من میل دارم که همۀ قشرهای ملت خصوصاً قشرهایی که در خدمت دولت هستند، همۀ ادارات مختلفه و از همه بالاتر رادیو و از آن بالاتر رادیو و تلویزیون، میل دارم که باورشان آمده باشد که جمهوری، اسلامی است. یک وقت انسان رأی می دهد به جمهوری اسلامی ـ که همه رأی دادیدـ یک وقت هم هست که محتوای جمهوری اسلامی را مطّلع نیست. این باید مطّلع بشود که جمهوری اسلامی معنایش این است که رأی عموم یا اکثر، برای نظام و محتوای نظام اسلام و احکام اسلام، برنامۀ اسلام است. یک وقت این را هم می داند، لکن باز باورش نیامده است که باید همه چیز اسلامی بشود.من میل دارم که همه باورشان آمده باشد که این نهضتی که از اول تا آخرش قریب پانزده شانزده سال طول کشید و زحمتها کشیده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانه ها از دست رفت، خانمانها خراب شد، و خصوصاً در این یکی دو سال آخر که همه شاهد بودید که چه شد، باورمان آمده باشد که این همه برای اسلام بود. هیچ من نمی توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی تواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیر بیاید! این یک چیز معقولی نیست. آنکه معقول است و عمل شد و همه دیدیم و همه دیدید، این است که همان طوری که در صدر اسلام پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و اولیای اسلام همه چیزشان را فدای اسلام می کردند، برای اینکه در این فداکاری باخت نیست.من می خواهم که همۀ ما باورمان آمده باشد که جمهوری، اسلامی است و باید همه چیز ما اسلامی بشود.حالا ما می خواهیم که باورمان آمده باشد، چه شماها که در تلویزیون هستید، در رادیو هستید کار می کنید و چه ما که طلبه هستیم و آنجا هستیم، باورمان بیاید که ما یک رژیم فاسدی که همّش به این گماشته بود که جوان های ما را فاسد کند، تباه کند، بی تفاوت نسبت به مسائل اساسی خودش بکند، باورمان بیاید که آن رفته که یک رژیم اسلامی-انسانی بیاید که در همۀ امور جدّی است.
اسلام جدی است؛ هزل و لغو و لهو ندارد
پخش برنامه ها زیر نظر متخصصان
اگر بخواهید شما واقعاً، یک دستگاهی باشد که این دستگاه در خدمت خود کشورمان باشد و بخواهد نجات بدهد این کشور را از آن گرفتاریهایی که در طول تاریخ و خصوصاً، در این پنجاه سال اخیر ما داشتیم و شما داشتید بخواهید نجات بدهید این ملت را، باید طوری بکنید که افرادی که آنجاهایی که حساس است، بسیار زیاد باید مطالعه کنید رویش و در سایر جاها هم همین طور، علی ایُّ حال، یک توجه خاصی در اینجا لازم است که باید بشود و افراد کارشناسی لازم دارید که همه چیزها را پیچ و مهره های همه امور را بتوانند یک عده کارشناس که درست مطالعه کنند و بفهمند، هم در فیلم ها و هم در گفتارها و هم در مصاحبه ها ، همۀ اینها باید اینطور باشد تا اینکه ان شاء الله موفق بشوید و مطمئن باشید که موفق هستید. (24)
جلوگیری از هنرهای بد آموز و مبتذل
رسانه های گروهی، بویژه صداوسیما، این مراکز آموزش و پرورش عمومی می توانند خدمتهای گرانمایه ای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند. بنگاه هایی که شب و روز، ملت در سراسر کشور با آنها تماس سمعی و بصری دارند، چه مطبوعات در مقالات و نوشتارهای خود و چه صداوسیما در برنامه ها و نمایشنامه ها و انعکاس هنرها و انتخاب فیلمها و هنرهای آموزنده باید همت گمارند و بیشتر کار کنند؛ و از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند تا در راه تربیت صحیح و تهذیب جامعه وضعیت تمام قشرها را در نظر گرفته و راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه ها به ملت بیاموزند، و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند. ملت عزیز در طول پنجاه سال اخیر گرفتار مجلات و روزنامه های تخریب کننده و فاسد کنندۀ نسل جوان و از آنها بدتر سینماها و رادیو-تلویزیون بود که با برنامه های خود، ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غرب زده ها غلطانید و ضررهای رسانه های گروهی از خرابیهای توپ و تانکها و سلاحهای مخرب بالاتر و بدتر است. چه که ضررهای سلاحها گذراست، و ضررهای فرهنگی باقی و به نسلهای بعد انتقال پیدا می کند. (25)
صداوسیما باید از اشخاص غیر متعهد پاک سازی شود
دستگاه رادیو تلویزیون چنانکه من کراراً گفته ام، دستگاهی است که حساس ترین دستگاه های تبلیغاتی هر کشوری است که هم از طریق بصر و هم از طریق سمع از آن مردم استفاده می کنند. و آن طوری که به رادیو تلویزیون توجه می کنند مردم، به هیچ دستگاهی آن طور توجه نمی کنند. از دستگاه کوچکی که برای بچه ها گذارده می شود تا آن برنامه هایی که برای دیگران. اگر این دستگاه اصلاح بشود و برنامه های آن برنامه های اصلاحی باشد، امید است که یک مملکت اصلاح بشود و اگر این دستگاه دستگاهی باشد که نظیر همان زمان طاغوت باشد، مردم به همان حال باقی می مانند. از وظایف مهمی که این شورا دارد که در آنجا اعضای محترمشان مجمعند و آقای موسوی هم که ما از سوابق شان اطلاع داریم و می شناسیم ایشان را، هستند، وظیفۀ مهم این است که مراقبت بشود از این دستگاه به طوری که محتوایش یک محتوای جمهوری اسلامی باشد. ما بخواهیم یک جمهوری اسلامی در ایران محقق بشود، همین که ما بگوییم جمهوری اسلامی، رأی بدهیم به جمهوری اسلامی، کار تمام نیست. باید دستگاه های اطلاعاتیش، روزنامه هایش، رادیو، تلویزیون، ادارات، تمام مراکز دولتی و تمام مراکز ملی، بازار، در صحرا، در داخل، در کارخانه ها طوری بشود که هر کس وارد آنجا شد، خودش را احساس کند که وارد شده است در یک دستگاهی که از اسلام آنجا خبر هست، اثر هست از اسلام، باید قدم اسلام در همه این دستگاه ها باشد و آن چیزهایی که برخلاف موازین اسلامی است، بر خلاف جمهوری اسلامی است که بر خلاف مصالح ملت است، اگر باشد، اینها باید از بین برود. مثلاً در تلویزیون یک قضایا، قضایای فیلم هاست. این فیلم ها باید یک فیلم های آموزنده باشد. فیلم هایی که وقتی نگاه کنند جوانهای ما، منحرف بشوند، اینها را باید از آن احتراز کرد.اگر یک وقت اشخاصی در آنجا باشند که بخواهند یک همچو اعمالی را انجام بدهند، اگر نصیحت می شود بکنید، نصیحت کنید، اگرنه تصفیه باید بشود. یک مسئولیت بزرگی است مسئولیت شما و آن این است که یا این جمهوری اسلامی را به جلو می رانید به واسطه تبلیغاتتان به واسطه نمایشهایی که در آنجا داده می شود، فیلم هایی که در آنجا داده می شود و یا به عقب می رانید. این خیلی مسئولیت بزرگی است. ما تا بخواهیم این کارکنهای هر جا را، کارمندهای هر جا را، تا بخواهیم که به آنها بفهمانیم که ما نباید همه چیزمان تقلید از غرب باشد، این طولانی است. اینها گمان می کنند که وقتی که در رادیو تلویزیون مثلا آمریکا یک جوری بود، انگلستان یک طوری بود، ما هم باید از آنها تقلید بکنیم. هرچه آنها کردند، ما بکنیم. چنانکه این یک مسئله ای است که تقریباً ما مواجه با آن هستیم. در همه جا که گمان می کنند که باید فرم ممالک ما هم، فرم آنجا باشد. تا ما بخواهیم این فرم را تغییر بدهیم و بفهمانیم به همه قشرها که نباید اینطور باشد و ما خودمان باید در افکارمان، در آرائمان مستقل باشیم، این طولانی است. الان شما موظفید که همه این کسانی که در این کارها هستند، و رأس کار هستند در تلویزیون-البته بنگاه بزرگی است- مراقبت کنید که یک اشخاص متعهد باشند به اسلام و معتقد به جمهوری اسلامی باشند و بدانند که جمهوری اسلامی یعنی چه. محتوایش باید اسلامی باشد. باید آنها را در رأس کارها قرار بدهید در سرتاسر ایران.در همه جا و برنامه هایتان- آنهایی که گفتنی است- گویندگانی پیدا بکنید و خیلی ها حاضرند که بیایند آنجا صحبت بکنند. از اشخاص فاضل و دانشمند، از علما و اشخاص متنوّر الفکر، اشخاص هر طبقه ای بیایند صحبت بکنند و از آنها استفاده بکنید. و با هم این کار بشود. و آنی که راجع به دیدنیهاست و فیلم هاست توجه کنید که فیلم ها یک فیلم های انحرافی نباشد. فیلم هایی نباشد که مثلاً فرض کنید یک منظره هایی که سابقاً بوده و انحرافات برای جوانهای ما ایجاد می کرد... حتی آنی که برای بچه ها نمایش داده می شود، باید یک جوری باشد که این بچه از اول یک طوری بار بیاید که مستقل باشد در فکر، مستقیم باشد و متعهد بار بیاید. و همینطور فیلم های بالاتر باید خیلی توجه به آنها بشود که رسیدگی بکنید، نظارت بکنید. نگذارید دست اشخاصی که متعهد نیستند. اگر پیدا شدند اشخاص، باید به آنها حالی کنید، اگر نمی شوند، تصفیه کنید و این امر یک امر ضروری و لازم است.و از مسائلی که لازم است من تذکر بدهم این است که این انقلابی که در ایران حاصل شد، این انقلاب پیروزیش در اثر دو مطلب بود: یک مطلب مهمش که از همۀ مطالب بالاتر بود، این بود که ما اسلام را می خواهیم. از آن رژیم سابق که یک رژیم فاسد بود، مردم بدی دیدند و در طول عمرشان جوانهای ما در تمام عمرشان؛ از آن وقت که چشم باز کردند، بدی دیدند و این رژیم را فاسد می دانستند و از آن طرف مسلمان بودند. به اسلام عقیده داشتند از این جهت ما هر مطلبی را از ملتی بخواهیم اخذ بکنیم، باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می خواهد. خودمان بخواهیم حکم بکنیم که این ملت ما فلان]موضوع[را می خواهد، این حرف غلطی است. حرف صحیح این است که ما مطالعه کنیم در حال ملت. گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه می خواهد. ملتی که همه فریاد می زنند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم،« نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کرده اند برای این قیام کرده اند که دموکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما می بینیم که همۀ مردم دارند می گویند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم. ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هرچه دلمان می خواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرف ها را دارند می زنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.در هر صورت یکی از وظایف رادیو تلویزیون این است که مسائل را آن طور که هست، پخش بکنند، اختیار را دست آنها نباید آقایان بدهند و باید درست توجه کنند و رادیو تلویزیون سرتاسر مملکت را همچو کنند که همه اش محتوا؛ محتوای اسلامی، موافق مصالح کشور، موافق مصالح اسلام. امروزی که ما با یک همچو قدرت بزرگی مواجه هستیم و آنها پی توطئه ها می گردند، از خارج، از داخل، حالا مبادا یک وقت ملت ما غفلت از این دشمن عظیم بکند. از این دشمن شیطان بکند و مشغول بشود به این کارهایی که در یک وقت فرصت هم می شود این کارها را بکنید. در یک همچو موقعیتی که ما هستیم هر ندایی که بر خلاف پیدا بشود، هر ندایی که موجب تضعیف بشود، این ندا از کفر است و این ندا از زندقه است و باید ملت ما توجه به آن داشته باشد. خداوند همۀ شما را موفق کند که حالا که این دستگاه در شورای شما هست، به خوبی انجام وظیفه بدهید و همۀ برنامه هایتان را رسیدگی کنید که از چیزهایی که بر خلاف اسلام است، برخلاف مصالح اسلام است اجتناب بشود(26)رادیو- تلویزیون باید از عناصر طرفدار شاه و یا منحرف پاکسازی شود. (27)اگر بنا باشد رادیو تلویزیون در خدمت دسته ای و یا گروهی که منحرف هستند و اعوجاج دارند قرار داده بشود، ممکن است که سرتاسر مملکت را به فساد بکشد. از این جهت شما موظفید؛ هم وظیفۀ قانونی دارید که دستگاه رادیو تلویزیون را از گروه هایی که منحرف هستند و یا ارتباط با رژیم سابق داشته اند و در خدمت آنها بوده اند تصفیه کنید و اشخاصی که فاسد هستند که موجب فساد می شوند را هم تصفیه کنید. و مهمتر از همه قضیۀ اخبار است که باید کاملاً دقت شود که اشخاص منحرف در آن راه نیابند. آخر جمهوری اسلامی فقط لفظش که نیست، باید واقعیت پیدا کند. الان ما به هر کجا که سر می زنیم می بینیم که فسادهایی در آن هست. باز اسلام به صورتی درست پیاده نشده است. ولی چون این مهمتر از همه است، پافشاری من نسبت به رادیو تلویزیون بیشتر از چیزهای دیگر است. برای اینکه این فسادش موجب فساد ملت و جامعه می شود. برای اینکه چیزی که در اینجا گفته می شود، سرتاسر مملکت آن چیز پخش می¬شود، و انحراف در سطح مملکت و همچنین در خارج پیدا می شود. از این جهت، این سازمان باید صددرصد به صورتی باشد که با نهضت و انقلاب اسلامی بسازد. نه اینکه ما بگوییم رادیو تلویزیون اسلامی هست، ولی ببینیم یک حرفهایی در آن می زنند که به اسلام و به انقلاب اسلامی لطمه وارد می آورد. باید کاملاً توجه داشت که به هیچ وجه ما نباید مقلد شرق و غرب باشیم. زیرا تقلید از شرق و غرب با رادیو تلویزیون اسلامی نمی سازد. باید کاملاً مراقبت کنید و خوف از گفته ها و نوشته های این روشنفکران غربزده ابداً نداشته باشید. این روشنفکران در فکر این هستند که مملکت را به خواست خودشان یک مملکت لوکس درست بکنند، و دیگر هرچه خرابی هم باشد مانعی ندارد، آنها دلشان می خواهد یک مملکت غربی درست بشود و حال اینکه مردم اینجا همه جدیت کردند برای اینکه اسلام در ایران پیاده شود. نه فقط یک صورت اسلام، و وقتی سر به هر اداره اش می زنیم اسلام در کار نباشد. باید شدیداً با روشنفکران غربزده مبارزه کرد، از این جهت شما مأموریت دارید با همکاری کارمندان مسلمان و متعهد و غیر منحرف این سازمان را تصفیه کنید، بدون اینکه خوفی از کسی و یا گروهی داشته باشید.باید توجه داشته باشید که در این سازمان، مسلمانان متعهد حتی یک نفرشان نباید بیرون بروند. مگر تخلفاتی کنند،که این مسئله دیگری است و فرقی با دیگران ندارند.اما یک وقتی گفته نشود اینها مثلا یک قدری ارتجاعی هستند. از این حرفهایی که شاه هم به مسلمانان مبارز و متعهد در آن دوره می زد. مسلمانان مبارز و متعهد باید آنجا باشند و دیگرانی هم که تصفیه می شوند باید جایشان را افراد مسلمان مبارز غیر منحرف گذاشت. ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم من غالباً فیلم هایی که خود ایرانیها درست می کنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلاً فیلم (گاو) آموزنده بود. اما حالا این فیلم ها از آمریکا و یا از اروپا بیاید با یک بی بند و باری، تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلم هایی که از خارج به ایران می آید اکثراً استعماری است. لذا فیلم های خارجی استعماری را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد. در هر صورت این به عهدۀ شما و مسئولین آنجاست. بار دیگر تذکر می دهم که آنجا را از وابستگان به رژیم سابق تصفیه کنید. البته مصاحبه اشکالی ندارد ولو یک کمونیست بیاید و حرفش را بزند و در همان جا از شخص دیگری جوابش را بگیرد، این مانعی ندارد. خلاصه رادیو تلویزیون نباید در دست یک عده مفسده جو باشد. با کمال تأسف هنوز ریشه های رژیم سابق هستند، حالا یک قدری جلوی منافعشان گرفته شده.اخلال می کنند و می خواهند همان عیاشیها را بکنند، رادیو تلویزیون را برای خودشان دکان کنند. من صریحاّ می گویم، ما نمی خواهیم نه غرب و نه شرق از ما تعریف کنند. نمی خواهیم روشنفکران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعریف کنند. ما می خواهیم یک مسئله ای را که اسلام می فرماید عمل بکنیم و برای کشورمان خدمت بکنیم. نه یک دستگاهی درست بشود که همه اش خراب و فاسد باشد و بچه های ما را به فحشاء بکشند و افراد را بی تفاوت کنند، که اگر همه چیزشان را ببرند، اینها اصلاً ککشان نگزد و هیچ توجه به این مسائل نداشته باشند. ما می خواهیم ادارات را متحول کنیم. همین طور که الحمدلله الآن همۀ مردم متحول شده اند. باید توجه به این مسائل داشت. من دعا می کنم ان شاءالله موفق باشید.من بارها گفته ام رادیو تلویزیون باید کاملاً مستقل باشد، و باید استقلالش محفوظ باشد و هیچکس در آن دخالت نکند. شما فقط در هرچه بیشتر اسلامی شدن آن کوشش کنید، تا مطابق با خواست مردم باشد. مردم خونشان را داده اند. نمی شود که مسلمان ها خونشان را بدهند و بعد اشخاصی منحرف بیایند و نتیجه اش را ببرند و مسئله این است که هیچ عقل و شرعی این را نمی گوید. مردم مسلمان ریختند در خیابان ها،«الله اکبر»گفتند، جانشان را فدا کردند و گفتند ما جمهوری اسلامی می خواهیم. جمهوری اسلامی محتوایش این است که همه چیزش اسلامی باشد. یکی از مهمات، همین قضیه رادیو تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است. این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود. استقلالش را حفظ کنید.کسی اگر آمد خواست یک چیزی را تحمیل کند، ابداً به آن اعتنا نکنید و با استقلال و با قدرت این دستگاه را راه بیاندازید. مؤید باشید.(28) و اما راجع به افراد، از قراری که من شنیدم، بعضی از افراد که متعهد بودند و مسلمان بودند و برای کشور خودشان دلسوز بودند، از آنجا کنار گذاشتند، و بعضی افرادی که باید تصفیه بشوند، اینها باز سرکار هستند. شما باید با سایر آقایانی که در آنجا هستند و متعهد، با هم این افراد که الان برای مملکت ما مضر هستند، این چپی ها و اینهایی که به یک طرف، این طرف رابطه دارند، اینها را باید تصفیه کنید، و بدون اینکه بترسید تصفیه کنید اینها را، و به جای آنها جوانان متعهد و اسلامی بیاورید. و آنهایی را که بیرون کردند از اشخاصی که متعهد بودند. باز ببینید کسانی هستند که به درد میخورند، آنها را وارد کنید و کسانی که مضر هستند به اینجا، ولو فرض کنید متخصص هم باشند -متخصص مضر، ضررش بیشتر از غیر متخصص است- اینها کنار بروند و تصفیه بشود. انشاءالله تعالی موفق و مؤید باشید(29)
مسؤولیت دادن به اشخاصی که قبلاً فاسد بوده اند، در امور تربیتی گرچه بگوید توبه کردم، ساده فکری است
الان میبینیم در سرتاسر کشور یک مسائل انحرافی هست. و این مسائل انحرافی نمیشود از آن اشخاصی که خودشان مستقیم اند باشد. معلوم میشود که یک اشخاصی منحرف در اینها وارد شدند؛ مثلاً در کمیته ها، در دادگاهها و در بسیج، و در همه جا در رادیو و تلویزیون، در مطبوعات، در بین اینها الان بسیار اشخاص سالم هستند،اما چون ممکن است گاهی ساده فکری بکنند و یک کسی که درست نمیشناسند، سوابقش را درست اطلاع ندارند، به همان طوری که خودش را ظاهرسازی میکند، گول بخورند و وارد بکنند،یا در دادگاه وارد بکنند، یا در کمیته ها وارد بکنند، یا در مطبوعات که مهم است وارد بکنند. و یک وقت توجه بکنید که دارد منحرف میکند آن خطی را که خود ملت داشته است که وحدت در آن بوده است و اسلام هم بوده- این دو انگیزه در رأس همه امور بود- یک وقت میبینید که مطبوعات یک راهی میرود که طرف چپ دارد میرود، یا یک راهی طرف راست دارد میرود، از راه مستقیمی که ملت دنبالش هستند-که درآن راه اسلام است-منحرف میشوند. این از مهمّات]وظایف[کسانی است که میخواهند یک خدمتی بکنند، و مجله ای بیرون بدهند، یا روزنامه ای بنویسند. اول مسأله این است که افراد را انتخاب بکنند. افرادند که میتوانند اگر یک اشخاص منحرف باشند، بدون اینکه شما توجه داشته باشید، یک وقت توجه کنید که انحراف پیدا شد. و اشخاصاند که میتوانند که انسان را به دامن امریکا بکشند یا به دامن شوروی. و این ملتی که آن قدر مجاهده کرده، و آن قدر جوان داده، و آن قدر زحمت کشیده است برای اینکه خارج بشود از این سلطهها، یک وقت میبیند راه مجله، راه مطبوعات، راه رادیو و تلویزیون، نطقها و همه چیزهایی که الآن هست، یک وقت میبینید که اشخاصی برخلاف آن چیزی که مسیر ملت است وارد شدند در این راهها و راه را منحرف کردند و شما بعد ملتفت بشوید. این از مسائل مهمی است که توجه به آنها لازم است و اغماض از آنها جایز نیست. و من امیدوارم که این مجله ای که شما دارید، و حالا آمدید اینجا با من صحبت میکنید توجه در آن در رأس همه توجهات باشد. و نوشته هایی که میخواهد طبع بشود. یک چند نفری که میدانید، یقین دارید که آنها آدمهایی هستند که مستقیم هستند و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگی به هیچ جا ندارند، آنها نوشته ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود، این طور نباشد که یک وقت بنویسید و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته برخلاف بوده است؛ این یک چیزی است که لازم است.این مثل مطلبی است که کتاب وقتی نوشته میشود، قبل از اینکه انتشار پیدا بکند باید اشخاص کارشناس به شیطنتهایی که شیاطین میخواهند بکنند باید توجه بکنند که یک وقت در کتاب –فرض کنیدکه- اولش خیلی خوب، وسطهایش هم خوب، و یک وقت میبینید که یک جایی جوری از کار در میآید که مسأله این طور نبوده است که ما تصور میکردیم. باید کتابهایی که نوشته میشود، و همین طور چیزهایی که منتشر میشود، اینها باید درست بشود. و افراد مطلع، مدبر و کسانی که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را میدانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار، و خود مجله را قبل از انتشار، درست مطالعه بکنند که مبادا یک وقتی یک جایش خلاف درآید، آن وقت برای شما دست بگیرند که خیر، این مجله هم مثلاً انحرافی است. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.بنابراین، این از مسائل مهمی است که در درجۀ اول اهمیت واقع شده است که اشخاصی که اداره میکنند یک جایی را، از اول ارزیابی بشود که این اشخاص چه کاره بودهاند. سابقه شان چیست. تحصیلاتشان در کجا بوده. چه جور رویهای در تحصیلات داشتند. و بعد از انقلاب چه جور وضعیتی اینها داشتند. قبل از انقلاب چه وضعیتی داشتند اینها. افکارشان قبلاً چی بوده. اگر یک کسی افکارش قبلاً منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشتم، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم. آن دوتا باهم فرق دارند.خوب، بسیاری از اشخاصی که میآیند میگویند ما توبه کردیم، توبه قبول است، لکن نمیشود آنها را سر یک کاری گذاشت که آن کار اهمیت دارد. برای اینکه ما نمیدانیم که -به حسب واقع که نمیدانیم که- این آدم توبه کرده یا این آدم میخواهد با این کلمه «توبه» ما را بازی بدهد. ما باید از او قبول کنیم که در جامعه مسلمین مثل سایر مسلمانها با او عمل بکنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم یا او را راه بدهیم در رادیو و تلویزیون، یا مجله ای که برای تربیت افراد است برای ترویج این مسیر اسلامی ملت است، ما به دست او بدهیم و یا نوشتههایش را به دست او بدهیم. این طور نباید که ما خوش باور باشیم. خیلی از اشخاص هستند که تمام حرفهایشان حرفهای اسلام است، تمام حرفهایشان حرفهای نهج البلاغه است، و تمام حرفهایشان حرفهای قرآن است، لکن مسیرشان این نیست. در بین اشخاص همچو اشخاصی هستند که این راه را پیش گرفتند، برای اینکه، خودشان را در جامعه جا بزنند. آن مقصدی که دارند آن را عمل بکنند در بین مردم. در عین حالی که ما باید قبول کنیم یک کسی که قبلاً هم فرض کنید که عاصی بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمیتوانیم جهاتی که داریم ]به او بسپاریم[ مثلاً فرض بفرمایید؛ یک دزدی بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبه اش. اما می توانید شما مالیات، آن چیزتان را، سرمایه هایتان را دست این بدهید و بسپرید به این؟ نه، عقلایی نیست. برای اینکه ممکن است این دزد برای اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتی اگر یک توبه ای کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمی توانیم ما یک چیزی که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست او بدهیم. بدتر از همه همین مجلات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو تلویزیون است و همین چیزهایی است که برای تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلاً فرض کنید انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده می گوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهای آنها درست نبوده، من برگشتم. بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمی توانیم ما این را در رادیو تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد، لکن برای خاطر اینکه ما را بازی بدهد آمده این را گفته. ما مکلفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانی– فرض کنید– بکنیم. در صورتی که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئله دیگری است. اما نمی توانیم ما یک چیزی که می خواهیم تربیت کنیم بچه های خودمان را، یک معلمی که کمونیست بوده است الان آمده می گوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز می خواند و روزه هم می گیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامی تقید دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسی کاری به شما ندارد، اما نمی توانیم، این را معلم بچه هایمان قرار بدهیم. برای اینکه، معلم بچه ها را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمی کند بچه های ما را. نمی توانیم ساده دلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقررات خودتان را دست این هم بدهید. دیگر این را اسلام نفرموده، اسلام فرموده قبول کنید که تو مسلمان و ترتیب آثار هم بدهید. اما مقررات یک مملکتی را ما بخواهیم دست یک کسی بدهیم که کمونیست بوده، حالا هم می گوید من آدم خوبی هستم و ترتیب آثارش را هم ما می دهیم، اما نمی توانیم مقررات مملکتمان را دستش بدهیم.نمی توانیم مجله نویسی اگر بخواهد بکند، او را آزاد بگذاریم که هرچه دلش می خواهد بنویسد. یک وقتی می بینید چه از کار در می آید. شما هم نمی توانید در مجله ای که دارید و افراد را می خواهید انتخاب کنید، یک اشخاصی که سابقه شان انحراف بوده است، آن منحرف را حالا بگویید که نه، دیگر حالا خوب شده و آدم مسلمانی است و اینها. و وارد کنید در روزنامه تان. خیلی خوب است برای خودش، ما هم نمی گوییم بد است. الان توبه کرده، خوب است، اما نمی توانیم دیگر همچو مطلبی را که در تربیت یک ملتی در سرنوشت یک ملتی دخالت دارد، این را بدست او بدهیم. این از مسائل مهمی است که در همه جا باید این انجام بگیرد. این معنا که خیر، ما باید همه اشخاصی که آمده اند می گویند که ما خوب هستیم اینها باید واردشان کنیم. منتها نه در همه جایی که سرنوشت ملت را هم به دستشان بدهیم؛ این حرف، ساده اندیشی است، و توجه به مسائل نداشتن است. در هر صورت من امیدوارم که کتابهای شما، مجلۀ شما، هم اینها خوب باشد. و این مسائل هم مورد توجه باشد در افرادی که سابقاً هستند پیش شما. در افرادی که بعدها می خواهند در این مجله و در فعالیت دخالت داشته باشند. مسأله عربی اگر هست، اشخاص عرب متعهد اولاً باشند، ثانیاً داده بشود باز نگاه بکند به اینکه چه بوده. این ممکن است یک نفر آدم هم، خیلی هم خوب آدمی باشد و متعهد باشد، لکن اشتباه داشته باشد. اشتباه برای خودش چیزی نیست. اما اشتباه برای یک ملت، یک وقتی صدمه می زند به یک ملتی، اگر یک اشتباهی مثلاً فرض کنید در یک ارتشی واقع بشود، یا در رئیس ارتشی واقع بشود، خودش معاقب نیست. برای اینکه خوب اشتباه کرده. انسان همیشه اشتباه می کند. اما یک ملت را ممکن است یک اشتباه به باد بدهد. در یک مجله، اشتباه ممکن است باشد، برای خود این آدم هم چیزی نباشد، برای اینکه اشتباه کرده، اما باید اشخاص دیگر هم ببینند این را تا این اشتباه را اگر شده است رفع بکنند، آن وقت منتشر بشود. کار، کار مهمی است در مطبوعات، در رادیو و تلویزیون، در اینهایی که عموم مردم تقریباً نگاه می کنند و یا می شنوند. اینها نمی شود گفت که خوب، ما حالا اشتباه کردیم و فردا هم اشتباه نمی کنیم. الان راجع به یک روزنامه ای برای من یک نوشته ای آمد که راجع به یک روزنامه ای اشتباهی کرده است من نمی گویم عمدی بوده، ممکن هم هست عمدی باشد، اما اشتباهی کرده است که برای مملکت مضر بوده این اشتباه. و الان اعتراض کردند کسانی که در رأس هستند که این اشتباه واقع شده. در هر صورت، مسائل باید خیلی مورد توجه باشد. و ما باید توجه به این هیاهوهایی که در اطراف الان دارد می شود و دارند تضعیف می کنند نهضت را نباید اعتنا کنیم . (30)
رادیو تلویزیون برای آموزش است
صداوسیما قدم به قدم باید مطابق اسلام باشد
البته ما باید خیلی به فکر این باشیم که این دستگاهی که مهمترین دستگاه شاید باشد در تبلیغات ما، این دستگاه از حیث سیما و از حیث صدا هر دو اسلامی باشد؛ یعنی، کوشش بشود در اینکه هر قدمی که برمی دارید، یک قدمی باشد برای اسلام بردارید تا اینکه کارتان عبادت باشد. از اول که این جمهوری پیروز شد، من به اشخاصی که متکفل این امور بودند و در رأس این قضیه واقع شده بودند، هی این مطلب را سفارش می دادم، لکن بعضی از آنها که بعدها معلوم شد که مردم غیر صحیحی هستند،(32) هی عذر می آوردند که ما مشغولیم و داریم درست می کنیم و نمی شود و چه وکذا. لکن حالا بحمدالله، می بینیم که دارد می شود. و امیدواریم که به کوشش این آقای محترم، آقای رفسنجانی(33)، برادر آن آقای رفسنجانی، ان شاءالله، این مسائل درست بشود و این دو تا برادر ان شاءالله، خدمت خودشان را به اسلام و ایران بکنند؛ ایشان در تبلیغات و ایشان هم در همه چیزها. و البته فیلمها، باید کسانی که فیلمسازند، باید معلوم بشود که اینها چه کاره اند، چه جور بوده اند؛ وضع روحی شان، وضع زندگیشان، وضع معاشرت هایشان قبلاً چه جور بوده است؛ آیا تحول حاصل شده برایش؛ تحول روحی یا اینکه باز همان ته مانده های سفره شاه هست در قلبهاشان. آن کسی که می خواهد فیلم درست کند، گاهی وقتها فیلم را، خب، بسیاریها متوجه نمی شوند چی است، لکن محتوایش روی هم رفته انسان یک وقت می بیند که یا طرف چپ است یا طرف راست است یا رو به فساد است. این باید خیلی دقت بشود؛ یعنی، ما همه موظفیم به اینکه کاری انجام بدهیم که موافق با مقصد جمهوری اسلامی، که همان مقصد اسلامی است، باشد. و هیچ خوفی از این نداشته باشیم که ما اگر-فرض کنید- فلان فیلم را درست کنیم، به ما می گویند که اینها چه هستند. (34)
بخش سوم:
انحرافات صداوسیما از دیدگاه امام خمینی
فحشاء: عامل گرفته شدن نیروی انسانی
عدم تبیین اسلام واقعی
وجود موسیقی
موسیقی، عامل غفلت
ترویج فرهنگ غرب
سرگرم کردن جوانان به مفاسد
رادیو تلویزیون عامل تباهی جوانها در سابق
سرگرم کردن جوانان به مسائل شهوی
نمایش تصاویر زنان برهنه
معرفی نشدن اسلام واقعی
وجود دستهای فاسد و انحرافی
دستهایی در تلویزیون هست که انحراف پیدا می شود در آن، مثل اینکه مدیران تلویزیون درست نمی توانند درست برسند به مسائل. دستهائی فاسدی هست که بسیاری از کارها و بسیاری از چیزهایی که در تلویزیون هست، چیزهایی انحرافی است. بسیاری از شعارهایی که در تلویزیون هست، اشعاری که در آنجا می خوانند، چیزهایی که درآنجا می گویند، از همین گروههای انحرافی است. اینها باید اصلاح بشود. تا کی باید که باز تلویزیون ما تابع مسائلی باشد که همه اش انحرافی است؟ یک مسئله انحرافی را چند دفعه در تلویزیون می گویند، اظهار می کنند. آن مصاحبه گر می رود مصاحبه می کند، توی دهان مردم می گذارد چیزهایی را که برای ناراحتی مردم[است]. چند دفعه تکرار می کند یک مطلب را که از آنها یک اقراری بگیرد. هر چه آن هم می گوید حالمان خوب است، این باز اصرار می کند به اینکه مردم را به وحشت بیندازد که کار هیچ خوب نیست! همه جهات فاسد است! اینها را باید بریزند بیرون از تلویزیون. اگر نمی توانند، من بفرستم بکنم این کار را. چرا بکنم؟ مسامحه این همه دارد می شود و در همه جا، در همه جا، دارد مسامحه می شود. و ما نمی دانیم باید چه بکنیم با این وضعی که هست، همه شان اهل مسامحه هستند. همه شان اهل این هستند که می خواهند برای خودشان یک مسئله درست بکنند که مبادا یک قلمی برخلافشان گفته بشود. باید یک جوری عمل بکنند که موافق رضای خدا باشد؛ موافق مسیر ملت باشد. باید این امور اصلاح بشود. اگر این امور اصلاح نشود، ما عقب می مانیم.(49)
فصل دوم:
معنای تبلیغات
تبلیغات، که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است.ان شاءالله در محدوده توانتان نقاط کور و مجهول را برای مردم شریف ایران و جهان اسلام باز و روشن نمایید؛ و چهار چوب اسلام ناب محمدی، که ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایه داری غرب و کمونیسم متجاوز شرق است، و نیز راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید.
این مسئله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر انداختن ارزشهای اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می نماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمامی دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد.(50)
تبلیغات مسألۀ پر اهمیت
تبلیغات مسئله ای است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده می کنند از طریق دیگری نمی کنند. و ما هم باید به مسئله تبلیغات بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصاٌ در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد؛ چرا که الان وضع طوری شده است که آن روستایی که در صحرا مشغول امر کشاورزی می باشد هم، به رادیو گوش می دهد و در بعضی نقاط تلویزیون هم هست آن قدری که رادیو و تلویزیون می تواند به مردم خدمت کند، روزنامه ها و دستگاههای دیگر نمی توانند خدمت کنند.شما می دانید که تبلیغات خارجی علیه ما زیاد است؛ شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنیهای صداهای خارجی پاسخ دهید.(51)اینها تبلیغات دست خودشان است. از آن طرف اینطور تبلیغات می کنند، از آن طرف این طور کشتار می کنند. تمام این مفاسد برای اسلحه دار بودن غیر صُلَحاست. صُلَحا باید اسلحه داشته باشند.(52)
نقش عنصر «تدریج» در تأثیر تبلیغ
چنانکه از تعریف تبلیغ- که به بیان حضرت امام «شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن، و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن» است- بر می آید، عنصر «تدریج» در نهاد امر تبلیغ، مأخوذ است؛ از این رو تأثیر تبلیغ شامل دو مرحله: تخلیه از رذایل و تحلیه به فضایل یا پیراستگی از بدیها و آراستگی به خوبیها خواهد بود.چون مرحله دوم بدون تحقق مرحله نخست ممکن نیست و هر کدام از مراحل نیز بتدریج و در بستر زمان حاصل خواهد شد، تبلیغ صحیح نیز می بایست دارای نظام خاص و سازمان مخصوص باشد، تا تأثیر آن به مرور زمان به منصۀ ظهور برسد؛ و به طور قطع انتظار تأثیر دفعی و خلق الساعه از تبلیغ، نارواست و تعجیل و شتابزدگی در این امر، ناصواب خواهد بود و حتی ممکن است موجب بروز نتایج نامطلوب- که با هدف تبلیغ ناسازگار است- نیز گردد. اشاره به این معنا در بسیاری از بیانات امام راحل تصریحاً یا تلویحاً به چشم می خورد و گاه نیز از فحوای کلام معظم له استشمام می شود.چون جانبازی والای ملت ایران مخصوصاً طبقا محروم و اقشار مستضعف بود که با اتکال به اسلام عزیز و قوت ایمان به خدای قدیر، همگان را از اسارت و نکبت پنجاه ساله پهلوی رهایی بخشید و ارمغان پیروزی را به همراه آورد، لذا در دیدگاه بلند امام بزرگوار، به میزانی که پا برهنگان و زاغه نشینان بر دستگاههای حکومتی از جمله صداوسیما حق دارند، دیگر طبقات از جمله قشر بالای جامعه و مسئولان کشور حق ندارند. بر این اساس، معظم له با کمال فروتنی و در نهایت خاکساری، از ذکر مداوم نام خویش در صدا و سیما انتقاد و ابراز عدم رضایت نموده و اصل«مردم محوری»در صداوسیما؛ مانند دیگر رسانه های جمعی و گروهی را مورد تأکید قرار می دهند و می فرمایند:«ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم.»(53) ایشان همچنین معتقدند که در جمهوری اسلامی باید اخبار کشور برای مردم که محرم راز انقلابند، «صادقانه» بازگو شود و واقعیات همان طور که هست به مردم منعکس گردد و با رعایت «صدق خبری» و نقل اخباری که از منابع موثق به دست آمده و صحت آن قطعی است، از تشویق اذهان و اضطراب قلوب جلوگیری شود و در مصاحبه با مردم، از«اقرارگیری» که زمینه ناراحتی آنان را فراهم می کند بشدت اجتناب گردد و نظر حقیقی مردم شریف در این رسانه ملی انعکاس یابد. (54)
معنویات، اساس تبلیغات
امیدوارم که شما بتوانید اسلام را برای مردم جهان عرضه کنید. ان شاء الله خداوند به شما اجر دهد. البته تبلیغات باید بر اساس معنویات باشد، معنویات اساس اسلام است. سعی کنید معنویات را زیاد کنید و از تشریفات تا آنجا که مقدور است بکاهید. همه اش در فکر درست کردن سالن و ساختمان نباشید بلکه در فکر معنویات اسلام باشید. (55)
ضرورت تشکیل مجامع تبلیغاتی
من به شما آقایان توصیه می کنم، برسانید به این مملکت، برسانید به همه اطراف این مملکت،که آقا در مقابل یک همچو کاری که جوانهای شما را دارند فوج فوج از دستتان می گیرند، مجامع دینی درست کنید. در جمعه ها که آنها می خواهند شما را به مراکز فساد بکشند، مجامع تبلیغاتی درست کنید؛ مردم را دعوت به دین بکنید؛ مصالح روز را به مردم بگویید؛ مفاسد روز را به مردم بگویید. موظفیم ما به این معنا؛ باید این کار بشود. اگر این کار نشود، از دست می برند جوانهای شما را. برای جوانها یک مراکزی درست کنید که در آنجا تبلیغ بشوند آنها؛ گفته بشود مطالب؛ مفاسدی که در این مملکت واقع می شود گفته بشود؛ تا اندازه ای که سازمان(56)می گذارد.(57)
هماهنگی در تبلیغات
نظارت حوزه علمیه بر امر تبلیغات
شهادت امام حسین علیه السلام، رمز پیروزی ما
این محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از محرم است، از این قتل سیدالشهداست و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی شد. همه در تحت بیرق امام حسین- سلام الله علیه- قیام کردند. الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه ها را گرم نگه می دارند. لکن در این اجتماعاتی که در محرم و صفر می شود و در سایر اوقات، مبلغین عزیز و علمای اعلام و خطبای معظم باید مسائل روز را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را و تکلیف مردم [را] در یک همچو زمانی که گرفتار این همه دشمن ما هستیم، معین کنند؛ به مردم و به کشور بفهمانند که در بین راه هستیم و باید تا آخر راه ان شاءالله، برویم.(59)
رسالت علما در معرفی اسلام
پاسخ به دروغ پراکنیها
تأثیر تبلیغ عملی
صدور انقلاب با معرفی صحیح اسلام
فصل سوم:
نگاهی به ماهیت و عملکرد تلویزیون و تبلیغات در عصر کنونی
بخش اول:
در نظام سرمایه داری غرب، گردانندگان رسانه های گروهی، کنترل کنندگان مجموعۀ تولید انرژی، هدایت کنندگان نظام حمل و نقل و متخصصان علوم پزشکی و روانپزشکی وبا هم آشنا هستند و با هم همکاری میکنند. ما از این حقیقت غافل ایم.روند پیشرفت اقتصاد امروز که ترویج کنندۀ مصرف گرایی است، حول سه محور زیر است:
1-ارزش اقتصادی دادن به کالاهای طبیعی(مواد خام) که از نظر اقتصادی فاقد ارزش هستند:
در ذهن سرمایه دار سود مدار هیچ چیز تلخ تر از این نیست که در گوشه و کنار زمین، مخلوقی دست نخورده وجود داشته باشد و نتوان با شکل جدید دادن، آن را قابل فروش کرد. چون از دید سرمایه داری، تبدیل چیز طبیعی به مصنوعی، یعنی تبدیل چیزی که ارزش اقتصادی ذاتی ندارد به چیزی که ارزش اقتصادی پیدا میکند و باعث پرفایده شدن آن میشود.بنابراین کسی که ذاتاً به دنبال پول است، در پی این است تا آنجایی که امکان دارد، آنچه به عمل نیامده و دست نخورده است و به شکل اصلی اش وجود دارد را به چیزی که قابلیت سوددهی اقتصادی دارد تبدیل کند.
2-دور کردن مردم از طبیعت تا نتوانند مایحتاج مورد نیاز خود را مستقیماً از طبیعت بگیرند و نیز بدست گرفتن تولید و توزیع هر آنچه قبلاً مردم خود تولید میکردند و همچنین تولید ابزار و امکانات جدید و گسترش نیازها:
در محیط های مصنوعی که انسانها از منابع حیاتی جدا هستند، تأمین نیازهای مردم در اختیار سرمایه داران میافتد و باید برای بدست آوردن هر چیزی پول پرداخت کنند. با جدا کردن مردم از احتیاجاتشان شانس کسب منفعت ایجاد میشود.در مورد کالاهای مصنوعیِ غیر ضروری و غیر اصلی که در طبیعت وجود ندارد نیز خود به خود این نایاب بودن و ارزش بالقوه داشتن، وجود دارد.
3-بازسازی ذهن انسانها برای اینکه متقاعد شوند که نیاز واقعی آنها، همان محصولات مصنوعی و تغییر شکل یافته است که سرمایه داران تولید میکنند، این وظیفه به عهده تبلیغات است:وقتی فرآیند تولید محصولات مصنوعی آغاز شد، لازم است مردم به این نتیجه برسند که به اینها نیاز دارند.از یک طرف محیط زیست طبیعی در حال تغییر و تبدیل بود و از طرفی، همزمان، طبیعتِ دست نخوردۀ ذهنِ انسان را باید به شکلی در میآوردند که خواهان جمع آوری و بدست آوردن کالا باشد.روند ایجاد تغییر در انسان، در بخشهای ارتباط، احساس، ادراک، رفتار و میل آنها صورت گرفت. تبدیل طبیعی به مصنوعی -که جزء ذاتی اقتصاد است- به همان اندازه که در طبیعت وحشی صورت میگیرد، در احساس و ارتباط انسان هم انجام میشود و در نهایت، انسانها هم مثل محیط زیستشان در قالبی نو ساخته میشوند، تا متناسب با ملزومات ساخته شده و تجاری باشند.بعضی انسانها مانع این کار هستند؛ کسانی که از صحبت کردن با دوستانشان بیش از استفاده از دستگاهها و کالاها لذت میبرند، برای این نظام مشکل آفرین اند. کسانی که برای استفاده از اتومبیل یا وسایل مختلف، به طور مشترک از وسایل دوستان و آشنایان خود استفاده میکنند، کم فایده تر از کسانی هستند که از یکدیگر جدا زندگی میکنند و از هر وسیله ای یکی برای خود دارند. هرگونه استفادۀ عمومی از وسایل، منفعت را کاهش میدهد. دور بودن از یکدیگر و انزوا، فایده را به حداکثر میرساند. افراد قانع برای این نظام مضر هستند.این نظام نیاز به شخصیت هایی رقابت طلب، پرخاشگر، رفاه طلب، فریبکار و روباه صفت ودارد.با توجه به اهمیت حفظ جریانِ روانِ تولید-مصرف، مشخصاً تبلیغات جایگاه بسیار مهمی پیدا میکند. وظیفۀ اصلیِ مشغول نگه داشتن مردم به خرید دائم و در نتیجه، کار دائم برای به دست آمدن پول لازم برای خرید، به تبلیغات محوّل شده است. تبلیغات مجموعه ای است که اختراع شده تا با ورود به وجود آدمی و شکستن فکر و عقل، احساسات را تغییر دهد و در صورت نیاز، احساسات مناسبتری در بشر ایجاد کند. اگر زندگی در خانه های کوچک و آپارتمانی، مطلوبِ نظام سرمایه داری باشد و بتوان این خانهها را به سرعت و با سود کلان ساخت، پس باید انسانهایی ساخت که این خانه ها را دوست بدارند و خواستار آن باشند. چون قبلاً کسی این خانه ها را دوست نمیداشت. این وظیفه به عهدۀ تبلیغات است.قبل از اختراع سشوار، چرخ گوشت، مایکروفر، موبایل و کسی نیاز به این وسایل نداشت. ولی با اختراع اینها و به کمک تبلیغات، نیاز به اینها را در سر مردم فرو کردند.تبلیغات ابزار تبدیل است. تبلیغات باعث میشود ارتباط طبیعی مان با محیط قطع شود و ارتباط جدیدی با محیط مصرفیِ نوظهور، پیدا کنیم. هر قدر تبلیغات وارد زندگی مان شود و زمان و فکر ما را به خود مشغول سازد، باعث میشود فقط به همان مسائل بیاندیشیم و مسائل مهم تر و حیاتی تر را فراموش کنیم. اگر چهل پنجاه میلیون نفر تبلیغ کالایی را ببینند، همۀ اینها در یک زمان، تبلیغ آن را در ذهن خود دارند. مسلماً برای نظام مصرفی، این منفعت بیشتری خواهد داشت تا آنکه مثلاً در آن لحظۀ خاص، تک تک افراد افکار متفاوتی در سر داشته باشند. البته دست اندرکاران حرفۀ تبلیغات، با این سخن که هدف و نتیجۀ کار آنان، یکنواخت و یکدست کردن مردم و فرهنگ هاست، مخالفت میکنند. آنها دائماً این را میگویند که موارد انتخاب مردم را وسیع تر میکنند.گزینه های متنوع را در اختیار مردم میگذارند تا در انتخاب موفق تر باشند. فریبکاری آنها در این است که تنوّع در انتخاب کالا را، با تنوّع در طرز فکر و شیوۀ زندگی مردم در هم آمیختهاند. با آنکه شرکت های بزرگ برایشان اهمیت دارد که مردم محصولات آنها را بخرند، نه رقیب شان را، ولی با این وجود هر دو رضایت میدهند به اینکه مردم برای حل مشکلشان از این دست محصولات استفاده کنند، تا اینکه از راههای دیگر مشکل را حل کنند. تبلیغات تنوع را محدود میکند در ارائۀ مارک های مختلف. ولی در اصل اینکه باید این کالا را داشته باشیم یا نداشته باشیم، تنوع در کار نیست. یک راه بیشتر نداریم و آن خرید کالاست. تبلیغات ما را آزاد نمی گذارد که کالایی را بخریم یا نخریم. تنها آزاد می گذارد که این مارک را بخریم یا آن را.
تبلیغات؛ تولید نیاز نه رفع نیاز:
ابزار تبلیغات کدام است؟
1-تلویزیون خود کالاست و گران قیمت، بنابراین خرید آن نظام مصرفی را یک پله جلوتر می برد.
2-تلویزیون این قابلیّت را دارد که با حضور در همۀ خانه ها، به درون انسان، به ذهن ها، رسوخ پیدا کند و شیوۀ زندگی ها را آنگونه که می خواهد تغیر دهد.
3-تماشای تلویزیون عملی است که تقریباً همه کس می تواند آن را انجام دهد. میلیونها نفر همزمان یک برنامه را می بینند. در این حال که اذهان مردم بطور همزمان به یک موضوع معطوف است، یک عقیدۀ سیاسی یا تبلیغی که مناسب حال و هوای عموم باشد، می تواند در همه تأثیر بگذارد.
4-وقتی مردم راه کسب اطلاعاتشان محدود به تماشای تلویزیون گردد، وجود یک عده آدم، کافی است تا میزان آگاهی های مردم در زمینه های مختلف را تحت کنترل خود درآورده، آن چیزی را که دانستنش، مردم را در جهت خواسته های نظام سرمایه داری سوق می دهد، در معرض نمایش قرار دهند.
5-اگرچه گمان می شود تماشای تلویزیون خود یک کار است، ولی کاری است صرفاً ذهنی که انسان را از محیط خود کاملاً فارغ و جدا می کند. ذهن کاملاً در اختیار تلویزیون قرار می گیرد. در نتیجه آنچه از طریق تلویزیون به ذهن انسان وارد می شود، به سرعت در او تأثیر گذار است و مورد پذیرش واقع می شود.
6-تلویزیون برخلاف رادیو و مطبوعات از طریق تصاویر متحرک با بیننده حرف می زند، بنابراین قدرت تأثیر گذاری بیشتری دارد. تبلیغات تلویزیونی می توانند تا سالها در ذهن بمانند.
7- تماشای تلویزیون مستلزم فردگرایی و قطع ارتباط با محیط است. تلویزیون نه تنها بطور غیر مستقیم تشویق می کند افراد جامعه از یکدیگر منزوی باشند؛ بلکه مشوق جدایی افراد از خودشان نیز هست؛ چون هرچه ارتباطات اجتماعی زیاد شود، از تعداد مشتریان تلویزیون کم می شود.
اهمیت تصویر :
افکار، خصوصیاتی مانند خصوصیات جهان مادی دارند. افکار سطوح ارتعاشی و سطوح انرژی دارند که تغییراتی در عالم مادی به وجود می آورند. کسی که تصویری مقدّس در ذهن دارد، اثرات ایجاد شده توسط انرژی مختص آن تصویر را احساس می کند. در همه روابط مبتنی بر قدرت که در آنها شخصی تلاش می کند تا بر آگاهی های دیگران تسلط یابد، استواری ذهنیّات قبلی را متزلزل می کنند و سپس از نو ذهن را شکل دهی می کنند. یک مبلّغ دینی باید ابتدا واقعیّات غلط ذهن فرد را پاک کند و بعد در بحبوحۀ اضطراب و سردرگمی شخص، نظام فکری دیگری که از قبل سازماندهی شده است را جایگزین آن کند. اطلاعات تلویزیون بیشتر توسط ضمیر ناخودآگاه ذهن دریافت می شود و نه ضمیر خودآگاه ذهن. زیرا اگر توسط ضمیر خودآگاه دریافت می شد، فکر کردن دربارۀ آن میسّر می شد. داشتن ذهنی هوشیار در هنگام دیدن تلویزیون چقدر دشوار است. حتی هنگامی که انسان می خواهد در مقابل آن مقاومت کند، ولی بار تصاویر همچنان به درون انسان سرازیر می شود.
با توجه به ترفندِ بی وقفه نشان دادن تصاویر در تبلیغاتِ تلویزیون و بکارگیری موسیقی همراه با آن و بعضی روشهای فنی دیگر، تأثیرات این تبلیغات اجتناب ناپذیر است. (64)
بخش دوم:
ماهیت تلویزیون در دنیای کنونی
محیط های مصنوعی که ما در آن زندگی می کنیم، دامنۀ حواس ما را محدودتر کرده اند. تأثیر و هدف این محدود سازی، افزایش توجه و تمرکز به روی کار، کالاها، تفریحات، صحنه های تماشایی و سایر مسائلی است که جامعه از آنها به عنوان مادۀ مخدر استفاده می کند. تلویزیون کمک زیاد به این وضع می کند. نشستن در اتاقهای کم نور در حالی که محیط طبیعی از توجه انسان خارج شده، انسان های دیگر محو شده اند، فقط دو حس بینایی و شنوایی فعال است و هر دو هم محدودۀ فعالیّتشان به شدت کاهش یافته، اعضای بدن کم کار شده اند، ساعتها به نور خیره می شویم و تمرکز ما تنها به یک چیز است؛ در چنین شرایطی چون فرد، هیچ مشغولیّتی جز تصاویر ذهنی ندارد، به طور غیر معمول، از تلقینات مستقیم و غیر مستقیم(65)تأثیر می پذیرد. این تصاویر تأثیر فوق العاده ای پیدا می کند. اگر می گویند: این پدیده، مغزشویی یا هیپنوتیزم و یا ذهن کُشی است، چیز بیراهی نگفته اند. زیرا یک نفر دارد با ذهن شما صحبت می کند و می خواهد تا کاری را انجام دهید.
ویژگی رسانه تلویزیون
سوء استفاده از خطای حسی
همانطور که می دانیم، در شرایطی مثل صحرا، سراب ممکن است باعث شود تا انسان به وجود چیزی اطمینان باید که اصلاً حقیقت خارجی ندارد، اما کسانی که بدین شکل فریب می خورند، آنهایی هستند که با شرایط صحرا آشنایی ندارند. این مشکل ناشی از نبود تجربه و استنباط نادرست است و اینکه حواس این افراد هنوز با زمینۀ اطلاعاتی جدید، سازگاری نیافته است. مردمانی که نسل ها در چنین جاهایی زندگی می کنند، یاد می گیرند تا خطای حسی را به حساب آورند و با نگاهی متفاوت از نگاه مسافران آنها را ببینند. آنان می آموزند که به انتهای تصاویر نگاه کنند و نیز یاد می گیرند تا حقیقتی را مشاهده کنند که با حقیقت مسافران فرق دارد. در مناطق جنگلی و در میان حیوانات خاصی، استتار کردن رواج دارد. حیوانات از این روش استفاده می کنند تا حیوانات دیگر و نیز انسانها را فریب دهند.انسانها هم استتار می کنند. تصاویر در تلویزیون به تصویرهای پردازش شده تبدیل می شوند. تصاویری که عمداً تغییر یافته اند و می توانند برای فریب دادن بیننده ای که حواس و استنباطش به اندازه کافی دقیق نیست به کار روند. یکی از دلائل جذابیت تلویزیون، همین عامل پیش برندۀ استتار است. حقّه های تصویری یک نوع استتار بحساب می آید تا انسانها را فریب دهند. کسی که اطلاع کافی از شیوه های مونتاژ ندارد، تصاویر تلویزیونی را، همان تصویر واقعی موضوعات می پندارد. در صورتی که بیننده، موضوع را آنگونه می بیند که عوامل برنامه می خواهند. حقیقت، در تلویزیون می تواند به دلخواه تغییر یابد و بیننده متوجه نشود. اکثر بینندگان تلویزیون برای برنامه ریزی های انجام شده در حل و فصل مشکلات افراد در فیلم ها و نمایش ها ارزش و اعتبار قائلند. گویی این برنامه ها خیالی نیستند. اگر کسی بگوید که مردم می دانند که این فیلمها خیالی هستند و اینها دارند بازی می کنند، پاسخ این است بله ممکن است که بدانیم این افراد هنرپیشه هستند و نقش بازی می کنند و داستان هم خیالی است، ولی تصویر به درون ذهن می رود و جزئی از اطلاعات ما قرار می گیرد و در مواقع لزوم تأثیر خود را خواهد گذاشت. تصویر شخصی که کار خلافی انجام داده و عمل او گرچه خیالی باشد در ذهن ثبت شده است، این عمل را دیدیم. بنابراین با کسی که این را ندیده تفاوت می کنیم. صفات و اخلاق آنها را تأثیر می گیریم. در وقایع زندگی، مشابه صحنه های تلویزیون عکس العمل نشان می دهیم. سازندگان برنامهها به هر تلاشی دست میزنند تا مانع از حس خود آگاهی مخاطب خود نسبت به برنامه هایشان شوند. تلاش آنها این است که نگذارند مخاطبین از درگیری با متن برنامه خارج شده و یک لحظه به خود آیند و فکر کنند. آنها هر کاری را که بتوانند انجام می دهند تا نگاه شما را به تلویزیون خیره کنند. فکر شما و کلّ وجود شما را درگیر آن نمایند. آنها دریافته اند که این کار را با حقّه های تکنیکی و فنی، بهتر از مضمون و محتوا میتوانند انجام دهند. زیرا محتوا آن قدر در حین انتقال از تلویزیون تغییر مییابد و ناقص میشود که به تنهایی جذاب نیست. موقع تماشای فیلمهای تلویزیون و فیلمهای سینمایی، برای اینکه بتوان نسبت به فیلم، قوۀ تشخیص، انتقاد، تحلیل داشته باشیم، نباید مجذوب فیلم شویم، که در غیر این صورت با غرق شدن در فیلم، آنچه مورد نظر سازنده فیلم است به ما القاء میشود.تماشای تلویزیون به خاطر محدودیت حواس و تحریک حسی، ذاتاً کسل کننده است. با این وجود، چرا اینقدر علاقه داریم به دیدن تلویزیون؟ چرا چشمها خیره میشود به تلویزیون؟ سازندگان و کارگردانان تلویزیون که به خوبی از نقاط ضعف تلویزیون آگاه هستند و محدودیت های آن را میدانند، با استفاده از مجموعۀ عظیمی از تکنیک ها و ترفندها، دلبستگی ایجاد میکنند تا علیرغم وجود هیچ گونه اشتیاق واقعی، بیننده را به این کار مشغول نگه دارند. اکثر این تکنیک ها به این جهت طراحی شده اند تا در یکی از احساسات و تمایلات انسانی، تغییر و تصرف ایجاد کنند.از مهمترین تمایلات انسانی، که برای ایجاد جذابیت در تلویزیون مورد نیاز است، میل به دیدن چیزهای جدید و وقایع غیر عادی است. راز سرپا ماندن برنامههای تلویزیونی در این است. نشان دادن امور عادی که مردم نسبت به آن واکنش نشان نمیدهند و یا نشان دادن برنامه های تکراری، شدیداً مردم را از این رسانه متنفر میکند. لذا تلویزیون برای استمرار حیات خود باید برنامههای تازه و غیر عادی نسبت به قبل تولید کند.
تأثیرات نور تلویزیون
هنگام تماشای تلویزیون کار عمده ای که انجام می دهید، نگاه کردن به نور است. میلیون ها نفر از انسانهای نسل های پیش، به نور آتش، ماه و ستارگان نگاه می کردند و هیچ مشکلی وجود نداشت که آنها از این اعمال به وجد و شکوه بیایند. طوایفی وجود داشته اند که زمانی را به خیره شدن به خورشید می پرداختند. ولی سابقه نداشته در طول تاریخ که تمامی اعضای یک جامعه، مقدار زمان طولانی را هر روز در اتاقهای خود بنشینند و به نور مصنوعی نگاه کنند. جهت تابش نور تلویزیون پراکنده نیست، بلکه هدفدار و هدایت شده است. این نور از پشت صفحۀ تلویزیون توسط بخش های پرتاب کنندۀ اشعۀ کاتدی، که ما هدفشان هستیم، به درون چشم هایمان تابیده می شود. این پرتاب کننده ها جریان های الکترونی را به فسفرهای روی صفحۀ نمایش می فرستند. این موضوع سبب درخشش فسفرها شده و نور آنها از صفحۀ تلویزیون به درون چشم هایمان تابیده می شود. پس چندان دقیق نیست که بگوییم هنگام تماشای تلویزیون، ما به نور نگاه می کنیم، دقیق تر آن است که گفته شود، نور به درون ما تابیده می شود. ما نور را از طریق چشمها می گیریم و به بدنمان منتقل می کنیم و تا جایی در ما نفوذ می کند که بر روی غده های درون ریز ما تأثیر می گذارد.هنگام تماشای تلویزیون، چیزی شبیه به خطوط انرژی از بخش های پرتاب کنندۀ اشعۀ کاتدی، به فسفرها تابانده می شود و از آنجا به چشم ها و به درون بدن راه می یابد. انتقال شدید انرژی از دستگاه به شخص وجود دارد، در صورتی که حالت عکس آن روی نمیدهد. به این معنا، تلویزیون کاملاً غالب است و شخص بی اختیار و تأثیر پذیر.دکتر آت، رئیس هیأت مدیره ای متشکل از دکترها و پژوهشگران دارویی است که مشغول تحقیق بی سابقه بر روی تأثیرات نور در بدن انسان بوده است. وی در مورد آثار اشعۀ ایکس ساطع شده از تلویزیون توضیح می دهد: ریشه های گیاه لوبیا که وی در مقابل تلویزیون رنگی قرار داده بود، به طور عمودی از خاک بیرون زدند. دستۀ دیگری از گیاهان فوق العاده رشد کردند و از شکل عادی افتادند. در بدن موش هایی که در چنین وضعیتی قرار گرفتند، زخم های سرطانی ظاهر شد. آت، دلیل می آورد که هر میزان اشعۀ ایکس از تلویزیون ساطع بشود -که از اکثر تلویزیونها در حال حاضر نیز ساطع می شود- می تواند برای انسانها مضر باشد.
اثرات عصبی و فیزیولوژیکی تلویزیون بر انسان
بیشتر تحقیقاتی که در مورد تلویزیون صورت می گیرد، در مورد اثرات رفتاری و اخلاقی تلویزیون بر فرد است و نه اثرات فیزیولوژیکی و این نشان می دهد، ما زیاد به این اثرات اهمیتی نمی دهیم. صدماتی که تلویزیون به چشم وارد می کند، یا ضربان قلب را تغییر می دهد را به آن توجهی نداریم. از اشعۀ ایکسی که از صفحه تلویزیون ساطع می شود اطلاعی نداریم لازمۀ تلویزیون تماشا کردن این است که تصویر آن پر نورترین چیز در محیط باشد و الاّ به خوبی دیده نمی شود. برای همین معمولاً تلویزیون را در فضاهای کم نورتر قرار می دهند. در نور روز صفحۀ تلویزیون به خوبی قابل رؤیت نیست. و به منظور تأثیر گذاری بیشتر، صداهای اطراف نیز تا سر حد ممکن کم می شود. سعی می کنند هیچ صدایی از اهل خانه شنیده نشود. سر و صدای محیط، مزاحم تمرکز افراد روی تلویزیون می شود. بسیاری از مردم وقتی تنها می شوند، به تماشای تلویزیون می پردازند و حتی وقتی با دیگران تلویزیون تماشا می کنند، همه ساکت می شوند. ارتباط کلامی با یکدیگر را قطع می کنند. چون اینها مانع از تمرکز است. در واقع در زمان جمع بودن جهت تماشای تلویزیون هم، به نوعی افراد تنها هستند و هیچ توجهی به هم ندارند؛ همه محو در تلویزیون شده اند. افراد، از خود هم بی خبر می شوند. چون معمولاً جایی را برای تماشا انتخاب می کنند که بیشترین راحتی را داشته باشد و کمترین تحرک را. معنایش این است که کمترین آگاهی را نسبت به اوضاع بدن خود دارند. توجه به بدن هم خود یک مانع لذت تماشا است. کم تحرکی به اعضای درونی هم کشیده می شود. ضربان قلب به شدت کند می شود. سرعت نبض یکنواخت می شود. حالت کلی امواج مغز نیز آرام و یکنواخت می شود. روند فکر کردن هم کند می شود. حتی چشمها که گمان می شود در موقع تماشای تلویزیون، پر کار هستند، در واقع کم کارتر می شوند. چشمها خیره به یک سمت می شود. و این کم تحرکی وقتی ابعاد صفحه کوچکتر باشد و یا فاصله از تلویزیون زیادتر باشد، بیشتر می شود. حس بینایی پر کار هست، ولی چشم کم تحرک است.
بخش سوم:
بخشی از تجربیات جری ماندر،
فعالیت داشته است(66)
طی این دوران من یاد گرفتم که می توان با استفاده از رسانه ها مستقیماً حرفها را در سر مردم وارد کرد و سپس همچون جادوگری که از دنیایی دیگر آمده تصاویری را در سر آنها باقی گذاشت که وادارشان کند تا کارهایی انجام دهند که در غیر این صورت هرگز حتی فکر آن کارها به ذهنشان خطور نمی کرد. (ص7) دنیای تبلیغات به نظرم مساعد می آمد. اینطور نبود که به ثروت علاقه فراوانی داشته باشم یا دلم بخواهد همۀ کالاها و محصولاتی که در تبلیغات دهه های چهل و پنجاه نشان داده می شد را صاحب باشم. بیش از آنکه بخواهم این اتومبیل ها و قایقها را داشته باشم دلم می خواست مثل کسانی باشم که صاحب آنها هستند. (ص9)گاسیج می دانست که اشکال کار تبلیغات چیزی فراتر از پرداختن آن به جزئیات بی اهمیت است. او از چگونگی عملکرد تبلیغات به خشم می آمد و آن را نوعی تجاوز به حریم شخصی افراد می دانست. تبلیغات هجوم به ذهن افراد است که رفتار مردم و حتی خود آنان را تغییر می دهد.گاسیج می گفت: در تبلیغات رابطه ای مبتنی بر قدرت وجود دارد؛ یک نفر که همان فرد تبلیغ کننده است هجوم می آورد؛ میلیونها نفر مجذوب می شوند. اما هدف این کار چیست؟ صرفا آنکه مردم چیزی را خریداری کنند! عملی تأثیرگذار، ریشه دار و آزار دهنده که گروه انگشت شماری علیه عده ای زیاد با هدفی پیش پا افتاده انجام می دهند. (ص12) ای.جی.لیبینگ یکبار می گفت: آزادی بیان در مطبوعات محدود به کسانی است که واقعاً صاحب روزنامه باشند. طی این سالها فهمیدم که دستیابی به مطبوعات و توان استفاده از آنها هم مختص کسانی است که پول داشته باشند. ثروتمندها به سادگی می توانستند با پول به درون ذهن عموم راه پیدا کنند. کم کم می فهمیدم که در کیفیت و نوع اطلاعاتی که به مردم ارائه می شود تحریف صورت می گیرد. هر روز بیشتر از بیشتر مغز مردم پر از اطلاعاتی می شد که از نوع تجاری بودند. من که در نقش مدیر تبلیغات فعال بودم به پیشرفت این تحریفات کمک شایانی می کردم. (ص16)سه شنبه ها راجع به اثر سویی که اتومبیل و سایر عناصر فن آوری بر محیط زیست دارند مطلب می نوشتم و پنجشنبه ها فروش همین اتومبیل ها را سرعت می بخشیدم! (ص17) با رشد رسانه های گروهی ـ تا حدی که آنها نیز به نوعی فضای خاص تبدیل شدند- کم کم به این فکر افتادم که احتمالاً این فضا جایی نیست که بتوان اطلاعات مفید زیادی از آن به دست آورد. (ص21)عرضۀ بیش از حد اطلاعات نه تنها کمکی نمی کرد، بلکه هشیاری افراد را کاهش می داد. (ص22) الگوی کلی تشخیص، تمایز و فهم در مردم درحال افول بود. ظاهراً آنان قادر نبودند بین اطلاعاتی که از قبل پردازش می شد و پس از عبور از فیلتر دستگاهی به نام تلویزیون به آنان می رسید و اطلاعاتی که به طور کامل و از راه تجربه واقعی به آنان می رسید تفاوتی قائل شوند. شاید برای مردم صرفاً دیدن چیزی، به منزلۀ باور کردن وجود یا حقیقت داشتن آن چیز است به طوری که حتی ذهن آگاه بشر هم در این شرایط نادیده گرفته می شود. (ص24) شاید مک لوهان هم مثل سایر ما انسانها فانی، مات و مبهوت بود و در مقابل این عنصر جدید فن آوری دچار همان واکنشی شده بود که گوزن خیره به نور چراغهای اتومبیل در حال حرکت به سوی او، دچار آن است. (ص31) یک پیام تلویزیونی-که در اخبار فقط سی ثانیه طول می کشید- بیشتر از هزار ساعت، زمانِ صرف شده برای ترتیب دادن یک سفر فشرده سیاسی یا صدها آگهی روزنامه ارزش داشت. جنگی به منظور در اختیار گرفتن این دستگاه و استفاده از آن درگرفت. همه طرفهای رقیب در این تصور شریک بودند که اگر بتوانند به تلویزیون دست یابند، این دستگاه پیام ایشان را همچون هر پیام دیگری انتقال می دهد؛ فکر می کردند که فن آوری تلویزیون صرفاً ابزاری خنثی و فاقد جهت گیری است. آنها که هدفشان تغییر دادن اذهان مردم بود، متوجه نبودند که تلویزیون ممکن است کسانی که از آن استفاده می کنند را نیز تغییر دهد. همه آنها کورکورانه در توطئه ای به قصد افزایش استفاده از تلویزیون دست به دست هم دادند. (ص32)موفقیت سریع و استقبال سریع از یک برنامه، به دنبالش شکست سریع و پس زدن سریع از برنامه را به دنبال دارد. بنابراین باید در هر اقدام جدید، شور و هیجان از حرکت قبلی بیشتر باشد تا بتوان مقدار پوشش تلویزیونی را ثابت نگاه داشت، تلویزیون به نحوی محتاج این وضع بود. با بالا رفتن میزان سرمایه گذاری افراد، فشار وارد بر آنها برای ساختن برنامه هایی دارای حرکات و اعمال نامعقول تر افزایش یافت.(ص33)آنها تا آدم ربایی، هواپیما ربایی و بمب گذاری پیش رفتند. تنها هدف این اعمال، اغلب چیزی بیش از یافتن پوشش رسانه ای نبود. (ص34)چرخه "موفقیت سریع / شکست سریع" بسیاری را گرفتار کرد. (ص35)تنها اهدافی که تلویزیون دنبال می کند آن است که صرف نظر از آنکه چه کسی شاه است، کماکان قدرت واقعی مخفی در پشت تخت شاهی باشد، و در دید همۀ عموم، عامل اصلی و اولیه باقی بماند. تلویزیون قدرت آن را دارد که رئیس جمهورها را بسازد و سپس با استفاده از همین قدرت، آنها را نابود کند. (ص37) لیندون جانسون هم ظاهراً از این قدرت آگاه بود. تمایل او به غلبه کردن و در اختیار گرفتن تلویزیون، آنقدر شدید بود که همیشه در دفتر کار خود سه دستگاه تلویزیون را روشن نگه می داشت. او هرگز موفق نشد کنترل رسانه های جمعی را در اختیار بگیرد. اما در چند مورد به موفقیتهایی خیره کننده دست یافت. بعنوان نمونه، با آنکه حادثه خلیج تانکین هرگز اتفاق نیفتاد، ولی صحت وقوع آن در هر رسانه ای تأیید شد. این مسأله، هم مردم و هم کنگرۀ آمریکا را متقاعد کرد و جانسون هم به نظر مساعدی که برای شدت بخشیدن به آتش جنگ ویتنام نیاز داشت، دست یافت.بعد ها مشخص شد که این رویداد، تنها یکی از رویدادهایی است که هرگز اتفاق نیفتاد؛ اما از تلویزیون نمایش داده شد تا ما را مجاب کند که جنگ ویتنام ضروری است. به فکرم خطور کرد که خود حقیقتِ امکان پذیر بودن چنین کارهایی- پخش اخباری خیالی از یک رویداد نظامی که منجر به درگرفتن جنگی در سرزمین های دور می شود، کسانی که تصاویر آن را در تلویزیون می بینند، قادر نیستند شخصاً تجربه اش کنند- نشانه ای است که به طور جدی دربارۀ قدرت رسانه ها در پیگیری واقعیت های دروغین هشدار می دهد.در نهایت شیوۀ رفتاری شخص جانسون باعث شد کلکش کنده شود. تلویزیون به این نتیجه رسید که بهتر است طرز حرف زدن او و رفتار وقیحانۀ او را مسخره کند و از او شخصیتی عامیانه و کارتونی بسازد تا آنکه نظر مساعد نسبت به او داشته باشد. (ص38) ما تلاش می کردیم تا میزان تکیه بر آمار بینندگان را کاهش دهیم؛ زیرا تکیه بر این مسأله، کاملاً به ضرر پخش آن چیزهایی بود که مردم واقعا به آنها احتیاج داشتند. (ص)
فصل چهارم:
انتقادات اخیر مقام معظم رهبری و سایر بزرگان نشانۀ بیشتر شدن انحرافات صداوسیما از موازین شرعی و انقلابی است، که روز به روز بیشتر از قبل شده و سیاستها و برنامه های این سازمان با گذشت زمان از اهداف اسلام و نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته است. مقام معظم رهبری فرموده اند: من از عملکرد صدا و سیما دفاع نمی کنم و اشکال وارد است و خیلی هم برای این موضوع وقت می گذارم. من به مسؤولان صدا و سیما خیلی تذکر می دهم، ولی با همۀ این تذکراتِ دردمندانه، این خروجی صدا و سیماست.(67)به نظر حقیر ریشۀ انحرافات صدا و سیما بر می گردد به بعضی سیاستها و یا بگوئیم طرز تفکرات اشتباه این سازمان که اگر اینها اصلاح نشود ما بقی اصلاح نمی شود و یا در حد قلیلی بتوان آن را اصلاح کرد.
از مهمترین این سیاستها، دو سیاست و یا دو طرز فکر کلی است. این دو سیاست عبارتند از: 1-جذب مخاطب بیشتر و یا به عبارتی جلب رضایت بیشتر مردم 2- سیاست دفع افسد به فاسد. حجم بسیار زیادی از انحرافات موجود در برنامه های صدا و سیما با تمسک نابجا به این دو سیاست توجیه می شود که با اصلاح این دو سیاست، انحرافاتی که زائیدۀ این دو هستند، خود به خود اصلاح می شود. در اینجا در مورد حد و حدود این دو سیاست و پیامدهای این دو سیاست صحبت می کنیم و در انتها به موارد دیگری از انحرافات کلی این سازمان می پردازیم.
بخش اول:
سیاست جذب مخاطب و رضایتمندی مخاطبین
نظر مردم در تولید برنامه های صداوسیما وقتی محترم و معتبر است که در چهارچوب موازین شرعی باشد. و چنانچه از این چهارچوب خارج باشد، یک ذره اعتبار ندارد و نباید هیچ اهمیتی به آن داد و لو اینکه 90 درصد آنها و یا بیشتر موافق آن نظر باشند.واقعاً جای نگرانی و مایۀ بد بختی است، رسانه ای که باید او فرهنگ مردم را بسازد و به افکار و سلایق آنها جهت بدهد، این مردم هستند که تکلیف می کنند فلان برنامه باشد یا نباشد. این موضوع علامت این است که صدا و سیما همچون دست اندرکاران امور تولیدی شده اند که می گویند، هدف ما جلب رضایت مشتری است.دشمن امکان دارد با سوء استفاده از این سیاست، پیاده نظام های داخلی خود را برای تلفن به صدا و سیما و اعلام نظرشان بسیج کند و نتیجۀ نظرسنجی ها را به سمت دلخواه خود، پیش برده و جهت گیری برنامه ها را به سمتی که مغایر اصول انقلاب و مخالف شرع مقدس است، تغییر دهد. اگرتولید برنامه ها ملاک و مبنایی نداشته باشد در این دام گرفتار می شوند.مقام معظم رهبری می فرمایند: تنوع و جذابیت درصداوسیما، شرط لازم توفیق آن است؛ ولی این نباید موجب گرایش به شیوه های زیان بخش و مخرب گردد. ترویج فرهنگ غربی و استفادۀ ابزاری از جاذبه های جنسی یا استفاده از موسیقی های لهوی و حرام و چیزهایی از این قبیل، نباید به بهانۀ جذاب کردن تلویزیون به این دستگاه مؤثر که در معرض دید همۀ قشرها و خانواده هاست، راه یابد(68)دامنه تأثیرگذاری و موجی که صداوسیما ایجاد می کند، آنقدر عظیم است که حتی یک اشتباه ساده در این رسانۀ بزرگ، اثر منفی گسترده ای بر جامعه می گذارد و بالعکس، یک حرکت سازنده از طریق این رسانه، به نحو بارزی در اعمال و اخلاق و عقائد افراد تأثیر می گذارد.بنابراین اگر تشخیص داده شد که برنامۀ خوب وجود ندارد و تهیه هم نمی توان کرد و یا برنامه و یا فیلمی در خور انقلاب نیست، باید این نتیجه را مردانه پذیرفت که تعطیل آن برنامه بهتر است از ادامۀ چنان برنامه های ناقص و بی ارتباط با روح انقلاب و در بعضی موارد مضر به حال جمهوری اسلامی. به عبارت دیگر اگر مشخص شد فیلم یا برنامه ای و یا حضور افرادی در این رسانه با اهداف از پیش تعیین شده برای صدا و سیما مغایرت دارد و گاهی آن را از اهدافش دور می کند، باید آنها را با جرأت کنار گذاشت، و از تعطیل شدن برنامه هراس به خود راه نداد.چه لزومی دارد برخی شبکه های ما 24 ساعته برنامه پخش کنند. اگر بررسی شد دیدند مثلاً 10ساعت بیشتر برنامه مفید ندارند، با صداقت اعلام کنند: بضاعت ما در این حد است. و بدین ترتیب به بهانۀ کامل شدن تایم برنامۀ شبکه، موجب انحراف مخاطبین نشوند. هرگز لزومی ندارد تمام یا ساعات زیادی از شبانه روز با برنامه پر شود. بلکه اساس باید این باشد که هر وقت برنامه مناسبی داشتیم، آن برنامه را ارائه کنیم و اگر نیست، سکوت بهترین گفتار و بهترین گزینه است.
امام خمینی فرمودند: اینکه می گویند: اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها می روند از جای دیگر موسیقی را می گیرند، این عذر نیست. آیا حالا اگر از جای دیگر می گیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟ ما باید خیانت کنیم؟ موسیقی خیانت است به مملکت، خیانت است به جوانهای ما. این موسیقی را بکلّی حذفش کنید و چیزی بگذارید که آموزنده باشد. کم کم مردم و جوانها را به مسائل آموزنده عادت بدهید و از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید. اینکه می بینید جوانها اگر موسیقی نباشد، جای دیگر سراغ آن می روند، برای این است که عادت کرده اند و این شاهد است برای این که جوانهای ما فاسد شده اند. الان که موظّف هستیم این نسلی که فاسد شده به صلاح برگردانیم و نگذاریم بچّه های کوچک ما فاسد شوند و جلوی آنها را بگیریم.(69)در هر صورت هدف برنامه های صدا و سیما باید مطابق با هدف خلقت انسان باشد. خداوند انسان را برای چه خلق کرده و چه خواسته ای از او دارد؟ صدا و سیما باید انسان را در این راه یاری کند و او را به هدفش نزدیک کند. برنامه ای که نتیجه اش، دور کردن انسان از این مسیر است باید حذف شود، اگرچه مردم از آن خوششان بیاید. پیشنهادات و نظرات مردم در جایی مورد احترام است و باید مورد قبول واقع شود که مخالف با دستورات شرع نباشد و تشخیص این با افراد اسلام شناس است که مسلط به آموزه ها و خواسته های دین مقدس هستند، روح دین و مذاق دین در امور مختلف را می دانند و به آن متعهد هستند. البته قصد ما این نیست که جذابّیت داشتن برنامه ها را نفی کنیم و یا آن را دست کم بگیریم. سخن این است جذابیّت را در جایگاه اصلی خود قرار دهیم و خارج از حد و حدودش به آن بهاء ندهیم؛ که بخاطر جذابیّت، مرتکب بسیاری از اعمال خلاف شرع شویم. در ردۀ اول محتوای برنامه است که باید مفید و آموزنده باشد و در مرحلۀ بعد این محتوای خوب را در قالب جذاب و غیر خلاف شرع باید ریخت. حرف این است که به جذابیّت برنامه ها و رضایت مردم به اندازۀ بهاءاش ارزش داد.گاهی بعضی از برنامه ها است که همانند دارو برای امراض انسان لازم است. ولی این دارو تلخ است و کسی از آن استقبال نمی کند. خوب آیا بگوئیم چون کسی از این استقبال نمی کند، پس ما آنرا به مردم نمی خورانیم و یا اینکه سعی می کنید با روش های مختلف، همین داروی لازم را از مقدار تلخی اش بکاهید و آن را به مردم بدهید.اینکه گفته می شود سلائق مردم متفاوت است و نمی توان برای همه یک نوع برنامه گذاشت، صحیح است، ولی به این معنا نیست که بگوئیم یکی ورزش دوست دارد، یکی قرآن دوست دارد، یکی فیلم و یکی موسیقی، یکی فوتبال، یکی اخبار و یکی برنامۀ آموزشی، پس بیاییم برای هر کدام برنامۀ دلخواهشان را بگذاریم، هر چند این سلایق اشتباه باشد. معنای صحیح اختلاف سلیقه این است که بگوییم ما می خواهیم مردم را به کمال خود، به هدف خلقت خود، یعنی همان چیزی که مد نظر اسلام است، نزدیک کنیم؛ هدف، یکی است و اختلاف بردار نیست؛ ولی چون سلائق مختلف است و نمی توان همه را تنها با یک راه هدایت کرد، در برنامه ها تنوع ایجاد می کنیم تا از راه های مختلف، افراد با سلایق مختلف را به آن یک هدف برسانیم.هدف همۀ برنامه ها به یک جا منتهی می شود و آن کمال انسان است. در این میان اگر سلیقۀ بعضی به گونه ای بود که آن سلیقه، مغایرت با هدف خلقت دارد و به هیچ وجه نمی توان با داشتن آن سلیقه، به هدف خلقت رسید، سعی در اصلاح و تغییر آن سلیقه می کنیم تا از کج سلیقگی پاک گردد.از اختلاف سلائق باید در جهت همگرا شدن و در نهایت، رسیدن به هدف خلقت استفاده کرد. نه اینکه هر کدام را در یک جهت جداگانه و واگرا از هم قرار داد تا هر کجا می خواهند بروند، صدا و سیما یک هدف دارد و می خواهد همه را به این هدف برساند، منتهی از راه های گوناگون برای سلائق گوناگون. هدف اصلی، سلیقه ای و به انتخاب مردم نیست که ما هم برای یاری رساندن مردم جهت رسیدن به هدف شخصی شان، به آنها کمک کنیم. هدف برنامه های صداوسیما یکی است، مردم آزادند، اگر خواستند قبول می کنند و اگر نخواستند قبول نمی کنند. نباید در این زمینه عقب نشینی کرد. بله آنهایی که قبول نمی کنند را نیز تلاشمان این است کم کم بطور مستقیم و غیر مستقیم، مجاب کنیم و داخل در هدف خود کنیم. ولی دست از هدف بر نمی داریم.صدا و سیما وظیفه دارد مردم را جذب کند، اما به سمت خدا نه به سمت خود. اگر بخواهیم در برابر راه خدا، مردم را به سمت خود جذب کنیم، این راه شیطان و راه طاغوت است.
بخش دوم:
سیاست دفع افسد به فاسد
1- یک دسته افرادی هستند که دچار انحراف شده اند. 2- یک دسته از افرادی اند که در آستانۀ وقوع در انحراف قرار دارند اما هنوز منحرف نشده اند. 3- عده ای دیگر که از انحراف دورند ولی ممکن است با پیدا شدن زمینه، به سمت انحراف کشیده شوند. 4- و دست آخر افرادی که می دانیم به دلایلی، احتمال منحرف شدن آنها بسیار ضعیف است. اشتباه در این جاست که برخی از مسئولان، این قاعدۀ استثنایی که باید در موارد خاص و طبق ضوابط خاص خود اِعمال شود را یک راهبرد ابتدایی عمومی و خط مشی اساسی سیاستهای خود اتخاذ کردند و با تمسک به این قاعده، جلوی بسیاری از مفاسد در جامعه را باز گذاشتند.متوسل شدن به این قاعده در امور فرهنگی جامعه که با تمام اقشار در ارتباط است، یک سیاست مخرب است که نتیجۀ فاجعه باری به دنبال خواهد داشت. جامعه را به تدریج به سمت فساد و تباهی هدایت می کند. اگر بنا باشد قاعدۀ دفع افسد به فاسد را به کار گیرند، تنها در مورد دو گروه اول باید باشد، یعنی کسانی که منحرف شده اند و کسانی که در آستانۀ وقوع در انحراف هستند، نه همۀ اقشار جامعه. با اجرای این قاعده، افراد گروه اول را از آن انحراف کامل در راهی با انحراف کمتر سرگرم کنند و حرکت گروه دوم به سمت انحراف را فعلاً متوقف سازند، تا بعداً بتوانند برنامه های اصلاحی صحیح را در مورد آنها به اجرا درآورند. اما در غیر این دو مورد، ما حق اجرای این قاعده را نداریم که بگوییم: « چون احتمال می رود آنها هم روزی دچار افسد شوند پس ما هم، از هم اکنون آنها را به امور فاسد سرگرم می کنیم که مبادا روزی به افسد گرفتار شوند.» اگر کسی این را بگوید اصلاً از قاعده خارج شده. قاعده اش شده «دفع احسن و حسن به فاسد». از دست اندرکارانی که با تمسک به این قاعده، سالهاست بعضی گناهان را در برنامه هایشان ترویج می کنند، بپرسید: چقدر تاکنون توانسته اید جلوی گناهان بزرگ تر را بگیرید؟ چقدر توانسته اید جلوی تهاجم فرهنگی و مفاسد اخلاقی را بگیرید؟ منصفانه بگویید آیا این کار شما نتیجۀ عکس نداده و به جای دور کردن اکثر جامعه از فساد، آنها را متمایل به فعلیت رساندن مفاسد بالقوه ننموده است؟ چرا شما معیارهای اساسی تر را کمتر اهمیت می دهید، بیشتر همّ و غمّ تان شده تولید برنامه های کم محتوا و لغو برای جذب مشتری بیشتر؟ فکر می کنید مردم با دیدن چنین برنامه هایی دیگر به سراغ برنامه های مبتذل خارجی نمی روند؟ مسلماً می روند.شما چه این برنامه های مفسده آمیز را برای نااهلان بگذارید و چه نگذارید، دست آخر کار خود را می کنند و به سراغ گناه بزرگتر می روند. بنابراین چه منطقی دارد که قاعدۀ دفع افسد به فاسد را بکار بگیرید و افراد سالم جامعه را هم گرفتار فساد نمایید؟ با این توجیه که:« در صورتی که ما آنها را به این امور مشغول نسازیم، به سراغ برنامه های خارجی خواهند رفت»؟؟ قاعده دفع افسد به فاسد چند شرط دارد و زمانی اجرای آن توجیه پذیر است که این شروط محقق شود. در صورت عدم تحقق هر کدام از این شرط ها، این قاعده نتیجه نمی دهد و اجرای آن نابخردی است. چون کمک به ترویج فساد شده است:
1- شرط اول این است که برنامه های آن فقط به گروهی برسد که دچار افسد(فاسدتر) شده اند. افراد دیگر مبتلا به آن نشوند و الاّ در غیر این صورت، برای اقلیتی که دچار افسد شده اند، یک اکثریتی را فاسد می کنیم و در حقیقت آنها را به سمت پیوستن به آن گروه اقلیت سوق داده ایم. چون وقتی مزۀ فساد قلیل را چشیدند به همان اکتفا نمی کنند، تشویق می شوند مزۀ فساد عظیم را هم بچشند.
2- راه افسد را بر آن گروه ببندند و تنها از طریق کانال خود آنها را به فاسد مشغول سازند. لازمۀ تحقق این شرط این است که افراد، در محیط بسته و تحت قرنطینه قرار گیرند. اما این امری است مشکل، مخصوصاً در امور فرهنگی و مخصوصاً در وضع فعلی با این وسایل پیشرفته ارتباطی. اگر این شرط تحقق پیدا نکند، مشغول کردن افراد به فاسد، آنها را از افسد باز نمی دارد. بلکه مصمم تر و با آرامش و امنیت بیشتر کار خود را انجام می دهند. چون می بینند کارهایی مشابه و نزدیک به کار آنها صورت می گیرد به طور مجاز و هیچ ممانعتی از آن صورت نمی گیرد.
3- راه دفع افسد، تنها منحصر در امر فاسد باشد، هیچ راه حل دیگری نداشته باشد، زیرا افسد را می توان از چهار راه دفع کرد: 1- افسد به افسد، 2- افسد به فاسد، 3- افسد به حسن، 4- افسد به احسن. دفع افسد به افسد عاقلانه نیست. عقل می گوید و قرآن کریم هم آن را تأیید می کند که در ابتدا امر افسد را باید با امر احسن دفع کرد. در سورۀ مؤمنون آیۀ 96 می فرماید:« دفع کن سیئه را به آن چیزی که احسن است.» در مرحلۀ بعد اگر امر احسن نبود، افسد را با امر حسن باید دفع کرد و دست آخر در صورت عدم امر حسن به سراغ امر فاسد باید رفت. نمی توان ابتدا به ساکن سراغ فاسد رفت و افسد را با فاسد دفع کرد. باید با بررسی تمام گزینه های دیگر و اطمینان از فقدان آنها به ناچار از فاسد کمک بگیرند. بعضی به خاطر جهل خود و رفع تکلیف از خویش بلافاصله به فاسد متوسل می شوند؛ اجازه نمی دهند راه حل های احسن و حسن کشف شود. البته این نیازمند سرمایه گذاری مالی و بنیۀ علمی است، تا راه حل واقعی دفع مفاسد از طریق احسن و حسن که در میان آموزه های دین کامل اسلام مخفی است را توسط دانشمندان استخراج و سپس توسط مجریان به مرحلۀ اجرا درآورند.
بخش سوم:
پخش موسیقی به جهت دفع افسد به فاسد
بخش چهارم:
مناسبتی نگاه کردن به دین و مذهب
بخش پنجم:
انتشار شتاب زدۀ نظرات غربیها به عنوان نظرات علمی
بخش ششم:
نکاتی مختصر در باب صداوسیما
فصل پنجم:
وظایف و ویژگی های دستگاه تبلیغات الهی از دیدگاه قرآن کریم
2-دلسرد و ناامید نشدن از عدم پذیرش مردم. حتی اگر با تبلیغ ما عده کمی هدایت شوند، ارزش ادامه کار دارد.
فَلَم یَزِدهُم دُعائِی إلّا فِراراً * و إنّی کُلَّما دَعَوتُهم لِتَغفِرَلَهُم جَعَلوا أَصابِعَهُم فی ءآذانِهِم وَ استَغشَوا ثِیابَهُم وَ اَصَرُّوا وَ استَکبَروا استِکباراً.(نوح/ 6 و 7)
3-دعوت به شیوه مستقیم و غیر مستقیم . ثُمَّ إنِّی دَعَوتُهم جِهاراً * ثُمَّ اِنِّی اَعلَنتُ لَهُم و اَسرَرتُ لَهُم اِسراراً (نوح/ 8 و 9)
4-بصیرت دادن به مخاطب برای انتخاب آگاهانه .قُل هذِهِ سَبیلی أَدعُوا اِلی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنأ و مَن اتَبَعنی (یوسف/ 108)
5-دعوت مردم به سوی نجات از آتش جهنم و دعوت به سوی خدا وَ یا قَومِ مالی أدعُوکُم اِلی النَّجاةِ * وَ اَنَا اَدعُوکُم اِلی العَزیزِ الغَفّارِ(غافر/41و42)
6-دعوت به سوی صراط مستقیم و بهشت.وَ اِنّکَ لَتَدعُوهُم اِلی صِراطِ المُستَقیمِ (مومنون/23) و اللهُ یَدعُوا اِلی الجَنَّةِ(یونس/ 25
7-پرهیز از برنامه هایی که منجر به معصیت می شود و سرانجامش آتش جهنم است. پرهیز از برنامه هایی که هیچ فایده دنیایی و آخرتی ندارد .إنَّما یَدعُوا حِزبَهُ لِیَکونوا مِن أصحابِ السَّعیرِ ( فاطر/6) یَدعُوا مِن دُونِ اللهِ ما لا یَضُّرُهُ وَ ما لایَنفَعُهُ (حج/12)
8-انجام امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به امور خیر
وَلتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعُونَ اِلی الخَیرِ وَ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ (آل عمران/ 104)
9-پرهیز از جسارت به مقدسات مکاتب دیگر .وَ لا تَسُّبُوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدوَاً بِغَیرِ عَلمٍ (انعام: 108)
10-طبقه بندی برنامه ها و هر قشر را با شیوه مخصوص به خود دعوت کردن .اُدعُ إلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِی اَحسَنُ(نحل/ 125)
11-استقامت در امر تبلیغ و پیروی نکردن از هواهای نفسانی مردم . فَلِذلِکَ فَادعُ فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم (شوری/ 15)
12-دعوت با ابزار و شیوههای حق . لَهُ دَعوَةُ الحَقِّ (رعد/ 14)
13-نیت خیرداشتن در انجام دعوت، خیر خواه مردم بودن . اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی وَ أنَا لَکُم ناصِحٌ اَمینٌ (اعراف/ 68)
14-تنها رضای خدا را در نظر گرفتن و از کسی هراسی نداشتن مگر خداوند .َالَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لایَخشَونَ اَحَدَاً اِلاّ اللهَ (احزاب/ 39)
15-آنچه مردم باید بدانند و وظیفه الهی حکم می کند که مردم آن را بدانند با بهانه های مختلف از آن چشم پوشی نکنند و هراسی به خود راه ندهند. بدانند خداوند پشتیبان و نگهدار آنهاست از شر مردم. َا ایُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِن النّاسِ (مائده/ 67)
16-برنامه هایی ویژۀ مردم غیر شیعه و رساندن حقایق مذهب حقه تشیع به گوش آنان، بدون استفاده از راههای فریب دهنده
وَ إن اَحَدٌ مِن المُشرِکینَ إستَجارَکَ فَأَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلامَ اللهِ ثُّمَ أبلِغهُ مَأمَنَهُ (توبه/ 6)
17- در جایی که باید اعتراض نمود، برنامه ها باید بی پروا ، صریح و رک باشد. وَ قُل لَهُم فی اَنفُسِهِم قَولاً بَلیغاً(نساء/ 63)
18-غفلت زدایی نه غفلت زائی:بیدار نمودن قلوب، نه میراندن قلوب .یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إستَجیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ إذا دَعَاکُم لِما یُحییکُم (انفال/ 24)
19-هدف باید گسترش دین اسلام در سراسر جهان باشد. هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دیِنِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلی الدّینِ کُلِّهِ (توبه/33)
20-به جای پرداختن به مسائل بیهوده، باید به مسائلی پرداخته شود که مردم را از خذلان و بدبختی حقیقی نجات می بخشد. لَولا اَرسَلتَ اِلَینا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِن قَبلِ أن نَزِلَّ وَ نَخزَی (طه/ 134)
21-گسترش پوشش برنامه های تلویزیونی در سطح جهانی و البته با تناسب زبان و ملیت و فرهنگ هر قوم.وَ لَقَد بَعَثنا فِی کُلِّ اُمَةٍ رَسُولاً (نحل: 36) وَ ما اَرسَلنا مِن رَسُولٍ اِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم (ابراهیم/ 4)
22-همین مردمی که برای رضایت خاطر آنها برنامه ساخته می شود و با دیدن این برنامه ها از شما تعریف و تمجید می کنند، همین ها امکان دارد روز قیامت جلوی شما را بگیرند و از اینکه باعث گمراهی و دور شدن آنها از مقصودشان شدید به خدا شکایت کنند. رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَّلُونَا فَآتِهِم عَذابَاً ضِعفَاً مِن النَّارِ (اعراف/38)
23-دست اندرکاران و تولید کنندگان برنامهها، خود باید عامل به دستورات اسلام باشند و در اعتقاد به اصول و فروع دین اسلام استوار باشند. آنها را قلباً باور داشته باشند و در برابر آن متعهد باشد. سپس مردم را به سمت آن هدایت کنند.
اَفَمَن یَهدِی اِلی الحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَع اَم مَن لایَهِدّی اِلاّ اَن یُهدَی (یونس/ 35)
24-عدم انتشار اخباری که از سوی خبرگزاریها و مراکز وابسته به دشمنان مخابره میشود، قبل از اطمینان از صحت آنها.
همچنین عدم پذیرش و انتشار نتایج تحقیقات، پژوهشها و دستورالعمل های مختلفی که در زمینه های گوناگون عرضه می کنند، قبل از اینکه از صحت آن اطمینان حاصل نمایند. انتشار و پذیرش ناآگاهانه در نهایت موجب ندامت و پشیمانی می گردد.إن جَائَکُم فاسِقُ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا اَن تُصیبُوا قَومَاً بِجَهَالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمِینَ (حجرات/ 6)
25-نباید فیلمها و برنامههایی که پخش می شود بگونه ای باشد که محبوبیّت آن بیشتر محبوبیّت دین و امور وابسته به دین بشود و علاقۀ مسلمان ها را از دین بکاهد.وَ مِن النّاسِ مَن یَتَّخِذَ مِن دُونِ اللهِ اَنداداً یُحِّبُونَهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا اَشَّدُ حُبَّاً للهِ (بقره : 165)یَا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دِینَکُم هُزُوَاً وَ لَعِباً مِن الَّذینَ اُوُتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ الکُفَّارَ اَولِیاءَ وَ اتَّقُوا اللهَ إن کُنتُم مُؤمِنینَ (مائده/ 57)
26-نباید برنامهها به سمتی برود که امور دنیوی مردم را در درجه اول اهمیت نشان دهند و حب آنها را در دل مردم بنشانند و همّ و غمّ مردم را این امور نشان دهند و مسائل مرتبط با دین و اعتقادات مردم را امری فرعی و زائد بنمایاند.قُل إن کانَ آباءُکُم وَ اَبناءُکُم وَ اِخوانُکُم وَ اَزواجُکُم وَ عَشِیرتُکُم وَ اَموالٌ اقتَرَفتُمُوها وَ تِجارَةً تَخشَونَ کَسَادَها وَ مَساکِنَ تَرضَونَها اَحَبَّ اِلَیکُم مِن اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأتِیَ اللهُ بِأَمرِهِ وَ اللهُ لایَهدِی القَومَ الفاسِقینَ (توبه: 24)
فصل ششم:
پیشنهادی به صدا و سیما و طلاب
پیشنهادی به صدا و سیما
پیشنهادی به طلاب
1-کمبود مبلغ دینی یکی از معضلات حوزه است.
2-دور شدن مردم و دید منفی که مردم نسبت به معمّمین دارند، معضل دیگر.
3- سخنرانی ها هم اغلب بدون توجه به واقعیتِ دردهای روحی و روانی مردم و جوانان بیان می شود.
4- در این شیوۀ تبلیغ، صحبت یکطرفه است. یک نفر سخنرانی می کند و بقیه باید چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت ساکت بنشینند و گوش دهند. اگر صحبتها جذاب نباشد، بسیار خسته کننده شده و باعث می شود مخاطب دفعۀ بعد نیاید. این معضل و کمبود را با تبلیغ از طریق رادیو تلویزیون و شبکه های ماهواره ای می توانیم جبران کنیم. هم در دورترین روستاها و مناطق صعب العبور رادیو تلویزیون وجود دارد و هم دامنۀ مشتریان این رسانه، همۀ اقشار جامعه را در بر می گیرد. آنهایی که از مساجد و مجالس دینی فرار می کنند، مشتری این رسانه هستند. بنابراین سخن دین را از این طریق باید به مردم رساند. از بچۀ کوچک تا پیرزن و پیرمرد پای یک فیلم می نشینند. این یک ساعتی که از عمر مردم گرفته می شود، چرا یک سری مطالب لغو و هزل به خورد مردم داده شود؟ باید برنامه ای باشد که در عین جذاب بودن، آنها را به دین و انجام فرائض دین تشویق نماید. اگر هدف ترویج دین است و متصل کردن مردم به قرآن و اهل بیت علیهم السلام از هر راه مشروعی باید بهره برد. تعصب بر شیوه ای خاص نباید داشت. مقام معظم رهبری می فرمایند: «حوزه های علمیه نقش شان در صداوسیما فقط این نیست که یک واعظ خوش زبانی بیاید آنجا، مردم را نصیحت کند؛ نه؛ حوزۀ علمیه باید کمیته ها تشکیل بدهند، مجموعه ها تشکیل بدهند، اتاق فکرهای دینی تشکیل بدهند، راجع به مسائل گوناگون بنویسند، بحث کنند، تحلیل کنند، تحقیق کنند و محصولات اینها را بدهند بیرون. فضا وقتی که درست شد، طبعاً اثر می گذارد. روی بازی هنرمند هم اثر می گذارد.دویست سیصد نفر از هنرمندهای مطرح کشور در بخشهای مختلف اینجا آمدند و با من ملاقات کردند. یک مقداری آنها صحبت کردند، یک مقداری ما صحبت کردیم. بعد من به نکته ای توی همان مجلس توجه کردم و همانجا هم گفتم اگر شماها که فیلمسازید یا هنرمندید یا بازیگرید یا کارگردانید، از من بپرسید که ما می خواهیم فیلم دینی درست کنیم، دربارۀ چه موضوعی فیلم دینی درست کنیم؟ فرض کنید در باب حجاب می خواهیم مثلاً فیلم بسازیم، محتوای این چه باشد، از کجا شروع کنیم، چی بیان کنیم به مردم؟ اعتقاد مردم را دربارۀ مسألۀ ولایت یا مسألۀ ولایت فقیه یا مسألۀ امام رضوان الله علیه می خواهیم تقویت کنیم، موضوع و محتوا چه باشد؟ این آدمی که در محیط غیر دینی پرورش پیدا کرده، هرگز علم دین نخوانده، خیلی شان با قرآن آشنا نیستند، با نهج البلاغه و حدیث آشنا نیستند، چه می داند چه باید بیاید در محتوای این فیلمها. ما که می دانیم، باید آماده کنیم و کمک کنیم. وقتی ما توانستیم این فکرها را منظم کنیم، مرتب کنیم و منطقی کنیم، قابل فهم کنیم، باور پذیر کنیم، آن را در مجموعه هایی در اختیار گذاشتیم، این هنرمند وقتی می خواند، خودش تحت تأثیر قرار می گیرد. لذا هنرمندی که سابقۀ دینی و ریشۀ دینی دارد، انسان می بیند فیلم خوبی هم اتفاقاً می سازد؛ که البته بندرت مواردی پیش می آید. پس کار ماست، کار روحانیت است که در این زمینه این کمبودها را برطرف کند.مسألۀ مهمی که در ذهن بنده همیشه هست و مورد دغدغۀ افراد است، مسألۀ فرهنگ است؛ مهم است. مسألۀ فرهنگ از مسائل اقتصادی مهمتر است، از مسائل سیاسی مهمتر است. فرهنگ چیه؟ فرهنگ عبارت است از آن درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسانها و روحیات و خلقیات آنها در زندگی، آنهایی است که انسان را به کار وادار می کند. فرهنگ حاکم بر یک کشور مثلاً اگر چنانچه فرهنگ مسئولیت پذیری بود، این عمل مردم را هدایت می کند. نقطۀ مقابل، حالت بی مسئولیتی است که انسان نسبت به حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده، نسبت به دشمن، نسبت به دوست، احساس مسئولیت نکند. مسئولیت پذیری، تزریق مسئولیت پذیری و هدیه کردن او به ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم، این تقویت فرهنگ است. ایثارگری، وجدان کاری، انضباط، تعاون اجتماعی، سازگاری اجتماعی، پرهیز از اسراف، اصلاح الگوی مصرف، روحیۀ قناعت، استحکام در آنچه که تولید می کنیم، اینها فرهنگ است. اینها را باید در مردم تقویت کرد. درست کاری، زنده نگه داشتن اندیشه های امام و انقلاب، روحیۀ انسجام و اتحاد اسلامی ـ آن چیزی که قرآن هم ما را به او امر می کند، تفکرات ما هم به او امر می کند، انقلاب هم ما را به او حمل می کند و امر می کند ـ با برادران مسلمان، با هم میهنان، حالت اتحاد و انسجام داشتن، تعصب متقابل مثبت نسبت به یکدیگر داشتن، که در عرض گسترۀ امت اسلامی هم همین جور است. اینها فرهنگ است. یکی از آنها هم البته فرهنگ عفاف و فرهنگ ساده زیستی است. این کارها به عهدۀ کیست؟ رسانه ها خیلی نقش دارند؛ اما رسانه ها قالبند؛ محتوا و مضمون، دست ماست، که حالا بحث مفصلی دارد که جایش اینجا نیست. ان شاءالله در جای خودش من راجع به این صحبت خواهم کرد. کارهای مهمی بر عهدۀ ماهاست، بر عهدۀ حوزه های علمیه است که این کارها را باید ان شاء الله انجام بدهیم» (73)با این بیانات روشن می شود، تا در صداوسیما عناصر غیر متعهد، برنامه تولید می کنند، وضع موجود در صداوسیما بهتر از این نمی شود. لذا ضرورت دارد از میان طلاب، نیروهای متعهدی تربیت شوند و به حول و قوۀ الهی فضای فکری این رسانه را از جولان عناصر فاسد و سست ایمان پاکسازی کنند. همان طور که بیان شد برای کشورهای خارجی به حد کافی مبلّغ نداریم. اما با ساخت یک فیلم خوب و فروش آن، می توان حق را بگوش آنها رساند.اکنون علیه مذهب حقۀ شیعه فیلم ساخته می شود، برنامه های ماهواره ای بمباران شبهات را وارد می سازند، تا اعتقادات را سست کنند. آیا پاسخ فیلم، سخنرانی است؟ فیلم را باید با فیلم پاسخ بگوییم؛ (مَن عَمِلَ سوءً فَلا یُجزَی اِلاّ بِمِثلِها). هرکس عمل سوءیی انجام دهد، مجازات نمی شود مگر به همتای عمل سوءاش. وقتی با فیلم به جنگ اعتقادات و مقدّسات ما می آیند، نمی توان نشست و فقط نظاره گر آن بود. ما هم باید توسط سلاحِ فیلم با آنها مبارزه کنیم و از حریم اعتقادات و مقدسّات خود پاسداری نماییم. فیلمی در دفاع از دین. مردم دنیا تشنۀ حقیقتند. اگر حق را به آنها برسانیم، می پذیرند.حتماً می گویید، سینما و صداوسیما این فیلمها را بسازد. اما آیا ساختن اینگونه فیلمها از سینما و صداوسیمایی که بدنۀ آن را اکثراً افرادی پر کرده اند که متخصص در دین نیستند و بعضاً با آن معاندت هم دارند، بر می آید؟ بعید است. افرادی که فکر غیر دینی دارند و در محیط های نامأنوسِ با دین پرورش یافته اند و تولیداتشان بیشتر حول و حوش عشقهای غلط و مسائل شهوانی است (کما اینکه مشاهده می کنیم)، بسیار بعید است بتوانند فیلمی بسازند که پیام و حرف دین را به مردم برساند و یا عشقهای حقیقی و مسائل معنوی، در آن لحاظ شده باشد. البته بنابر سفارش دستگاههای فرهنگی، فیلم می سازند، ولی می بینیم یک سری مطالب ظاهری و سطحی از دین را به شکل اغراق گونه نمایش می دهند که به جای جذب مردم به دین، تازه باعث گریزان تر شدن آنها هم می شوند. بنابراین انتقاداتی که از وضع رعایت نکردن شئونات اسلامی، موسیقی، فیلمها و می شود تا حدودی بیجاست. آنها به نظر خود، راه صحیح را می روند و این انتقادات را ناوارد می دانند. بنابراین طبیعی است که وضع موجود را تغییر ندهند.چگونه انتظار داریم یک انسان غیر متخصص در امر دین بیاید مبلغ دینی بشود، فیلم دینی درست کند؟ مدیریت تبلیغ دین از راه فیلم هم باید، به عهدۀ مراکز حوزوی باشد. حوزه باید نظارت کند، او باید مبلّغ در این زمینه تربیّت کند. حوزه باید مبلغ برای تولید فیلم بفرستد و محصول تولیدی آنها را نظارت کند. در غیر این صورت می بینیم تبلیغی که غیر اهل از دین می کنند نتیجه اش، ضد می شود. امام خمینی می فرمایند: تبلیغات باید با ما باشد. آقا، ما مبلّغیم نه شما. تبلیغ باید با ما باشد. ما باید در رادیوها جا داشته باشیم برای تبلیغ. شما هر چه هم تبلیغ می کنید تبلیغ ضد اسلامی است. تبلیغ اسلامی نیست که معرفی کردید اسلام را جوری که دانشجو از امریکا به من نوشته است که دانشجوها می گویند که هر چه بدبختی هست از اسلام است(74) فکر کنم زمان آن رسیده که جمعی از متخصصان دینی من باب وظیفه، در رشتۀ فیلمسازی هم، تخصص پیدا نمایند و سپس شروع به ساخت فیلمهایی مطابق با موازین شرعی کنند.
پی نوشت ها :
1 . تبلیغات (هنر و رسانه ها) از دیدگاه امام خمینی(ره). ( مجموعه آثار موضوعی امام (تبیان)، ج 23)، با تغییر و تصرف
2 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی در تاریخ 28/4/1358 قم
3 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
4 . صحیفۀ امام، ج9، ص449 ، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
5 . صحیفۀ امام، ج9، ص153، سخنرانی در تاریخ 28/4/1358 قم
6 . صحیفه امام، ج 16، ص 117، سخنرانی در تاریخ 27 /12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
7 . صحیفه امام، ج 12، ص 290 - 293، سخنرانی در تاریخ 23/2/1359، اهمیت رادیو وتلویزیون
8 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 13/3/1360
9 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، پیام در تاریخ 22/11/1363
10 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 14/7/58
11 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/5/61
12 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/4/58
13 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
14 . صحیفۀ امام، ج21، ص434، وصیتنامۀ سیاسی-الهی
15 . آقای صادق قطب زاده، سرپرست وقت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
16 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
17 . صحیفة امام، ج 9، ص199
18 . صادق قطب زاده، سرپرست پیشین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
19 . صحیفه امام، ج 18، ص287، سخنرانی در تاریخ 17/10/1362، لزوم توجه به کیفیت و محتوای برنامه های صدا و سیما
20 . از آن جهت که نمی فهمد (شعورش نمی رسد)
21 . برکنار، دور
22 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
23 . صحیفۀ امام، ج9، ص449، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
24 . صحیفه امام، ج16، ص 117، سخنرانی 27/12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
25 . صحیفۀ امام، ج19، ص 159، پیام امام در تاریخ 22/11/ 1363
26 . صحیفه امام، ج11، ص 195، سخنرانی در تاریخ 18/9/1358
27 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 1/1/1359
28 . صحیفه امام، ج 12، ص 290-293، سخنرانی در تاریخ 23/2/1359، اهمیت رادیو وتلویزیون
29 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
30 .صحیفه امام، ج13، ص473-478، سخنرانی در تاریخ 13/10/1359 جماران
31 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 5/1/1358
32 . اشاره به صادق قطب زاده، سرپرست پیشین سازمان صدا و سیما
33 . آقای محمد هاشمی، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
34 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/5/1361
35 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 12/11/1357
36 . همان 18/8/1357
37 . همان15/1/1358
38 . ثابت پاسال، سرمایه دار بهایی(مدیر عامل وقت تلویزیون ایران)
39 . صحیفۀ امام، ج1، ص380، سخنرانی در تاریخ 18/6/1343، قم مسجد اعظم
* امام خمینی (ره) در زمان سابق از این گله داشتند که رادیو و تلویزیون به دست صهیونیسم ها اداره می شود و آنها آنگونه که دلشان می خواست اسلام را معرفی می کردند. عقب افتاده و مرتجع به گونه ایی که هیچ کس تمایل به اسلام پیدا نکند. حال که صداوسیما در اختیار جمهوری اسلامی است با نهایت تأسف باید بگوییم که هنوز آرزوی امام خمینی مبنی بر داشتن رادیو وتلویزیون برای معرفی صحیح اسلام بر آورده نشده. ای کاش امام می دیدند که صداوسیما حتی نتوانست مردم خود ایران، جوان های خود ایران را با اسلام واقعی آشنا کنند چه برسد که بخواهد در سطح جهانی تبلیغ برای اسلام بکند.
گر چه صدا و سیما اکنون در دست صهیونیسم نیست ولی ردپای تفکر حاکم بر رسانه های صهیونیستی هنوز در رسانۀ ما وجود دارد.
آیا صدا و سیمای ما با این وضعیّت می تواند در مقابل کوتاهی هایش در جامۀ عمل پوشاندن به آمال و آرزوهای امام خمینی سر بلند کند؟
40 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
41 . صحیفة امام، ج 9 ،ص199
42 . صحیفۀ امام، ج21، ص434، وصیتنامۀ سیاسی-الهی
43 . صحیفۀ امام، ج9، ص449، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
44 . صحیفۀ امام، ج 16، ص117، سخنرانی در تاریخ 27/12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
45 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 3/5/1358
46 . همان 16/4/1358
47 . همان 4/8/1357
48 . همان 18/6/1343
49 . همان 5/8/1358
50 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 14/1/1368
51 . همان 3/11/1361
52 . همان 19/10/1356
53 . صحیفه امام، ج19، ص 346
54 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، مقدمه
55 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 2/6/1362
56 . سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
57 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 1/6/1343
58 . همان 8/2/1361
59 . همان25/7/1361
60 . همان 23/8/1344
61 . همان 3/11/1361
62 . همان 14/10/1359
63 . همان 9/12/1362
64 . با الهام از کتاب کندوکاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون. نوشته: جری ماندر ترجمه: آیدین میرشکار ناشر: کتاب صبح چاپ اول، بهار 86
65 . تلقینات غیر مستقیم تلویزیون: لبخند، حرکات دست، آهنگ صدا، طرز نگاه داشتن سر، طرز رفتار افراد، حرکات، اخلاق، محکم یا راحت سخن گفتن آنها، شیوه ابراز احساسات، جدیت، خشونت، ملایمت، شادی و....
66 . کند و کاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون، نوشته: جری ماندر، ترجمه: آیدین میرشکار، ناشر: کتاب صبح، چاپ اول، بهار 1386
67 . قم، آبان 1389، سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با جامعه مدرسین
68 . روزنامۀ رسالت،6/3/1378 ، به نقل از انسان غنا موسیقی، ص48
69 . صحیفة امام، ج9، ص199
70 . همان 28/3/1358
71 . همان 26/6/1358
72 . همان
73 . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری .25/6/1389
74 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 18/6/1343
قرآن کریم
1.صحیفه امام ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
2.صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
3.تبیان، آثار موضوعی امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1384
4.کندوکاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون. جری ماندر ترجمه: آیدین میرشکار ، کتاب صبح، چاپ اول، بهار 86
5.انسان غنا موسیقی، احمد شرفخانی خویی، مشهور، قم
6.روزنامۀرسالت،6/3/1378
/ک
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}