تا ماه‌رويم از من رخ در حجيب دارد

شاعر : انوري

نه ديده خواب يابد نه دل شکيب داردتا ماه‌رويم از من رخ در حجيب دارد
هم پاي زندگاني جان در رکيب داردهم دست کامراني دل از عنان گسسته
هرجا که هست دردي با من حسيب داردپندار درد گشتم گويي که در دو عالم
بس عشوه‌هاي شيرين کان دلفريب داردبفريفت آن شکر لب ما را به عشوه آري