علم به قدرت و حکمت الهی و سرپیچی از فرامین الهی !


 






 
در قرآن کریم و روایات معصومان (ع) صفاتی از ذات حق تعالی ذکر شده است که به نحوی مرتبط با انسان است.
یکی از این صفات خالقیت است که مایۀ پیدایش هستی انسان است.
ربوبیت؛ دیگر صفت خداوند است که به معنای پرورش دهنده و مربی است.
عالمیت و قادریت؛ یعنی ذات حق تعالی عالم بر همه چیز و انجام هر کاری قادر است
رئوفیت؛ یعنی او از هر کس دیگر، حتی از خود آدمی، به انسان مهربان تر است. علم به این صفات هر چه بیشتر و ریشه دارتر باشد انسان را درمسیر انجام فرامین الهی بیشتر کمک می کند.
اما مسلماً علم به تنهایی آدمی را وادار به التزام به لوازم علمش نمی کند.[1] فرعونیان علم داشتند، ولی علی رغم آن کافر شدند. خداوند دربارۀ آنان می فرماید: (فرعونیان از روی ستم و برتری جویی) به آیات خدا کفر ورزیدند در حالی که در دل به آن یقین داشتند.[2] یکی دیگر از نمونه هایی که خداوند ذکر می کند بلعم باعورا است او اگرچه عالم بود ولی در عمل لغزید، قرآن می فرماید: و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!.[3] و اگر می خواستیم وی را بالا می بردیم به وسیلۀ آن (آیات)، ولی او به زمین چسبید و از هوای خویش تبعیت کرد.[4]
لذا علم؛ فقط زمینۀ التزام به محتوایش را فراهم می آورد، ولی این زمینه، وقتی مؤثر واقع می شود که به دنبال آن ایمان باشد. با علم و ایمان است که راه عمل هموار می شود، البته باید موانع راه نیز برداشته شود، قرآن این موانع را ذکر می فرماید:

الف. پیروی از هوای نفس:
 

پیروی از خواهش های نفسانی بدون در نظر گرفتن جنبه های عقلانی و شرعی، موجب دور شدن از صراط مستقیم و بی توجهی به دستورات خداوند می شود، قرآن کریم در مورد این دسته می فرماید: پس آیا دیده ای کسی که هوای خویش را خدای خود گرفته و خداوند او را با داشتن علم؛ گمراه ساخته و دل او را مهر زده و بر بینایی وی پرده نهاده، پس چه کسی او را بعد از خداوند هدایت خواهد کرد آیا توجّه نمی کنید.[5] یا در آیه دیگر می فرماید: پس اگر اجابت نمی کنند تو را بدان که آنان تنها هوای خویش را پیروی خواهند کرد و چه کسی گمراه تر از آن کسی که از هوای خود متابعت کند، بدون هدایتی (از جانب) خدا.[6]

ب. دلدادگی و نگرش خطا گونه به زندگی در دنیا:
 

اگر کسی چنین فکر کند که حیاتی پس از زندگی دنیوی وجود ندارد و زندگی دنیا را به عنوان هدف نهایی انتخاب کرده و دغدغه اصلی خود را تامین نیازهای دنیوی بداند، در نهایت غافل از زندگی اخروی و بندگی خداوند می شود[7]، این نوع نگرش ها و گرایش ها مانع موءمن شدن و بندگی ذات حق تعالی می شوند. خداوند این افراد را چنین توصیف می کند: کسانی که به لقاء ما امیدی ندارند، و به زندگی دنیا دل بسته و آرامش یافتند، و کسانی که از آیات ما بی خبرند به سبب آن چه که عمل کرده اند جایگاهشان آتش است[8]؛ در آیه دیگر می فرماید: شما کالای دنیا را دنبال می کنید و خداوند آخرت را برای شما می خواهد.[9]

ج. پیروی از وسوسه های شیطانی:
 

وسوسه های شیطان از راه قلب[10] با تزیین (نیکو جلوه دادن) اعمال زشت[11]، دادن وعده های دروغ به انسان[12] و ترساندن انسان نسبت به آینده اش[13]، مانع ایمان و بندگی ذات حق تعالی می شود. خداوند در این باره هشدار می دهد: ای فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد، چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند[14].
پیدایش ایمان و بندگی نیازمند محرک درونی است، از آن جایی که محرک اصلی در رفتارهای انسان، امید دسترسی به کمالات؛ لذت و ترس و فرار از خسارت ها و ضررها است، قرآن کریم هم به پاداش های دنیوی و اخروی ایمان و بندگی و هم به مجازات های دنیوی و اخروی کفر و نافرمانی اشاره نموده و پیامبران خود را به عنوان نوید دهنده و بیم دهنده[15] معرفی کرده است.

1. پاداش دنیوی اعمال:
 

و اگر مردم آبادی ها؛ ایمان آورده و تقوا (پیشه) کرده بودند برکاتی از آسمان و زمین بر (روی) ایشان گشوده بودیم[16].

2.پاداش اخروی ایمان و بندگی:
 

هر مرد و زنی که کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، چنین کسانی وارد بهشت می شوند.[17]

3. مجازات دنیوی کفر و نافرمانی:
 

آن چه از مصیبت به شما می رسد به سبب کاری است که شما انجام داده اید و (خداوند) از بسیاری (دیگر از آنها می گذرد و آنها را) می بخشد.[18]

4. مجازات اخروی کفر و نافرمانی:
 

برایشان در دنیا خواری و برایشان در آخرت عذابی بزرگ است.[19]
در نتیجه باید گفت برای بندگی ذات حق تعالی باید علاوه بر علم توحیدی و الاهی، ایمان و یقین داشت و با از بین بردن موانع، عمل صالح انجام داد.

پی نوشتها :
 

[1] برای آگاهی بیشتر از فرق بین علم و ایمان، نک: چهل حدیث، امام خمینی، ص 37؛ اخلاق در قرآن، مصباح یزدی ص 140
[2] نمل، 14.
[3]. اعراف، 175.
[4]. اعراف، 176.
[5] .جاثیه، 23.
[6]. قصص، 50. در همین زمینه رجوع شود به سوره اعراف، 176؛ کهف، 28؛ طه، 16؛ فرقان، 43؛ ص، 26؛ محمد، 16؛ نجم، 23.
[7]. البته واضح است که اگر زندگی دنیوی نباشد، زندگی اخروی هم نیست، اگر دنیا نباشد بهشتی هم وجود ندارد، دنیا به عنوان مخلوقی از مخلوقات خدا مذمّتی برآن وارد نیست، در واقع استفاده نادرست از این نعمت مورد مذمّت است.
[8]. یونس، 7 و 8.
[9]. انفال، 67.
[10]. عمده کار شیطان وسوسه کردن است، طه، 120.
[11] .نحل، 63؛ نمل، 24.
[12]. نساء، 120.
[13]. بقره، 268.
[14]. اعراف، 27.
[15]. نساء، 165.
[16]. اعراف، 96.
[17].نساء، 124.
[18].شوری، 30.
[19].بقره، 114؛ همین طور در خصوص اوصاف بهشت و جهنم رجوع شود: مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 3، صص 90 و 91.
 

منبع: http://farsi.islamquest.net