روز دو از عشق پشيمان شوم

شاعر : انوري

توبه کنم باز و به سامان شومروز دو از عشق پشيمان شوم
بار دگر با سر ديوان شومباز به يک وسوسه‌ي ديو عشق
گبر شوم باز و مسلمان شومبس که ز عشق تو اگر من منم
کانچه کني من به سر آن شومبلعجبي جان من از سر بنه
کز تو به پيش که به افغان شومدوست تويي کاج بدانستمي
گه به فلان گاه به بهمان شوممن تو نگشتم که به هر خرده‌اي
بو که ترا بر سر دندان شوماز بن دندان بکشم جور تو