چه فرخ روزگاري باشد آن روز

شاعر : امير خسرو دهلوي

که گردد هم نشين دو يار دل سوزچه فرخ روزگاري باشد آن روز
ز موج شادماني دل چو درياهمه سرمايه‌ي عشرت مهيا
نشاط عشق و آغاز جوانيمراد و خوش دلي و کامراني
گر از دولت بنازد جاي آن هستکسي را کاين همه يک جا دهد دست
به دولت چون ننوشم جام گلرنگمرا کاين دولت امروز است در چنگ
عنان زندگاني تافت نتوانزمان چون رفت ديگر يافت نتوان
که دي مردند و فردا را نديدندبساکس کانده فردا کشيدند