رفتار ما را باورهايمان مي‌سازد


 





 
يک روز سرد پاييزي را در نظر بگيريد که دو دوست با همراهان‌شان براي صرف شام به رستوران رفته‌اند اما به علت شلوغي، مجبور مي‌شوند يک ميز خالي را در سمت در ورودي رستوران برگزينند. با رفت و آمد مشتريان مختلف، در رستوران باز مي‌ماند و سرماي شديدي داخل مي‌شود. يکي از اين آقايان بعد از هر بار بازماندن در، از جايش بلند مي‌شود، به سمت در مي‌رود و در را محکم مي‌بندد تا جايي که در حدود 15 دقيقه از هشت نفري که به رستوران وارد يا از آن خارج مي‌شوند، شش نفر سبب شد‌ه‌اند که اين فرد براي بستن در، از جايش بلند شود. او دفعه اول که به سمت در مي‌رفت، خيلي عصباني نبود اما رفته‌رفته اين موضوع او را تا حدي آزرده کرد. با اينکه نفر ششم نيز دقيقا همان کار نفر اول را تکرار کرده بود اما مورد بدخلقي و رفتار پرخاشگرانه او واقع شد.
در داستان بالا در واقع هر بار که در باز مي‌ماند اندکي بر خشم مرد افزوده مي‌شد. انگار که کاسه صبر او هر بار پرتر مي‌شود. اين کاسه پر شده، بر سر نفر ششم شکسته شد. ممکن است اين داستان سوال‌هاي زير را در ذهن‌تان ايجاد کرده باشد:
1) چرا از ميان آن همه افراد، فقط يکي از آنها نسبت به بازماندن در واکنش نشان مي‌داد و افراد ديگر واکنشي نشان ندادند؟
2) علت اصلي خشمگين شدن آن فرد چه بود؟
3) چرا ديگران براي بستن در، اقدامي انجام نمي‌دادند؟
1) چرا بعضي افراد از برخي امور که ديگران را عصباني مي‌کند، عصباني نمي‌شوند؟
2) چرا برخي افراد در برخورد با همان موضوع آرامش خود را حفظ مي‌کنند و واکنش عصبانيت در آنها برانگيخته نمي‌شود و برخي ديگر آمادگي بيشتري براي عصباني‌شدن دارند؟
3) آيا آستانه عصباني شدن افراد يکسان است؟
4) چرا فردي يک موقعيت را به گونه‌اي و ديگري به گونه‌ کاملا متفاوت ارزيابي مي‌کند؟
5) چگونه باورها بر واکنش فرد اثر دارد؟
6) نقش باورها در بروز خشم چيست؟
پاسخ همه اين سوال‌ها به ارزيابي و قضاوت‌هاي فردي و نقش باورها برمي‌گردد.
اغلب افراد از يک واقعه برداشت‌هاي متفاوت دارند. هريک حادثه را از زاويه خود مي‌بيند و تفسير مي‌کند. زاويه‌اي که بر اساس افکار و باورهاي شخصي در طول زندگي از تجربيات مراحل مختلف (کودکي، مدرسه، دوران بلوغ، دانشگاه و محيط کار) در پهنه ذهن فرد شکل گرفته و مستحکم مي‌شود. معمولا اساس باورهاي افراد نسبت به خودشان، ديگران، گذشته، آينده، حتي باور درباره چگونگي نشان دادن عصبانيت، از خانواده آغاز شده و رفته‌رفته با وسعت يافتن سطح ارتباطات فرد، در جامعه، تکميل مي‌شود. مي‌توان گفت، باورهاي افراد از تربيت و تجربه سرچشمه مي‌گيرد. در واقع اگر موضوعي را خصمانه ببينيد، آن‌گاه واقعه تبديل به محرک و برانگيزاننده عصبانيت مي‌شود اما اگر موضوع را عادي و قابل هضم ببينيد، شما را عصبي نخواهند کرد. در مثال ارايه شده، احتمالا آن فرد، وارد شوندگان به رستوران را افراد بي‌خيال و بي‌مسووليت و خودخواهي مي‌ديد که به فکر ديگران نيستند. اما آنهايي که عصباني نشدند، احساس مي‌کردند که افراد وارد شونده به رستوران براي تفريح آمده‌اند و در نتيجه ممکن است، بازماندن در برايشان زياد مهم نباشد. در واقع واکنش عصبانيت به نوع تفکر و تصور فرد بستگي دارد. برانگيزاننده باعث مي‌شود که در ذهن، يک فکر، تصور يا قضاوت فعال شود و به موجب آن واکنش فرد بروزکند. در ضمن، ارزيابي فرد از واقعه تعيين مي‌کند که آيا بايد عصباني باشد يا نه؟ باورها نه تنها بر قضاوت و ارزيابي‌ها بلکه در تک‌تک مراحل ساختار خشم، اثر مي‌گذارد.
هنگامي که باورهاي شکل گرفته خود را مرور مي‌کنيد، مي‌توانيد آنها را در سه گروه جاي دهيد: باورهايي که در مورد خودتان داريد، باورهايي که درباره ديگران داريد، باورهايي که درباره دنياي پيرامون‌تان داريد، اگر در هر يک از آنها باورهاي منفي وجود داشته باشد، سبب رفتارهاي منفي در عملکرد شما باخود، اطرافيان و حتي دنياي پيرامون‌تان مي‌شود. يک ضرب‌المثل چيني مي‌گويد: «اگر به اردک شبيه هستيد، اگر مانند اردک حرف مي‌زنيد و مانند اردک راه مي‌رويد، احتمالا اردک هستيد.» يعني اگر رفتارتان به گونه‌اي است که انگار به چيزي اعتقاد داريد و اگر طوري حرف بزنيد که باوري را برساند و اگر طوري فکر کنيد که گويا چيزي را باور داريد، بدانيد که چنين باوري در شما هست. حقيقت اين است که باورهاي افراد، طرز فکر و نوع رفتارشان را مشخص مي‌کند. تمام اين مطالب به نقش پررنگ باورها در نوع زندگي افراد اشاره دارد. نگران نشويد. اگر ايمان بياوريد که «باورها، زندگي‌تان را مي‌سازد» در نتيجه با تغيير باورهايتان مي‌توانيد زندگي‌تان را تغيير دهيد. تحول در باورها کار چندان ساده‌اي نيست اما از ياد مبريد هيچ کاري محال نيست و هيچ چيز بزرگي بدون رنج حاصل نشده است. فقط کافي است حقيقت را بپذيريد، هرچند به ظاهر سخت و بزرگ باشد. روان‌شناسان معتقدند: «تا چيزي را نپذيريد نمي‌توانيد تغييرش دهيد. آن‌گاه با پشتکار و توکل به خدا به موقعيت دست مي‌يابيد.»
• ابتدا سعي کنيد باورهاي مثبت درباره خود، ديگران و درباره جهان هستي را در وجودتان شناسايي کنيد.
• سعي کنيد باورهاي منفي درباره خود، ديگران و جهان هستي را در وجودتان شناسايي کنيد.
• در هر دسته، تعداد باورهاي مثبت‌تان بيشتر است يا منفي؟
• هر ماه، ذهن و انرژي خود را بر اين متمرکز کنيد که يک باور منفي را به باور مثبت تبديل کنيد. با اين کار به فهرست مثبت‌ها اضافه و از فهرست منفي‌ها کم مي‌کنيد
• نقش باورهاي مثبت و منفي را در قضاوت‌هايتان بررسي کنيد.
• در يک هفته اخير مواردي که زباني يا ذهني در مورد خودتان و ديگران قضاوت کرده‌ايد را يادداشت کرده و آنها را شناسايي کنيد. با اين کار مي‌توانيد قضاوت‌هايي که عامل بروز خشم در ارتباط با ديگران شده است را بشناسيد و سعي کنيد برطرف نماييد.
منبع: www.salamat.com