چه نازست آنکه اندر سرگرفتي

شاعر : انوري

به يکباره دل از ما برگرفتيچه نازست آنکه اندر سرگرفتي
برون ز اندازه نازي برگرفتيز چه بيرون به نازي درگرفتم
رها کرده رهي ديگر گرفتيترا گفتم که با من آشتي کن
شدي در جنگ و خشم از سر گرفتيدريغ آن دوستي با من به يکبار
پس آنگه لعل در شکر گرفتينهادي بر شکر ما شوره‌ي سيم
هواي ديگري در بر گرفتيمرا در پاي غم کشتي و رفتي