مجلس عصر پهلوي


 





 
دكتر رضازاده شفق كه خود در عصر پهلوي در دو دوره نمايندة مجلس بود، در مورد وي‍‍‍ژگيهاي مجلس ايران در آن دوره مي‌نويسد:
«در قسم اعظم اين نيم قرن اخير كه مجلسهاي متعدد منعقد گشت، شايد نصف آن مدت از عمر گرانبهاي اين كشور ضايع شد وبه هدر رفت؛ يعني در انتظار و تأخير و تأخر گذشت. معلوم نبود آقاياني كه موقع انتخابات آنهمه با مال و جان كوشش مي‌كردند چرا بعد از انتخاب شدن فعاليت و كار و كوشش را كنار مي‌گذاشتند. به ياد دارم در همان دو دوره كه من بودم شايد صدبار يا بيشتر در جلسات متفرقه، رئيس اخطار نمود آقايان سروقت حاضر گردند، ولي مؤثر نيفتاد و همان كاسه بود و همان آش. عجب اينكه اشخاصي كه در يك جلسه اتفاقاً سروقت حاضر مي‌شدند و در باب لزوم رعايت وقت اخطار و تذكار مي‌نمودند، جلسة بعد خود حاضر نمي‌شدند واكثريت حصول نمي‌يافت و غالباً جلسات از يازده صبح به ‌آن طرف منعقد مي‌گشت و يك يا دو ساعت كار نكرده باز هم تعطيل مي‌نمود. انعقاد آن جلسة دو ساعته هم بدون مقدمه و تشريفات نبود. پس از آنكه مدتي در راهروها با چاي خوردن و صرف غليان و تلفن به اين و آن مي‌گذشت و صداي زنگ بلند مي‌گشت و مرحوم آقا سيد‌كمال داد مي‌زد: «آقايان بفرماييد!» وكلاي با شهامت، وكلاي مبرز، با ناز و كرشمه خاصي وارد تالار مي‌گشتند و با تبسمي مليح و سياستمدارانه به غرفه‌هاي تماشاچيان نگاهي مي‌انداختند و بعد در جاهاي خود مي‌نشستند؛ ولي باز هم اكثريت حاصل نمي‌گشت و پهلوانان نطق قبل از دستور با كمال بي‌صبري چشم به در تالار مي‌دوختند و هر كس وارد مي‌شد چوبخط مي‌زدند تا فرصت نطق آنان برسد. در ضمن، پيشخدمتها به دنبال وكيلان راهرونشين مي‌رفتند و يكي دو عدد شكار مي‌كردند و مي‌آوردند؛ با اينهمه مجلس بواسطة كسري يك يا دو وكيل گير مي‌كرد و جلسه معطل مي‌ماند و در چنان موقعي يكي از آقايان به تظاهر به تنگ‌حوصلگي، گويا براي آوردن كسريها بيرون مي‌رفت، ولي خودش هم جيم مي‌شد. در اين بين يكي دو نفر موقع سيگارشان مي‌رسيد و مي‌رفتند بيرون و اميد اكثريت قطع مي‌‌گشت. البته وكيل آزاد است؛ وكيل مصون است؛ وكيل محترم است! در اين بين يكي از تك‌مضرابيهاي مجلس مفيد‌ترين پيشنهاد را كه مقبول عامة بود مي‌كرد و آن تعطيل جلسه و موكول كردن آن به جلسة آينده بود كه فوراً پذيرفته مي‌شد [!] و دوباره جريان چاي و تنقلات در راهروها آغاز مي‌شد.

از شوخيهاي مجلس چه عرض كنم. برخي از نمايندگان كارشان فقط شوخي ومسخره و باصطلاح مجلسيها طفيلي راه‌انداختن بود و چنانكه اغلب مردم شنيده‌اند حتي بعضي شوخيهاي وقيح هم در مجلس سر مي‌زد. گاهي چنان شوخيها و خوشمزگيها به منظور لوث كردن مطالب و آزار ناطق و بهم‌زدن مجلس بعمل مي‌آمد كه قابل تحمل نبود. اشخاصي كه به درد هيچ كار جدي نمي‌خوردند، شوخي و تمسخر و طفيلي راه‌انداختن راحرفة خودقرار داده بودند و شخص حيرت مي‌كرد كه افرادي از بشر در اين دنياي دو روزه و زير همين فلك‌گردان و چرخ بي‌امان ممكن است غافلانه عمر گريزپاي ملتي را در يك مقام پرمسؤوليت با لااباليگري بگذرانند.»
برگرفته از: هزار و يك حكايت تاريخي، محمود حكيمي، انتشارات قلم، به نقل از: دكتر رضازاده شفق، چند بحث اجتماعي، انتشارات زوار،‌ تهران 1340، ص 274.
منبع: www.dowran.ir