باز چون در خورد همت مي‌کنم

شاعر : انوري

سر فداي تيغ نهمت مي‌کنمباز چون در خورد همت مي‌کنم
گر کنم با او خصومت مي‌کنمقيمت يک بوس او صد بدره زر
وه که يک جو زانچ قيمت مي‌کنممن دهان خوش مي‌کنم ليکن کجاست
يک زمان يعني که رحمت مي‌کنمدوشم آن دلبر گرفت اندر کنار
گرچه دانستم که زحمت مي‌کنمبر سر آن نکته‌اي دريافتم
بر سر پا نيز خدمت مي‌کنمچشم کردم شوخ و گفتم اي نگار