اين هم شد زندگي؟!


 






 

گفتگو با دکتر سيدسعيد صدر درباره آدم‌هايي که فقط نيمه خالي ليوان را مي‌بينند
 

تصور کنيد آسفالت خياباني خوب نباشد. بسياري از افراد از آن عبور مي‌کنند اما تعداد محدودي از آنها ممکن است ذهن‌شان درگيري هميشگي پيدا کند که اين چه وضعيتي است. يعني در واقع هميشه احساس فشار و نارضايتي کنند. اين افراد خلق‌گرفته‌اي دارند و احساس رضايت نمي‌کنند. حالا اگر در زندگي اين فرد تحقيق کنيد متوجه مي‌شويد که وجوه مثبت نيز وجود دارد اما به آنها توجهي نمي‌کند. به‌طور مثال ممکن است اين فرد از شغل مناسبي برخوردار باشد اما اين شغل نيز نمي‌تواند رضايت‌خاطرش را فراهم کند. در حقيقت چنين افرادي نمي‌توانند خوبي‌ها را ببينند. اگر از اين افراد بپرسيد که گذشته‌شان را تعريف کنند فقط اتفاقات ناگوار را به ياد مي‌آورند و مي‌گويند پس از اين رويدادهاي تلخ، ديگر روي خوش نديده‌اند و چشم‌شان را روي موفقيت‌هاي زندگي‌شان مي‌بندند. در این مقاله با دکتر سيدسعيد صدر، روانپزشک، درباره ويژگي‌هاي رواني همين افراد حرف زده‌ايم.

به‌عنوان اولين سوال مي‌خواهم بپرسم آيا اصلا اين افراد موفق به تغيير شرايط زندگي خود مي‌شوند؟
 

انسان‌هايي موفق به تغيير شرايط مي‌شوند که از نظر رواني، سالم باشند اما اين افراد چون کج‌خلق و ناراضي هستند امکان تغيير شرايط را نخواهند داشت و دايم خودشان را سرزنش مي‌کنند و با خودشان مي‌گويند که چرا از توانايي و لياقت کافي برخوردار نيستند و اين مشکلات را به محيط نسبت مي‌دهند. جالب است بدانيد که اينها همان افرادي هستند که شانس مهاجرت‌‌شان نسبت به افراد ديگر افزايش مي‌يابد يعني از جامعه خودشان ناراضي هستند و به کشور ديگري مهاجرت مي‌کنند.

اگر مهاجرت کنند به آرزويشان مي‌رسند؟
 

الزاما اين‌طور نيست. اين افراد هنگامي که به کشور ديگري مهاجرت مي‌کنند چون شهروند اصلي نيستند بار اضافه آن کشورها به شمار مي‌روند. از طرف ديگر اغلب اين افراد توانايي خاصي هم ندارند. به همين دليل مي‌گويند چون که غريبه هستند کسي تحويل‌شان نمي‌گيرند و باز هم احساس فقدان رضايت مي‌کنند.

تحليل جالبي کرديد اما بالاخره شرايط ناگوار براي هر کسي روي مي‌دهد. چه‌طور مي‌توانيم با اين شرايط کنار بياييم؟
 

اگر دچار شرايط ناگوار هستيد سعي کنيد چند مشکل را با هم تحمل نکنيد زيرا حل چند مشکل به‌طور هم‌زمان، کار آساني نيست. به همين دليل فقط به مهم‌ترين مشکل فکر کنيد و پله‌پله آن را حل کنيد. هنگامي که شما بتوانيد يک مساله را حل کنيد در نهايت اميدوارتر به مصاف بقيه مشکلات خواهيد رفت چون با خود مي‌انديشيد که چه‌قدر راحت مشکل قبلي را حل کردم.

آيا افرادي که افسرده خو هستند با خانواده خود نيز دچار مشکل مي‌شوند؟
 

بله. چون اين افراد توان حل مشکل را ندارند خانواده خود را هم تحت فشار قرار مي‌دهند. يک نکته را نيز فراموش نکنيد که خلق و خو مسري است. به اين صورت که اگر شما انسان شادي باشيد مي‌توانيد خانواده خود را نيز شاد کنيد و احساس رضايت خانوادگي را نيز افزايش دهيد و برعکس افراد غمگين مي‌توانند خانواده‌شان را دچار تنش و اضطراب کنند.

دليل تاثيرگيري خانواده از فرد افسرده چيست؟
 

افرادي که زير يک سقف زندگي مي‌کنند و تحت عنوان خانواده ناميده مي‌شوند با يکديگر روابط عميق عاطفي دارند. اين روابط به دليل سرشت يکسان، بار ژنتيکي مشابه و رفتار نزديک به هم روي يکديگر تاثير گذارند. به همين دليل ارسال موج منفي مي‌تواند به احساس فقدان رضايت از زندگي تبديل شود و خانواده را تحت تاثير قرار دهد. در چنين خانواده‌هايي پدر غر مي‌زند، مادر غر مي‌زند و فرزندان نيز از پدر و مادر ناراضي‌اند و در نتيجه يک گروه بيمار مي‌شوند که نيازمند امداد درماني هستند.

درباره درمان اين افراد چگونه مي‌توانيم اقدام کنيم؟
 

احساس فقدان رضايت اگر بيماري واضح روان‌پزشکي باشد قابل درمان است در غير اين صورت خانواده درمانگرها مي‌توانند اين افراد را درمان کنند.

چگونه؟
 

خانواده درمانگرها به اين افراد نشان مي‌دهند که آنها در گذشته چه چيزهاي مثبتي داشته‌اند و هم‌اکنون چه نکات مثبتي دارند و در آينده نيز به چه نکات مثبتي دست پيدا مي‌کنند. اين تلقي موجب مي‌شود قسمت‌هاي مثبت گذشته نمود و حس مثبت بيشتري پيدا کنند و نسبت به وضعيت موجود احساس اميدواري پديد آيد و فرد نسبت به آينده ديد مثبت بيشتري پيدا کند. به‌طور مثال به فرد مي‌گوييم شما چند مشکل جدي داريد اما سه نکته مثبت هم داريد و با رعايت برخي نکات با استفاده از سه نکته مثبت مي‌توانيد بخشي از مشکلات زندگي خود را کم‌رنگ کنيد و در نتيجه احساس رضايت بيشتري داشته باشيد. به‌‌طور مثال اگر از دخترتان به دليل نوعي بيماري ناراحت هستيد به شما آموزش داده مي‌شود که ببينيد فلان شخصي که دخترش بيماري ندارد مشکلات تحصيلي دارد يا در روابط بين‌فردي‌اش دچار مشکل شده است بنابراين فقط دختر شما اين مشکلات را ندارد.

در واقع نکات مثبت زندگي افراد برجسته‌تر مي‌شود؟
 

به‌طور دقيق همين‌طور است. اين لايه مثبت پرورش پيدا مي‌کند و فرد چشمانش را در برابر چيزهايي که دارد باز مي‌کند و در نتيجه بهداشت رواني او تامين مي‌شود.

براي تحقق بهداشت روان در جامعه نيازمند چه ابزاري هستيم؟
 

يکي از بهترين شيوه‌ها دسترسي آسان به سيستم رفاهي است که اين ابزار اجرايي بيشتر در دست سيستم اجرايي کشور است.

آيا هم‌اکنون براي ارتقاي بهداشت روان از امکانات موجود به خوبي استفاده مي‌کنيم؟
 

جواب اين سوال‌تان منفي است زيرا اگر استفاده درستي مي‌کرديم جامعه ما اين‌قدر از نظر روان‌پزشکي آسيب‌پذير نبود. اکنون شما مشاهده مي‌کنيد که افراد در جامعه با يک تلنگر دچار مشکل مي‌شوند. اين در حالي است که آدميزاد در برابر مشکلات اين‌قدر ضعيف و ناتوان نيست و افراد جامعه نبايد با يک مشکل يک‌دفعه به هم بريزند. توجه کنيد که افراد غمگين و ناراحت نمي‌توانند خودشان را بالا بکشند. شايد شما هم در خيابان مشاهده کرده باشيد که بر سر يک مشکل کوچک راننده‌اي با راننده ديگر درگير مي‌شود. اين مطلب نشان دهنده پايين آمدن آستانه تحريک‌پذيري جامعه است.

چه توصيه‌هايي براي بهبود خلق و خوي جامعه داريد؟
 

محيط شاداب تاثير فراواني در افزايش خلق دارد البته توجه داشته باشيد که شادابي به معناي افزايش رنگ و لعاب محيط نيست بلکه بايد در عمق شادي وجود داشته باشد تا سلامت روان تامين ‌شود و همان‌طور که اشاره کردم چون شادي و نشاط مسري است، شاد بودن جامعه موجب کمک کردن به ديگران مي‌شود. فراموش نکنيد که جامعه شاد جامعه خلاق است و خلاقيت افراد در چنين جامعه‌اي به درجات بالاتر مي‌رسد.
منبع:www.salamat.com