رازهاي تربيت صحيح فرزندان
رازهاي تربيت صحيح فرزندان
رازهاي تربيت صحيح فرزندان
خيلي مهم است که به طريقي فرزندان مان را تربيت کنيم که با دادن انگيزه دروني، بالا بردن اعتماد به نفس شان و ايجاد حس دوست داشته شدن در آنها، مسئوليت پذيري را به آنها آموزش دهيم. اگر فرزندان مان به اين طريق تربيت شوند، به هيچ وجه براي ايجاد قدرت و تعلق در خودشان، به گروه هاي فاسد، مواد مخدر و سکس رو نمي آورند. 10 راهکار زير به والدين کمک مي کند از روش هايي استفاده کنند که حس سلامت و امنيت فرزندان شان را تضمين مي کند.
اعتماد به نفس فرزند شما شديداً تحت تاثير کيفيت زماني است که با او مي گذرانيد، نه مقدار آن زمان. با زندگي هاي پر مشغله امروز نمي توانيم 100 درصد تمرکز و توجه خود را به فرزندمان اختصاص دهيم. خيلي وقت ها وقتي فرزندمان سعي مي کند با ما ارتباط برقرار کند، وانمود مي کنيم که به حرف هاي شان گوش مي کنيم. اگر نتوانيم در طول روز زماني را خالص و کامل با فرزندمان بگذرانيم، مطمئناً شروع به بدرفتاري مي کند. توجه منفي در ذهن بچه ها خيلي بهتر از بي توجهي است. همچنين خيلي مهم است که احساسات فرزندان تان درست يا غلط نيستند. مثلاً وقتي دخترتان به شما مي گويد: «مامان تو با من وقت نمي گذراني» درحالي که تازه با او بازي کرده ايد، بدانيد که او فقط احساسش را با شما در ميان گذاشته. پس بهتر است که دراين اوقات براي احساسات فرزندتان ارزش قائل شويد و به او پاسخ مثبت دهيد.
آمار نشان مي دهد که در روز بيشتر از 2000 خواسته از فرزندان مان داريم. پس عجيب نيست که بيشتر بچه هاي مان ديگر صداي پدر و مادرشان را نمي شوند. به جاي غرزدن و فرياد کشيدن سر بچه ها، از خودتان بپرسيد : «چه کار بايد بکنم؟» مثلاً سر پسرتان غر زده ايد که چرا وقتي جوراب هاي کثيفش را در مي آورد، آنها با توي هم گلوله نمي کند تا بفهميد کدام ها کثيف هستند، از اين به بعد فقط جوراب هايي که در هم گلوله شده اند را بشوييد. دو صد گفته چون نيم کردار نيست!
اگر شما اين کار را نکنيد، خودشان راه هاي نادرستي براي احساس قدرت کردن پيدا مي کنند. راه هايي که مي توانيد از طريق آن باعث شويد احساس ارزشمند بودن و قدرت داشتن کنند اين است که به آنها اجازه انتخاب دهيد. اجازه دهيد در حساب کتاب هاي تان کمک تان کنند، در پختن غذا کمک تان کنند يا در خريد کردن. يک بچه دوساله مي تواند ظرف هاي پلاستيکي يا سبزيجات را بشويد. بيشتر وقت ها ما کارهاي بچه ها را انجام مي دهيم درحالي که خودشان خيلي خوب از پس آن بر مي آيند.
از خودتان بپرسيد اگر دراين اتفاق دخالت نمي کرديد، چه مي شد؟ وقتي بي خود در کاري دخالت مي کنيم، شانس درس گرفتن از عواقب کارشان را از بچه ها مي گيريم. وقتي اجازه بدهيم که عواقب کارشان به طور طبيعي اتفاق بيفتد، رابطه ما با فرزندمان هم به خاطرغرزدن ها و سرزنش ها خراب نمي شود. بايد اجازه دهيم خود راه حلي براي مشکل شان پيدا کنند.
خيلي وقت ها اتفاقي که ممکن است در پس يک رفتار به وجود آيد، به آينده دور مربوط مي شود. دراين گونه موارد، نتايج و عواقب منطقي يک عمل بسيار مؤثر هستند. براي تاثير گذاري، آن نتيجه بايد کاملاً به آن رفتار مربوط باشد. مثلاً اگر فرزندتان فراموش مي کند ويدئويي که کرايه کرده بود را برگرداند و شما او را يک هفته تنبيه مي کنيد، اين فقط در او ايجاد خشم مي کند. اما اگر خودتان ويدئو را برايش برگردانيد و کرايه آن را از پول توجيبي اش کم کنيد، آن وقت با نتيجه منطقي کارش مواجه مي شود.
اگر فرزندتان روي اعصاب تان راه مي رود و يا بي ادبانه با شما حرف مي زند، به هيچ وجه عصباني نشويد و از کوره در نرويد. فقط کافي است که اتاق را ترک کنيد. البته بهتراست ابتدا تهديدش کنيد که اگر يک بار ديگرکارش را تکرار کند، اتاق را ترک مي کنيد و اگراين تهديد جواب نداد، اتاق را ترک کنيد.
هيچ وقت به فرزندتان نگوييد که بد است. اين کار اعتماد به نفس او را خدشه دار مي کند. به فرزندتان کمک کنيد تشخيص دهد که اين طور نيست که دوستش نداشته باشيد، بلکه رفتاراوست که نمي توانيد تحمل کنيد. براي اين که فرزندتان اعتماد به نفس سالمي داشته باشد، بايد بداند که تحت هر شرايط او را دوست داريد. با گرفتن محبت تان از بچه نمي توانيد به او انگيزه دهيد.
تصورکنيد که به بچه 5 ساله تان گفته ايد که اگر سر وقت حاضر نشود، همان طوري او را بغل کرده و سوار ماشين مي کنيد. به او گفته ايد که هم مي تواند در ماشين و هم در مهد کودک لباس بپوشد. دقت کنيد که موقع بغل کردنش، با محبت اين کار را بکنيد اما درست سر وقت بدون هيچ بحث اضافه انجام دهيد.
اکثر ما با رويکرد در دست گرفتن کنترل اوضاع، فرزندان مان را تربيت مي کنيم. ما دنبال راه حل مناسب هستيم و اين معمولاً موجب تو سري خور شدن بچه ها مي شود. اما اگر به عنوان والدين طوري با فرزندتان برخورد کنيد که احساس کند يک فرد بزرگسال است، بسيارمنطقي تر رفتار کرده ايم. مثلاً اگر فرزندمان را تنبيه بدني کنيم، او خشونت را از ما ياد مي گيرد و وقتي بزرگ شود براي رسيدن به خواسته هايش از زور و خشونت استفاده کند.
اگر با فرزندتان توافق کرده ايد که وقتي وارد مغازه شديد نمي تواند شکلات بخرد، به هيچ عنوان با گريه کردن و التماس هايش زير بار نرويد. با اين روش فرزندتان ياد مي گيرد که به حرف شما احترام بگذارد.
منبع: نشريه کوچه ما، شماره12.
/ج
اعتماد به نفس فرزند شما شديداً تحت تاثير کيفيت زماني است که با او مي گذرانيد، نه مقدار آن زمان. با زندگي هاي پر مشغله امروز نمي توانيم 100 درصد تمرکز و توجه خود را به فرزندمان اختصاص دهيم. خيلي وقت ها وقتي فرزندمان سعي مي کند با ما ارتباط برقرار کند، وانمود مي کنيم که به حرف هاي شان گوش مي کنيم. اگر نتوانيم در طول روز زماني را خالص و کامل با فرزندمان بگذرانيم، مطمئناً شروع به بدرفتاري مي کند. توجه منفي در ذهن بچه ها خيلي بهتر از بي توجهي است. همچنين خيلي مهم است که احساسات فرزندان تان درست يا غلط نيستند. مثلاً وقتي دخترتان به شما مي گويد: «مامان تو با من وقت نمي گذراني» درحالي که تازه با او بازي کرده ايد، بدانيد که او فقط احساسش را با شما در ميان گذاشته. پس بهتر است که دراين اوقات براي احساسات فرزندتان ارزش قائل شويد و به او پاسخ مثبت دهيد.
آمار نشان مي دهد که در روز بيشتر از 2000 خواسته از فرزندان مان داريم. پس عجيب نيست که بيشتر بچه هاي مان ديگر صداي پدر و مادرشان را نمي شوند. به جاي غرزدن و فرياد کشيدن سر بچه ها، از خودتان بپرسيد : «چه کار بايد بکنم؟» مثلاً سر پسرتان غر زده ايد که چرا وقتي جوراب هاي کثيفش را در مي آورد، آنها با توي هم گلوله نمي کند تا بفهميد کدام ها کثيف هستند، از اين به بعد فقط جوراب هايي که در هم گلوله شده اند را بشوييد. دو صد گفته چون نيم کردار نيست!
اگر شما اين کار را نکنيد، خودشان راه هاي نادرستي براي احساس قدرت کردن پيدا مي کنند. راه هايي که مي توانيد از طريق آن باعث شويد احساس ارزشمند بودن و قدرت داشتن کنند اين است که به آنها اجازه انتخاب دهيد. اجازه دهيد در حساب کتاب هاي تان کمک تان کنند، در پختن غذا کمک تان کنند يا در خريد کردن. يک بچه دوساله مي تواند ظرف هاي پلاستيکي يا سبزيجات را بشويد. بيشتر وقت ها ما کارهاي بچه ها را انجام مي دهيم درحالي که خودشان خيلي خوب از پس آن بر مي آيند.
از خودتان بپرسيد اگر دراين اتفاق دخالت نمي کرديد، چه مي شد؟ وقتي بي خود در کاري دخالت مي کنيم، شانس درس گرفتن از عواقب کارشان را از بچه ها مي گيريم. وقتي اجازه بدهيم که عواقب کارشان به طور طبيعي اتفاق بيفتد، رابطه ما با فرزندمان هم به خاطرغرزدن ها و سرزنش ها خراب نمي شود. بايد اجازه دهيم خود راه حلي براي مشکل شان پيدا کنند.
خيلي وقت ها اتفاقي که ممکن است در پس يک رفتار به وجود آيد، به آينده دور مربوط مي شود. دراين گونه موارد، نتايج و عواقب منطقي يک عمل بسيار مؤثر هستند. براي تاثير گذاري، آن نتيجه بايد کاملاً به آن رفتار مربوط باشد. مثلاً اگر فرزندتان فراموش مي کند ويدئويي که کرايه کرده بود را برگرداند و شما او را يک هفته تنبيه مي کنيد، اين فقط در او ايجاد خشم مي کند. اما اگر خودتان ويدئو را برايش برگردانيد و کرايه آن را از پول توجيبي اش کم کنيد، آن وقت با نتيجه منطقي کارش مواجه مي شود.
اگر فرزندتان روي اعصاب تان راه مي رود و يا بي ادبانه با شما حرف مي زند، به هيچ وجه عصباني نشويد و از کوره در نرويد. فقط کافي است که اتاق را ترک کنيد. البته بهتراست ابتدا تهديدش کنيد که اگر يک بار ديگرکارش را تکرار کند، اتاق را ترک مي کنيد و اگراين تهديد جواب نداد، اتاق را ترک کنيد.
هيچ وقت به فرزندتان نگوييد که بد است. اين کار اعتماد به نفس او را خدشه دار مي کند. به فرزندتان کمک کنيد تشخيص دهد که اين طور نيست که دوستش نداشته باشيد، بلکه رفتاراوست که نمي توانيد تحمل کنيد. براي اين که فرزندتان اعتماد به نفس سالمي داشته باشد، بايد بداند که تحت هر شرايط او را دوست داريد. با گرفتن محبت تان از بچه نمي توانيد به او انگيزه دهيد.
تصورکنيد که به بچه 5 ساله تان گفته ايد که اگر سر وقت حاضر نشود، همان طوري او را بغل کرده و سوار ماشين مي کنيد. به او گفته ايد که هم مي تواند در ماشين و هم در مهد کودک لباس بپوشد. دقت کنيد که موقع بغل کردنش، با محبت اين کار را بکنيد اما درست سر وقت بدون هيچ بحث اضافه انجام دهيد.
اکثر ما با رويکرد در دست گرفتن کنترل اوضاع، فرزندان مان را تربيت مي کنيم. ما دنبال راه حل مناسب هستيم و اين معمولاً موجب تو سري خور شدن بچه ها مي شود. اما اگر به عنوان والدين طوري با فرزندتان برخورد کنيد که احساس کند يک فرد بزرگسال است، بسيارمنطقي تر رفتار کرده ايم. مثلاً اگر فرزندمان را تنبيه بدني کنيم، او خشونت را از ما ياد مي گيرد و وقتي بزرگ شود براي رسيدن به خواسته هايش از زور و خشونت استفاده کند.
اگر با فرزندتان توافق کرده ايد که وقتي وارد مغازه شديد نمي تواند شکلات بخرد، به هيچ عنوان با گريه کردن و التماس هايش زير بار نرويد. با اين روش فرزندتان ياد مي گيرد که به حرف شما احترام بگذارد.
منبع: نشريه کوچه ما، شماره12.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}