آخر در زهد و توبه دربستم

شاعر : انوري

وز بند قبول آن و اين رستمآخر در زهد و توبه دربستم
وز باده‌ي ناب توبه بشکستمبر پرده‌ي چنگ پرده بدريدم
در کنج قمارخانه بنشستمبا آن بت کم‌زن مقامر دل
زنار چهارگانه بربستمچون نوبت حسن پنج کرد آن بت
وز عادت مادر و پدر جستماز رخصت عشق رخنه‌اي جستم
بي‌باده مباد يک نفس دستمچون پاي بلا به جور بگشادم
در مصطبه گاه عاقل مستمدر بتکده گاه موئمن گبرم
کامروز چنان که گويدم هستمدستم ز زبان خصم کوته شد