انواع اختلالات رفتاري در کودکان


 





 
پسرم ناخواسته متولد شد. نه من و نه پدرش آمادگي داشتن فرزند جديد را نداشتيم. رفتارهاي عجيبش از هفت سالگي شروع شد. هر روز به خاطر خرابکاري هاي او مجبورهستيم به مدرسه برويم. دعوا، خشونت و حتي آسيب هاي جدي در حد خفگي همبازي ها و همکلاسي هايش دلايلي هستند که هر روز ما را در برابر دوستانش و خانواده هاي شان شرمگين مي کند. مديرمدرسه اش مي گفت: «خودم ديدم که حتي به گربه ها و گنجشک ها رحم نمي کند و به وحشيانه ترين شکل آنها را مي آزارد.» مشاور مدرسه اش مشکل رفتاري (اختلال سلوک) را براي او تشخيص داده و از من خواسته براي درمان و رفع اين مشکل، پسرم را نزديک متخصص روان شناسي ببرم...
اختلال سلوک به يکسري از رفتارهاي پايدار و تکراري اطلاق مي شود که در آن حقوق اساسي ديگران و قوانين اصلي اجتماعي متناسب با سن ناديده گرفته مي شود. اختلال سلوک ممکن است بسيار زود و حوالي 5 يا 6 سالگي شروع شود، ولي به طورمعمول در اواخر کودکي يا اوايل نوجواني آغاز مي شود. شروع اين اختلال پس از 16 سالگي نادراست. در بيشتر افراد اين اختلال با رسيدن به بزرگسالي تخفيف پيدا مي کند. بسياري از افرادي که اختلال سلوک دارند، به ويژه ازنوعي که شروع آن در نوجواني است و کساني که نشانه هاي کم و خفيفي دارند، در بزرگسالي به سازگاري اجتماعي و شغلي مناسب دست مي يابند. بايد در نظر داشت که در ايجاد اختلال سلوک عوامل محيطي و ژنتيکي، هر دو دخالت دارند. در اين مقاله سعي براين است که با يک طبقه بندي کامل و علمي، خوانندگان را نسبت به تشخيص احتمالي اين اختلال حدوداً آشنا کنيم:

گروه اول:
 

رفتار پرخاشگرانه اي که موجب يا تهديدي براي آسيب بدني به ساير اشخاص يا حيوانات است و کودکان و نوجواناني که اين اختلال را دارند، اغلب آغاز کننده رفتار پرخاشگري بوده و يا پرخاشگري به ديگران واکنش نشان مي دهند. زد و خوردهاي مکرر راه مي اندازند. اسلحه يا وسيله اي مانند چماق، آجر، بطري شکسته، چاقو يا تفنگ به کار مي برند که مي تواند آسيب جدي بدني ايجاد کند. نسبت به ديگران ستمکاري بدني مي کنند. با حيوانات با بي رحمي رفتار مي کنند. دست به سرقت مي زنند و با قربانيان درگير مي شوند (مانند جيب بري، قاپ زني، اخاذي يا سرقت مسلحانه).

گروه دوم:
 

رفتارغيرپرخاشگري که باعث اتلاف يا صدمه به اموال مي شود، يعني فرد مبتلا دست به آتش افروزي عمدي يا هدف وارد آوردن خسارت جدي يا شکستن شيشه هاي ماشين ها يا تخريب اموال مدرسه مي زند.

گروه سوم:
 

تقلب و سرقت که در اين اختلال شايع است و امکان دارد، شامل ورود بدون اجازه به خانه، ساختمان يا اتومبيل ديگران باشد يا دروغگويي مکرر يا بدقولي براي به دست آوردن اشيا يا جلب حمايت و توجه يا براي خودداري از پرداخت بدهي يا انجام تعهدات (مثل جلب اعتماد مردم و فريب دادن آنها) يا دزديدن اشيايي که ارزش چندان کمي ندارند، بدون مواجهه با قرباني (مثل دزدي از فروشگاه ها، جعل و تقلب).

گروه چهارم:
 

تخلف جدي از قواعد و افرادي که اين اختلال را دارند، به ويژه از قواعد و مقررات (مدرسه يا والدين) به طور جدي تخلف مي کنند. ممکن است.

ازلحاظ فرهنگي:
 

اختلال سلوک تنها زماني مطرح مي شود که رفتار مورد نظر نشان دهنده يک اشکال بنيادي در فرد بوده و صرفاً به عنوان عکس العملي در برابر بافت اجتماعي (مثلاً در برابر تهديد، فقر و ...) نباشد. به علاوه در مورد مطرح کردن اختلال سلوک در مورد جواناني که از مناطق جنگ زده مهاجرت کرده اند و سوابق رفتارهاي پرخاشگرانه داشته اند، ممکن است اين نوع رفتارها، براي زنده ماندن در محيط قبلي ضرورت داشته است وديگر لزومي براي انجام آنها وجود نداشته باشد.

از لحاظ سني:
 

نشانه هاي اختلال سلوک با افزايش سن، قدرت بدني و بلوغ جنسي تغيير پيدا مي کنند. رفتارهايي با شدت کمتر (مانند دروغگويي، دزدي از فروشگاه و نزاع و کتک کاري).

ازلحاظ جنسيت:
 

اختلال سلوک به ويژه نوعي که شروع آن در دوره کودکي است، بين پسران بيشتر ديده مي شود. همچنين انواع خاصي از مشکلات سلوک در پسران و دختران متفاوت است. درپسران اغلب کتک کاري، دزدي و ويرانگري و مشکلات انضباطي در مدرسه مطرح است و در دختران مبتلا به اختلال سلوک بيشتر دروغگويي، گريز از مدرسه، گريز ازخانه، مصرف مواد غير قانوني و فحشا ديده مي شود.

از نظر آماري:
 

به نظر مي رسيد که شيوع اختلال سلوک در دهه هاي گذشته افزايش يافته است. معمولاً در محيط هاي شهري بيش از روستايي است. تحقيقات آماري نشان مي دهد که بين بچه هاي زير18 سال، پسران حدود 10 درصد و دختران حدود 5 درصد با اين مشکلات روبه رو هستند.

چه بايد بکنيم؟
 

اگرکودک شما در يکي از طبقه هاي ذکر شده جا مي گيرد، بهتر است به جاي نگران شدن و غصه خوردن - که هيچ فايده اي ندارد! -او را براي مراجعه به يک روان شناس آماده کنيد. مسلماً بهتر است اين روان شناس متخصص روان شناسي کودکان باشد، اما اگر متخصصي با اين گرايش نمي شناسيد وقت را تلف نکنيد. او را نزد يک روان شناس ببريد. وي شما را براي ادامه کار راهنمايي خواهد کرد. چون در برخي موارد شديدتر لازم است که بيمار نزد روان پزشک برده شود تا تحت درمان دارويي قرار بگيرد.
منبع: نشريه کوچه ما، شماره12.