عشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست

شاعر : انوري

ديده را ديدار تو سرمايه‌ايستعشق تو دل را نکو پيرايه‌ايست
در طريق عشق کمتر پايه‌ايستتير مژگان ترا خون ريختن
دل ز مادر مهربانتر دايه‌ايستاز وفا فرزند اندوه ترا
گرچه دل را ديده بد همسايه‌ايستبنده گشت از بهر تو دل ديده را
کز پي هر آفتابي سايه‌ايستزان مرا وصلت به دست هجر داد