خاطرات مطبوعاتي(1)
خاطرات مطبوعاتي(1)
خاطرات مطبوعاتي(1)
اطلاعات
* * *
آزادي
چندي بعد نيز «آزادي» هنگامي كه از خانه به چاپخانه ميآمد بين راه چشمش غفلتاً به روزنامه رهبر ارگان حزب توده افتاد كه با خط درشت در سرمقاله نوشته بودند ميخواهند با حيلهاي مزورانه آزادي را خفه كنند!
«آزادي» رنگ از رويش پريد و از همانجا به خانه رفت و به رئيس مجلس كه گويا طباطبايي بود تلفن كرد و گفت «بنا به نوشته روزنامه رهبر چون من تأمين جاني ندارم نميتوانم سر كار خود حاضر شوم... شما را به خدا به داد من برسيد!»
دخالت سفارتخانهها
بعضي از روزنامهفروشهاي دورهگرد با آب و تاب بعضي از اخبار پيروزي يك طرف را به آواي بلند اعلام ميكردند و در اثر شكايات سفارتخانهها و رسيدگي بدين امر معلوم شد بعضي از عمال بيگانه در اين كار دست دارند لذا آييننامهاي براي روزنامهفروشان به تصويب شوراي عالي انتشارات رساندم كه بر طبق آن همگي لباس متحدالشكل بر تن كردند و پروانه گرفتند و پلاك نمرهدار به سينه زدند و تعهد كردند كه در خيابانها و كوچهها فرياد نكنند و در صورت تخلف از كار آنها جلوگيري شود.
* * *
فرات
همين آقاي عباس فرات روزي در تحريريه مجله توفيق، شعر ميخواند. يكي از دوستان وي به نام «اتفاق» چون از شعر خوشش نيامد، پرسيد «اين گند كار خودتان است» و فرات بلافاصله جواب داد «بله بر سبيل اتفاق!»
سرمقاله
منابع:
خاطرات مطبوعاتي ، سيدفريد قاسمي، نشر آبي
www.dowran.ir
/ک
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}