جامعه، بزه، كيفر، هدف ، نوع و خصائص كيفرها(3)


 

نویسنده : دكتر رضا مظلومان




 

4- مجازات بي گناهان
 

نوع ديگر قصاص بنام « قصاص كوركورانه » مشهور بود . بدينصورت كه هميشه قصاص به طريقه عمل مقابله به مثل با فرد خطاكار انجام نمي شد . يعني حتماً لازم نبود كه كسي كه بديگري لطمه اي وارد آورده تا مورد حمله زيان ديده قرار گيرد ، بلكه هدف آن بود كه صدمه بهر قيمتي كه شده است جبران گردد و خشم بغليان آمده فروكش نمايد و ترضيه خاطرفراهم شود . بنابراين اهميتي نداشت كه چه كسي مورد آزار زيان ديده يا خانواده او قرار گيرد . مثلاً در قبيله ناواجو Navajoe كسي كه زنش خيانتكار باشد هركسي را كه بتواند به قتل مي رساند . در قبيله داكوتا Dacotah كسي كه اموالش به دزدي و غارت برود ، براي مقابله به مثل از هركسي كه ممكن باشد مي دزدد و اموالش را غارت مي كند . حتي گفته مي شود كه توپي ها Tupi كه سرخپوستان آمريكاي جنوبي مي باشند موقعي كه بخشم مي آيند حشرات و جانوران موذي را مي خورند .
قصاص از غير خطاكاران معمولاً در اطفال بخوبي مشاهده مي شود زيرا غالباً كودكي كه مورد ضرب و شتم پدر و مادر يا قويتر از خود قرار گيرد ، كودك كوچكتر از خود را مورد آزار قرار مي دهد يا به پرندگان وحيوانات آزار ميرساند يا بالاخره صدمه اي به اشياء يا حتي ديوار و در مي زند . چنين حالتي كم و بيش درنزد برخي از بزرگسالان نيز وجود دارد .

انواع كيفرها
 

در جوامع اوليه و حتي برخي جوامع پيشرفته، بجز كيفرهائي كه مورد بحث قرار گرفت و تقريباً جنبه عام داشت با انواع ديگري از مجازاتها نيز برخوردار مي شود كه گرچه تا حدودي استثنائي است ولي بهرحال درخور توجه كامل مي باشد زيرا بكلي با ساير مجازاتهاي تحميلي فرق دارد .

الف- مجازات از طريق « سنگ زيبا »
 

در سال 1050 قبل از ميلاد مسيح ، كتابي مربوط به مجازاتها در نه فصل در چين منتشر شد كه در آن نوعي سياست كيفري كه هدفش اصلاح بزهكار بود وجود داشت . توبه استغفار از اعمال نادرست ارتكابي، دو هدف برزگ مجازاتهاي پيش بيني شده را تشكيل مي داد . بهمين جهت مجازات مرگ درباره كساني كه بعلت اشتباه ، غفلت ، اتفاق نامطلوب ، حادثه ، مرتكب جنايتي ولو هرقدر شديد شده بودند و به خطاي خود كاملاً وقوف داشتند ، به مرحله اجرا در نمي آمد .
مارك آنسل M . Ancel مي نويسد كه اين اصل كه در قانون چنين وجود داشت از هر جهت قابل توجه است زيرا در جوامع اوليه ، واكنش آني بود و مجازات بعنوان توبه از عمل ارتكابي فوراً اجرا مي شد .
اين محقق در همين قانون به نوعي مجازات اشاره ميكند كه بنام « سنگ زيبا » معروف بود . طريقه عمل بدينسان بود كه سنگ مخططي را در درگاهي دادگاه قرار مي دادند و بزهكار را برروي آن مي نشاندند تا با نگاه كردن بخطوط سنگ ويافتن تناسب يا عدم تناسب ميان آنها در اصلاح خود بكوشد.
اقامت برروي سنگ سه تا سيزده روز به طول مي انجاميد. پس از طي اين دوره، محكوم به كارهاي شاقه عمومي گماشته مي شد.

ب- گذشت و بزرگواري
 

اسزره مي نويسد كه افرادي كه از قدرت روحي زيادي برخوردار بودند ، هنگامي كه مورد تعرض قرار مي گرفتند و زياني به آنان وارد مي شد ، بجاي ابزاز خشونت ، بطريق آرامتر و نرمتري رفتار مي كردند .
مثلا در نزد افراد قبيله آپساروك Apsaoke ، اگر مردي مورد خيانت زنش قرار مي گرفت ، با كمال ميل او را رها مي كرد و دراختيار عاشقش قرار مي داد تا با هم زندگي كنند . اين مرد حتي براي آنان هديه هائي نيز تهيه مي نمود و در اختيارشان مي گذاشت .
استنمتز مي نويسد كه در قبيله هيداتسا Hidatsa هنگامي كه زني به شوهرش خيانت مي كرد ، شوهر اجازه داشت بلافاصله اورا بكشد ولي برخي از شوهرها كه از روحيه اي قوي برخوردار بودند ، زن خود را به معشوق واگذار مي كردند ويك اسب نيز به آنها پيشكش مي نمودند .

ج – مسخره كردن
 

كلاين برگ Kinebeg به نقل از ويسلر Wissle مي نويسد كه انسانهاي اوليه در برابر يشخند وتمسخر بسيار حساس بودند و اگر فردي پي مي برد كه يكي از دوستانش نسبت به او عقيده اي بد پيدا كرده است و در واقع نسبت به شخصيت او ديگر احترامي قائل نيست شديداً ناراحت مي شد . بهمين جهت اين افراد مخصوصاً سرخ پوستان آمريكا ، بزهكاران را بوسيله خنده و مسخره كردن مورد تنبيه قرار مي دادند .
لوي Lowie مي نويسد كه نزد برخي از طوايف مانند Crow كروها ، هنگامي كه فردي دست به عملي مي زد كه باخلاق زيان وارد ميكرد بديده يك مقصر نگريسته مي شد ولي هيچ كس به هيچ عملي كه مستقيماً او را هدف قرار دهد مبادرت نميكرد بلكه شبانگاهان كه همه دور يكديگر جمع مي شدند يكي رو به همه ميكرد و مي گفت :
« آيا عملي را كه فلاني انجام داده است شنيده ايد ؟ »
سپس در ميان خنده و قهقهه بسيار ، اشتباهي را كه مقصر مرتكب شده بود در خلال عبارات بسيار مسخره آميز و توام با طنز و كنايه هاي ريشخند كننده شرح و بسط مي دادند و مدتها خود را به آن مشغول مي كردند . در نتيجه مقصر از آنچه كه بسر او مي آوردند بقدري شرمنده و سرافكنده مي شد كه گاهي طايفه را ترك مي كرد و ديگر مراجعت نمي نمود مگر آنكه بوسيله اي مي توانست اشتباه خود را جبران نمايد .
منبع:www.lawnet.ir