نقش والدين در خودباوري نوجوانان


 






 
خودباوري اصطلاحي است كه امروزه در جامعه‏شناسي، روان‏شناسي و علوم تربيتي به كار مي‏رود و منظور از آن، يك حالت مثبت روحي و رواني است كه در نتيجه، احساس ارزشمندي در نفس انسان پديد مي‏آيد و او را آماده مي‏سازد تا از طريق بهره‏گيري از لياقت‏ها و توانمندي‏هايي كه دارد، وظايفي را كه برعهده اوست، به انجام برساند و در اين راه، از مشكلات و موانعي كه پيش مي‏آيد هراسي به دل راه ندهد.خودباوري يعني نوجوان بتواند با اعتماد به نفس کامل فکر کند، بينديشد و بيازمايد، يعني جوان دانش آموخته شده (به هر طريق) را با موج تجربه درهم آميزد و به سوي پيشرفت حرکت کند. در واقع، خودباوري يعني شايستگي براي رويارويي با چالش‌هاي بزرگ زندگي و داشتن لياقت سعادت.
نوجواني كه خودباوري دارد، بهتر مي‌تواند زندگي كند، با ديگران رابطه برقرار كند و فردي خلاق و پويا باشد و در نتيجه، آسيب‌پذيري او كمتر است. چنين فردي احساس مسووليت مي‌كند و خود تصميم مي‌گيرد كه به ديگران در صورت لزوم كمك كند، به پيشرفت‌ها‌يش افتخار مي‌كند و گاهي از خود تعريف مي‌كند. با موفقيت‌ها‌ي تازه با اطمينان برخورد مي‌كند و از صحبت‌هاي حاكي از انتقاد از خود، هراس زيادي ندارد و رفتارهاي نامناسب خود را مورد بازنگري قرار داده و سعي مي‌كند آنها را به نحو مطلوبي تغيير دهد. در خانواده‌اي كه صميمت و مهرباني وجود دارد، نوجوان مي‌تواند هم ثبات خودپنداري را حفظ كند و هم موجب تغييرات مطلوب در شخصيت خود شود. همچنين با اطمينان به شخصيت خود، به رويارويي با مشكلات برخيزد

تأثير خانواده بر خودباوري نوجوانان
 

يک نوجوان به تدريج كه از سرزمين آرام و بي‌خيال كودكي به دشت‌ها‌ي پر حادثه بلوغ مي‌رسد، دگرگوني‌ها‌يي را در خود مي‌يابد و احساس مي‌كند كه مي‌تواند با سرعت به وضعيت جديدي دست يابد. او دوست دارد كه خانواده به عنوان نزديك‌ترين پايگاه، اين دگرگوني را در او باور كرده و موقعيت جديد وي را به رسميت بشناسد، بنابراين اختلال در روابط پدر و مادر، نوجوان را از آرامش رواني و اطمينان نسبت به آينده محروم و او را ناكام و سرخورده مي‌كند. هر چه ميزان اختلافات شديدتر باشد، والدين نه تنها قادر نخواهند بود كه پدر و مادر خوب و نمونه‌اي براي فرزندان خود باشند بلكه به همان مقدار نيز رفتارهاي ناسازگارانه ضد اجتماعي و اختلالات شخصيتي را براي آنان به ارمغان خواهند آورد. در اين دوره كه از حساس‌ترين مراحل زندگي است، اگر والدين درك و شناخت درستي از شرايط روحي، عاطفي و جسماني فرزندان نداشته باشند و براي گذر بي‌مخاطره از اين بحران او را مشفقانه و آگاهانه همراهي نكنند، امكان بروز رفتارهاي نابهنجار از سوي نوجوانان افزايش مي‌يابد.

خودباوري تحت‌تاثير عوامل مثبت و منفي
 

ويرجينيا ستير مي‌گويد: «صفات نيكويي چون كمال، درستي، مسووليت، شفقت، عشق و جز اينها از فردي تراوش مي‌كند كه داراي خودباوري مثبت است.چنين فردي احساس مي‌كند که قادر است از ديگران ياري بطلبد و در عين حال، معتقد است كه مي‌تواند تصميم بگيرد. هيچ ژني، احساس ارزش را انتقال نمي‌دهد و به وجود نمي‌آورد بلكه چنين احساسي آموختني است و خانواده، محل آموختن چنين احساسي است.»
هنگامي ‌فرد شايستگي خود را باور دارد كه والدين به وسيله اعمال خود به عنوان الگو براي فرزندان و همچنين ايجاد آرامش رواني و برخورداري روابط سالم خانوادگي، تعادل عاطفي و آرامش را فراهم آورند. احساس دلگرمي و امنيت است كه فضاي خانواده را سرشار از محبت مي‌كند و بر روابط و مناسبات اجتماعي افراد خانواده تاثير مثبت مي‌گذارد. در خانواده مطلوب، تعاملات بين فردي داراي اهميت است و تعامل زناشويي اساس و بنيان اين تعاملات است و مي‌تواند بر عملكرد موفق و ناموفق اعضاي خانواده اثرگذار باشد. نبود پدر و مادر زير يك سقف براي فرزندان، محروميت و كمبود تلقي مي‌شود. طلاق والدين و محروم بودن فرزند از محبت، ارتباط و ديدار پدر و مادر احساسي در وجود او بر مي‌انگيزد كه با حالات عصبي، تمرد، ناسازگاري و نداشتن انطباق اجتماعي همراه است و موجب مي‌شود که فرد باور خود را نسبت به خيلي چيزها از جمله به خود از دست بدهد.

حرف آخر
 

جان برناردشاو مي‌گويد: «خانواده خوب، بستري استوار فراهم مي‌سازد تا بر اساس آن اعضاي خانواده، قدرت‌ها‌ي دانستن، احساس تصميم‌گيري و تصور خود را به نمايش بگذارند.» او معتقد است كه آينده جهان بستگي به برداشت فرزندان از خودشان دارد و انتخاب‌ها‌ي آنها‌ بستگي به اين دارد كه درباره خود چگونه مي‌انديشند. آنچه در ايجاد خودباوري اجتماعي فرد بيش از هر چيز موثر است، كسب نخستين تجربه‌ها‌ي حمايت اجتماعي در كانون خانواده است. شيوه برخورد، پذيرش، دوست داشتن و مساعدت با فرد، او را براي ايفاي نقش‌ها‌ي اجتماعي و برطرف ساختن نيازهايش ياري مي‌دهد و ارتباط و پيوند افراد خانواده نيز در سلامت رواني و جسماني آنان تاثير دارد، به گونه‌اي كه الگوهاي رفتاري فرزندان را در بزرگسالان بنيان مي‌نهد و موجبات امنيت‌خاطر و باور خود را در آنان فراهم مي‌آورد
منبع: http://www.salamat.com