اختلالات گردن رحم(2)
اختلالات گردن رحم(2)
يافته هاي فيزيكي
گسترش بيماري
گسترش پاراسرويكال و پارامتريال
گسترش واژينال
درگيري مثانه و ركتوم
درگيري اندومتر
متاستاز تخمداني
درگيري عقده هاي لنفاوي
گسترش خوني
تشخيص و درجه بندي
جدول5:روشهای درجه بندی کارسینوم سرویکس
معاينه ي باليني /معاينه تحت بيهوشي توصيه مي شود . |
FIGO در سال 1995 سيستم درجه بندي باليني كارسينوم سرويكس را مورد بازنگري قرار داد (جدول6) نئوپلاسم هاي درجه I آنهايي هستند كه از لحاظ باليني به سرويكس محدود مي باشند. در طبقه بندي جاري درجه IA1 (كارسينوم با تهاجم ميكروسكوپي) بصورت توموري تعريف مي شود كه تهاجم به استروما درآن به عمق بيش از 3 ميلي متر غشاي پايه نبوده و عريض تر از 7 ميلي متر نباشد. اين تعريف منعكس كننده اطلاعاتي است دال براينكه بيماران با تهاجم كمتر از 3 ميلي متر در معرض خطر بسيار كمي براي متاستاز بيماري قرار دارند و مي توان آنها را بطور محافظه كارانه تري مورد درمان قرار داد. سيستم درجه بندي 1995 همچنين درجه IB را به درجات فرعي IB1 (باقطرحداكثر چهار سانتي متر يا كمتر) و IB2(بزرگتر از4cmدر قطر حداكثر) تقسيم مي كند كه اين نشان دهنده اهميت حجم تومور در ضايعات ماكروسكوپي محدود به سرويكس است. توزيع بيماران بر حسب درجه باليني بدين قرار است :درجه I38%، درجه II 32%، درجه III 26% و درجه IV 4%.
ارزيابي وسعت بيماري
هنگامي كه شكي در رابطه با درجه يك تومور وجود داشته باشد، انتخاب درجه پايين تر ضرورت دارند. هنگامي كه درجه باليني تعيين درمان آغاز شد، يافته هاي بعدي در ادامه درجه بندي باليني (CT و غيره) يا اكتشاف جراحي نبايد درجه تخصيص داده شده را تغييردهند. اختصاص دادن يك درجه پيشرفته تر در طي درمان منجر به بهبود آشكار ولي فريبنده نتايج درمان جهت بيماري با درجه پايين تر مي باشد.
درجه بندي جراحي
جدول 6.درجه بندي flogبراي کارسينوم سرويکس
در جه |
خصوصیات |
O |
کارسينوم درجا،کارسينوم داخل اپيتلومي |
I |
کارسينوم تنها معدود به سرويکس مي باشد |
IA |
کانسر مهاجم تنها بصورت ميکروسکوپي کشف مي شود.تمام ضايعات قابل رويت حتي با تهاجم سطحي در درجه IB قرار مي گيرند.تهاجم اندازه گيري شده استروما به ?5 ميلي متر عمق و <7 ميلي متر عرض |
IA1 |
تهاجم اندازه گيري شده استروما ≤3ميلي متر در عمق و <7 ميلي متر در عرض |
IA2 |
تهاجم اندازه گيري شده استروما>3ميلي متر ولي ≤5ميلي متر در عمق< 7 ميلي متر در عرض |
IB |
ضايعات باليني محدود به سرويکس يا ضايعات قبل از مرحله باليني بزرگتر از درجه |
IB1 |
ضايعات باليني به اندازه ≤4 سانتي متر |
IB1 |
ضايعات باليني به اندازه >4 سانتي متر |
II |
کارسينوم به وراي سرويکس گسترش يافته است ولي به ديواره لگن نرسيده است.کارسينوم واژن را درگير کرده است ولي به 1/3 تحتاني نمي رسد |
IIA |
درگيري واضح پارامتريال وجود ندارد . |
IIB |
درگيري واضح پارامتريال |
III |
کارسينوم به ديواره لگن گسترش يافته است.در معاينه رکتوم فضاي فاقد کانسر بين تومور و ديواره لگن وجود ندارد.تومور 1/3 تحتاني واژن را درگير کرده است.تمام موارد هيدرونفروز يا کليه هاي بدون عملکرد در اين درجه جاي مي گيرد،مگر اينکه به علت ديگري شناخته شده باشد |
IIIA |
گسترش به ديواره لگن وجود ندارد . |
IIIB |
گسترش به ديواره لگن،هيدرونفروز ،يا کليه فاقد عملکرد |
IV |
کارسينوم به وراي لگن حقي گسترش يافته يا از لحاظ باليني مخاط مثانه يا رکتوم را درگير کرده است.ادم بولوز اجازه اختصاي دادن يک بيمار به درجه IVرا مي دهد . |
IVA |
گسترش رشد به ارگانهاي مجاور |
IVB |
گسترش به ارگانهاي دوردست. |
متغيرهاي با اهميت درپيش آگهي
خصوصيات تومور
درجه
بافت شناسي
درجه بندي بافت شناسي
درگيري عقده هاي لنفاوي
حجم تومور
عمق تهاجم
عوامل ميزبان
سن
مسن تر نيافته اند.
عوامل خوني
وضعيتهاي بيماري همراه
آسيب شناسي
جدول 7.شيوع متاستازهاي عقده هاي لنفاوي لگني وپارااآئورتيک بواسطه ي درجه flog کارسينوم سرويکس
عقده های پاراآئورتیک مثبت (0/0) |
عقده های لگنی مثبت |
n |
درجه |
0 |
5/0 |
179 |
IA |
1> |
2/6 |
178 |
IA2 |
2/2 |
9/15 |
1926 |
IB |
11 |
5/24 |
110 |
IIA |
19 |
4/31 |
324 |
IIB |
30 |
8/44 |
125 |
III |
40 |
55 |
23 |
IVA |
SCC درجه يك
SCC درجه دو
SCC درجه سه
درمان
اداره عمومي بيماران بواسطه درجه تومور
درجات باليني و جراحي - آسيب شناسي را بدين وسيله شناسايي كرد. چنين بيماراني را مي توان سپس تحت طرح درماني انفرادي براساس وضعيت دقيق بيماري شان قرار داد. در بيماران جوانتر، جراحي امكان حفظ تخمدانها را فراهم مي كند كه مي توان تخمدانها را به خارج از موضع اشعه تابي بعدي جابجا كرد. هيستركتومي راديكال منجر به كوتاه شدن واژن مي شود، با وجود اين، با فعاليت جنسي طويل شدن تدريجي اتفاق خواهد افتاد.
تشكيل فيستول مجاري ادراري و روده ها و عوارض محل برش درمان جراحي ترجيحاً در زمان زودرس تري در دوران بعد از عمل اتفاق مي افتند و معمولاً قابل اصلاح با ترميم جراحي هستند. ساير دلايل انتخاب درمان جراحي راديكال نسبت به اشعه تابي مشتملند بر بيماري التهابي همزمان روده، اشعه تابي قبلي جهت بيماريهاي ديگر، و وجود نئوپلاسم همزمان ضمائم رحم.
اشعه درماني را مي توان براي تمام درجات بيماري و براي بيشتر بيماران صرفنظر از سن، وضعيت بدني، يا بيماريهاي همزمان مورد استفاده قرار داد.عملكرد جنسي ممكن است به مخاطره بيفتد، چرا كه اشعه تابي به لگن، فيبروز پايدار و واژن و آتروفي آنرا همراه با كاهش قطر وطول واژن ايجاد مي كند. عملكرد تخمدان تقريباً در تمام بيماراني كه تحت اشعه درماني به لگن قرار مي گيرند از دست مي رود. برخلاف درمان جراحي، عوارض فيستولي مرتبط با درمان اشعه تابي در زمان ديرتري اتفاق مي افتند و ثانويه به عروقي شدن ضعيف بافتها به علت فيبروز و واسکوليت وابسته به اشعه ترميم مشكلتري دارند.
درجه IA1
درجه IA2
درجات IIA, IB2, IB1
براي بيماران با تومورهاي درجه يك حجيم (IB2) درمان بايد بطور فردي انتخاب شود. گسترش تومور به آندوسرويكس فوقاني و قطعه تحتاني رحم آناتومي طبيعي سرويكس را بهم مي ريزد و منجر به قرارگيري منشاء اشعه تابي داخل حفره اي در محلي غيرايده آل مي شود. نتيجتاً، ميزان شكستگي تا حد 17/5% در بيماران با ضايعات سرويكس بزرگتر از شش سانتي متر كه تحت درمان با اشعه تابي تنها قرار گرفته اند گزارش شده است. در چنين شرايطي هيستركتومي اكسترافاشيال تكميلي معمولاً بدنبال درمان اشعه تابي انجام مي شود.
اگرچه بسياري از پزشكان استفاده از درمان هيستركتومي راديكال را به بيماران با ضايعات كوچك درجه IB( كمتر3 تا 4 سانتي متر) يا درجه IIA محدود مي دانند، شواهدي وجود دارند كه ميزان بقاء قبولي با درمان اوليه جراحي در بيماران با بيماري حجيم محدود به سرويكس قابل حصول مي باشد.ميزان بقاء 5 ساله براي ضايعات سرويكس بزرگتر از 4 سانتيمتر پس از هيستركتومي راديكال ولنفادنكتومي لگني در دامنه 73/6% تا 82% قرار دارد. براي ضايعات بزرگتر از 6 سانتي متر شانس بقاء 5 ساله به 66% كاهش مي يابد.
درجات IVA, III, IIB و IVB
درمان اشعه تابي درمان انتخابي است. درمان اشعه تابي براي كانسر مهاجم سرويكس بصورت تركيبي از درمانهاي خارجي و داخل حفره اي بكارگرفته مي شود. ميزان بقاء طويل المدت براي درجه II تقريباً 60%، براي درجه III 35% و براي درجه IV 18% است. بيماران با بيماري درجه IVB معمولاً با شيمي درماني تنها يا شيمي درماني همراه با اشعه تابي موضعي درمان مي شوند. صرفنظر از روش درمان، تابي موضعي درمان مي شوند. صرفنظر از روش درمان، اين بيماران همه پيش آگهي ضعيفي دارند.
درمان جراحي
انواع هيستركتومي
نوع I:هيستركتومي نوع I به هيستركتومي شكمي كامل اكسترافاشيال اطلاق مي شود. اين روش برداشتن كامل سرويكس را همراه با حداقل از هم گسيختگي ساختمانهاي اطراف تضمين مي كند و درمان مناسبي براي بيماري درجه IA1 است.
نوع II: هيستركتومي نوع II به عنوان هيستركتومي راديكال تعديل شده يا هيستركتومي Wertheim اطلاق مي شود(اشكال 19 تا 21). اين روش جداكردن حالبها از بافتهاي پارامتريال و پاراسرويكال را تا محل تلاقي حالب و مثانه به همراه دارد. اين امر برداشتن تمام بافت پارامتريال داخل حالبها و همچنين نيمه مديال ليگامان يوتروساكرال و 1 تا 2 سانتي متر پروگزيمال واژن را امكان پذير مي سازد. اين جراحي را مي توان همراه با لنفادنكتومي لگني انجام داد.
نوع III: در هيستركتومي شكمي راديكال (Meigs) يا نوع III حالبها بطور كامل از كانال پاراسرويكال جدا مي شوند و مثانه وركتوم وسيعاً براي حركت دادن آزاد مي شوند (اشكال19 تا 21). برقرار ساختن فضاهاي پاراوزيكال و پاراركتال برداشتن تمام بافت پارامتريال را تا ديواره جانبي لگن، برداشتن كامل ليگامانهاي يوتروساكرال،و برداشتن 1/3 تا نيمه فوقاني واژن را تسهيل مي كند. لنفادنكتومي لگني دو طرفه همراه با اين عمل انجام مي شود.
نوع IV/نوع V: هيستركتومي راديكال گسترش يافته يا نوع IV برداشتن شريان وزيكال فوقاني، بافت اطراف رحم، و تا 3/4 فوقاني واژن را شامل مي شود. در جراحي نوع V يا جراحي در آوردن نسبي احشاء حالبهاي ديستال و بخشي از مثانه خارج مي شوند. اعمال جراحي نوع IV و نوع V يا امروزه به ندرت انجام مي شوند چرا كه بيشتر بيماران با بيماري گسترده به حدي كه نياز به اين اعمال جراحي داشته باشند را مي توان با كفايت بيشتري بوسيله درمان اوليه اشعه درماني مورد درمان قرار داد.
عوارض هيستركتومي شكمي راديكال
درمان اضافي متعاقب جراحي
يا بسته. بهبود شانس بقاء بدنبال درمان اشعه تابي پس از جراحي براي بيماران با يك يا دو عقده لگني مثبت هنوز به خوبي نشان داده نشده است. اگر چه مطالعات كنترل شده اي وجود ندارد، اطلاعات گذشته نگر پيشنهاد كننده اين مطلب هستند كه اشعه تابي پس از جراحي بدنبال هيستركتومي راديكال ممكن است افزايش متوسطي را در شانس بقاء بيماران با سه يا چهار عقده لنفي لگني مثبت ايجاد كند. با اين حال، درمان جراحي و اشعه درماني توام منجر به افزايش ناتواني مي شود، همچنانكه لنفادم اندام تحتاني در 23/4% از بيماراني كه درمان توام دريافت مي كنند گزارش شده است.
تجويز عوامل شيمي درماني قبل از راديكال هيستركتومي را به عنوان شيمي درماني اضافي جديد ناميده اند. سپس پلاتين (Platinol)، سولفات بلئومايسين (Blenoxane)، وسولفات ون بلاستين (Velban) گسترده تر از ساير تركيبات مورد استفاده قرار گرفته اند. هنگامي كه ازسايرتركيبات مورد استفاده قرارگرفته اند. شيمي درماني قبل از جراحي تجويز مي شود ميزان پاسخ باليني كامل دردامنه 17% تا 43درصد و ميزان پاسخ كلي 80% تا 90% مي باشد.شيمي درماني قبل از جراحي علاوه برافزودن قابليت برداشت جراحي، تعداد عقده هاي لنفي لگني مثبت را نيز كاهش مي دهد و در بعضي مطالعات ظاهراً ميزان بقاء دو ساله و سه ساله را بهبود بخشيده است.
اشعه درماني
درمان اشعه تابي با عوارض حاد و مزمني همراه است. پاره شدن رحم ممكن است در زمان وارد كردن داخل حفره اي
منبع اشعه اتفاق افتد و اگر تشخيص داده نشود ممكن است منجر به از دست دادن خون قابل توجه، آسيب اشعه ، و پريتونيت شود. درمان مناسب عبارتست از : برداشتن ايمپلنت و پوشش آنتي بيوتيكي وسيع الطيف در صورتي كه علائم عفونت موجود باشد.پروكتوسيگموئيديت تا 8% بيماراني كه تحت درمان اشعه تابي آن شامل درد شكمي،اسهال و تهوع است يك عامل دارويي ضد اسپاسم،رژيم غذايي با گلوتن و لاكتوز كم،و انماي استروئيدي ممكن است مفيد باشند،با اين حال موارد شديد ممكن است مفيد باشند،با اين حال موارد شديد ممكن است نياز به هيپراليمانتاسيون و كولستومي انحرافي داشته باشند.سيستيت هموراژيك در حدود 3% از بيماراني كه تحت اشعه درماني براي كانسرسرويكس قرار مي گيرند،ديده مي شود.
تنگي واژن شايعترين عارضه مزمن اشعه درماني براي كانسر سرويكس است و تا 70% موارد ديده مي شود.فيستولهاي ركتوواژينال و وزيكوواژينال هريك در حدود 15% بيماران كانس سرويكس درمان شده با اشعه اتفاق مي افتد. درچنين مواردي نمونه هاي بيوپسي بايد از كناره فيستول برداشته شوند تا احتمال عود كانسر رد شود. منحرف ساختي مدفوع (كولوستومي) يا جريان ادرار (نفروستومي از طريق جلدي) معمولاً براي امكان پذيرساختن ترميم كافي (3 تا 6 ماه) قبل از ترميم جراحي مورد نياز است.
2% از بيماران انسداد روده كوچك را متعاقب اشعه درماني تجربه مي كند كه در بيماران با بيماري عروقي يا سابقه جراحي شكمي قبلي شايعتراست.شايعترين محل انسداد روده باريك ايلئوم ترمينال مي باشد كه بطور نسبي توسط سكوم در موضع اشعه تابي تثبيت شده است. انسداد كامل روده باريك يا موارد سركش به درمان محافظه كارانه نياز به مداخله جراحي دارند.
شيمي درماني
شواهد كمي وجود دارند كه پيشنهاد كنند كه شيمي درماني مركب بر درمان تك عاملي سيس پلايتن ارجحيتي در بهبود كلي شانس بقاء بيماران با كانسرسرويكس پيشرفته يا عود كنده داشته باشد.
مطالعه پس از درمان
درمان عود كانسرسرويكس
پاسخ نمي دهد و انديكاسيوني براي شيمي درماني تسكين دهنده و احتمالاً اشعه درماني براي كنترل موضعي است.
درمان جراحي عود كانسرسرويكس
جهت رد كردن احتمال متاستازهاي خارج لگني، بايد قبل از درمان تخليه جراحي، يك بررسي كامل بعمل آورد. ترياد باليني ادم يكطرفه پا، درد سياتيك و انسداد حالب از گسترش تومور به ديواره جانبي لگن خبر مي دهد و كنترانديكاسيوني براي جراحي است، در اغلب سري هاي مطالعاتي، تقريباً 25% بيماران با عود كانسر سرويكس،كانديداهاي رضايتبخشي براي درمان تخليه جراحي در نظر گرفته مي شوند.
تخليه قدامي براي درمان عود كانسر سرويكس محدود به سرويكس،واژن قدامي و / يا مثانه انديكاسيون دارد.اين روش سيستكتومي راديكال را با هيستركتومي راديكال و واژنكتومي در هم مي آميزد. تخليه خلفي برش پرينئال شكمي ركتوم را با هيستركتومي راديكال واژنكتومي تركيب مي كند وبراي ضايعات محدود به فورنيكس خلفي و ديواره بين واژن و ركتوم انديكاسيون داردو تخليه كلي لگن در اغلب موارد براي عود كانسر سرويكس ضرورت مي يابد.اين روش شامل بريدن و بيرون آوردن مثانه، رحم، ركتوم و واژن،همه با هم،مي شود(شكل22).
با استفاده از وسايل اتصال جراحي موجود، آناستوموز مجدد پايين ركتوم را مي تواند در حدود 70% موارد انجام داد. بازسازي سيستم ادراري با استفاده ازيك مجراي روده اي ادراري يا يكي از تكنيك هاي منحرف سازي ادراري (كيسه ميامي، كيسه اينديانا) انجام مي شود. بوسيله تكنيك هاي گوناگون و با استفاده از زباله هاي پيوندي جلدي عضلاني (مثلاً بولبوكاورنوس، گراسيليس، عضله ركتوس متقاطع شكمي) مي توان يك واژن جديد ايجاد كرد.
با وجود تكنيك هاي نوين جراحي و حمايت بوسيله بخش مراقبت هاي ويژه، مرگ و مير عمل جراحي در سري هاي مطالعاتي اخير از 0/07تجاوز نمي كند. با انتخاب مناسب بيماران و قضاوت صحيح جراحي،ميزان بقاء 5سال پس از تخليه لگن بين 45 تا 61% است.
آدنوكارسينوم
سرويكس و SCC به نسبت سن بيمار، درجه باليني، حجم تومور، وروش درمان مقايسه شوند، نتايج بقاء تفاوت چشمگيري ندارند.
كارسينوم سلول كوچك
كارسينوم انتهاي سرويكس
كانسر سرويكس تصادفي يافت شده در حين هيستركتومي ساده
جراحي راديكال براي كانسر مهاجم سرويكس متعاقب هيستركتومي ساده معمولاً شامل پارامتركتومي راديكال، برش ليگامانهاي كاردينال، بريدن و در آوردن انتهاي واژن و لنفادنكتومي لگني مي شود. اگر چه ممكن است از لحاظ تكنيكي انجام رزكسيون راديكال كافي مشكل باشد، جراحي مجدد بايد در وضعيت هاي انتخابي باليني،خصوصاً براي بيماران جوان كه حفظ تخمدانها در آنها مطلوب است، درنظر گرفته شود. استفاده از اشعه درماني كمكي بعد از عمل توسط يافته هاي جراحي و پاتولوژيك تعيين مي شود.
كارسينوم سرويكس در حاشيه هاي برش جراحي پس از هيستركتومي ساده يا وجود تومور باقيمانده بزرگ انديكاسيون هاي مطلق جهت اشعه درماني هستند. بيماران با چنين يافته هايي پيش آگهي بسيار نامطلوبتري نسبت به بيماران بدون تومور باقيمانده و بيماران با بيماري برابر كه بطور مناسبي درجه بندي و با اشعه درماني تنها درمان شده اند،دارند.اشعه درماني همچنين براي بيماران مسن تر يا بيماراني كه كانديداهاي خوبي براي جراحي نيستند، مناسب است. ميزان بقاء پنج ساله براي بيماران با بيماري ميكروسكوپي 95 تا 100% است، در حاليكه 82 تا 84% بيماران با بيماري ماكروسكوپيك و حاشيه هاي جراحي منفي 5 سال زنده مي مانند. اگر حاشيه هاي جراحي منفي 5 سال زنده مي مانند. اگر حاشيه هاي جراحي محل برش بطور ميكروسكوپي درگير باشند ميزان بقاء 5 ساله در محدوده 38 تا 87% است. ميزان بقاء براي بيماران با تومور باقيمانده بزرگ به 20 تا 47% سقوط مي كند.
كولپوسكوپي
متحده بيشتر واژه شناسي شديداً تكنيكي و مشكل هينزلمن بود كه بيشتر آن از تاثيرات بصري ريشه مي گرفت كه ضرورتاً ارتباطي با فرايند هاي هيستوپاتولوژيك زمينه اي نداشتند.ظهور سلول شناسي تشخيصي با ورقه هاي سازي نيز معرفي كولپوسكوپي را در كشورهاي انگليسي زبان به تأخيرانداخت. ياد گرفتن اينكه چگونه بايد يك نمونه كافي از سرويكس برداشت بسيار ساده تر از ياد گرفتن نحوه استفاده از كولپوسكوپ است. آموزش كولپوسكوپي وقت گيراست و بدون آموزش كافي،بدست آوردن نتايج خوب غيرممكن است.
كولپوسكوپي و سلول شناسي براي مدتها بعنوان روشهاي رقيب در كشف زودرس كانسر درنظرگرفته مي شوند.با وجود اين هريك ازاين روشها محدوديت ها و نقاط قوت خاص خود را در كشف كانسر دارد، و اين دو روش يكديگر را كامل مي كنند. سلول شناسي روشي آزمايشگاهي و كولپوسكوپي يك روش باليني اكتشاف است. هريك ازآنها با جنبه متفاوتي از نئوپلازي سروكار دارند. سلول شناسي تغييرات مورفولوژيك را در سلولهاي ورقه ورقه شده بررسي مي كند و كولپوسكوپي تغييرات درشبكه عروقي انتهايي سرويكس بررسي مي كند كه منعكس كننده ي تغييرات بيوشيميايي و متابوليك دربافت است.
تكنيك
يافته هاي كولپوسكوپي
واژه شناسي و طبقه بندي ضايعات
يافته هاي كولپوسكوپي طبيعي
اپي تليوم استوانه اي يك لايه منفرد سلول هاي اپي تليومي طويل و توليد كننده مخاط است كه از اپي تليوم سنگفرشي اصلي با اپي تليوم متاپلاستيك به آندوسرويكس گسترش مي يابد. ناحيه پوشانده شده با اپي تليوم استوانه اي سطح بي نظمي با پاپيلاهاي استرومايي طويل و شكافهاي عميق دارد. پس از استعمال اسيد استيك، اين اپي تليوم يك ساختمان انگور شكل تيپيك را آشكار مي سازد. اپي تليوم استوانه ممكن است در قسمت مهبلي رحم (Portio ) موجود باشد و يا به واژن گسترش يافته باشد.
منطقه تغييرشكل ناحيه اي بين اپي تليوم سنگفرشي اصلي و اپي تليوم استوانه اي است كه درآن اپي تليوم متاپلاستيك در درجات مختلف بلوغ سلولي شناسايي مي شود.اجزاء منطقه تغيير شكل طبيعي شامل جزاير اپي تليوم استوانه اي هستند كه با اپي تليوم متاپلاستيك،دهانه هاي غدد و كيست هاي نابوتين احاطه شده اند،در منطقه تغيير شكل طبيعي هيچ يافته كولپوسكوپي كه پيشنهاد كننده نئوپلازي سرويكس باشد وجود ندارد (شكل 25).
يافته هاي كولپوسكوپي غيرطبيعي
* اپي تليوم سفيد استواستيك يك ضايعه كولپوسكوپي غيرطبيعي موضعي است كه پس از استعمال اسيد استيك ديده مي شود. اين پديده گذرا در ناحيه افزايش تراكم هسته اي ديده مي شود.
* نقطه گذاري يك ضايعه كولپوسكوپي غير طبيعي موضعي با طرح عروقي نقطه نقطه است كه بوسيله قوسهاي مويرگي در پاپيلاهاي استرومايي كه از انتها ديده مي شوند،ايجاد مي شود.حدود تغييرات عروقي در مقابل اپي تليوم طبيعي دقيقاً مشخص است (شكل26).
* درضايعه كولپوسكوپي غير طبيعي موضعي با طرح موزاييك، حوزه هاي موزاييك توسط حاشيه هاي قرمزي مجزا مي شوند كه بوسيله قوسهاي مويرگي ايجاد شده اند كه در نماي مقطعي اپي تليوم ديده مي شوند (شكل 27).
* هيپركراتوزيك طرح كولپوسكوپي موضعي است كه در آن هيپركراتوزياپاراكراتوز به شكل يك پلاك سفيد برجسته آشكار مي شود. اين پلاك سفيد قبل از استعمال اسيد استيك شناسايي مي شود.بعضي موارد هيپركراتوز مي توانند در خارج از منطقه تغييرشكل شناسايي شوند.
* عروق خوني غير طبيعي يك طرح كولپوسكوپي غير طبيعي موضعي را تشكيل مي دهند كه درآن عروق خوني نه به شكل نقطه گذاري،موزاييك يا عروق با انشعابات ظريف،بلكه به صورت عروق بي نظمي با مسيرهاي منقطع ظاهر مي شوند كه به شكل كاما،مويرگهاي پيچيده يا اشكال اسپاگتي شكل كه به موزات سطح امتداد دارند،ديده مي شوند.
يك نوع ديگريافته هاي غير طبيعي كانسر مهاجم آشكار در كولپوسكوپي است كه در معاينه باليني آشكار نمي شود (شكل 29).
الف:نقطه گذاري روي لب قدامي سرويکس با مقداري اپي تليوم سفيد مخلوط شده است.يک نمونه بيوپسي از اين ناحيه ديسپلازي شديد نشان داد .ب:استفاده از يک فيلتر سبز روي کولپوسکوپ ظاهر شدن نقطه گذاري را افزايش مي دهد.
يافته هاي كولپوسكوپي غير رضايت بخش
ساير يافته هاي كولپوسكوپي
ارتباط بين يافته هاي كولپوسكوپي و بافت شناسي
شايعترين يافته هاي كولپوسكوپي غير طبيعي عبارتند از اپي تليوم سفيد استواستيك،نقطه گذاري و يك طرح موزاييک. چون پاتوژنز اين طرح ها مشابه است، تركيب اين يافته ها شايع است. مشابه بافت شناسي اين طرح ها از تغييرات ديسپلاستيك حداقل تا CIS مي باشند. براي پيشگويي تغييرات هيستوپاتولوژيك دريك بيوپسي راهنمايي شده،اهميت ندارد كه ضايعه مشاهده شده در كولپوسكوپي بصورت اپي تليوم سفيد، نقطه گذاري يا طرح موزاييك بنظر برسد. اين تغييرات هيستوپاتولوژيك را مي توان با رجوع به خصوصيات سادگي قابل مشاهده كولپوسكي پيشگويي كرد: طرح عروقي، فاصله بين مويرگي، طرح سطحي، رنگ و وضوح حدود.
طرح عروقي يكي از مهمترين خصوصيات تشيخص است. تغييرات در طرح عروقي بدقت با درجه تغييرات بافت شناسي مطابقت دارند. در طي مرحله اول كارسينوژنز، مورفولوژي بافت تغيير نكرده است،ولي عروق خوني به اين تغييرات در متابوليسم بافتي و بيوشيمي سلولي واكنش نشان داده و تغييرات عروقي اولين اختلال مورفولوژيك را در ظهور نئوپلازي سرويكس تشكيل مي دهند.براي توصيف مفصل طرح هاي عروقي مختلف و اهميت تشخيصي آنها، خواننده بايد به مقالات كولپوسكوپي مراجعه كند.
فاصله بين مويرگي به مقداربافت سرويكس كه عروق خوني را از هم جدا مي سازد اطلاق شود. درحين يك معاينه كولپوسكوپي،فاصله بين مويرگي را در يك ضايعه غير طبيعي كولپوسكوپي مي توان با مقايسه با مويرگهاي اپي تليوم طبيعي مجاور تخمين زد.درنئوپلازي سرويكس، فاصله بين مويرگي به موازات پيشرفت درجه بيماري افزايش مي يابد.
كولپوسكوپ يك بزرگنمايي سه بعدي فراهم مي كند كه مطالعه نقشه سطحي را بسيار تسهيل مي كند و مي تواند آن را به عنوان صاف، ناهموار،دانه دانه، پاپيلوماتوز، ياندولر توصيف كند. اپي تليوم سنگفرشي طبيعي يا ديسپلازي حداقل سطح صاف دارد، CIS و كارسينوم مهاجم در مراحل اوليه سطح ناهموار مختصري برجسته دارند.
ضايعات كولپوسكوپي زمينه رنگ متفاوتي دارند، كه از سفيد تا قرمز تيره متغير است. تفاوت بين رنگ سطح سرويكس قبل و بعد از استعمال اسيد استيك، تغييررنگ بارزي از قرمز تيره به سفيد وجود داشته باشد، مي توان انتظار يك ضايعه بافت شناسي شديد را داشت. مهم است كه سرويكس را قبل و بعد از استعمال اسيد استيك با كولپوسكوپي معاينه كرد.
يك خصيصه مهم ضايعه غير طبيعي كولپوسكوپي واضح بدون حدود بين ضايعه و بافت طبيعي مجاور است. حد مرز بين اپي تليوم سنگفرشي طبيعي و تغييرات التهابي يا ديسپلازي حداقل گسترده و نامنظم است.ديسپلازي شديد يا CIS معمولاً يك ضايعه با حدود واضح ايجاد مي كند كه آن را بوضوح از اپي تليوم طبيعي مجاور متمايز مي كند.
ارزش اصلي كولپوسكوپي در ارزيابي بيماراني كه مطالعات سلول شناسي شان غيرطبيعي اند و در معرض نئوپلازي بارز سرويكس قرار دارند،كولپوسكوپي اين امكان را فراهم مي سازد كه ضايعات مهاجم از غير مهاجم و آتيپي التهابي از نئوپلازي دقيق است.دربيماراني كه سلول هاي غيرطبيعي در سلول شناسي دارند، كولپوسكوپي مي تواند بلافاصله بين تغييرات التهابي و نئوپلاستيك افتراق دهد. محدوديت كولپوسكوپي در ناتواني آن براي كشف يك ضايعه عميق در كانال آندوسريكال است كه نتايج كولپوسكوپي در اين مورد،بعلت قابل رويت نبودن محل اتصال سنگفرشي استوانه اي،ممكن است غير رضايتبخش باشند. گامهاي تشخيصي بيشتري در اين مورد ضرورت دارند. كثرت وقوع يافته هاي كولپوسكپي غير رضايتبخش در زنان قبل از يائسگي 12 تا 15% است.پس از يائسگي، كثرت وقوع كولپوسكوپي غير رضايتبخش بطور چشمگيري افزايش
مي يابد،بنحوي كه ارزش كولپوسكوپي در بررسي سرويكس زنان پس از يائسگي محدودتراست. با وجود اين، دربيماراني كه محل اتصال سنگفرشي استوانه اي شان كاملاً قابل رويت است، ميزان منفي كاذب در كولپوسكوپي اندك مي باشد.
كولپوسكوپي همچون هر روش تشخيصي ديگر محدوديت هايي دارد كه بايد كاملاً شناخته شوند.هرچه بر اهميت آموزش و تجربه كافي تاكيد شود،زياده از حد نخواهد بود. بي تجربگي مي تواند منجر به اشتباهات جدي در تشخيص و درمان كانسر سرويكس شود كه ممكن است موجب بي اعتباري اساسي كولپوسكوپي گردد. محدوديت كولپوسكوپي در تشخيص ضايعات در كانال آندوسرويكس بايد كاملاً درك شود،و هنگامي كه محل اتصال سنگفرشي استوانه اي كاملاً قابل رويت نباشد.روشهاي ديگر بررسي (مثلاً ECC، مخروط برداري) بايد مورد استفاده قرار گيرد. كولپوسكوپي هنگاميكه آگاهانه و بادرك كامل تمام جزئيات مورفولوژي انجام گيرد،ابزار تشخيص مهمي براي طبابت باليني وتحقيقات است.
جدول 8:ارتباط بین یافته های کولپوسکوپی و بافت شناسی
قرینه ی بافت شناسی |
نمای کولپوسکوپی |
واژه کولپوسکوپی |
اپی تلیوم سنگفرشی |
صاف،صورتی ،با طرح نامعین،بدون تغییر پس از استعمال اسید استیک |
اپی تلیوم سنگفرشی طبیعی |
اپی تلیوم استوانه ای |
ساختمان های انگور شکل پس از استعمال اسید استیک |
اپی تلیوم استوانه ای |
اپی تلیوم سنگفرشی متاپلاستیک |
زباله های متاپلازی سنگفرشی،دهانه ی غدد،کیستهای نابوتین |
منطقه تغییر شکل |
دیسپلازی حداقل تا کارسینوم درجا |
ضایعه ی سفید با حدود واضح که تنها پس از استعمال اسید استیک قابل رویت است،عروق قابل رویت نیستند. |
اپی تلیوم سفید |
دیسپلازی حداقل تا کارسینوم درجا |
ضایعه ی با حدود واضح،نقطه نقطه ی قرمز،اپی تلیوم پس از استعمال اسید استیک سفید تر می شود. |
نقطه گذاری |
دیسپلازی حداقل تا کارسینوم درجا |
ضایعه ی با حدود واضح ،طرح موزاییک ،اپی تلیوم پس از استعمال اسید استیک سفید تر می شود. |
موزاییک |
معمولاً هیپرکراتوز یا پاراکراتوز ،ندرتاً کارسینوم درجا یا کارسینوم مهاجم |
لکه سفید ،سطح زبر ،قبل از استعمال اسید استیک قابل رویت است. |
هیپرکراتوز |
کارسینوم درجا تا کارسینوم مهاجم |
عروق افقی که به موازات سطح امتداد دارند،تنگی یا گشادی عروق ،انشعابات آتیپیک ،مسیر مارپیچ. |
عروق آتیپیک |
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}