قلعه ـ مدرسة خيرآباد و حسينعلي خان زنگنه


 

نويسنده: مهدي سليماني آشتياني*




 
يکم. مردانِ حقيقي علم، در ميدان عمل نيز پيشتاز و استوار بوده¬اند و دفتر دانش را در کوران زندگي اجتماعي خود با کردار و رفتار خويش تفسير و تقرير کرده¬اند. اگر بخواهيم زندگاني علما و دانشمندان اسلامي را به منظور ارائة فهرستي از «عالمان واقف» بکاويم, به نام بزرگان زيادي برمي¬خوريم که از خود موقوفات زيادي اعم از مدرسه, مسجد, کتابخانه و ديگر آثار خير برجاي نهاده¬اند. حسينعلي¬خان زنگنه از زمرة اين «عالمان واقف» است.
دوم. بيشتر کساني که در امور اجتماعي و حکومتي دخالت داشته‏اند و احياناً منشأ خدماتي نيز بوده‏اند، از فعاليت‏هاي علمي باز مانده‏اند و چندان که مي‏خواستند يا در خور استعدادشان بوده است نتوانسته‏اند وارد مباحث علمي شده، اثرات و آثار سودمند و ماندگار برجاي گذارند.
معدودي از اين افرادِ صاحب‏منصب، با همت و سخت‏کوشي توانسته‏اند بين دو مقامِ علم و قدرت جمع کنند و در عين حالي که به خدمات اجتماعي يا حکومتي اشتغال داشته‏اند، در ساحت علم و دانش هم حضور يابند و آثار و تأليفاتي نيز از خود به يادگار بگذارند.
حسينعلي خان زنگنه از آن افراد است. آگاهي ما از زندگي او و از شخصيت علمي و آثار و تأليفات وي بسيار خرد است، ولي آن چه در اين کوتاه مي‏آيد جستاري در شناختِ تبار، جايگاه اجتماعي و علمي و همچنين خدمات او از راه وقف خواهد بود.

نگاهي به تاريخچة ايل زنگنه
 

ايل زنگنه يکي از اقوام ايراني است که از ديرباز در استان کرمانشاهان و غرب ايران ساکن بوده‏اند. در اينکه زنگنه جزو طوايف کرد هستند يا لُر، بين مورخان و محققان اختلافي به اين شرح است:
يکم: معين الدين نطنزي، زنگنه را جزو قلمرو اتابکان لر محسوب کرده است(2) .
دوم: تذکرة الملوک اين ايل را در مجموعه‏اي مرکب از ايلات کرد و لر مي‏شمارد(3) .
سوم: شرف‏خانِ بدليسي اُمراي کردِ ايران را به چهار شعبه تقسيم کرده که زنگنه يکي از آنهاست(4) . برخي از معاصران نيز اين نظر را پسنديده‏اند(5) .
در مورد وجه تسمية اين ايل هم آراء گوناگوني وجود دارد. برخي اين اسم را برگرفته از نام مکاني دانسته‏اند که ايل زنگنه در آنجا مي‏زيسته است(6) ، و بعضي هم نام زنگنه را نقل از زنگه(7) ، شخصيتي افسانه‏اي در حماسه‏هاي ملي ايران دانسته‏اند(8) .
مردوخ کردستاني، خاستگاه اصلي زنگنه را کردستان عراق و مناطق کرکوک و خانقين در اطراف کفري و ابراهيم خانمي و اراضي سوماک مي‏داند(9) .
در دورة صفويه، افراد ايل زنگنه به منظور ياري پادشاهان صفوي از منطقة اصلي خود کوچ کردند و داخل قلمرو ايران ساکن شدند و مرداني از آنها در حکومت شاه اسماعيل اول (907-930 ق) به مقامات بلندي هم رسيدند(10) .
ايل زنگنه در رکاب شاه اسماعيل در جنگ‏هاي متعدد و به ويژه در چالدران به نبرد پرداخت و بزرگان ايل در زمان شاه طهماسب (930 - 984 ق) و بعد از آن، در ارکان حکومت حضور داشتند(11)(12) .

تبار حسينعلي¬خان
 

حسينعلي¬خان زنگنه فرزند شيخعلي¬خان و نواده عالي بالي بيک زنگنه است. در مورد پدرش سخن خواهيم گفت, اما آنچه دربارة جد او مي¬دانيم اين است که در زمان شاه عباس اوّل، افراد ايل زنگنه در حکومت و سپاه وي داراي موقعيتي بوده‏اند که يکي از آنها علي بالي بيک بوده است. او از سوي شاه عباس اول (995 - 1037 ق) نزد الله وردي خان(13) رفت تا دستورِ وي را مبني بر فتح بغداد ابلاغ نمايد(14) .
او همچنين در درگيري بين شاه عباس و ملوخان اردلان ـ حاکم کردستان ـ واسطة ايجاد صلح بين دو طرف بود و ملوخان تسليم شد و خلعت گرفت(15) .
علي بالي بيک ، مدتي در زمان شاه عباس اول امير خراسان بود(16) و همچنين در 1028 ق از جلوداري به منصب امير آخورباشي ارتقا پيدا کرد. او تا 1047 ق در اين مقام بود و در همين سال مقام وي به پسرش شيخ علي زنگنه منتقل شد(17) .

شيخعلي خان زنگنه (پدر حسينعلي ‏خان)
 

آن گونه که خاتون آبادي در وقايع السنين و الاعوام نوشته، شيخ علي خان در 1020 ق به دنيا آمده است(18) . او در 1047 ق به مير آخور باشي(19) حکومت صفوي و در نهم جمادي الاولي 1049 ق ـ پس از فوت برادرش شاهرخ سلطان ـ به امارت ايل زنگنه رسيد(20) .
حدود سال 1064 به حکمراني کرمانشاه منصوب شد و ظاهراً در سال 1080 ق به مقام صدر اعظمي دربارِ صفوي در حکومت شاه صفي دوم يا شاه سليمان (1077 ـ 1106 ق) نائل آمد(21) .
او در 1082 ق شايد به خاطر مخالفت با ميگساري شاه سليمان و يا مقاومت در برابر امر شاه به ميگساري, عزل شد و سال بعد دوباره به خدمت بازگشت و سال‏هاي طولاني ـ که از بلندمدت‏ترين دوره‏هاي وزارت در عهد صفوي است ـ وزير اعظم و اعتماد الدوله(22) بود.
منابع تاريخي و شرح حال, معمولاً او را به تقيدات ديني و پايبندي به دستورات شرع و همچنين عقل و درايت، آرامش، ملايمت و وقار و جديت در رسيدگي به امور رعيت و دوري از تجمل و عيش و نوش ستوده‏اند که اين همه باعث ايجاد اصلاحات اساسي در ساختار اداري، اقتصادي، نظامي و سياسي کشور گرديد. استاد باستاني پاريزي دربارة او نوشته است:
کوشش داشت هميشه شخصيت و استقلال خود را در برابر شاه حفظ کند. او شب‏ها با لباس مبدّل در محلات گردش مي‏کرد و از اوضاع مملکت خبردار مي‏گرديد و به فقرا و ضعفا و طلاب علوم دينيه و ايتام، بذل و بخشش مي‏کرد. حمامات نيکو و رباطات در شهرها و عرض راه اعتاب مقدسه بنا کرده است. هرگز با وجود اصرار شاه لب به مشروب نمي‏زد و مي‏گفت: شاه بر جان من حق دارد، اما بر دين من حق ندارد(23) .
اعتماد کامل شاه سليمان، حمايت کامل ايل زنگنه و همچنين پشتيباني مادر شاه و حرم‏خانة دربار از شيخعلي خان، در کنار درايت و ريزبيني او، باعث شد دشمني و خصومت افراد از کار بيفتد و تا پايان عمر، قدرت و اقتدار خود را حفظ کرد. ظاهراً او در 1100 ق درگذشت(24) .

موقوفات شيخعلي‏خان زنگنه
 

عالي بالي بيک (پدر شيخعلي¬خان) از مالکان بزرگ در کرمانشاهان بود و روستاهاي متعددي در غرب ايران جزء املاک او به شمار مي‏رفت. اينکه اين دارايي‏ها املاک شخصي او بوده يا به صورت تيول در عصر صفوي به وي واگذار شده بود چندان مشخص نيست(25) .
در هر صورت اين اموال گسترده بعدها در زمان فرزندان او منشأ موقوفات عام و خاص زيادي شد.
از جمله اقدامات شخص شيخعلي خان زنگنه نيز در دورة صدرات، ايجاد مجموعة ارزشمندي از موقوفات و احداث مدارس علميه و مراکز ديني است.
دو مکتوب از وقف‏نامة شيخعلي‏خان موجود است. نسخة خطي اين وقف‏نامه در ادارة کل اوقاف و امور خيرية استان کرمانشاه نگهداري مي‏شود. وقف‏نامه زنگنه، مسجّل به مهر علامه محمدباقر مجلسي (م 1110 ق)، ملّا ميرزاي شرواني (م 1098 ق) و آقا جمال خوانساري (م 1125 ق) است.
مشابه همين متن، در سنگي سرابِ بيستون (در کنار نقش و فرمان گودرز پسر کيو اشکاني) در سينة سنگي کوه حجاري شده است.
در اين وقف‏نامه چهار رقبه را موضوع وقف شمرده است، به اين شرح:
1. شش دانگ مزرعة بِن عَدي (بند عبدي)؛
2. شش دانگ مزرعة چَم بَطان؛
3. شش دانگ قرية قراولي؛
4. شش دانگ قرية فرّاش.
دو ثلث از عوايد اين موقوفه, مخصوص سادات فاطمي اثني‏عشري و يک ثلث باقي‏مانده براي عمران و آبادي عمارتِ کاروان‏سراي واقع در بيستون است که شيخعلي خان زنگنه در مسير زوار عتبات احداث کرده است.
وقف‏نامة ديگري از شيخعلي‏خان که مربوط به استان همدان است و به تأييد علماي وقت رسيده، در ادارة کل اوقاف و امور خيريه استان همدان نگهداري مي‏شود.
برخي از موقوفات شيخعلي خان در همدان عبارت‏اند از:
1. مدرسه و مسجد شيخعلي خان اعتماد الدوله در تويسرکان؛
2. مدرسه شيخعلي خان زنگنه ـ معروف به مدرسة بزرگ ـ در ابتداي خيابان دکتر شريعتي همدان؛
3. عرصه و اعيان حدود 150 باب مغازه در بازار همدان؛
4. اراضي مزروعي و صنعتي و مسکوني در بهارِ همدان و... (26) .

مناصب حکومتي حسينعلي‏خان زنگنه
 

با قدرت گرفتن ايل زنگنه و مهاجرت آنها به نواحي مرکزي و غرب ايران، کسان بسياري از آنها دايرمدار امور مملکتي شدند و عناوين زنگنه، زنگنة کرکوکي و کرکوکي در ميان رجال دربار صفوي و نادري از يادگاران اين دوران است.
حسينعلي‏خان يا حسينقلي خان زنگنه يکي از چهره‏هاي ايل زنگنه است که در مناصب حکومتي و نظامي دربار صفوي و افشاري حضور دارد.
وقتي در 1076 ق ازبکان از مرزهاي ايران وارد شدند و در خراسان به تاخت و تاز پرداختند، شاه عباس دوم (1052 ـ 1077 ق)، شيخعلي خان زنگنه ـ حکمران کرمانشاهان و رئيس وقت ايل زنگنه ـ را مأمور کرد تا نسبت به دفع و سرکوبي متجاوزان اقدام نمايد. او در همين زمان حسينعلي خان را به جاي پدر مأمور قائم مقامي حکومت کرمانشاهان نمود و از آنجا که کار شيخعلي خان در خراسان به طول انجاميد، شاه عباس در فرماني رسماً حسينعلي خان را به حکومت کرمانشاهان منصوب نمود. اين دوره از 1076 تا 1086 ق به مدت ده سال طول کشيد.
وي در 1086 ق ـ که سال انتصاب پدرش به مقام صدرات عظماي دربار صفوي است ـ جهت تنظيم امور و ايجاد آرامش به حکومت کهگيلويه منصوب شد(27) .
همچنين در 1142 ق که فرماندهي کل نيروهاي ايران به عهدة نادرقلي افشار بود و اوضاع مرزهاي غرب کشور با توجه به ضعف حاکميت صفوي به وخامت گراييده بود، به حکومت دروفرمان(28) که کرمانشاه را نيز شامل مي‏شد برگزيده شد تا جهت مقابله با عثماني‏ها از عشاير کرد غرب کشور استفاده نمايد.
حسينقلي خان با نيروهاي خود و ديگر سپاهيان ايراني تحت امر نادر قلي افشار، در دو فرسنگي شهر کرمانشاه با سپاه عثماني به ـ سرکردگي احمد پاشا ـ درگير شد که منتهي به شکست عثماني‏ها و عقب‏نشيني آنها تا خانقين گرديد.
بعد از اين قضايا نادر به کرمانشاه آمد و دستور داد تا حسينعلي خان قلعة قديم کرمانشاه را ويران ساخته و در کنار رودخانة قره سو قلعة جديدي بنا کند(29) .
اين قلعة بزرگ و مستحکم با مديريت حسينقلي خان و با همة امکانات بنا شد که تا سال‏هاي طولاني, بخش زيادي از حوادث تاريخي منطقه در اين قلعه اتفاق افتاده است.

در ساحت دانش
 

شيخ حسينعلي خان ضمن اين که داراي مناصب حکومتي بود و بيشتر عمر خود را صرف امور مملکتي و نظامي نمود، از علم و دانش نيز بي‏نصيب نبود.
ميزان بهره علمي او را مي‏توان از اثر تفسيري وي به نام بديع البيان به وضوح يافت. از اين کتاب به دست مي‏آيد که مؤلف در زمينه‏هاي مختلف علوم اسلامي غور کرده و در بعضي از آن علوم صاحب رأي و مسلک است. او به جنبه‏هاي ادبي، تجويدي، روايي، کلامي، فلسفي، عرفاني و حتي بعضي از علوم غريبه و نجوم مي‏پردازد و در مواردي به کلمات ديگران نقدهاي عالمانه مي‏زند.
در مقدمة تفسيرش ـ بعد از تقاضا از علما در تذکر لغزش‏هاي احتمالي ـ نوشته است:
هر گاه جمعي که تمام اوقاف خود را صرف فني از فنون کمالات مي‏نمايند سالم از غلط و سهو و نسيان نباشند، معلوم مي‏شود که سهو و نسيانِ جمع ديگر ـ که متحمّل امورِ متکاثرة متنافية صوري و معنوي و ديني و دنيوي‏اند ـ تا چه مرتبه خواهد بود!
تعليقه بر شرح ابن ابي الحديد بر خطبة شقشقية حضرت علي ?، اثر ديگر حسينعلي خان به زبان عربي است.
مؤلف در اين رساله، ايرادهاي خود را به ابن ابي الحديد بيان و تقرير مي‏کند. اين کتاب را زين العابدين عاملي در سال 1101 ق تحرير کرده است(30) .
سه نسخه از اين رساله در کتابخانه ملي نگهداري مي‏شود(31) .
از اين مطالب فهميده مي‏شود منصب‏هاي دولتي وي را از اشتغال به مسايل علمي باز نداشته و از هر فرصتي براي طرح مسايل علمي ـ به ويژه مسايل غامض کلامي ـ استفاده کرده و از آراء علماي آن زمان سود مي‏برده است.
آقا بزرگ تهراني در طبقات أعلام الشيعة مي‏نويسد:
و لِلمترجَم له تأليفات علي شرح الخطبة الشقشقية لابن أبي الحديد، ردّ فيها علي الشارح في اعتذاره لعمر بن الخطاب. و قد دوّن هذه التعليقات زين الدين العاملي في سنة 1101، و توجد ثلاث نسخ من هذه التعليقات في المکتبة الملّية بطهران تحت رقم 2054 في مجلّد واحد، اثنتان منها بخط زين العابدين المدوِّن لها، و ثالثة بخط ميرباقر الهمداني(32) .

خانِ زنگنه در جايگاه يک مفسّر
 

نگاهي به بديع البيان مي‏رساند واقف گرامي ما با مباحث تفسيري آشنايي خوبي داشته است.
اين کتاب، تفسيري است به زبان فارسي و مبسوط که به صورت مزجي به تفسير سوره فاتحة الکتاب مي‏پردازد. داراي مقدمه‏اي است که مؤلف بعد از بيان مطالبي دربارة اهميت قرآن، به نام خود و نام اثر و روش تفسيري و کتبي که از آنها بهره‏مند شده اشاره کرده است.
وي درباره نام اثر خود و وجه تسميه آن چنين مي‏نويسد:
و چون بيان معاني آيات شريفه ـ که مفسرين در تفاسير خود ايراد نموده‏اند ـ به اسلوبي بديع و پيرايه‏پذير تحرير گرديده بود، لهذا اين کتاب را بعد از تزيّن به زينت اتمام، مسمّي به «بديع البيان لمعاني القرآن» نمود.
روش تفسيري او ـ آن‏چنان که در مقدمه، به آن تصريح کرده ـ آن است که ابتدا آنچه از کتاب‏هاي تفسير دربارة مطلب مورد نظر وجود دارد با تصريح به نام مصدر آورده و جمع‏بندي مي‏کند؛ سپس در مبحثي جداگانه به بررسي رواياتي که در آن زمينه وارد شده مي‏پردازد. در انتهاي هر قسمت اگر مطلب جديدي به نظر مؤلف رسيده که در ساير تفاسير به آن برخورد نکرده و يا توضيح و نقدي نسبت به مطالب مطرح شده دارد، با «مترجم گويد» شروع، و با «انتهي» به پايان مي‏برد.
وي در پايان هر قسمت تحت عنوان «خلاصة المعني»، به صورت مختصر و با توجه به مجموعه اقوال مفسران و روايات مأثوره، ترجمه‏اي تفسيرگونه از آيات مورد نظر ارايه مي‏کند.
البته مؤلف در اين اثر، روايات و مطالب زيادي از کتاب‏هاي ديگر با تصريح به نام مصدر و بدون واسطه نقل مي‏کند که در مقدمه به آن مصادر اشاره‏اي ندارد؛ مانند: کافي، تفسير قمي، خصال، علل الشرايع، توحيد صدوق، عيون أخبار الرضا، جامع الأخبار، قصص الأنبياء راوندي و بعض کتب ديگر(33) .

توجه به مدارس علميه و دانشمندان
 

حسينقلي خان در طول حکومت و رياست خود، در درو فرامانِ کرمانشاه، اسلام آباد غرب، ماهيدشت، قزوين و اصفهان موقوفات بسياري را به جا گذاشت که در متن طومارِ وقف‏نامة او که گفته شده چندين متر بوده آمده است(34) .
وي همچنين به مسائل مربوط به فرهنگ، تحصيل طلاب و ايجاد امکانات رفاهي و فراهم کردن توقف‏گاه در راه‏ها براي بيتوتة زائران عتبات و حجاج، همت تمام صرف نمود که وقف‏نامه‏هاي متعدد او گواه اين امر است.
خانِ زنگنه در دوران حکم‏راني خود توجه زيادي به حوزه‏هاي علميه و علما داشته و به ساخت مدارس ديني و همچنين وقف منابع درآمدي براي آنها اقدام کرده است.

تکريم حسينعلي خان از سوي عالمان
توجه و اهتمام وي به علم و دانش و احترام او به علما و دانشمندان باعث ارتباط بين ايشان و برخي از رجال علم و دين او بوده است. به عنوان نمونه آقا جمال الدين خوانساري (م 1125 ق) در جواب نامة حسينعلي‏خان، رساله‏اي در مواعظ، اخلاق و برخي مباحث کلامي و اعتقادي مانند جبر و اختيار و قضا و قدر تأليف کرده است(35) ، البته مقام و موقعيت علمي آقا جمال خونساري در ميان عالمان شيعه و همچنين سيطرة علمي آن بزرگوار در جامعة علمي اصفهان در عصر صفوي بر اهل فضل پوشيده نيست(36) .
همچنين محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م ح 1120 ق) کتاب أنوار البلاغه و شرح الشافيه خود را به اسم حسينعلي خان تأليف کرد(37) . محمد هادي مازندراني معروف به «هادي مترجم» از فقها و ادباي روزگار خود بود که آثار زيادي از خود برجاي گذاشت و از آن جمله آنهاست: شرح قواعد الأحکام, الحدود و الديات, شرح علي فروع الکافي, حاشية أنوار التنزيل و ... (38) .
علاء الدين ملک علي، از ديگر فضلاي هم‏روزگارِ حسينعلي خان است که شرح الفصول خود را به درخواست وي نوشته است(39) .
 

قلعه ـ مدرسة خيرآباد يادگار حسينعلي خان زنگنه
 

در جنوب شرق بهبهان در 25 کيلومتري مسير راه بهبهان به گچساران و در کنار رودخانة خير آباد, روستايي به همين نام قرار دارد. در نزديکي اين روستا، بناي تاريخي «قلعه ـ مدرسه» خودنمايي مي‏کند. اين بناي کهن از آثار حسينعلي خان زنگنه است.
اين مدرسه در 1089 ق (با ماده تاريخ «منزل علم و دانش و ادب است») تأسيس شده است(40) . حسينعلي خان روستاي خيرآباد را نيز وقفِ اين مدرسه کرده است(41) .
در کتاب فارسنامة ناصري تاليف حاج ميرزا حسن حسيني ضيايي آمده است:
ايلات بهبهان و کهگيلويه در زمان شاه سليمان صفوي (1086 ق) به حسينعلي‏خان زنگنه فرزند شيخعلي خان زنگنه کرمانشاهي متوفي به سال (1101 ق) وزير دانشمند سلاطين صفوي عنايت شد. در سال (1089 هـ . ق) حسنعلي خان زنگنه با آن که مردي صحر گرد و ايلاتي بود، از علوم رسمية زمان خصوصاً علم فقه آشنايي کامل داشت، براي ترويج علم و کمال در کنار رودخانه خيرآباد بهبهان مدرسه‏اي در کمال وسعت يعني 9943 متر مربع بنا کرد که به طور کامل از آجر پخته و گچ ساخته شده و داراي طاق‏هاي کوتاه و بلند، مسجد، حجره براي معلمان، آشپزخانه و حياط داخلي بود(42) .
در قسمتي ديگر از اين کتاب نوشته شده:
براي تأمين هزينة نگهداري مدرسه، درآمد قرية خيرآباد را وقف آن نمود. همچنين براي تأمين نيازهاي ضروري روزمرة طلاب و دانشجويان اين مدرسة ديني، در کنار آن به ضرورت بازارچه‏اي مشتمل بر چندين دکان جهت عرضة کالا و حمامي در خور دانشجويان بنا نمود(43) .
عمارت مدرسه با پلان چهار ايوان با مصالح آجري ساخته شده است و داراي آرايه‏هاي معماري خاص کاروان‏سراها مانند حجره، بارانداز، ايوان، حياط مرکزي و... است. با توجه به اهميت بنا و دارا بودن ويژگي خاص معماري، سازمان «ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري» استان خوزستان از ابتداي سال 1383 اقدام به مرمت نموده است. اهم عمليات مرمت عبارت است از:
پي‏يابي و آواربرداري قسمت‏هاي فرو ريختة بنا، مرمت طاق‏هاي فرسوده، دوخت و دوز ترک‏ها، عايق و شيب‏بندي بام، کف‏سازي آجري حجره‏هاي داخلي و حياط، محوطه‏سازي اطراف و نورپردازي بنا.
با اين اقدامات، قلعه ـ مدرسة خيرآباد، پس از صدها سال از تولد خود دوباره نفسي تازه کرده و با شمارة 3480 در فهرست آثار ملي کشور ثبت شده است. ذکر اين نکته نيز لازم است که برخي تأسيس يا ساخت «قلعه ـ مدرسة خير آبادِ بهبهان» را مربوط به قبل از صفويه نسبت داده‏اند که البته ممکن است اين احتمال، اشتباه باشد و يا اينکه در صورت صحت، شايد بتوان گفت بناي اوليه مربوط به قبل بوده است که توسط حسينعلي خان تجديد و نوسازي شده و توسعه يافته است.

قلعه ـ مدرسه و جريان اخباري‏گري
 

اخباري‏گري از مهمترين و تأثيرگذارترين جريانات فکري در قرون يازدهم و دوازدهم هجري است. اين قصه سبب اختلافات و مباحث زيادي در تاريخ فقه و حديث شيعه شده است. عدة زيادي از علما به ويژه اخباري‏ها فرق‏هايي را بين يک عالم اخباري و دانشمندان مقابل ايشان ـ يعني عالم اصولي ـ مطرح کرده‏اند(44) .
از مهم‏ترين مراکز تفکر اخباري‏گري در ميان جوامع شيعي منطقة بحرين بوده است. در پي حوادث تلخ و خون‏باري که در اواخر سدة يازدهم هجري قمري در اين منطقه اتفاق افتاد و منجر به تسلط و تاخت و تاز خوارج شد، تعدادي از علماي اخباري مقيم بحرين به ايران و سپس بهبهان هجرت کردند.
اين محدثان و دانشمندان در بهبهان، موجب ترويج تفکر و سليقة اخبارگرايي در منطقه و سپس جنوب ايران و حتي نقاط مرکزي کشور شدند.
از مراکز و مدارس مشهور اخباري‏ها در بهبهان «قلعه ـ مدرسه» بوده است.
اين مدرسه در سال‏هاي بعد مورد توجه زيادي واقع شد و در جريان‏هاي اخباري‏گري اوايل قرن دوازدهم، در منطقه بهبهان و اطراف آن نامي بلند پيدا کرد.
شيخ عبدالله سماهيجي بحراني (م 1135 ق) ـ اخباري متعصب و مشهور ـ و شاگرد او سيد عبدالله غريفي بلادي بحراني (م 1165 ق) از معروف‏ترين اخباري‏هايي هستند که در اين مدرسه فعاليت داشته و به نشر و دفاع از ديدگاه‏هاي اخباري‏گري پرداختند. مي‏توان حدس زد نفوذ و گسترش اخباري‏گري در بهبهان و مناطقي از خوزستان به جهت فعاليت اين حوزه بوده است(45) .
عالم ديگري که گزارش سکونت و تدريس وي در مدرسة خيرآباد در دست است، آقا محمدرضا فرزند مولي محمد صالح طبرسي مازندراني مي‏باشد.
در ذيل اجازة سيد عبدالله بن نور الدين بن نعمت الله جزايري (م 1173 ق) آمده است: «کان فاضلاً متکلماً رفيع المنزلة مدرِّساً في مدرسة خير آباد، من أعمال بهبهان. قدِم إلينا وهو متوجه إلي العراق للزيادة، ثم اجتمعتُ به في بهبهان، وحضرتُ درسه بشرح اللمعة»(46) .
در سال¬هاي بعد, حضور آقا وحيد بهبهاني (م 1206 ق) در بهبهان و مبارزة جانانه آن مرد بزرگ با اين جريان و خط فکر، موجب کم‏رنگ شدن آن شد(47) .
اين مدرسه امروز به عنوان يک اثر تاريخي و کهن مورد استفاده و بازديد علاقه¬مندانِ ميراث فرهنگي ايرانِ عزيز است.

پي نوشت ها :
 

1. . *کارشناس ارشد علوم حديث, پژوهشگر و نويسنده.
2. . منتخب التواريخ (به نقل از: ايلات و طوايف کرمانشاهان، ج 2، ص 649).
3. . تذکرة الملوک, ص 25.
4. . شرفنامه, ص 14.
5. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 101.
6. . منتخب التواريخ (به نقل از: ايلات و طوايف کرمانشاهان، ج 2، ص 649).
7. . او پسر شاوران، از پهلوانان افسانه‏اي ايران است. در داستان سياوش، هنگامي که رستم از جنگ با تورانيان به ايران بازگشت، زنگه به همراه بهرام از مشاوران و دوستان رستم است.
به دست دگر زنگة شاوران
بدو انجمن گشته گند آوران
يا جاي ديگر مي‏نويسد:
چو گودرز با زنگة شاوران
چو رهام و گرگين جنگ‏آوران
ر.ک: لغتنامة دهخدا.
8. . ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2, ص 248.
9. . تاريخ کرد, ج 1، ص 94.
10. . ر.ک: شرفخانه, ص 43؛ حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 103؛ ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2، ص 641.
11. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 6؛ شاه اسماعيل دوم, ص 137.
12. . بيشتر مطالب ما درباره ايل زنگنه برگرفته از مقالة آقاي علي رضا کريمي با عنوان «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه» است که در مجلة حکومت اسلامي، ش اول، بهار 1376 منتشر شده است. قابل ذکر است که آقاي کريمي پايان‏نامة کارشناسي ارشد خود در دانشکده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس را به راهنمايي مرحوم استاد عبدالحسين نوايي به همين موضوع اختصاص داده‏اند.
13. . او سردار و فرماندار نامي عصر شاه عباس يکم و غلام گرجي بود که به اسلام گرويد. در دستگاه صفوي رشد کرد و به سرداري و بعدها حکومت فارس رسيد. سي و سه پل اصفهان، گنبد اللّه وردي‏خان در آستان اقدس رضوي و مدرسة خان شيراز از يادگارهاي اوست. در 1022 ق در گذشت. ر.ک: تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران در دوران صفوي.
14. . تاريخ عباسي يا روزنامه ملا جلال, ص 245.
15. . ايلات و طوايف کرمانشاهان, ج 2، ص 653.
16. . حرکت تاريخي کرد به خراسان, ج 2، ص 6.
17. . از شيخ صفي تا شاه صفي, ص 257.
18. . وقايع السنين والأعوام, ص 530.
19. . در تشکيلات حکومتي ايران از قبل از اسلام و بعد از آن، به معناي رئيس پرستاران ستور و به ويژه اسب و متصدي خدمات مربوط به اصطبل‏هاي حکومتي بوده و در عصر صفوي يکي از چهارده منصب درجة اول دولتي بوده است. ر.ک: «آخور سالار» هادي عالم زاده، دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
20. . خلاصة السِّيَر، خواجگي اصفهاني، ص 286؛ از شيخ صفي تا شاه صفي, ص 259.
21. . وقايع السنين و الأعوام, ص 531، تذکرة صفويه کرمان، ص 355. البته در سال انتصاب او به وزارت اختلاف است. ر.ک: «پژوهشي دربارة شيخ علي خان زنگنه»، ص 152 ـ 153.
22. . وزير اعظم عالي‏ترين مقام دولتي در حکومت شاه عباس صفوي به بعد بود. ر.ک: «اعتماد الدوله»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
23. . سياست و اقتصاد عصر صفوي، ص 347.
24. . تذکرة صفويه کرمان, ص 562.
25. . «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه»، ص 149 - 150.
26. . ر.ک: «اقدامات عمراني و موقوفات شيخ¬علي¬خان زنگنه اعتماد الدوله»، ضمن کتاب رجال و مشاهير کرمانشاهان؛ «موقوفات شيخعلي خان زنگنه»، نعمت الله قاسمي، وقف ميراث جاودان، ش 55، پاييز 1385.
27. . فارسنامه ناصري, ج 1، ص 489.
28. . اين کلمه مخفف «درود» و «فرامان» است؛ چون فرامان و قراي تابعه آن بين دو رودخانة «قره سو» و «گاما سياب» در کرمانشاه واقع بوده و در محلي به هم مي‏پيوندند که به آن محل درو فرامان مي‏گويند. اين منطقه امروزه از دهستان‏هاي بخش مرکزي شهرستان کرمانشاهان است. ر.ک: فرهنگ جغرافيايي ايران، ج 5؛ لغت‏نامه دهخدا.
29. . بقاياي اين قلعه اکنون کنار شهرک الهيه کرمانشاه موجود است.
30. . طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 211.
31. . فهرست کتابخانة ملي ايران، ج 11، ص 158، ش 2044، رساله‏هاي ششم تا هشتم مجموعه.
32. . طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 211.
33. . فهرست منزوي، ج 1، ص 8.
34. . رجال و مشاهير کرمانشاهان، ص 218 - 222.
35. . الذريعة، ج 5، ص 193؛ أعيان الشيعة، ج 6، ص 117.
36. . براي شرح حال او ر.ک: أعيان الشيعة, ج 4, ص 206؛ أمل الآمل, ج 2, ص 57, ش 147؛ روضات الجنات, ج 2, ص 214, ش 177.
37. . الذريعة، ج 2، ص 420 و ج 13، ص 314؛ أعيان الشيعة، ج 10، ص 82.
38. . براي شرح حال او ر.ک: روضات الجنات, ج 2, ص 88, ش 142؛ أعيان الشيعة, ج 10, ص 82, ريحانة الأدب, ج 5, ص 148؛ طبقات أعلام الشيعة, ج 6, ص 805 .
39. . الذريعة، ج 13، ص 385.
40. . از اين بنا که غير از مدرسه داراي حمام و بازار و مسجد هم بوده و در ابتدا 9943 متر مربع وسعت داشته است، اکنون تنها مدرسة آن باقي مانده است.
41. . تاريخ جغرافيايي خوزستان، ص 187.
42. . فارسنامة ناصري, ج 1، ص 489.
43. . همان، ص 490.
44. . ر.ک: «اخباريان»، احسان قيصري، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ روضات الجنات، ج 4، ص 250، ش 390.
45. . ر.ک: وحيد بهبهاني، دواني، ص 66 - 67؛ جايگاه عالم سياسي در دو مکتب اخباري و اصولي، ص 66.
46. . بحار الأنوار، ج 102، ص 126، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 489، رقم 143، الفيض القدسي، ص 235؛ الإجازة الکبيرة، ص 183، رقم 59؛ أعيان الشيعة، ج 9، ص 283؛ طبقات أعلام الشيعة، ج 6، ص 268.
47. . «اخباريان»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ «وحيد بهبهاني»، علي دواني، ضمن مفاخر اسلام، ج 9، ص 149.
 

منابع و مآخذ
1- آغا بزرگ تهراني، محمدمحسن، الذريعة إلي تصانيف الشيعة، بيروت: دار الأضواء، 1403 ق.
2- ـــــــــــــــ طبقات أعلام الشيعة، قم: اسماعيليان، بي‏تا.
3- آل سيد غفور، سيد محسن، جايگاه عالم سياسي در دو مكتب اخباري و اصولي، قم: بوستان كتاب، 1386 ش.
4- ابن خواجگي اصفهاني، محمدمعصوم، خلاصة السير، تهران: علمي، 1380.
5- امام شوشتري، محمدعلي، تاريخ جغرافيايي خوزستان، تهران: امير كبير، 1331.
6- امين، سيد محسن، أعيان الشيعة، بيروت: دارالتعارف، 1403 ق.
7- باستاني پاريزي، محمدابراهيم، سياست و اقتصاد عصر صفوي، تهران: صفي عليشاه، 1378.
8- بدليسي، شرف الدين، شرفنامه، پطرزبورغ: دار الطباع، 1276ق.
9- توحيدي، کليم الله، حركت تاريخي كرد به خراسان، مشهد: مؤلف، 1359.
10- جزايري، عبدالله بن نورالدين، الإجازة الكبيرة، قم: كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1367.
11- حسيني استرآبادي، حسن، از شيخ صفي تا شاه صفي، به اهتمام: احسان اشراقي، تهران: علمي، 1366.
12- خاتون آبادي، سيدعبدالحسين، وقايع السنين و الأعوام، به تصحيح: محمدباقر بهبودي، تهران: كتاب-فروشي اسلاميه، 1352.
13- خراساني، محمدهاشم، منتخب التواريخ، تهران: اتحاديه كتاب فروشان، 1349 ق.
14- دبير سياقي، محمد باقر (به کوشش)، تذكرة الملوك، تهران: زوار، 1332.
15- دواني، علي، مفاخر اسلام، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377.
16- دهخدا، علي اکبر و ديگران، لغت‏نامه، تهران: بنياد لغت‏نامه، 1372.
17- سازمان جغرافياي کشور، فرهنگ جغرافيايي ايران، تهران: انتشارات سازمان جغرافياي كشور، 1355.
18- سلطاني، محمدعلي، ايلات و طوايف كرمانشاهان، تهران: مؤلف، 1372.
19- عالم زاده، هادي، «آخور سالار»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي. تهران: بنياد دائرة المعارف، 1375ش.
20- فسائي، حسن، فارسنامة ناصري، به تصحيح: منصور رستگار فسائي، تهران: امير كبير، 1367.
21- قاسمي، نعمت الله، «موقوفات شيخعلي خان زنگنه»، وقف ميراث جاودان، ش 55، پاييز 1385.
22- کريمي، عليرضا، «پژوهشي درباره شيخ علي خان زنگنه»، حکومت اسلامي، ش اول، بهار 1376
23- کشاورز، اردشير، رجال و مشاهير كرمانشاهان, كرمانشاه: طاق بستان، 1381.
24- مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
25- مردوخ کردستاني، محمد، تاريخ كرد و كردستان، سنندج: غريقي، 1351.
26- مشيري بردسيري، تذكرة صفوية كرمان، به تصحيح: محمد ابراهيم باستاني پاريزي، تهران: نشر علم، 1369.
27- منجم، ملا جلال، تاريخ عباسي يا روزنامة ملا جلال، به كوشش: سيف الله وحيدنيا، تهران: وحيد، 1366.
28- منزوي، علينقي و حبيب الله عظيمي، فهرست نسخه‏هاي خطي كتابخانة ملي ايران، تهران: كتابخانة ملي، 1372.
29- منزوي، علينقي، فهرست منزوي (نسخه‏هاي خطي فارسي)، تهران: مؤسسه فرهنگي منطقه‏اي، 1348.
30- موسوي اصفهاني، سيد محمدباقر، روضات الجنات، تهران: مطبعة الحيدرية، 1390 ق.
31- نوايي، عبدالحسين و عباسقلي غفاري فرد، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران در دوران صفوي، تهران: سمت، 1381.
32- نوري، نوري، الفيض القدسي، تحقيق: جعفر نبوي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1374.
33- هينتس، والتر، شاه اسماعيل دوم, ترجمة كيكاووس جهانداري، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1371.
34-فصلنامه وقف میراث جاویدان ش 71