خاطره‌ و تاريخ شفاهي


 

نويسنده: محسن كاظمي




 
آيا خاطره‌نگاري، تاريخ شفاهي است؟ اين مقاله درواقع پاسخ به اين سوال را مي‌جويد. براي رسيدن به اين پاسخ بدون‌شك بايد از تعاريف آغاز كنيم و تفكيك اجزاي اين تعاريف و تمايزاتشان را برشماريم تا درنهايت نتيجه بگيريم نسبت ميان خاطره با تاريخ شفاهي چيست و در كجا شكل مي‌گيرد.؟
تاريخ شفاهي: تاريخ شفاهي «Oral History» تكنيك، روش و شيوه‌اي است كه با استفاده از ابزار و لوازم صوتي و تصويري، خاطرات، مشاهدات و مسموعات عامل (هدايت‌كننده، مجري و نقش‌آفرين) و شاهد يا حاضر يك صحنه، رويداد و واقعه تاريخي را در قالب كلام و سخن (گفت) ثبت و ضبط مي‌نمايد.
خاطره: خاطره همان تصاوير، اصوات، بو‌ها، مزه‌ها و حتي احساسات ناشي از بروز حوادث، رخدادها و وقايع زندگي است كه در ذهن و خاطر انسان به ياد مي‌ماند. به‌عبارتي خاطره عبارت است از آنچه در گذشته به ياد سپرده شده و امروز به ياد مي‌آيد. شيطنتها و بازيهاي دوران كودكي، حل مسائل سخت رياضي و هندسه در مدرسه، شركت در اردوهاي جمعي با همكلاسي‌هاي دوران دبيرستان و يافتن دوستان جديد، شنيدن اخبار تلخ و شيرين مانند خبر تولد فرزند و يا خبر مرگ عزيزي و... ميليون‌ها حادثه كوچك و بزرگ كه انسان در خلق و به‌فعليت‌رساندن آنها نقش دارد و يا از آنها شنيده و ديده است و نسبت به آن، احساسات و عكس‌العملي بروز داده است، همه‌وهمه ياد و خاطره هستند. به‌اين‌ترتيب خاطره، درون‌ريخت‌هاي ذهني انسان از فعليت و عامليت حوادث و يا مشاهدات، شنيده‌ها، احوال و احساسات او در خلق، تجربه و مواجهه با رخدادهايي را شامل مي‌شود كه در چرخه زندگي هر فرد و يا جامعه‌اي اتفاق مي‌افتند. پس خاطره عبارت است از: محتويات ثبت و ضبط‌شده ذهني (Memoir) از يادها و يادمان‌ها، از ديده‌ها، شنيده‌ها، كرده‌ها، چشيده‌ها و بوئيده‌هاي فرد در زمان پيش از امروز.

كاركردهاي فردي و جمعي خاطره
 

ياد، يادمان و خاطره تا زماني كه در خاطر و ذهن فرد باشد، فقط داراي كاركرد فردي خواهد بود و هشداري به حال، آينده، دانش و تجربه‌اي فراروي آن فرد به حساب خواهد آمد كه نتيجه و بازتاب آن مدتي طولاني در زندگي فردي و شخصي او باقي مي‌ماند. آثار و نتايج رفتار و عكس‌العمل فرد در قبال خاطراتش حتي چنانچه به جمع نيز سرايت كند، باز هم آن خاطره محفوظ در ذهن و خاطر، واجد كاركرد فردي ــ اما در قبال جمع ــ خواهد بود. چنين خاطره‌اي تنها زماني از كاركرد فردي و جمعي، توأمان برخوردار خواهد بود كه قالب ذهن شكسته شود و يادمانها و خاطرات با روشها و متدهايي به تصوير كشيده و يا تقرير و تحرير شوند؛ وگرنه چنانچه رهيافتها و كاركردها تنها در حوزه عمل فرد باقي بمانند و جمع يا جامعه از آنها نصيبي نداشته باشند، آن‌گاه خاطره فقط حائز همان كاركرد فردي خواهد بود.
تصويرها، تقريرات و تحريرها از يادها و يادمانها، تنها زماني از يك كاركرد عام برخوردار خواهند شد كه در معرض قضاوت، تجربه و آزمون ديگران قرار گيرند. درواقع هر اندازه از رهيافت فردي خاطره كاسته شود و اين وجه آن در برابر جمع ضعيف گردد، آن خاطره عموميت بيشتري خواهد يافت. خاطره گرچه داراي خاستگاه فردي است، اما به‌خودي‌خود از قابليت استفاده جمعي برخوردار است.
در اين راستا اگر خاطره قادر به ارزيابي و تحليل ابعاد وقايع سياسي، اجتماعي و فرهنگي گذشته باشد و در تعيين و مشخص‌كردن هويت جامعه و يا بخشي از آن موثر افتد و چراغي را فرا راه آيندگان برافروزد، درواقع تاريخ را رقم زده است. درواقع از اين منظر است كه خاطره‌نويسي و خاطره‌نگاري، گونه‌اي تاريخ‌نگاري تلقي مي‌گردد.

خاطره‌نويسي و گزارش خاطره
 

خاطره‌نويسي، گزارش خاطره (نه گزارش از خاطره) و خاطره‌نگاري، همگي برون‌ريختهاي ذهني حاصل از فعليت يا عامليت، مشاهدات، مسموعات، احوال و احساسات فرد در ارتباط با وقايع و حوادث پيراموني زندگي وي در گذشته هستند؛ بااين‌تفاوت كه در خاطره‌نويسي، صاحب خاطره خود شخصا به اين برون‌ريخت اقدام مي‌كند، يعني شخصا دست به قلم مي‌برد و محتويات ذهن خود را بر روي كاغذ مي‌آورد. در اين فرايند برون‌ريخت حول محور وجودي و فكري و شخصيتي صاحب خاطره صورت مي‌گيرد. اما در گزارش خاطره گرچه همچنان تحرير انباشته‌هاي ذهن در ميان است، ولي اين تحرير حول محور وجود و هستي فرد شكل نمي‌گيرد، بلكه در اينجا گزارش‌دهنده، مشاهدات و شنيده‌هاي ديگران و خاطرات آنها از پديده‌هاي پيراموني را در عصر و حيات همزمانِ خود تحرير مي‌كند، پديده‌هايي كه خود او در خلق و پديدآمدن آنها هيچ نقش و تاثيري نداشته است؛ كماآنكه بيان و نوشته‌هاي ما در آينده از حادثه‌اي چون زلزله بم؛ به‌عنوان كساني كه در خلق و تغيير آن هيچ نقشي نداشته‌ايم و حتي از نزديك صحنه‌هاي ويراني و فلاكت و رنج مردم آن را نديده‌ايم و براي كمك به آسيب‌ديدگان و مصدومان آن به آنجا نرفته‌ايم، فقط براساس يافته‌ها و داده‌هايي خواهد بود كه از گفته‌ها و ديده‌هاي مصدومان حادثه و امدادگران و يا گزارشگران رسانه‌هاي جمعي به‌دست آورده‌ايم و لذا اين نوشته‌ها در رديف گزارش خاطره محسوب خواهند شد.

خاطره‌نگاري در ذيل تاريخ شفاهي
 

خاطره‌نويسي نبايد با خاطره‌نگاري اشتباه شود، چراكه خاطره‌نويسي تحريري بلاواسطه از انبان ذهن مي‌باشد اما خاطره‌نگار، صيادي است كه خاطره، ياد و يادمان را از درياچه و انباشت ذهن فرد يا افراد صيد و استخراج مي‌كند. در خاطره‌نگاري، خاطره‌نگار برون‌ريخت‌هاي ذهني فرد را با مهارت و تخصصي كه دارد به كمند قلم مي‌كشد و به زيور طبع مي‌آرايد. خاطره‌نگاري اعم است از مصاحبه‌شونده، محقق يا مصاحبه‌گر و تدوين‌گر.
لذا خاطره‌نگاري، فارغ از اين مولفه‌ها و نيز فارغ از نوع و جنس خاطره، آنجا كه از حيث كاركرد جمعي به ارزيابي و تحليل ابعاد وقايع سياسي، اجتماعي و فرهنگي و... جمعي در گذشته مي‌پردازد و خود بر هويت جامعه و يا بخشي از آن نور مي‌تاباند و چراغ راه آينده مي‌شود و در اين عرصه از تكنيك مصاحبه، گفت‌وشنود و ابزار و لوازم صوتي و تصويري بهره مي‌برد، بدين‌روي در ذيل تاريخ شفاهي (Oral History) قرار مي‌گيرد.

تمايز خاطره با ادبيات
 

جايگاه خاطره‌نگاري ــ و نيز تاريخ شفاهي ــ در ميان رشته‌هاي علوم انساني، جايگاهي ميان‌رشته‌اي است؛ يعني در ميان چند رشته اصلي غوطه مي‌خورد و يا حد رابط و واصل چند رشته اصلي چون علوم سياسي، علوم اجتماعي، علوم اقتصادي و ادبيات و... است و به فراخور ماهيت، كاركرد و هدف از هريك نصيبي دارد و ضمنا به هريك از آنها نصيبي مي‌رساند ــ البته خاطره‌نگاري بيشترين نزديكي و مجاورت را با ادبيات دارد كه لازم است اين تمايز مورد توجه قرار گيرد.
تمايز خاطره با ادبيات در معنا، هستي و دلالت آن نهفته است. خاطره معنا و هستي خود را از واقعيت درون‌ريختهاي ذهني و پديده‌هاي پيراموني حيات انسان مي‌گيرد و چيزي ميان حقيقت و بي‌حقيقتي محسوب مي‌شود، اما ادبيات دلالت و هستي خود را از نياز ذهن و درون انسان و جامعه برمي‌گيرد، نيازي كه حقيقت است اما لزوما واقعيت نيست. محتواي خاطره بر واقعيت تكيه دارد اما درباره ادبيات اين معيار لزوماً صدق نمي‌كند؛ به‌اين‌معنا‌كه ادبيات هرگاه با برقراري نظام فكري و روابط انساني سروكار داشته باشد، واقعيت خواهد بود اما ممكن است از حقيقت برخوردار نباشد ولي آنگاه كه حس و حال تخيلي و نگاه آرماني به خود مي‌گيرد، ديگر واقعيت نيست اما مي‌تواند حقيقت داشته باشد. درحالي‌كه خاطره هرچه باشد، واقعيتي است كه بر انسان و جوامع، گذشته است و مي‌توان تاريخ يك قوم و جامعه‌ را از محتواي آن استخراج كرد و هرگاه ادبيات به استخدام برقراري چنين نظام ارتباطي درآيد، در خدمت گزارش واقعيت خواهد بود.

كاركردهاي خاطره‌نگاري
 

با اشاره‌اي كه به كاركرد فردي و جمعي خاطره شد، لازم است كاركردهاي فرايند خاطره‌نگاري را اين چنين برشماريم:
ـــ آزادسازي اطلاعات
ـــ انبوه‌‌سازي اطلاعات در پژوهشهاي علوم انساني
ـــ كشف زواياي پنهان و يافتن معاني جديد
ـــ بسترسازي براي نقد تاريخي و نقد پژوهشي
ـــ تهيه و تامين منابع تاريخ شفاهي و تاريخ كتبي
ـــ هويت‌بخشي به فرد و جمع
ـــ عبرت‌آموزي و ايجاد رهيافتهاي نو براي حال و آينده
با توجه به اين كاركردها و دقت در آنها قرارگرفتن خاطره‌نگاري در ذيل تاريخ شفاهي آشكار مي‌گردد.
منبع: www.dowran.ir