هرچه مرا روي تو به روي رساند

شاعر : انوري

ناخوش و خوش‌دل به‌روي خوش بستاندهرچه مرا روي تو به روي رساند
گرچه همه محنتي به روي رساندهست به رويت نيازم از همه رويي
گر تو نداني مدان خداي تو دانددر غم تو سر همي ز پاي ندانم
کاتش دل را به آب ديده نشاندرغم کسي را به خانه در چه نشيني
گو مکن آخر جهان چنين بنماندهجر تو بر من همي جهان بفروشد
وصل چه دامن ز کار من بفشانددامن من گر به دست عشق نگاريست
تا بکند هجر هر جفا که تواندرو که چنين خواهمت که تن زني اي وصل