در همه آفاق دلداري نماند

شاعر : انوري

در همه روي زمين ياري نمانددر همه آفاق دلداري نماند
راستي بايد نه گل خاري نماندگل نماند اندر همه گلزار عشق
گرچه بر شاخ وفا باري نماندعقل با دل گفت کاندر باغ عشق
دل به بادي سرد گفت آري نمانديادگاري هم نماند آخر از آن
چرخ را گويي جز اين کاري نمانددر جهان يک آشنا نگذاشت چرخ
اين ندانم آشنا ياري نماندگويي آخر اين همه بيگانه‌اند
گفت اينت بس که بسياري نماندعشق را گفتم که صبرم اندکيست
در ديار يار دياري نماندانوري با خويشتن مي‌ساز ازآنک