روان‌شناسي ناشنوايان


 






 

گفتگو با دکتر فربد فدايي
 

آقاي دکتر! ما نمي‌دانيم يک کودک ناشنوا با چه مشکلاتي مواجه است و چه خلا‌هاي رواني در زندگي‌اش وجود دارد اما نامه‌اي که از دوست ناشنوايي در سن بلوغ براي ما فرستاده شده نشان مي‌دهد مشکل او با همسالان شنوايش فرق دارد. درست متوجه شديم؟
 

بله، دوران بلوغ و نوجواني ناشنوايان با افراد شنوا متفاوت است. آنها به دوستي‌هاي عميق و فرصت‌هاي ارتباطي مناسب نياز دارند تا مهارت‌هاي اجتماعي لازم را بياموزند. قضاوت‌هاي گروه همسالان در دوره نوجواني براي ناشنوايان اهميت زيادي دارد. چون کودک ناشنوا از آموزش‌هاي غيرمستقيمي که براي همسالان شنواي او وجود دارد بي‌بهره است در نتيجه توصيه مي‌شود گفتگوها براي کودک ناشنوا قابل ديدن باشد تا او به ارتباط رويدادها پي ببرد. اگر واکنش يک کودک ناشنوا نسبت به ناشنوايي خود به صورت حس حقارت افراطي يا برعکس به شکل سلطه‌جويي باشد،‌ احتمال دوستيابي براي او کم خواهد بود. کودکان ناشنوا بيشتر از همسالان خود در معرض ابتلا به اضطراب و افسردگي و شکايت‌هاي جسمي روانزاد يا مجموعه‌اي از اين وضعيت‌ها قرار مي‌گيرند.

برخورد خانواده و دوستان با فرد ناشنوا بايد چگونه باشد تا او به اين مشکلات برنخورد؟
 

معمولا درباره شخصيت ويژه ناشنوايان توصيف‌هاي منفي آورده مي‌شود و آنان را به عنوان افرادي که از رشد عاطفي لازم برخوردار نيستند و افرادي عجول، خود محور و انعطاف‌ناپذير و بي‌احساس نسبت به ديگران وصف مي‌کنند. دليل اينگونه برداشت‌ها اين است که آنها واکنش‌هاي مرسوم اجتماعي را در ارتباط خود با ديگران،‌ همانند همسالان شنواي خود نياموخته‌اند. در نتيجه از احساسات آني خود پيروي کرده و اين مشکل را تا بزرگسالي هم تداوم مي‌بخشند. مثلا شاهديم اگر کودک ناشنوا والديني ناشنوا داشته باشد به ميزان چشمگيري بيش از آنهايي که والدين شنوا دارند در کارها تامل و ژرف‌انديشي نشان مي‌دهند و اين نشان مي‌دهد که احتمالا روش ارتباطي و آشنايي والدين ناشنوا با مسايل او مناسب‌تر است. در اين ميان نداشتن فرصت‌هاي آموزشي مناسب هم مزيد بر علت مي‌شود... بايد بگويم رفتار اعضاي خانواده، به ويژه مادر در رشد عاطفي و سازگاري اجتماعي و آمادگي آموزش مهارت‌هاي زباني و تحصيلي بسيار مهم است.

منظورتان اين است که بايد خيلي حمايتش کنند؟
 

خير. بگذاريد مساله را بشکافم، دست کم در 90 درصد والدين شنواي کودک ناشنوا، احساس سردرگمي، عدم قطعيت و حتي گهگاه احساس گناه ملاحظه مي‌شود. اين دوگانگي عاطفي والدين و راهنمايي‌هاي متناقضي که از ديگران مي‌گيرند اغلب آنها را بيش از حد حمايت‌گر و بي‌ثبات در اعمال نظم براي بچه مي‌سازد. گاهي هم، به خصوص در زن و شوهرهايي که پيش از تولد فرزند ناشنواي خود با هم مشکلات عميق داشته‌اند ديده مي‌شود که کودک را طرد و مسووليت را به عهده ديگري (معمولا همسر) مي‌اندازند. در هر صورت اين واکنش‌ها موجب مي‌شود که کودک از واقعيت بگريزد. اولين راه برخورد مناسب اين است که زن و شوهر همدل باشند و رفتارهاي متناقض نشان ندهند. مثلا مي‌بينيم پدر نارسايي حسي کودک را نمي‌پذيرد و انتظارات نامعقول از بچه دارد و برعکس، مادر حمايت بيش از حد مي‌کند. تقابل اين دو ديدگاه است که ناراحتي رواني ثانويه را در کودک ايجاد مي‌کند.
پس با اين رفتار اشتباه اعتماد به نفس کودک ناشنوا را مي‌گيريم و او را در آينده به بيمار رواني تبديل مي‌کنيم.
بله، علاوه بر عدم اعتماد به نفس، اطاعت افراطي، سعي در خشنود کردن ديگران، گوشه‌گيري و پرخاشگري مي‌تواند جلوه کند و به هر حال اول اثر مستقيم نارسايي شنوايي در کودک دوم واکنش پدر مادر و ديگران نسبت به کودک ناشنوا و سوم مشکلات ناشي از معاينه‌ها و درمان‌ها مي‌تواند به مشکلات ثانويه رواني او منجر شود. توصيه مي‌کنم والدين در درجه اول براي تشخيص ناشنوايي هر چه زودتر اقدام کنند چون هر چه سريع‌تر فعاليت زبان‌آموزي را به ناشنوا آغاز کنيم از عوارض برگشت‌ناپذير پيشگيري کرديم. احتمال دارد اين نقص در ديگر جنبه‌هاي کارکردي مغز هم تاثيراتي بگذارد. پس به جاي اندوهگين شدن و آرزوي اينکه کاش چنين نبود و يا انکار معلوليت فرزندتان به او کمک کنيد تا با ترکيب منسجمي از مفاهيم روش شفاهي و شيوه زبان اشاره و لب‌خواني پيشرفت کند و استعدادش شکوفا شود.

يعني بهره هوشي بچه‌هاي ناشنوا کمتر از بقيه نيست؟
 

خير، اين فقدان ساده شنوايي ربطي به توانايي ذاتي هوشي ندارد و بهره هوشي از همان منحني زنگوله‌اي شکل شنوايان پيروي مي‌کند. اگر يک والد شنواي فهميده رنج يادگيري زبان اشاره را به خود هموار کند به راحتي مي‌تواند با فرزندش رابطه برقرار کند و هم کمک کند گنجينه لغات فرزندش به همان سرعت همسالان شنواي خود تکميل شود.

بعضي والدين از زبان اشاره بدشان مي‌آيد و آن را نماد معلوليت و يا مانع يادگيري زبان کلامي مي‌دانند؛ واقعا همين‌طور است؟
 

متاسفانه والدين با مقاومت در برابر زبان اشاره فراموش مي‌کنند منظور از زبان آموزشي دسترسي به اطلاعات است و کودک آنها بدون شنوايي يا جانشين موثر آن يعني اشاره ساعت‌هاي بي‌شماري را از دست مي‌دهد. شواهد بر اين دلالت دارد که يادگيري زبان اشاره موجب عدم تشويق کودک به فراگيري زبان کلامي نمي‌شود و همواره ترکيب روش‌هاي کلامي،‌ لب‌خواني، اشاره و تقويت صدا بهترين نتيجه را مي‌دهد. مشکل اساسي اين بچه‌ها صرفا نداشتن حس شنوايي نيست بلکه عدم امکان ايجاد يک سيستم ارتباطي مناسب با پيرامون خود و ديگران است.

شما روانپزشکان چه کمکي مي‌توانيد بکنيد؟
 

هدف ما از درمان‌ها از بين بردن استرس ناشنوا است که پيش نياز آن بررسي محيط و روابط خانه و محل آموزشي است. دوم دگرگون‌سازي محيط ناسالم، سوم درمان نشانه‌ها و يا در صورت امکان درمان علت اصلي به وسيله دارو يا رفتار درماني و توصيه‌هايي جهت حفظ و تعالي بهداشت رواني خانواده. در ضمن تجويز داروها و رفتار درماني براي ناشنوايان هيچ فرقي با شنوايان ندارد.
منبع: http://salamat.com