تبيين حق از نگاه هوفلد(1)


 

نويسندگان: دكتر محمدحسين طالبي(دكتراي فلسفۀ حقوق و استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه )
سيدمصطفي حسيني‌نسب (محقق حوزه و كارشناس ارشد فلسفه از مؤسسۀ آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره))




 

چکیده
 

بحث از ابعاد مختلف موضوع حق، از مباحث مهم و ريشه‌اي فلسفي در حوزۀ حقوق و سياست است. در ميان اين‌گونه مباحث، تقسيمي وجود دارد كه امروزه به يكي از شاخص‌ترين مباحث مربوط به فلسفۀ حق در مغرب‌زمين تبديل شده است. این تقسیم از سوي «وسلی هوفلد» آمریکایی مطرح شده است. به اعتقاد وي در تقسیمات رایج دربارۀ حق، ویژگی‌های مهمی از این مفهوم، نادیده گرفته شده است كه اين غفلت مشکلاتی را پدید آورده است. وی با بهره‌گیری از شیوه‌های فلسفی و متون حقوقی موجود در مغرب‌زمین، حق قانونی را به چهار نوع (ادعا، آزادی، قدرت و مصونیت) تقسیم كرده و روابط میان این چهار نوع را نیز تبيين نموده است؛ مثلاً تلازم حق و تکلیف را تنها در حق ادعا، پذیرفته و در سایر انواع حقوق قانونی، انکار کرده است. در شمارۀ بعدی به نقد و بررسی این نظریه با تكيه بر مباني فلسفۀ اسلامي خواهیم پرداخت و به ضعف‌های بنایی و مبنایی آن اشاره خواهیم نمود.

واژگان كليدي
 

حق، حق‌بودن، حق‌داشتن، تقسیم حق، حق قانونی، تكويني و اعتباري

مقدمه
 

امروزه بحث از حق، از اهميت بسياري برخوردار است؛ به‌گونه‌اي كه بدون كنكاش از مقولۀ حق، ساير مباحث به سامان بايسته نمي‌رسد. در ميان مباحث فلسفي مطرح‌شده در مورد حق، تقسيمي وجود دارد كه امروزه به يكي از شاخص‌ترين مباحث مربوط به فلسفۀ حق در مغرب‌زمين تبديل شده است. اكنون اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا اين تقسيم بر اساس مباني فلسفۀ اسلامي نيز قابل قبول است؟ در بخش اوّل از این مقاله خود این تقسیم، بر اساس سخنان مبدع آن؛ یعنی «وسلی هوفلد»[1] آمریکایی، توضیح داده شده است و در شمارۀ بعد، نقد آن بر اساس نگاه اسلامی ارائه مي‌گردد.
در سال(1918م) حقوقدانی آمریکایی به ‌نام وسلی هوفلد، ادعا کرد که در تقسیمات رایج دربارۀ حق، ویژگی‌های مهمی از این مفهوم، نادیده گرفته‌ شده است. وی با بهره‌گیری از شیوه‌های تحلیلی فلسفی، حق را به چهار نوع تقسیم کرد و روابط میان این چهار نوع را نیز تبيين نمود. این چارچوب ارائه‌شده، سرآغاز بحث‌های فراوانی در حوزۀ تبیین حق و نقد و بررسی آن گردید. در غرب، افراد زیادی به نقادی و یا اصلاح این نظریه پرداختند که از جملۀ آنها مي‌‌توان به هارت، والدرن، لیونز، ولمن و ... اشاره کرد. در ایران نیز برخي افراد[2] در ترجمه‌ها و مقالاتی به شكل اجمالي و گذرا به این نظریه اشاره كرده‌اند؛ ولی تاکنون نه‌تنها نگارشی که حاوی نقد اين نظريه با بهره‌گیری از آموزه‌های اسلامی باشد، منتشر نشده است، بلكه مجموعه‌اي كه به صورت منسجم، اين نظريه را تبيين و نقادي كرده باشد وجود ندارد.
قبل از شروع بحث، مي‌بايست به دو مطلب مقدماتی بپردازیم. یکی از آن دو، مربوط به شیوۀ تحقیق هوفلد و دیگری مرتبط با معنای حق می‌باشد؛ زیرا چنانکه اهل منطق تأکید دارند، برای پرهيز از افتادن در دام مغالطات لفظيه، می‌بایست قبل از هر بحثي، مفهوم يا مفاهيم كليدي مورد نظر در آن بحث، به‌دقت مورد بررسي قرار گيرد (مظفر، 1968م: 426؛ مصباح يزدي، 1370: 61). با توجه به اینکه بحث دربارۀ انواع حق، متوقف بر تبيين مفهوم حق و مقصود از آن در مقام بحث مي‌‌باشد، ضروری است که مقصود از حق در محل بحث روشن گردد. ازاين‌رو، در اين فصل، معاني لغوي، اصطلاحات مختلف و اصطلاح مورد نظر در بحث حق، مورد توجه قرار مي‌گيرد.

الف – توضيحي پيرامون حق
 

واژۀ حق در علم حقوق در معاني مختلفي استعمال مي‌شود كه برخي از آن معاني عبارتند از:
1- حق، عبارت است از توانايي‌اي كه شخص بر چيزي يا بر كسي داشته باشد؛ مانند: حق مالكيت، حق پدری، حق فرزندی و...‌(جعفري لنگرودي، 1378: 166–169)؛
2- حق، نفعي است كه از نظر حقوقي حمايت شده است. بر طبق اين نظر، صاحب واقعي حق، كسي است كه از آن سود مي‌برد (كاتوزيان، 1374: 161)؛
3- حق، امري است اعتباري كه براي كسي، علیه ديگري وضع مي‌‌شود. در اين تعريف به سه عنصر برمي‌خوريم:
الف - كسي كه حق براي اوست؛
ب - كسي كه حق علیه اوست؛
ج - آنچه متعلق حق است(مصباح يزدي، 1377: 255 – 257).

مفهوم حق از ديدگاه هوفلد
 

در نوشته‌های هوفلد، هیچ‌گونه تصریح و تبیینی وجود ندارد که نشان دهد، منظور وی از حق چیست و مقسم در تقسیم وی، دقیقاً چه مفهومی است. البته از برخی تعابیر هوفلد مي‌‌توان حدس زد که مفهوم مورد نظر وی از حق، نوعی امتیاز بوده است: در موارد بسیاری نیز برای معرفی حق قدرت از تعابیری همانند: «داشتن امتیاز» ویژه و «از امتیازی بهره‌مندشدن» استفاده مي‌‌گردد. .(Hohfeld, 1919:37)
حق‌هایی مانند حق آزادی بیان از نوع حق آزادی یا امتیاز هستند(Ibid:36).
«الف» در برابر «ب» دارای یک امتیاز قانونی است که عملی را انجام دهد، اگر و تنها اگر «ب» هیچ ادعای قانونی‌اي علیه «الف» نداشته باشد که «الف» آن عمل را انجام ندهد»(Ibid:65).
بنابراین، مالک یک ملک، دارای یک امتیاز قانونی در برابر همسایۀ خویش است که هرگاه اراده کند، بتواند وارد خانۀ خودش بشود(Ibid:39).
اگر بخواهيم از تفسير حق به امتياز، دفاع كنيم، مي‌توانيم مؤيّداتي ذكر كنيم؛ مثلاً وقتي مي‌گوييم: پدر بر فرزند حق اطاعت‌شدن دارد، اين «حق‌داشتن» يعني چه؟ پدر چه چيزي دارد؟ به‌نظر مي‌رسد که حق در این عبارت، «امتياز»ی باشد که صاحب حق، واجد آن است (طباطبايی،1350: 212-213؛ همو، 1393ق: 54).
معناي اينكه پدر امتياز دارد، اين است که اين ويژگي براي پدر ثابت است كه از سوي فرزندان اطاعت شود. از طرف ديگر، «ويژگي» نيز به‌معناي خصوصيت است. بر اين اساس، با توجه به اينکه امتياز از ريشۀ «ميز» است و «ميز» نيز به‌معناي ويژگي و خصوصيت است، مي‌توان امتياز را به «اختصاص» معنا كرد. بنابراين، وقتي مي‌گوييم كه پدر بر فرزندان خود داراي حق است، به‌معناي اين است كه امتياز اطاعت‌شدن (متعلق حق) از سوي فرزندان براي پدر (صاحب حق) ثابت است يا وقتي مي‌گوييم کسي حق آزادی بيان دارد، به‌معناي اين است که امتياز آزادی بيان (متعلق حق) براي آن شخص (صاحب حق) ثابت است. به عبارت ديگر،‌ حق آزادی بيان برای يک شخص به‌معناي امتياز آزادی بيان برای او و يا اختصاص‌داشتن آزادی بيان به آن شخص است. در نتيجه، حق، عبارت است از امتياز چيزي براي يک موجود و يا اختصاص چيزي براي يک موجود و حق‌داشتن؛ يعني امتيازداشتن و اختصاص‌داشتن(نبويان، 1386: 44).
نكتۀ ديگر در مورد تبيين مفهوم حق در اين نوشتار، آنكه در این بحث، معناي حق در تركيب حق‌داشتن مراد است(راسخ، 1381: 186 و 225).

ب- شیوۀ تحقیق هوفلد
 

با مروری بر کتاب هوفلد[3]، بدین نتیجه می‌رسیم که شیوۀ تحقیق هوفلد، بررسی موارد استعمال واژۀ حق در متون معتبر حقوقی غرب و بررسی احکام به‌جامانده از محاکم قضایی در آن محيط بوده است. وی بعد از بررسی موارد استعمال حق در چنین متونی، كوشيده است تا خصوصیات مشترکی را در میان آنها بیابد و این خصوصیات را در قالب جدولی ارائه کند. وی این کاربرد‌ها را در هشت دسته طبقه‌بندی نمود و‌ کوشيد تا روابط میان آنها را کشف کند. هوفلد تصریح مي‌‌کند که برای رسیدن به طبقه‌بندی‌اش دربارۀ حق، بر پایۀ استدلالها، تعاریف‌ و بیانهای پذیرفته‌شده در علم حقوق در غرب- چه در حوزۀ آثار نظری و چه در حوزۀ محاکم قضایی- حرکت کرده است(Hohfeld, 1919:72).
وی در كتابش، مي‌‌کوشد تا روابط میان این طبقات را با ارائۀ جدولی از مفاهیم متقابل و مفاهیم متلازم با آنها تکمیل کند(Ibid:36 ,65). وی با تکیه بر این روابط (با مفهوم متقابل و مفهوم متلازم) به تجزیه و تحلیل هر یک از آنها پرداخته است (Ibid:36).
هوفلد بعد از ارائۀ نظریه‌اش دربارۀ تقسیم حق، به محققان پيشنهاد مي‌كند كه در تحقیق و پژوهش مفصل‌تری، اين مسأله را مورد بررسي قرار دهند که وجود ابهام در مفهوم حق و عدم تفکیک انواع مختلف حق از یکدیگر، باعث چه خطاهایی در حل بسیاری از مسائل حقوقی شده است و طبقه‌بندی ارائه شده توسط او تا چه میزان به حل معضل‌های حقوقی - چه از نظر سرعت و چه از نظر دقت - کمک کرده است (Ibid:72). نظریۀ هوفلد در ميان فیلسوفان حقوق از مقبولیت زیادی برخوردار گرديد. این امر دلایلی دارد؛ از جمله:
1- يكي از دلايل مهم كسب اين مقبوليت، شیوۀ تحقیق هوفلد است. توجه همزمان هوفلد به مباحث عملی و معضلات عینی در کنار مباحث نظری، عامل مهمی در کسب این مقبولیت مي‌‌باشد. هوفلد مي‌‌نويسد: «باید بحث مطرح‌شده در مقاله با مثالهای واقعی فراوانی از کاربردهای حقوقی، مواجه گردد و نقل قو‌لهایی از عقاید متضاد حقوقی مطرح‌شده در آثار حقوقدانهای مشهور(که ریشه در ابهام دربارۀ حق دارد) ارائه گردد»(Ibid:67).
2- یکی دیگر از امتیازهای تحقیق هوفلد که در مقبولیت نظریۀ وی تأثیرگذار بوده است، استفادۀ فراوان وی از مثال مي‌‌باشد. خود او مي‌‌نويسد: «این امید وجود دارد که معنای«حق» که [دانستن آن] امری لازم و ضروری است با توضیحات مشروح و مثالهای عینی، واضح و مشخص گردد»(Ibid:72).
3- دليل ديگري كه باعث مقبوليت ايدۀ وي گرديده است، شیوۀ ورود و خروج در مواجهه با مسائل مي‌باشد. هوفلد در ابتدا طبقه‌بندی‌های رایج و مهم دربارۀ هر یک از انواع حق را - چه دیدگاه‌هایی که مبتنی بر نگاهی فردگرایانه به حق هستند و چه آنهایی که نگرشی جمع‌گرایانه دربارۀ حق دارند- با استناد به سخنان حقوقدانان و فلاسفۀ مطرح در غرب به‌خوبی تبیین کرده است. سپس نقص‌ها و ایرادهای هر یک از این طبقه‌بندی‌ها را در عرصۀ عمل و نظر مطرح کرده، سپس طرح خود را معرفی مي‌‌کند و بارها بر این واقعیت اصرار می‌ورزد که شالودۀ تمامی استدلالها و بحث‌های حقوقی، تصور ما از «حق» و چگونگی طبقه‌بندی آن است (Ibid:67).
4- امتیاز دیگر هوفلد، منحصرنکردن خویش به دایرۀ علم حقوق و بهره‌گیری وی از آثار روانشناسان و فلاسفه، به‌ویژه در بحث‌های تحلیلی مي‌‌باشد. وی معتقد است که بدون هیچ شک و تردیدی، با تکیه بر اصول روانشناختی و بحث‌های تحلیلی فلسفی، به‌خوبی مي‌‌توان توضیح داد که چرا بسیاری از تلاشهای حقوقدانان مشهور در تعداد قابل توجهی از تحليل‌ها و استدلالهای حقوقی‌شان ناموفق بوده است. آنها با درنظرگرفتن تنها یک نوع تقابل بین حقوق (حقوق فردی و حقوق اجتماعی) از توجه به سایر تقابل‌های موجود در مفهوم حق – همچون تقابل‌های موجود در هر یک از حقوق اخلاقی و حقوق بشر و همچنین حق ادعا، حق آزادی، حق مصونیت و حق قدرت با سایر انواع حقوق - غافل مانده بودند و در نتیجه، ابهامهای باقیمانده در مفهوم حق در نزد آنها موجب پريشاني و سر درگمي و حتي مغالطه در بسياري از تحليل‌ها و استدلال‌های آنها شده بود (Ibid:70-71).
هوفلد با ارائۀ تقسيم جديدي از حق، بحث را به مرحله‌اي جديد وارد كرد. وي معتقد بود كه تقسيمات سنتي حق، صرفاً به يك نوع از حقوق قانوني توجه كرده و ساير انواع حق قانوني را ناديده گرفته‌ است و به همين جهت، موجب به‌خطا‌افتادن در تحليل روابط حقوقي و در تحلیل آموزه‌هایی همانند رابطۀ حق و تكليف مي‌گردد.[4]
هوفلد هدف خویش از تحقیق دربارۀ تقسیم حق را حل نمودن بسیاری از مشکلات حقوقی - چه در حوزۀ عمل و چه در عرصۀ نظر- مي‌داند و مدعی است که این تقسیم، راه را برای پیشرفت این دانش تسهیل می‌گرداند(Ibid:65).
وی كه تحقیقش را در ضمن دو مقاله ارائه کرده است در ابتدای مقالۀ دوم، شمای کلی از دامنه و هدف خویش را ارائه می‌کند. او در این دو مقاله، به‌ویژه در مقالۀ دوم به تقابل و تضاد بین معانی مختلف حق – چه آنهایی که در محاکم قضایی عملاً به‌کار می‌روند و چه آنهایی که در حوزۀ نظری و مباحث علمي استفاده مي‌‌شوند – می‌پردازد و در ادامه، مي‌‌کوشد تا با تجزیه و تحلیل و بحث دربارۀ هر یک از این معانی، تحت عناوین فرعی مطرح شده در مقاله، طرح مناسبی را دربارۀ تقسیم حق ارائه کند.
این دو مقاله در حقیقت در راستای يكديگر محسوب مي‌شوند؛ چرا كه هوفلد در ابتدای مقالۀ دوم مي‌‌نويسد: «بحث فعلی، هر چند، خود بحثی کامل، هوشمندانه و مناسب برای مطالعه تلقی مي‌شود و طرحی مبتکرانه را دربارۀ حق نمایان مي‌‌کند، اما این بحث، ادامۀ مقاله‌ای است که با عنوانی مشابه، بیش از سه سال قبل نگاشته شده است»(Ibid). به همين جهت، هوفلد با بررسي موارد استعمال «حق قانونی»
ادعا كرد كه مي‌بايست براي «حق» يك معناي عام[5] و چهار معناي خاص[6] در نظر گرفت(Ibid:71). وي «حق قانونی»[7] را مقسم و هر يك از آن معاني چهارگانه را يك قسم براي آن مقسم قرار داد[8].
نكتۀ مهم در اين تقسيم، اين است كه به نظر هوفلد، تنها در يك صورت، حق در برابر تكليف قرار مي‌گيرد و آن، وقتي است كه حق، به‌صورت ادعا بيان شود.
در نيمۀ دوم قرن بيستم، نظريۀ هوفلد مورد توجه قرار گرفته، طرفداراني پيدا كرد؛ هر چند نقدهاي جدي نيز دربارۀ آن مطرح شد. هارت[9] فیلسوف حقوق انگلیسی ادعا کرد که عبارت «به ... حق دارم» معمولاً در دو مورد به‌کار مي‌‌رود:
الف- هنگامی که مدعی برای دخالت در آزادی شخص دیگر، دلیل موجهی دارد که اشخاص دیگر ندارند ... ؛
ب- هنگامی که مدعی قصد دارد در برابر دخالت شخصی دیگر، به‌عنوان دخالت ناموجه، مقاومت كرده، اعتراض نمايد(183:Hart, 1955).
ازاين‌رو، در اين واقعيت نمي‌توان ترديد كرد كه از سده‌هاي هفدهم و هجدهم، «حق» به يك شعار انقلابي و محوری تبديل شده بود و امروزه نيز قدرت شعاري و سياسي اين مفهوم، عامل مهمي در صحنه‌هاي داخلي و بين‌المللي مي‌باشد (گلدينگ، 1381: 196 – 198).

پي‌نوشت ها :
 

 

1. Wesley Hohfeld.
2. براي نمونه مي‌توان به سخنان دكتر محمّد راسخ در كتاب «حقّ و مصلحت» و دكتر موحّد در كتاب «در هواي حق و عدالت» اشاره نمود.
3.The fundamental legal conception of right.
4. به عبارت ذيل توجه كنيد:
The term "right" will be used solely in that very limited sense according to which it is the correlative of duty)Hohfeld, 1919: 72(.
5.Generic sense.
6.Narrow sense.
7. برخی افراد همانند پوجمن معتقدند که آنچه در خصوص مفاهیم حقوقی هوفلد صدق می‌کند، عیناً در خصوص مفهوم حق اخلاقی هم صادق است. (164:Pojman, 1984).
8. در این باره، بحثی در میان کسانی که دربارۀ هوفلد قلم زده‌اند مطرح است. این بحث عبارت است از اینکه: آیا هوفلد، چهار معنا برای حق قائل است یا اینکه کاربردهای گوناگون برای معنای واحدی را بیان می‌کند. به این بحث در مقالۀ بعدی خواهیم پرداخت.
9. H. L. A. Hart.
 

منبع:فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 51