ملک فرمود کايد موبدي زود

شاعر : امير خسرو دهلوي

کند پيوسته مقصودي به مقصودملک فرمود کايد موبدي زود
ز دل در يا وش و از لب گهر بارخردمندي طلب کردند هشيار
دو يک دل را رضاها باز پرسيددرامد کاردان و راز پرسيد
معين کرد کابيني ز حد بيشپس آنگه بر طريق اندوهم کيش
چو دريا شد تهي گاه زمين پربه باريدن درامد گوهر و در
که بيند جلوه‌ي خورشيد با ماهروان شد با عروس خويشتن شاه
سر اندر پاي يار نازنين بردشه از بس خوش دلي رو در زمين برد
چو سايه زير پاي سرو آزادفرو غلطيد بيش آن پريزاد
شده مست از شراب عشق بازيپري پيکر دران عاشق نوازي
بگرد غمزه‌ها مي گشت خوابشپريشان گشته زلف نيم تابش
سر خود را به دست خويش بسپردز مستي سر به زانوي ملک برد
مرا دي آن چنان اندر کنارشملک سر مست و دولت سازگارش
غزل مي گفت شاه و شمع مي سوختز سوز عشق کاتش در دل افروخت
فراوان خورده بود انگور در قندز شيرين کاري شيرين دل بند
مکافات عمل را وقت در يافتچو آن شب نازنين را بي خبر يافت