بازماندم در غم و تيمار او تدبير چيست

شاعر : انوري

بازگشتم عاجز اندر کار او تدبير چيستبازماندم در غم و تيمار او تدبير چيست
ديده‌ي شوخ‌کش خونخوار او تدبير چيستباز خون عقل و جانم ريخت اندر عشق او
آرزوي لعل شکربار او تدبير چيستباز بار ديگرم در زير بار غم کشيد
بازگشتم عاشق ديدار او تدبير چيستپيش از اين عمري به باد عشق او بر داده‌ام
از غم و انديشه‌ي بسيار او تدبير چيستدر ميان محنت بسيار گشتم ناپديد
خويشتن بفروخت در بازار او تدبير چيستشيوه‌ي عهدش دگر با انوري بخرند باز