قلعه ـ مدرسة خيرآباد و حسينعلي خان زنگنه
قلعه ـ مدرسة خيرآباد و حسينعلي خان زنگنه
دوم. بيشتر کساني که در امور اجتماعي و حکومتي دخالت داشتهاند و احياناً منشأ خدماتي نيز بودهاند، از فعاليتهاي علمي باز ماندهاند و چندان که ميخواستند يا در خور استعدادشان بوده است نتوانستهاند وارد مباحث علمي شده، اثرات و آثار سودمند و ماندگار برجاي گذارند.
معدودي از اين افرادِ صاحبمنصب، با همت و سختکوشي توانستهاند بين دو مقامِ علم و قدرت جمع کنند و در عين حالي که به خدمات اجتماعي يا حکومتي اشتغال داشتهاند، در ساحت علم و دانش هم حضور يابند و آثار و تأليفاتي نيز از خود به يادگار بگذارند.
حسينعلي خان زنگنه از آن افراد است. آگاهي ما از زندگي او و از شخصيت علمي و آثار و تأليفات وي بسيار خرد است، ولي آن چه در اين کوتاه ميآيد جستاري در شناختِ تبار، جايگاه اجتماعي و علمي و همچنين خدمات او از راه وقف خواهد بود.
نگاهي به تاريخچة ايل زنگنه
يکم: معين الدين نطنزي، زنگنه را جزو قلمرو اتابکان لر محسوب کرده است(2) .
دوم: تذکرة الملوک اين ايل را در مجموعهاي مرکب از ايلات کرد و لر ميشمارد(3) .
سوم: شرفخانِ بدليسي اُمراي کردِ ايران را به چهار شعبه تقسيم کرده که زنگنه يکي از آنهاست(4) . برخي از معاصران نيز اين نظر را پسنديدهاند(5) .
در مورد وجه تسمية اين ايل هم آراء گوناگوني وجود دارد. برخي اين اسم را برگرفته از نام مکاني دانستهاند که ايل زنگنه در آنجا ميزيسته است(6) ، و بعضي هم نام زنگنه را نقل از زنگه(7) ، شخصيتي افسانهاي در حماسههاي ملي ايران دانستهاند(8) .
مردوخ کردستاني، خاستگاه اصلي زنگنه را کردستان عراق و مناطق کرکوک و خانقين در اطراف کفري و ابراهيم خانمي و اراضي سوماک ميداند(9) .
در دورة صفويه، افراد ايل زنگنه به منظور ياري پادشاهان صفوي از منطقة اصلي خود کوچ کردند و داخل قلمرو ايران ساکن شدند و مرداني از آنها در حکومت شاه اسماعيل اول (907-930 ق) به مقامات بلندي هم رسيدند(10) .
ايل زنگنه در رکاب شاه اسماعيل در جنگهاي متعدد و به ويژه در چالدران به نبرد پرداخت و بزرگان ايل در زمان شاه طهماسب (930 - 984 ق) و بعد از آن، در ارکان حکومت حضور داشتند(11)(12) .
تبار حسينعلي¬خان
او همچنين در درگيري بين شاه عباس و ملوخان اردلان ـ حاکم کردستان ـ واسطة ايجاد صلح بين دو طرف بود و ملوخان تسليم شد و خلعت گرفت(15) .
علي بالي بيک ، مدتي در زمان شاه عباس اول امير خراسان بود(16) و همچنين در 1028 ق از جلوداري به منصب امير آخورباشي ارتقا پيدا کرد. او تا 1047 ق در اين مقام بود و در همين سال مقام وي به پسرش شيخ علي زنگنه منتقل شد(17) .
شيخعلي خان زنگنه (پدر حسينعلي خان)
حدود سال 1064 به حکمراني کرمانشاه منصوب شد و ظاهراً در سال 1080 ق به مقام صدر اعظمي دربارِ صفوي در حکومت شاه صفي دوم يا شاه سليمان (1077 ـ 1106 ق) نائل آمد(21) .
او در 1082 ق شايد به خاطر مخالفت با ميگساري شاه سليمان و يا مقاومت در برابر امر شاه به ميگساري, عزل شد و سال بعد دوباره به خدمت بازگشت و سالهاي طولاني ـ که از بلندمدتترين دورههاي وزارت در عهد صفوي است ـ وزير اعظم و اعتماد الدوله(22) بود.
منابع تاريخي و شرح حال, معمولاً او را به تقيدات ديني و پايبندي به دستورات شرع و همچنين عقل و درايت، آرامش، ملايمت و وقار و جديت در رسيدگي به امور رعيت و دوري از تجمل و عيش و نوش ستودهاند که اين همه باعث ايجاد اصلاحات اساسي در ساختار اداري، اقتصادي، نظامي و سياسي کشور گرديد. استاد باستاني پاريزي دربارة او نوشته است:
کوشش داشت هميشه شخصيت و استقلال خود را در برابر شاه حفظ کند. او شبها با لباس مبدّل در محلات گردش ميکرد و از اوضاع مملکت خبردار ميگرديد و به فقرا و ضعفا و طلاب علوم دينيه و ايتام، بذل و بخشش ميکرد. حمامات نيکو و رباطات در شهرها و عرض راه اعتاب مقدسه بنا کرده است. هرگز با وجود اصرار شاه لب به مشروب نميزد و ميگفت: شاه بر جان من حق دارد، اما بر دين من حق ندارد(23) .
اعتماد کامل شاه سليمان، حمايت کامل ايل زنگنه و همچنين پشتيباني مادر شاه و حرمخانة دربار از شيخعلي خان، در کنار درايت و ريزبيني او، باعث شد دشمني و خصومت افراد از کار بيفتد و تا پايان عمر، قدرت و اقتدار خود را حفظ کرد. ظاهراً او در 1100 ق درگذشت(24) .
موقوفات شيخعليخان زنگنه
در هر صورت اين اموال گسترده بعدها در زمان فرزندان او منشأ موقوفات عام و خاص زيادي شد.
از جمله اقدامات شخص شيخعلي خان زنگنه نيز در دورة صدرات، ايجاد مجموعة ارزشمندي از موقوفات و احداث مدارس علميه و مراکز ديني است.
دو مکتوب از وقفنامة شيخعليخان موجود است. نسخة خطي اين وقفنامه در ادارة کل اوقاف و امور خيرية استان کرمانشاه نگهداري ميشود. وقفنامه زنگنه، مسجّل به مهر علامه محمدباقر مجلسي (م 1110 ق)، ملّا ميرزاي شرواني (م 1098 ق) و آقا جمال خوانساري (م 1125 ق) است.
مشابه همين متن، در سنگي سرابِ بيستون (در کنار نقش و فرمان گودرز پسر کيو اشکاني) در سينة سنگي کوه حجاري شده است.
در اين وقفنامه چهار رقبه را موضوع وقف شمرده است، به اين شرح:
1. شش دانگ مزرعة بِن عَدي (بند عبدي)؛
2. شش دانگ مزرعة چَم بَطان؛
3. شش دانگ قرية قراولي؛
4. شش دانگ قرية فرّاش.
دو ثلث از عوايد اين موقوفه, مخصوص سادات فاطمي اثنيعشري و يک ثلث باقيمانده براي عمران و آبادي عمارتِ کاروانسراي واقع در بيستون است که شيخعلي خان زنگنه در مسير زوار عتبات احداث کرده است.
وقفنامة ديگري از شيخعليخان که مربوط به استان همدان است و به تأييد علماي وقت رسيده، در ادارة کل اوقاف و امور خيريه استان همدان نگهداري ميشود.
برخي از موقوفات شيخعلي خان در همدان عبارتاند از:
1. مدرسه و مسجد شيخعلي خان اعتماد الدوله در تويسرکان؛
2. مدرسه شيخعلي خان زنگنه ـ معروف به مدرسة بزرگ ـ در ابتداي خيابان دکتر شريعتي همدان؛
3. عرصه و اعيان حدود 150 باب مغازه در بازار همدان؛
4. اراضي مزروعي و صنعتي و مسکوني در بهارِ همدان و... (26) .
مناصب حکومتي حسينعليخان زنگنه
حسينعليخان يا حسينقلي خان زنگنه يکي از چهرههاي ايل زنگنه است که در مناصب حکومتي و نظامي دربار صفوي و افشاري حضور دارد.
وقتي در 1076 ق ازبکان از مرزهاي ايران وارد شدند و در خراسان به تاخت و تاز پرداختند، شاه عباس دوم (1052 ـ 1077 ق)، شيخعلي خان زنگنه ـ حکمران کرمانشاهان و رئيس وقت ايل زنگنه ـ را مأمور کرد تا نسبت به دفع و سرکوبي متجاوزان اقدام نمايد. او در همين زمان حسينعلي خان را به جاي پدر مأمور قائم مقامي حکومت کرمانشاهان نمود و از آنجا که کار شيخعلي خان در خراسان به طول انجاميد، شاه عباس در فرماني رسماً حسينعلي خان را به حکومت کرمانشاهان منصوب نمود. اين دوره از 1076 تا 1086 ق به مدت ده سال طول کشيد.
وي در 1086 ق ـ که سال انتصاب پدرش به مقام صدرات عظماي دربار صفوي است ـ جهت تنظيم امور و ايجاد آرامش به حکومت کهگيلويه منصوب شد(27) .
همچنين در 1142 ق که فرماندهي کل نيروهاي ايران به عهدة نادرقلي افشار بود و اوضاع مرزهاي غرب کشور با توجه به ضعف حاکميت صفوي به وخامت گراييده بود، به حکومت دروفرمان(28) که کرمانشاه را نيز شامل ميشد برگزيده شد تا جهت مقابله با عثمانيها از عشاير کرد غرب کشور استفاده نمايد.
حسينقلي خان با نيروهاي خود و ديگر سپاهيان ايراني تحت امر نادر قلي افشار، در دو فرسنگي شهر کرمانشاه با سپاه عثماني به ـ سرکردگي احمد پاشا ـ درگير شد که منتهي به شکست عثمانيها و عقبنشيني آنها تا خانقين گرديد.
بعد از اين قضايا نادر به کرمانشاه آمد و دستور داد تا حسينعلي خان قلعة قديم کرمانشاه را ويران ساخته و در کنار رودخانة قره سو قلعة جديدي بنا کند(29) .
اين قلعة بزرگ و مستحکم با مديريت حسينقلي خان و با همة امکانات بنا شد که تا سالهاي طولاني, بخش زيادي از حوادث تاريخي منطقه در اين قلعه اتفاق افتاده است.
در ساحت دانش
ميزان بهره علمي او را ميتوان از اثر تفسيري وي به نام بديع البيان به وضوح يافت. از اين کتاب به دست ميآيد که مؤلف در زمينههاي مختلف علوم اسلامي غور کرده و در بعضي از آن علوم صاحب رأي و مسلک است. او به جنبههاي ادبي، تجويدي، روايي، کلامي، فلسفي، عرفاني و حتي بعضي از علوم غريبه و نجوم ميپردازد و در مواردي به کلمات ديگران نقدهاي عالمانه ميزند.
در مقدمة تفسيرش ـ بعد از تقاضا از علما در تذکر لغزشهاي احتمالي ـ نوشته است:
هر گاه جمعي که تمام اوقاف خود را صرف فني از فنون کمالات مينمايند سالم از غلط و سهو و نسيان نباشند، معلوم ميشود که سهو و نسيانِ جمع ديگر ـ که متحمّل امورِ متکاثرة متنافية صوري و معنوي و ديني و دنيوياند ـ تا چه مرتبه خواهد بود!
تعليقه بر شرح ابن ابي الحديد بر خطبة شقشقية حضرت علي ?، اثر ديگر حسينعلي خان به زبان عربي است.
مؤلف در اين رساله، ايرادهاي خود را به ابن ابي الحديد بيان و تقرير ميکند. اين کتاب را زين العابدين عاملي در سال 1101 ق تحرير کرده است(30) .
سه نسخه از اين رساله در کتابخانه ملي نگهداري ميشود(31) .
از اين مطالب فهميده ميشود منصبهاي دولتي وي را از اشتغال به مسايل علمي باز نداشته و از هر فرصتي براي طرح مسايل علمي ـ به ويژه مسايل غامض کلامي ـ استفاده کرده و از آراء علماي آن زمان سود ميبرده است.
آقا بزرگ تهراني در طبقات أعلام الشيعة مينويسد:
و لِلمترجَم له تأليفات علي شرح الخطبة الشقشقية لابن أبي الحديد، ردّ فيها علي الشارح في اعتذاره لعمر بن الخطاب. و قد دوّن هذه التعليقات زين الدين العاملي في سنة 1101، و توجد ثلاث نسخ من هذه التعليقات في المکتبة الملّية بطهران تحت رقم 2054 في مجلّد واحد، اثنتان منها بخط زين العابدين المدوِّن لها، و ثالثة بخط ميرباقر الهمداني(32) .
خانِ زنگنه در جايگاه يک مفسّر
اين کتاب، تفسيري است به زبان فارسي و مبسوط که به صورت مزجي به تفسير سوره فاتحة الکتاب ميپردازد. داراي مقدمهاي است که مؤلف بعد از بيان مطالبي دربارة اهميت قرآن، به نام خود و نام اثر و روش تفسيري و کتبي که از آنها بهرهمند شده اشاره کرده است.
وي درباره نام اثر خود و وجه تسميه آن چنين مينويسد:
و چون بيان معاني آيات شريفه ـ که مفسرين در تفاسير خود ايراد نمودهاند ـ به اسلوبي بديع و پيرايهپذير تحرير گرديده بود، لهذا اين کتاب را بعد از تزيّن به زينت اتمام، مسمّي به «بديع البيان لمعاني القرآن» نمود.
روش تفسيري او ـ آنچنان که در مقدمه، به آن تصريح کرده ـ آن است که ابتدا آنچه از کتابهاي تفسير دربارة مطلب مورد نظر وجود دارد با تصريح به نام مصدر آورده و جمعبندي ميکند؛ سپس در مبحثي جداگانه به بررسي رواياتي که در آن زمينه وارد شده ميپردازد. در انتهاي هر قسمت اگر مطلب جديدي به نظر مؤلف رسيده که در ساير تفاسير به آن برخورد نکرده و يا توضيح و نقدي نسبت به مطالب مطرح شده دارد، با «مترجم گويد» شروع، و با «انتهي» به پايان ميبرد.
وي در پايان هر قسمت تحت عنوان «خلاصة المعني»، به صورت مختصر و با توجه به مجموعه اقوال مفسران و روايات مأثوره، ترجمهاي تفسيرگونه از آيات مورد نظر ارايه ميکند.
البته مؤلف در اين اثر، روايات و مطالب زيادي از کتابهاي ديگر با تصريح به نام مصدر و بدون واسطه نقل ميکند که در مقدمه به آن مصادر اشارهاي ندارد؛ مانند: کافي، تفسير قمي، خصال، علل الشرايع، توحيد صدوق، عيون أخبار الرضا، جامع الأخبار، قصص الأنبياء راوندي و بعض کتب ديگر(33) .
توجه به مدارس علميه و دانشمندان
وي همچنين به مسائل مربوط به فرهنگ، تحصيل طلاب و ايجاد امکانات رفاهي و فراهم کردن توقفگاه در راهها براي بيتوتة زائران عتبات و حجاج، همت تمام صرف نمود که وقفنامههاي متعدد او گواه اين امر است.
خانِ زنگنه در دوران حکمراني خود توجه زيادي به حوزههاي علميه و علما داشته و به ساخت مدارس ديني و همچنين وقف منابع درآمدي براي آنها اقدام کرده است.
تکريم حسينعلي خان از سوي عالمان
توجه و اهتمام وي به علم و دانش و احترام او به علما و دانشمندان باعث ارتباط بين ايشان و برخي از رجال علم و دين او بوده است. به عنوان نمونه آقا جمال الدين خوانساري (م 1125 ق) در جواب نامة حسينعليخان، رسالهاي در مواعظ، اخلاق و برخي مباحث کلامي و اعتقادي مانند جبر و اختيار و قضا و قدر تأليف کرده است(35) ، البته مقام و موقعيت علمي آقا جمال خونساري در ميان عالمان شيعه و همچنين سيطرة علمي آن بزرگوار در جامعة علمي اصفهان در عصر صفوي بر اهل فضل پوشيده نيست(36) .
همچنين محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م ح 1120 ق) کتاب أنوار البلاغه و شرح الشافيه خود را به اسم حسينعلي خان تأليف کرد(37) . محمد هادي مازندراني معروف به «هادي مترجم» از فقها و ادباي روزگار خود بود که آثار زيادي از خود برجاي گذاشت و از آن جمله آنهاست: شرح قواعد الأحکام, الحدود و الديات, شرح علي فروع الکافي, حاشية أنوار التنزيل و ... (38) .
علاء الدين ملک علي، از ديگر فضلاي همروزگارِ حسينعلي خان است که شرح الفصول خود را به درخواست وي نوشته است(39) .
قلعه ـ مدرسة خيرآباد يادگار حسينعلي خان زنگنه
اين مدرسه در 1089 ق (با ماده تاريخ «منزل علم و دانش و ادب است») تأسيس شده است(40) . حسينعلي خان روستاي خيرآباد را نيز وقفِ اين مدرسه کرده است(41) .
در کتاب فارسنامة ناصري تاليف حاج ميرزا حسن حسيني ضيايي آمده است:
ايلات بهبهان و کهگيلويه در زمان شاه سليمان صفوي (1086 ق) به حسينعليخان زنگنه فرزند شيخعلي خان زنگنه کرمانشاهي متوفي به سال (1101 ق) وزير دانشمند سلاطين صفوي عنايت شد. در سال (1089 هـ . ق) حسنعلي خان زنگنه با آن که مردي صحر گرد و ايلاتي بود، از علوم رسمية زمان خصوصاً علم فقه آشنايي کامل داشت، براي ترويج علم و کمال در کنار رودخانه خيرآباد بهبهان مدرسهاي در کمال وسعت يعني 9943 متر مربع بنا کرد که به طور کامل از آجر پخته و گچ ساخته شده و داراي طاقهاي کوتاه و بلند، مسجد، حجره براي معلمان، آشپزخانه و حياط داخلي بود(42) .
در قسمتي ديگر از اين کتاب نوشته شده:
براي تأمين هزينة نگهداري مدرسه، درآمد قرية خيرآباد را وقف آن نمود. همچنين براي تأمين نيازهاي ضروري روزمرة طلاب و دانشجويان اين مدرسة ديني، در کنار آن به ضرورت بازارچهاي مشتمل بر چندين دکان جهت عرضة کالا و حمامي در خور دانشجويان بنا نمود(43) .
عمارت مدرسه با پلان چهار ايوان با مصالح آجري ساخته شده است و داراي آرايههاي معماري خاص کاروانسراها مانند حجره، بارانداز، ايوان، حياط مرکزي و... است. با توجه به اهميت بنا و دارا بودن ويژگي خاص معماري، سازمان «ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري» استان خوزستان از ابتداي سال 1383 اقدام به مرمت نموده است. اهم عمليات مرمت عبارت است از:
پييابي و آواربرداري قسمتهاي فرو ريختة بنا، مرمت طاقهاي فرسوده، دوخت و دوز ترکها، عايق و شيببندي بام، کفسازي آجري حجرههاي داخلي و حياط، محوطهسازي اطراف و نورپردازي بنا.
با اين اقدامات، قلعه ـ مدرسة خيرآباد، پس از صدها سال از تولد خود دوباره نفسي تازه کرده و با شمارة 3480 در فهرست آثار ملي کشور ثبت شده است. ذکر اين نکته نيز لازم است که برخي تأسيس يا ساخت «قلعه ـ مدرسة خير آبادِ بهبهان» را مربوط به قبل از صفويه نسبت دادهاند که البته ممکن است اين احتمال، اشتباه باشد و يا اينکه در صورت صحت، شايد بتوان گفت بناي اوليه مربوط به قبل بوده است که توسط حسينعلي خان تجديد و نوسازي شده و توسعه يافته است.
قلعه ـ مدرسه و جريان اخباريگري
از مهمترين مراکز تفکر اخباريگري در ميان جوامع شيعي منطقة بحرين بوده است. در پي حوادث تلخ و خونباري که در اواخر سدة يازدهم هجري قمري در اين منطقه اتفاق افتاد و منجر به تسلط و تاخت و تاز خوارج شد، تعدادي از علماي اخباري مقيم بحرين به ايران و سپس بهبهان هجرت کردند.
اين محدثان و دانشمندان در بهبهان، موجب ترويج تفکر و سليقة اخبارگرايي در منطقه و سپس جنوب ايران و حتي نقاط مرکزي کشور شدند.
از مراکز و مدارس مشهور اخباريها در بهبهان «قلعه ـ مدرسه» بوده است.
اين مدرسه در سالهاي بعد مورد توجه زيادي واقع شد و در جريانهاي اخباريگري اوايل قرن دوازدهم، در منطقه بهبهان و اطراف آن نامي بلند پيدا کرد.
شيخ عبدالله سماهيجي بحراني (م 1135 ق) ـ اخباري متعصب و مشهور ـ و شاگرد او سيد عبدالله غريفي بلادي بحراني (م 1165 ق) از معروفترين اخباريهايي هستند که در اين مدرسه فعاليت داشته و به نشر و دفاع از ديدگاههاي اخباريگري پرداختند. ميتوان حدس زد نفوذ و گسترش اخباريگري در بهبهان و مناطقي از خوزستان به جهت فعاليت اين حوزه بوده است(45) .
عالم ديگري که گزارش سکونت و تدريس وي در مدرسة خيرآباد در دست است، آقا محمدرضا فرزند مولي محمد صالح طبرسي مازندراني ميباشد.
در ذيل اجازة سيد عبدالله بن نور الدين بن نعمت الله جزايري (م 1173 ق) آمده است: «کان فاضلاً متکلماً رفيع المنزلة مدرِّساً في مدرسة خير آباد، من أعمال بهبهان. قدِم إلينا وهو متوجه إلي العراق للزيادة، ثم اجتمعتُ به في بهبهان، وحضرتُ درسه بشرح اللمعة»(46) .
در سال¬هاي بعد, حضور آقا وحيد بهبهاني (م 1206 ق) در بهبهان و مبارزة جانانه آن مرد بزرگ با اين جريان و خط فکر، موجب کمرنگ شدن آن شد(47) .
اين مدرسه امروز به عنوان يک اثر تاريخي و کهن مورد استفاده و بازديد علاقه¬مندانِ ميراث فرهنگي ايرانِ عزيز است.
پي نوشت ها :
1. . *کارشناس ارشد علوم حديث, پژوهشگر و نويسنده.
2. . منتخب التواريخ (به نقل از: ايلات و طوايف کرمانشاهان، ج 2، ص 649).
3. . تذکرة الملوک, ص 25.
4. . شرفنامه, ص 14.
5. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 101.
6. . منتخب التواريخ (به نقل از: ايلات و طوايف کرمانشاهان، ج 2، ص 649).
7. . او پسر شاوران، از پهلوانان افسانهاي ايران است. در داستان سياوش، هنگامي که رستم از جنگ با تورانيان به ايران بازگشت، زنگه به همراه بهرام از مشاوران و دوستان رستم است.
به دست دگر زنگة شاوران
بدو انجمن گشته گند آوران
يا جاي ديگر مينويسد:
چو گودرز با زنگة شاوران
چو رهام و گرگين جنگآوران
ر.ک: لغتنامة دهخدا.
8. . ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2, ص 248.
9. . تاريخ کرد, ج 1، ص 94.
10. . ر.ک: شرفخانه, ص 43؛ حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 103؛ ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2، ص 641.
11. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 6؛ شاه اسماعيل دوم, ص 137.
12. . بيشتر مطالب ما درباره ايل زنگنه برگرفته از مقالة آقاي علي رضا کريمي با عنوان «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه» است که در مجلة حکومت اسلامي، ش اول، بهار 1376 منتشر شده است. قابل ذکر است که آقاي کريمي پاياننامة کارشناسي ارشد خود در دانشکده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس را به راهنمايي مرحوم استاد عبدالحسين نوايي به همين موضوع اختصاص دادهاند.
13. . او سردار و فرماندار نامي عصر شاه عباس يکم و غلام گرجي بود که به اسلام گرويد. در دستگاه صفوي رشد کرد و به سرداري و بعدها حکومت فارس رسيد. سي و سه پل اصفهان، گنبد اللّه ورديخان در آستان اقدس رضوي و مدرسة خان شيراز از يادگارهاي اوست. در 1022 ق در گذشت. ر.ک: تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران در دوران صفوي.
14. . تاريخ عباسي يا روزنامه ملا جلال, ص 245.
15. . ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2، ص 653.
16. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 6.
17. . از شيخ صفي تا شاه صفي, ص 257.
18. . وقايع السنين والأعوام, ص 530.
19. . در تشکيلات حکومتي ايران از قبل از اسلام و بعد از آن، به معناي رئيس پرستاران ستور و به ويژه اسب و متصدي خدمات مربوط به اصطبلهاي حکومتي بوده و در عصر صفوي يکي از چهارده منصب درجة اول دولتي بوده است. ر.ک: «آخور سالار» هادي عالم زاده، دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
20. . خلاصة السِّيَر، خواجگي اصفهاني، ص 286؛ از شيخ صفي تا شاه صفي, ص 259.
21. . وقايع السنين و الأعوام, ص 531، تذکرة صفويه کرمان، ص 355. البته در سال انتصاب او به وزارت اختلاف است. ر.ک: «پژوهشي دربارة شيخ علي خان زنگنه»، ص 152 ـ 153.
22. . وزير اعظم عاليترين مقام دولتي در حکومت شاه عباس صفوي به بعد بود. ر.ک: «اعتماد الدوله»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
23. . سياست و اقتصاد عصر صفوي، ص 347.
24. . تذکرة صفويه کرمان, ص 562.
25. . «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه»، ص 149 - 150.
26. . ر.ک: «اقدامات عمراني و موقوفات شيخ¬علي¬خان زنگنه اعتماد الدوله»، ضمن کتاب رجال و مشاهير کرمانشاهان؛ «موقوفات شيخعلي خان زنگنه»، نعمت الله قاسمي، وقف ميراث جاودان، ش 55، پاييز 1385.
27. . فارسنامه ناصري, ج 1، ص 489.
28. . اين کلمه مخفف «درود» و «فرامان» است؛ چون فرامان و قراي تابعه آن بين دو رودخانة «قره سو» و «گاما سياب» در کرمانشاه واقع بوده و در محلي به هم ميپيوندند که به آن محل درو فرامان ميگويند. اين منطقه امروزه از دهستانهاي بخش مرکزي شهرستان کرمانشاهان است. ر.ک: فرهنگ جغرافيايي ايران، ج 5؛ لغتنامه دهخدا.
29. . بقاياي اين قلعه اکنون کنار شهرک الهيه کرمانشاه موجود است.
30. . طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 211.
31. . فهرست کتابخانة ملي ايران، ج 11، ص 158، ش 2044، رسالههاي ششم تا هشتم مجموعه.
32. . طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 211.
33. . فهرست منزوي، ج 1، ص 8.
34. . رجال و مشاهير کرمانشاهان، ص 218 - 222.
35. . الذريعة، ج 5، ص 193؛ أعيان الشيعة، ج 6، ص 117.
36. . براي شرح حال او ر.ک: أعيان الشيعة, ج 4, ص 206؛ أمل الآمل, ج 2, ص 57, ش 147؛ روضات الجنات, ج 2, ص 214, ش 177.
37. . الذريعة، ج 2، ص 420 و ج 13، ص 314؛ أعيان الشيعة، ج 10، ص 82.
38. . براي شرح حال او ر.ک: روضات الجنات, ج 2, ص 88, ش 142؛ أعيان الشيعة, ج 10, ص 82, ريحانة الأدب, ج 5, ص 148؛ طبقات أعلام الشيعة, ج 6, ص 805 .
39. . الذريعة، ج 13، ص 385.
40. . از اين بنا که غير از مدرسه داراي حمام و بازار و مسجد هم بوده و در ابتدا 9943 متر مربع وسعت داشته است، اکنون تنها مدرسة آن باقي مانده است.
41. . تاريخ جغرافيايي خوزستان، ص 187.
42. . فارسنامة ناصري, ج 1، ص 489.
43. . همان، ص 490.
44. . ر.ک: «اخباريان»، احسان قيصري، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ روضات الجنات، ج 4، ص 250، ش 390.
45. . ر.ک: وحيد بهبهاني، دواني، ص 66 - 67؛ جايگاه عالم سياسي در دو مکتب اخباري و اصولي، ص 66.
46. . بحار الأنوار، ج 102، ص 126، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 489، رقم 143، الفيض القدسي، ص 235؛ الإجازة الکبيرة، ص 183، رقم 59؛ أعيان الشيعة، ج 9، ص 283؛ طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 268.
47. . «اخباريان»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ «وحيد بهبهاني»، علي دواني، ضمن مفاخر اسلام، ج 9، ص 149.
1- آغا بزرگ تهراني، محمدمحسن، الذريعة إلي تصانيف الشيعة، بيروت: دار الأضواء، 1403 ق.
2- ـــــــــــــــ طبقات أعلام الشيعة، قم: اسماعيليان، بيتا.
3- آل سيد غفور، سيد محسن، جايگاه عالم سياسي در دو مكتب اخباري و اصولي، قم: بوستان كتاب، 1386 ش.
4- ابن خواجگي اصفهاني، محمدمعصوم، خلاصة السير، تهران: علمي، 1380.
5- امام شوشتري، محمدعلي، تاريخ جغرافيايي خوزستان، تهران: امير كبير، 1331.
6- امين، سيد محسن، أعيان الشيعة، بيروت: دارالتعارف، 1403 ق.
7- باستاني پاريزي، محمدابراهيم، سياست و اقتصاد عصر صفوي، تهران: صفي عليشاه، 1378.
8- بدليسي، شرف الدين، شرفنامه، پطرزبورغ: دار الطباع، 1276ق.
9- توحيدي، کليم الله، حركت تاريخي كرد به خراسان، مشهد: مؤلف، 1359.
10- جزايري، عبدالله بن نورالدين، الإجازة الكبيرة، قم: كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1367.
11- حسيني استرآبادي، حسن، از شيخ صفي تا شاه صفي، به اهتمام: احسان اشراقي، تهران: علمي، 1366.
12- خاتون آبادي، سيدعبدالحسين، وقايع السنين و الأعوام، به تصحيح: محمدباقر بهبودي، تهران: كتاب-فروشي اسلاميه، 1352.
13- خراساني، محمدهاشم، منتخب التواريخ، تهران: اتحاديه كتاب فروشان، 1349 ق.
14- دبير سياقي، محمد باقر (به کوشش)، تذكرة الملوك، تهران: زوار، 1332.
15- دواني، علي، مفاخر اسلام، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377.
16- دهخدا، علي اکبر و ديگران، لغتنامه، تهران: بنياد لغتنامه، 1372.
17- سازمان جغرافياي کشور، فرهنگ جغرافيايي ايران، تهران: انتشارات سازمان جغرافياي كشور، 1355.
18- سلطاني، محمدعلي، ايلات و طوايف كرمانشاهان، تهران: مؤلف، 1372.
19- عالم زاده، هادي، «آخور سالار»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي. تهران: بنياد دائرة المعارف، 1375ش.
20- فسائي، حسن، فارسنامة ناصري، به تصحيح: منصور رستگار فسائي، تهران: امير كبير، 1367.
21- قاسمي، نعمت الله، «موقوفات شيخعلي خان زنگنه»، وقف ميراث جاودان، ش 55، پاييز 1385.
22- کريمي، عليرضا، «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه»، حکومت اسلامي، ش اول، بهار 1376
23- کشاورز، اردشير، رجال و مشاهير كرمانشاهان, كرمانشاه: طاق بستان، 1381.
24- مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
25- مردوخ کردستاني، محمد، تاريخ كرد و كردستان، سنندج: غريقي، 1351.
26- مشيري بردسيري، تذكرة صفوية كرمان، به تصحيح: محمد ابراهيم باستاني پاريزي، تهران: نشر علم، 1369.
27- منجم، ملا جلال، تاريخ عباسي يا روزنامة ملا جلال، به كوشش: سيف الله وحيدنيا، تهران: وحيد، 1366.
28- منزوي، علينقي و حبيب الله عظيمي، فهرست نسخههاي خطي كتابخانة ملي ايران، تهران: كتابخانة ملي، 1372.
29- منزوي، علينقي، فهرست منزوي (نسخههاي خطي فارسي)، تهران: مؤسسه فرهنگي منطقهاي، 1348.
30- موسوي اصفهاني، سيد محمدباقر، روضات الجنات، تهران: مطبعة الحيدرية، 1390 ق.
31- نوايي، عبدالحسين و عباسقلي غفاري فرد، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران در دوران صفوي، تهران: سمت، 1381.
32- نوري، نوري، الفيض القدسي، تحقيق: جعفر نبوي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1374.
33- هينتس، والتر، شاه اسماعيل دوم, ترجمة كيكاووس جهانداري، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1371.
34-فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 71
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}