قرآن و حيات جاويدان
قرآن و حيات جاويدان
اساس خلقت انسان براى بقاست، نه فنا. يكى از اصول دين مبين اسلام و شرايع گذشته، اعتقاد به معاد و باور داشتن آن است و در انديشه ى خداباوران، برخلاف منطق مادى گرايان، انسان داراى مبدأ و معاد است و مرگ دريچه و گذرگاهى است به سوى زندگى تازه؛ اعتقاد به وجود مبدأ، راه خداشناسى را هموار و اعتقاد به وجود معاد، هدف خلقت را ترسيم مى نمايد. براى آشنايى بيش تر با موضوع «حيات جاويدان» به پرسشي در اين زمينه پاسخ مى دهيم.
آيا مى توان ادعا كرد كه معاد، جسمانى است و تمام لوازم ماده را در بردارد؟
گروه اول: آياتى كه دلالت دارند بر اين كه خداوند قادر است همين استخوان هاى پوسيده را دوباره حيات و زندگى ببخشد؛ مانند: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌقُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ)؛1 و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوان را زنده مى كند در حالى كه پوسيده است؟ بگو: همان كس آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى آگاه است. قرآن در اين آيه با صراحت مى گويد: همان خدايى كه نخستين بار آن را آفريد، بار ديگر، بعد از آن كه به صورت استخوان هاى پوسيده درآمد، آن را زنده مى كند. جمله ى (يُحييها)(آن استخوان پوسيده را زنده مى كند)، صراحت در معاد جسمانى دارد؛ يعنى همين جسم مادى بعد از متلاشى شدن بار ديگر به حيات بازمى گردد.2
گروه دوم: آياتى كه مى فرمايند: انسان ها در قيامت از قبرها برمى خيزند. بديهى است كه قبر جايگاه جسم انسان هاست؛ مانند: (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ)؛3 و اين كه رستاخيز شكى در آن نيست و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده اند زنده مى كند. در آيات ديگر براى بيان همين مضمون، از كلمات اجداث4 (قبرها) و مرقد5(استراحتگاه) استفاده شده است. اين تعابير مفهومى جز معاد جسمانى ندارد؛ زيرا در قبرها جسدها يا استخوان هاى پوسيده وجود دارند و خروج انسان ها در قيامت از اين قبرها، دليل بر زنده شدن اين بدن هاست.
گروه سوم: آياتى كه مى گويند: انسان از خاك آفريده شده و باز هم به خاك برمى گردد و بار ديگر از خاك محشور مى شود؛ مانند: (مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى)؛ ما شما را از آن خاك آفريديم و به آن بازمى گردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مى آوريم. اين آيات بيانگر آفرينش اجمالى ما از خاك اند؛ يا به دليل اين كه همه از آدم هستيم و آدم از خاك است، يا به خاطر اين كه تمام مواد غذايى تشكيل دهنده ى گوشت، پوست و استخوان ما از خاك گرفته مى شود و بازگشت ما هم مسلماً به خاك خواهد بود و رستاخيز ما نيز از خاك صورت مى گيرد؛ و اين دليل روشنى است بر مسئله ى معاد جسمانى.
گروه چهارم: آياتى كه حيات مجدد انسان را به حيات زمين بعد از مرگ تشبيه مى كنند؛ مانند: (وَ اللَّهُ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَد مَيِّت فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ)؛6 خداوند آن كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهايى را به حركت درآورند. ما اين ابرها را به سوى سرزمينى مرده مى رانيم و به وسيله ى آن زمين را پس از مردنش زنده مى كنيم؛ رستاخيز نيز همين گونه است. اگر اين جسم عنصرى بار ديگر لباس حيات نمى پوشيد، تشبيه آن به حيات زمين پس از مرگش كاملاً بى تناسب بود.
گروه پنجم: آياتى كه بيانگر موضع گيرى سخت مخالفان پيامبران در برابر مسئله ى معاد است؛ آنان ادعاى زنده شدن بعد از مرگ را ادعايى جنون آميز و عجيب و غريب مى شمردند. مسلماً اگر پيامبر به سوى معاد روحانى دعوت مى كرد مطلب عجيبى نبود؛ زيرا اقوام جاهلى نيز خود به بقاى روح عقيده داشتند. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُل يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّق إِنَّكُمْ لَفِى خَلْق جَدِيد أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ)؛7 كافران گفتند آيا مردى را به شما نشان دهيم كه خبر مى دهد هنگامى كه مرديد و خاك شديد و سخت از هم متلاشى شديد بار ديگر آفرينش تازه اى خواهيد داشت؟ او يا بر خدا دروغ بسته يا به نوعى جنون گرفتار است. اين آيه نشان مى دهد كه پيامبر اسلام و ديگر پيامبران از معاد جسمانى خبر داده اند؛ زيرا تعجب مشكران، از گرد آمدن اجزاى پراكنده ى انسان در درون خاك ها بود.
گروه ششم: آيات فراوانى كه از انواع نعمت هاى بهشتى، ميوه ها، نهرها، تخت ها، انواع نوشابه هاى پاكيزه، انواع لباس ها، سايه ى درختان و انواع لذايذ جسمانى سخن مى گويند: و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشت است، آن دو باغ بهشت داراى انواع نعمت ها و درختان پرطراوت اند و در آنها دو چشمه دائماً در جريان است. در آن دو از هر ميوه اى دو نوع وجود دارد. اين در حالى است كه آنها بر فرش هايى تكيه داده اند كه آستر آنها از پارچه هاى ابريشمين است و ميوه هاى رسيده ى آن دو باغ بهشتى در دست رس است. پايين تر از آنها دو بهشت ديگر است؛ در آنها دو چشمه در حال فوران و ميوه هاى فراوان و درخت نخل و انار است و در آن باغ هاى بهشتى زنانى هستند نيكوخلق و زيبا؛ حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند؛ زنانى كه هيچ انس و جنّى قبلاً با آنها تماس نگرفته (و دوشيزه اند). اين در حالى است كه اين بهشتيان بر تخت هايى تكيه زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبزرنگ پوشانده شده است. روشن است كه نعمت هاى مادى بهشت فقط با معاد جسمانى تناسب دارند؛ و اين گونه آيات آن قدر فراوان اند كه نمى توانيم آنها را بر معانى مجازى حمل كنيم، با اين كه پاره اى از نعمت هاى بهشتى نعمت هاى مادى است.8
گروه هفتم: آياتى كه از كيفرها و مجازات هاى مختلف مجرمان در قيامت سخن مى گويند؛ مانند: (تَصْلى ناراً حامِيَةً تُسْقى مِنْ عَيْن آنِيَة لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيع لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِى مِنْ جُوع)9؛ و در آتش سوزان وارد مى گردند، از چشمه اى فوق العاده داغ بر آنها مى نوشانند، طعامى جز ضريع (خارخشكِ تلخ و بدبو) ندارند، غذايى كه نه آنها را چاق مى كند و نه گرسنگى را فرو مى نشاند. عذاب هايى از قبيل بادهاى كشنده و آب سوزان و غذاهاى ناگوار، نشانه ى روشنى بر معاد جسمانى است؛ زيرا اگر معاد تنها جنبه ى روحانى داشت، اين گونه عذاب هاى جسمانى بى معنا به نظر مى رسيد.
گروه هشتم: آياتى كه بيانگر سخن گفتن اعضاى بدن انسان (دست، پا، چشم، گوش، دهان، پوست و صورت) در قيامت اند؛ مانند: (الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ)؛10 امروز بر دهان آنها مهر مى نهيم و دست هايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان به كارهايى كه انجام داده اند شهادت مى دهند. اين گونه تعابير در آيات نشانه ى آشكارى بر معاد جسمانى است.
گروه نهم: آياتى كه نمونه هاى معاد را در اين جهان در طول تاريخ انبيا و غير آنان بيان مى دارند؛ مانند: داستان حضرت ابراهيم(عليه السلام) و مرغ هاى چهارگانه،11 سرگذشت عُزير يا ارمياى پيامبر،12 داستان اصحاب كهف13 و ماجراى كشته شدن بنى اسراييل و داستان گاو.14
چكيده ى سخن اين كه: با بررسى هاى به عمل آمده از آيات قرآن اين نتيجه به دست مى آيد كه انسان ها داراى معاد جسمانى هستند. البته بعضى از لوازم جسمانى بودن معاد و جزئيات آن براى ما روشن نيست، ولى آنچه مهم است اصل جسمانى بودن معاد از طريق آيات قرآن اثبات شده است.
پي نوشت ها :
1. يس: 78 و 79.
2. ر. ك: ناصر مكارم شيرازى و همكاران، پيام قرآن، ج 5، (قم: مدرسة الامام على بن ابى طالب(عليه السلام)، چ چهارم، 1374)، ص 307 ـ 333.
3. حج: 7.
4. يس: 51.
5. يس: 52.
6. فاطر: 9 و ر.ك: ق: 11؛ روم: 19؛ زخرف: 11 و حج: 5.
7. سبأ: 7 و 8.
8. ر. ك: پيام قرآن، و حسين مظاهرى، معاد در قرآن، (انتشارات شفق، چ چهارم، 1371)، ص 63 ـ 82.
9. غاشيه: 4 ـ 7 و ر.ك: واقعه: 41 ـ 44؛ توبه: 35 و 81؛ محمد: 15؛ قمر: 81 و دخان: 43 ـ 46.
10. يس: 65، و ر.ك: فصلت: 20 و 21؛ حاقه: 19 و 25 و عبس: 38 ـ 41.
11. بقره: 260.
12. بقره: 259.
13. كهف: 9 ـ 26.
14. بقره: 72 و 73 و ر. ك: محمد باقر شريعتى سبزوارى، معاد در نگاه وحى و فلسفه، (تهران: دانشگاه تهران، 1363)، ص 236 ـ 248.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}