جايگاه كودك در خانواده


 






 

نوبت تولد كودك در خانواده
 

نمي توان گفت بهترين موقعيت را در خانواده فرزند چندم دارد. فرزند ارشد خانواده در محيطي رشد مي كند كه كودك در مركز آن قرار دارد و در آن نسبت به بچه هايي كه بعدا به دنيا مي آيند، فعاليتهاي خانواده بيشتر بر روي او متمركز است. فرزند اول خانواده در جريان رشد و تكامل خود از راهنمايي و كمك بيشتري برخوردار است، در طي طفوليت زبان پيچيده تري را از والدينش مي آموزد و به علت فشار پدر و مادر بر او، معمولا بيش از بچه هاي بعدي به موفقيت دست مي يابد. فرزند اول معمولا بهتر توسط بزرگترها پذيرفته مي شود و چون هماهنگي بيشتري با انتظارات اجتماعي دارد، آمادگي بيشتري براي پذيرش نقش رهبري دارد. از طرف ديگر مهارت والدين در مورد نقش پدر و مادري خود در ارتباط با فرزند اول كمتر و تمايل آنها به مداخله، اجبار، محدود كردن، و استفاده بيشتر از انضباط اجباري و تنبيهات مختلف نسبت به بچه هاي بعدي بيشتر است.اين امر ممكن است منجر به اين شود كه فرزندان اول احساس اضطراب بيشتري را از والدين خود دريافت كنند، به عبارت ديگر دائما از خود مي پرسند « آيا كار من درست است»؟ با اين حال تقريبا شكي وجود ندارد كه اگر فرزندان بعدي هم اندازه فرزند اول مورد راهنمايي و توجه قرار گيرند احتمالا به همان اندازه موفق و از نظر اجتماعي مقبول خواهند بود.
تاثير جايگاه كودك در خانواده به سرعت پايدار مي شود و تاثير شگرفي بر سازگاري شخصي و اجتماعي كودكان در سنين بالاتر مي گذارد. به عنوان مثال، شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد فرزندان اول بيشتر از فرزندان بعدي به سلامتي خود توجه دارند و در بزرگسالي بيشتر به پزشك مراجعه مي كنند آنها همچنين معمولا محتاطترند و كمتر ريسك مي كنند.
مشخص شده است كه جايگاه كودك در خانواده تاثير بسزايي در نحوه سازگاري بزرگسالان در امر زناشويي دارد. دليل اين امر اين است كه ما در دوران كودكي ياد مي گيريم نقشهاي معيني را در خانه ايفا كنيم و پس از ازدواج هم آن نقشها را ادامه مي دهيم. به عنوان نمونه، بهترين سازگاري زناشويي در مواردي ديده شده است كه شوهري كه بزرگترين برادر در خانواده خود بوده با زني كه از خواهران كوچكتر خانواده خود بوده است ازدواج مي كند. اگر اين جايگاه معكوس شود ممكن است سبب ايجاد اصطكاك گردد، زيرا در اين صورت زن دوست دارد بر شوهرش چنان كه در مورد برادر كوچكتر خود عمل مي كرده است، مسلط باشد. در ازدواجي كه زن و شوهر هر دو فرزند اول هستند امكان دارد رابطه اي پر برخورد در اثر تلاش هر يك براي تسلط بر ديگري، شكل بگيرد.

تعداد كودكان در خانواده
 

تعداد كودكان خردسال در خانواده تاثير مهمي بر رشد و تكامل كودك دارد. كودكاني كه چند خواهر و برادر خردسال دارند، مجبورند توجه والدين را با آنها قسمت كنند. اگر كودكي ضعيفتر باشد، ممكن است سهم اصلي توجه والدين نصيب او شود و سايرين نسبت به " نور چشمي" بودن او حساس شوند. در اين صورت رقابت، چشم و هم چشمي، احساسات منفي و رنجش در بين بچه ها اوج مي گيرد. به علاوه ممكن است كودك ضعيفتر گرفتار يك الگوي شخصيتي تابع، همراه با احساس بي كفايتي و مظلوميت گردد، در حالي كه فرزند قويتر ممكن است احساس كند نسبت به او تبعيض شده و ياد مي گيرد نقش رهبر را ايفا كند.
در خانواده هاي پر جمعيت فضا و امكانات كمتري وجود دارد. بچه ها دائما با يكديگر آميخته اند و انتظار مي رود با يكديگر بازي كنند، اسباب بازيها و دوستان مشترك داشته باشند و لباس يكسان بپوشند؛ حتي اگر يكي پسر و ديگري دختر باشد. اين امر آشكارا رشد شخصيت و فرديت كودك را سركوب مي كند.

چگونه مي توانيد به كودك خود كمك كنيد؟
 

در بسياري از موارد شما نمي توانيد همه چيز را در كنترل داشته باشيد، اما گاهي مي توان بعضي از فاكتورها را برنامه ريزي كرد و شرايط را با تدابير مناسب تغيير داد.
فاصله گذاري بين بچه ها ضروري است. در صورت امكان، زمان مطلوب كه كودك بايد قبل از تولد خواهر يا برادر ديگر، به تنهايي با والدين خود سپري كند 2 تا 5/2 سال است.
به علاوه داشتن يك نگرش مثبت به وضعيت كودكان در خانواده، مقايسه نكردن و عدم تحريك حس رقابت بين آنها، توجه بيش از حد يا انتظارات خارج از توان كودك و بسياري از عوامل ديگر مي تواند سبب رشد و تكامل عادي همه كودكان در يك خانواده شود.
اگر حدس مي زنيد هنوز آمادگي لازم را براي فرزند دوم يا بيشتر نداريد يا اگر نياز به اطلاعات بيشتر داريد بهتر است با استفاده از كتابهاي مختلف و مشورت با متخصصين در اين زمينه راهنمائي هاي لازم را كسب كنيد. شايد در شرايطي هستيد كه با دو يا چند فرزند در خانه دست و پنجه نرم مي كنيد. اگر به نظر شما اوضاع عادي نيست بهتر است تا دير نشده به فكر چاره باشيد. گاهي تغييرات جزئي در برخي از نگرشها يا رفتارها مي تواند اثرات چشمگيري داشته باشد.
منبع: www.ninisite.com