انديشه قوم برگزيده در يهوديت (1)


 

نويسنده:رضا گندمى




 

اشاره
 

انديشه قوم برگزيده از بنيادى ترين مباحثى است كه همواره در تاريخ قوم يهود مطرح بوده است. يهوديان بسته به ديدگاهشان در اين مسئله، رويكردى انحصارگرايانه يا توأم با تساهل و تسامح در برابر پيروان ساير اديان در پيش گرفته اند. در اين مقاله تلاش شده است تا مسئله برگزيدگى بنى اسرائيل از جنبه هاى مختلف بحث و بررسى شود.
در ابتدا به كاربردها و معانى واژه «برگزيدگى» در كتاب مقدس عبرى و سپس به ديدگاه هاى مختلف در باب خاستگاه انديشه قوم برگزيده اشاره شده است. در مرحله بعدى برداشت هاى مختلف از مفهوم برگزيدگى، ذيل پنج تفسير تبيين شده است: 1. برگزيدگى به مثابه تفوق و برترى قوم يهود كه از اين تفسير سه برداشت ارائه شده است; 2. برگزيدگى به مثابه تكليف و مسئوليت دينى; 3. برگزيدگى به مثابه سرّى از اسرار الاهى و يك امر ربانى و ملكوتى; 4. برگزيدگى به مثابه حكم ازلى; 5. برگزيدگى به مثابه موهبت الاهى. ديدگاه متفكران يهودى (نظير فيلون، يهودا هلوى، اسپينوزا، موسى مندلسن، كاوفمان كهلر، مُردخاى كاپلان و مارتين بوبر)، ديدگاه يهوديان اصلاحگرا، ديدگاه قرآن كريم و متألهان مسيحى و پيامدهاى نظرىِ برگزيدگى (سرزمين موعود و اعتقاد به ماشيح) از جمله موضوعاتى است كه در اين مقاله به اختصار مورد بحث قرار گرفته است.

معانى مختلف برگزيدگى در كتاب مقدس عبرى
 

عنوان عام قومِ برگزيده بيانگر اين انديشه است كه قوم اسرائيل رابطه ويژه و منحصر به فردى با خداى جهان دارند. اين انديشه در سراسر تاريخ تفكر يهود انديشه اى محورى بوده و در مفاهيم كتاب مقدس ريشه اى بس عميق دارد و در تلمود، فلسفه و عرفان يهودى بسط يافته است. اين واژه براى نشان دادن موارد زير به كار رفته است: 1. انتخاب اشخاص از سوى خدا براى ايفاى نقش خاص يا به عنوان كاهن. برگزيدگى در آيه ذيل به اين معنا به كار رفته است: «زيرا يهوه خدايت او را از همه اسباطت برگزيده است تا او و پسرانش هميشه بايستند و به نام خداوند خدمت نمايند» (تثنيه، 18:5). در سموئيل نيز به همين معنا به كار رفته است، آن جا كه مى گويد: «و آيا او را از جميع اسباط اسرائيل برنگزيدم تا كاهن من بوده، نزد مذبحِ من بيايد؟» (اول سموئيل، 2:28). 2. در مورد كسانى كه نقش پادشاه را ايفا مى كنند، نيز به كار رفته است: «و داود به ميكال گفت به حضور خداوند بود كه مرا بر پدرت و بر تمامى خاندانش برترى داد تا مرا بر قوم خداوند يعنى بر اسرائيل پيشوا سازد» (دوم سموئيل، 6:21). در اول پادشاهان آمده است: «اما داود را برگزيدم تا پيشواى قوم من اسرائيل بشود» (اول پادشاهان، 8:16). 3. به معناى اختصاص دادن مكانى خاص به محل مقدس و عبادت نيز به كار رفته است. كوتاه سخن آن كه، كلمه عبرى bhr (برگزيدن) بر برگزيدن اشخاص براى ايفاى نقش خاص مثلا به عنوان كاهن يا پادشاه و نيز براى انتخاب مكان هاى مقدس دلالت دارد.
در سفر تثنيه به معناى خاص الاهياتى اين واژه اشاره شده است(Judaica, 498-9) . بر اساس اين برداشت، برگزيدگى گوهر و ماهيت عهدى است كه رابطه اساسى ميان خدا و اسرائيل را نشان مى دهد و در سرتاسر كتاب مقدس عبرى بر آن تأكيد شده است.
به رغم تحقيقات انتقادى گسترده اى كه در عصر حاضر در زمينه معانى و تفسير واژه عهد صورت گرفته و نيز نظريات مختلفى كه در اين باره ابراز شده، اين توافق عام وجود دارد كه مؤلفان كتاب مقدس اين رابطه را بسيار اساسى دانسته اند. درعين حال رابطه ميان خدا و اسرائيل بسيار گسترده و عميق تر از آن است كه واژه «برگزيدن» بتواند آن را نشان دهد. در عاموس از كلمه Yado (شناخت از نزديك يا شناخت خصوصى) براى بيان اين رابطه ويژه استفاده شده است: «من شمارا فقط ازتمامى قبايل زمين شناختم، پس عقوبت تمام گناهان شما را بر شما خواهم رساند» (عاموس، 3:2). بر اساس اين آيه برگزيدگى امتياز ويژه اى است كه وظيفه و مسئوليت مضاعف را بر قوم يهود تحميل مى كند.
نويسندگان سفر تثنيه تفسير كلامى و الاهياتى ترى از عهد پيشنهاد كردند، چه آن كه شأن و جايگاه اسرائيل را به عنوان قوم خدا ارتقا دادند. انتخاب قوم يهود مرهون محبت خدا به ايشان است: «و شما را برنگزيد از اين سبب كه از ساير قوم ها كثيرتر بوديد، زيرا شما از همه قوم ها قليل تر بوديد، ليكن از اين جهت كه خداوند شما را دوست مى داشت» (تثنيه، 7:7ـ8). با اين كه كل زمين به او تعلق دارد، و تمام اقوام تحت حكومت اوست، خداوند از آن ميان تنها قوم يهود را برگزيد.
رابطه مبتنى بر عهد، به شيوه اى كه توضيح داده شد، همراه و ملازم با قبول مسئوليت است. گزينش الاهى پاسخ متقابل انسان را مى طلبد: «يوشع به قوم خود گفت شما بر خود شاهد هستيد كه يهوه را براى خود اختيار نموده ايد تا او را عبادت كنيد. گفتند شاهد هستيم. گفت پس الان خدايانِ غير را كه در ميان شما هستند دور كنيد و دل هاى خود را به يهوه خداى اسرائيل مايل سازيد» (يوشع، 24:22ـ23). اسرائيل با اين انتخاب موظف شدند «تا آن كه فرايض او را نگاه دارند و شريعت او را حفظ نمايند.» افراد برگزيده به انجام وظايف خاص و ايفاى نقش هاى ويژه موظفند: «زيرا او را مى شناسم كه فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طريق خداوند را حفظ نمايند» (پيدايش، 18:19).
هنرى اتلن در مقاله «قوم برگزيده» به اين موضوع پرداخته است. او در شروع بحث به آيه اى از سفر خروج اشاره مى كند كه به زعم وى، خاستگاه اصلى انديشه قوم برگزيده در كتاب مقدس است; آن جا كه خداى اسرائيل خطاب به بنى اسرائيل مى گويد: «اكنون اگر آواز مرا فى الحقيقة بشنويد و عهد مرا نگاه داريد همانا خزانه خاص من از جميع قوم ها خواهيد بود، زيرا كه تمامى جهان از آن من است و شما براى من مملكت كَهَنَه و امت مقدس خواهيد بود» (خروج، 19:5 ـ6). اتلن واژه Segulan را آن گونه كه در قرون وسطا به كار مى رفته، مدنظر قرار داده است. واژه فوق به معناى متناسب، منطبق و هماهنگ به كار مى رفته است. بنابراين وقتى از برگزيدگى صحبت مى كنيم، منظور ما هماهنگى دوسويه و متقابلى است كه ميان قوم بنى اسرائيل و خداى آنان وجود دارد. اين هماهنگى قوم يهود را از ساير اقوام متمايز مى سازد(Atlen 1987, 55) . بنى اسرائيل متعهد شدند ملل جهان را متقاعد سازند كه تنها يك خداى مقتدر وجود دارد و تنها او مى تواند خيرات را به آنان عطا كند. آنان بر اساس اين رسالتى كه به عهده گرفتند كارگزاران دين حقيقى (اشعيا، 42:3ـ4) و در پايان جهان نور امت ها خواهند بود (اشعيا، 42:6). قوم اسرائيل هرگز چنين تصور نمى كردند كه خداوند بدون توجه به اعمال آنان همواره از ايشان مساعدت كند، اما فكر طرد مطلق از سوى خدا براى آنان غيرقابل تصور بود: «شما قوم من نيستيد و من خداى شما نيستم» (هوشع، 1:9). خلاصه آن كه عامل اصلى گزينش آنان درنهايت به عامل تعيين كننده طرد ايشان مبدل گشت.
طبق گفته تورات، عهدى كه خداوند با ابراهيم بست تنها به اسحاق و دودمان وى تعلق گرفته است. حتى در برخى از آيات، خدا اسحاق را يگانه پسر ابراهيم دانسته است. به نظر مى رسد كه خاستگاه انديشه قوم برگزيده را بايد در چنين آياتى جستوجو كرد. در اين مجال به اختصار به پاره اى از آيات تورات كه صراحت در اين معنا دارند، اشاره مى كنم.
الف. آياتى كه از يهوديان به عنوان قوم مقدس ياد مى كند (تثنيه، 7:6). به معناى دقيق كلمه، واژه «مقدس» وصف خاص خداست كه او را به عنوان خدا از مخلوقات متمايز مى سازد، اما اراده خدا بر آن تعلق گرفت كه اين واژه را به قومى كه متمايز از ساير اقوام بودند اعطا كند (لاويان، 20:26) و اين حكايت از رابطه ويژه اين قوم با خدا دارد. اين كلمه، كه عموماً در تثنيه و آثار بعدى به كار رفته است، بيانگر عمل الاهى برگزيدگى است و احتمالا قبل از قرن هفتم به كار نرفته است; در عين حال اين برداشت بنيادين يكى از باورهاى اوليه در زندگى اسرائيل بوده است.
در سفر تثنيه كه از قوم يهود به قوم مقدس خدا ياد شده، چند نكته درخور توجه وجود دارد: 1. شما قوم مقدس خدا هستيد و به خدا اختصاص يافته ايد; 2. خداوند شما را از ميان ساير اقوام برگزيد و 3. برگزيدگى صرفاً از آن روست كه خداوند شما را دوست مى داشت و مى خواست به عهدى كه با پدران شما بسته بود، وفا كند.
ب. ازقوم يهود به عنوان قوم خاص ياد شده است، آن جا كه مى گويد: اگر مطيع خدا باشند و عهد او را نگه دارند، قوم خاص او خواهند بود (خروج، 19:5).

خاستگاه انديشه قوم برگزيده
 

در باب خاستگاه انديشه قوم برگزيده ديدگاه هاى مختلفى وجود دارد و جالب توجه آن كه براى هريك از آنها مى توان شواهد و مستنداتى در كتاب مقدس عبرى يافت. عده اى معتقدند برگزيدگى بنى اسرائيل رابطه تنگاتنگى با مسئله عهد دارد. برخى يكتاپرستى را وجه تمايز قوم يهود از ساير اقوام مشرك و بت پرست مى دانند و معتقدند براى اين كه يهوديان فريب مشركان را نخورند، نبايد با آنان درآميزند. جمعى خاستگاه انديشه قوم برگزيده را اسارت بابلى مى دانند، زيرا يهوديان پس از اسارت مشاهده كردند كه نه تنها وعده هاى خدا در مورد آنان عملى نگشت، كه به طور روزافزون بر مصائب و بدبختى هاى آنان افزوده شد و در قياس با ساير اقوام مشرك و بت پرست وضعيتى به مراتب وخيم تر پيدا كردند. علماى يهود براى تسلى خاطر يهوديان بر برگزيدگى آنان نزد خدا تأكيد كردند و آينده درخشانى را به ايشان نويد دادند. به هرحال نمى توان هيچ يك از عوامل فوق را به تنهايى علت و منشأ برگزيدگى دانست، بلكه تمام عوامل ذكر شده به نوعى در پديدآمدن انديشه قوم برگزيده دخالت دارند. در اين جا به اختصار به عوامل ياد شده مى پردازيم.

برگزيدگى و عهد
 

رويكرد انحصارگرايانه يهوديان ريشه در عهد و ميثاقى دارد كه خدا با ابراهيم و سرانجام با اين قوم بست. عهد (Covenant) قراردادى است كه دو طرف با كمال آزادى آن را منعقد مى كنند. طبق تعاليم تورات، خداوند ابتدا با نوح (پيدايش، 9:11) و بعد ابراهيم عهد بست (همان، 17:9) كه فرزندان و دودمان او را وارث ارض كنعان سازد. سپس، اسحاق و يعقوب مشمول اين عهد قرار گرفتند (همان، 17:19) و در پايان، اين عهد در كوه سينا با تمام جماعت بنى اسرائيل تجديد شد و خداوند پس از خروج اين جماعت از مصر، آنان را قوم برگزيده خود قرار داد. در اين كه عهد خدا با ابراهيم يك سويه بوده است، ترديدى نيست، ولى آيا عهد او با بنى اسرائيل نيز به همين منوال بوده است؟ اگر در تورات نيك بنگريم درخواهيم يافت كه عهد خدا با اين جماعت دوطرفه بوده است (تثنيه، 8:19ـ20); يعنى آنان تنها درصورتى كه در مقابل فرمان هاى الاهى سرتسليم فرود آورند برگزيده شوند. اين در حالى است كه تورات و شواهد تاريخى همه حكايت از آن دارند كه بنى اسرائيل به عهد خود وفـا نكردند و امتياز برگزيدگـى را از كف دادند (همان، 9).
يهوديان با اين استدلال كه بين آنها و خدا ارتباط و علقه اى است كه با گناه از بين نمى رود، همچنان خود را قوم برگزيده خدا مى دانند; درست همان گونه كه مرد به دليل ناشزه بودن همسرش نمى تواند از او اعراض كند، زيرا مادر فرزندانش است.
برخى از انديشمندان يهودى گمان مى كنند عهدى كه بين خدا و قوم يهود بسته شده، فقط براى خدا الزام آور است و نه آنان; لذا معتقدند حتى اگر قوم بنى اسرائيل به مفاد عهد خود با خدا پايبند نباشند، عهد خدا در مورد آنان پابرجاست. براى هر عهد و ميثاقى علامتى وضع شده است. علامت عهد با نوح قوس قزح بود. علامت ميثاق با ابراهيم، ختنه كردن و علامت عهد با جماعت بنى اسرائيل در كوه سينا، روز شنبه، ده فرمان و تورات بود. كوتاه سخن آن كه عهد و ميثاق خدا با بنى اسرائيل منشأ انديشه قوم برگزيده در بين قوم يهود گشت.
با تأمل در كتاب مقدسِ عبرى به اين واقعيت مهم واقف مى شويم كه انتخاب و برگزيدگى قوم يهود مشروط است و تنها در سايه ايمان به خدا و وفادارى و رعايت عهد و ميثاق به دست مى آيد. در غير اين صورت، اين موهبت عظيم الاهى از آنان گرفته خواهد شد. در سفر تثنيه پس از ذكر نعمات و بركاتى كه خدا در سرزمين موعود به اين قوم خواهد بخشيد، به آنان هشدار داده كه اگر ديگر خدايان را عبادت كنند و قوانين الاهى را پاس ندارند، لعنت و عذاب خدا، رسوايى و خوارى و سرگردانى در ميان ساير ملل و انواع و اقسام گرفتارى ها و بيمارى ها گريبان گير آنان خواهد شد (تثنيه، 28:13ـ37). در اول پادشاهان نيز به اين نكته تصريح شده است (اول پادشاهان، 9:6ـ9). پيامبران بنى اسرائيل همواره تأكيد مى كردند اگر يهوديان درستكارى و عدالت را از دست بدهند نابود خواهند شد. در عاموس آمده است: «خاندان اسرائيل را در ميان همه انسان ها خواهم بيخت، چنان كه غله در غربال بيخته مى شود و دانه بر زمين نخواهد افتاد. جميع گناهكاران قوم من كه مى گويند بلا به ما نخواهد رسيد و ما را درنخواهد گرفت به شمشير خواهند مرد» (عاموس، 9:9ـ11).
در هيچ كتابى از كتاب هاى مقدس نيست كه خداوند ازخشم و غضب خود بر قوم بنى اسرائيل و ويرانى شهرها و آوارگى مردمانش سخن نگفته باشد (خروج، 32:9ـ10; اعداد، 14:11; تثنيه، 9:6ـ8). قريب به همين مضمون در قرآن كريم نيز آمده است. از ديدگاه قرآن، پيمان و عهدى كه خدا با آنان بسته دوطرفه بوده است: «به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم، اما جز اندكى همگى به حالت اعراض روى برتافتند» (بقره، 39).
كوتاه سخن آن كه تعهد خدا در قبال قوم بنى اسرائيل مطلق و بدون شرط نيست، بلكه خدا در صورتى به عهد وپيمان خود وفا مى كند كه آنان نيز به تعهدات خود عمل كنند و چون آنان پيمان شكنى كردند، عهد و پيمان خدا نيز خود به خود شكسته شد. برخى از دانشمندان يهود به اين نكته تفطن يافته و با صراحت هرچه تمام اظهار داشته اند كه قوم اسرائيل داراى برترى ذاتى نيست. آنان نيز اگر به تورات عمل نكنند، مقام و منزلت خويش را از دست خواهند داد و لطف و رحمت الاهى شامل حال ايشان نخواهد شد. به اعتقاد آنان، تورات براى نوع بشر آمده است نه ملتى خاص. تلمود نيز بر اين گفته صحه مى گذارد، آن جا كه مى گويد: «هر جمله اى كه توسط خداى قادر مطلق گفته مى شد، به هفتاد زبان به گوش مى رسيد» (ا. كهن 1350، 82).

رابطه خدا با اسرائيل
 

هوشع به امر خدا براى نشان دادن رابطه موجود بين اسرائيل و خدا از رابطه زناشويى به عنوان سمبل استفاده كرد. او در عصر يُربعام دوم در حكومت شمالى زندگى مى كرد. هوشع معاصر عاموس بود و چهل سال نبوت كرده و با بت پرستان به مبارزه برخاست. در عصر عاموس فساد روزافزون داخلى و تقويت دم افزون آشور باعث شد كه حكومت شمالى سقوط كند و ساكنان آن تبعيد و سپس مشرك شوند.
از نظر هوشع، خدا داماد است و اسرائيل عروس بىوفاى او. خدا به هوشع مى گويد با زنى به نام جومر ازدواج كند. جومر طبق پيشگويى خداوند به هوشع خيانت كرد و دلباخته و دلداده ديگران شد. جومر نماد قوم اسرائيل است كه خدا را ترك گفته و به دنبال خدايان ديگر رفته است. هوشع مانند خدا كه قوم اسرائيل را به سوى خود مى خواند، به دنبال جومر مى رود و به رغم خيانتى كه كرده، او را مورد لطف و محبت خود قرار مى دهد. هوشع از قوم اسرائيل مى خواهد كه توبه كنند و به سوى خدا برگردند (هوشع، 14).
در پاره اى موارد، از حلول خدا در قوم بنى اسرائيل، به محبت خدا به آن قوم تعبير شده است و آن را به محبت مرد به زن، و دورى قوم از خدا را به زنا تشبيه كرده اند. از تورات نيز به صيغه مؤنث و به عنوان دختر و عروس خدا كه بر عرش در كنار او نشسته، ياد شده است. در قبالا بر عنصر انوثيت در كيان الاهى تأكيد شده است.
در تلمود، بنى اسرائيل به حبه زيتون تشبيه شده است. از نويسندگان تلمود راجع به تشبيه يهود به درخت زيتون سؤال شده است، آنان در پاسخ وجه شبه هاى ذيل را ارائه كرده اند.
1. درخت زيتون برگ هايش را از دست نمى دهد، همچنان كه تمام يهود در اين عالم يا عالم بعدى از ميان نمى روند.
2. همان گونه كه با فشردن زيتون روغن از آن استحصال مى شود، جماعت بنى اسرائيل نيز به جاده صواب بازنمى گردند مگر بعد از تحمل آلام و عذاب.
3. يهود از آن روى به حبه زيتون تشبيه شده كه روغن زيتون را نمى توان با مواد ديگر مخلوط كرد. جماعت اسرائيل نيز ممكن نيست با ملت هاى ديگر مختلط شوند. تلمود مدعى است كه روح خدا از روح امت است، همچنان كه پسر جزئى از مادر است، لذا كسى كه به يك يهودى تجاوز كند، مثل فردى است كه به عزت الاهى تعدى و آن را جريحه دار كرده باشد. هركس جماعت اسرائيل را دشمن بدارد يا اكراه از آنان داشته باشد مثل اين است كه با خدا دشمن باشد; به خصوص آن كه مى دانيم آنگاه كه در سرزمين موعود بودند، خدا در بين ايشان بود و هنگام خروج از سرزمين شخينا با آنان بود، چون موسى چنين خواسته اى از خدا داشت (المسيرى، 1999، 5، 136).
تعبير پسر خدا در كتاب هوشع آمده است. اين تعبير دلالت بر برگزيدگى اسرائيل از طرف خدا دارد. اسرائيل نه تنها نخستين زاده خدا، كه تنها پسر او بود (هوشع، 11:1). در اشعيا، متناظر با پسر بودنِ اسرائيل بحث از پدر بودن خدا به ميان آمده است، آن گاه كه بنى اسرائيل به خدا گفتند: «تو پدر ما هستى! حتى اگر ابراهيم و يعقوب نيز ما را فراموش كنند، تو اى خداوند، از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهى بود» (اشعيا، 63:16). در جاى ديگر آمده است: «اما الان اى خداوند، تو پدر ما هستى. ما گل هستيم و تو صانع ما هستى و جميع ما مصنوع دست هاى تو مى باشيم» (اشعيا، 64:8). در توجيه بدبختى ها و مصيبت ها، تعبير پسر كه يهوه خطاب به فرعون گفت به قوم مبدل گشت. جايگاه و ارزش خاص قوم بيشتر در سفر خروج توصيف شده است (خروج، 4:22; همان، 19:6).
تشبيه اسرائيل به عروس نيز متضمن مفهوم برگزيدگى است; در حزقيال از اورشليم به عنوان همسر بىوفا ياد مى كند، سرزمينى كه كسى به آن توجه نمى كرد. خدا با آن پيمان ازدواج بست و آن را از آن خود كرد (حزقيال، 16:8)، اما اورشليم خيانت كرد و زنا كرد; يعنى بت هاى آشورى را پرستيدند و با آنها هم پيمان شدند و بعد به بت هاى بابلى روى آوردند (همان، 28:29).