بناميزد به چشم من چناني

شاعر : انوري

که نيکوتر ز ماه آسمانيبناميزد به چشم من چناني
بيا کامروز چون جان جهانياگر چون ديده ودل بوديم دي
چه مي‌گويم به صد جان رايگانيبه يک دل وصلت ارزانم برآمد
عجب هم در ميان هم بر کرانياگر با من نيي بي‌تو نيم من
تو نيز اين ماه‌گر خواهي توانيخيالت رنجه گردد گه گه آخر
مرا از تو گذر نبود که جانيترا بر من به دل باشد که يارم
تو گر برگردي از من آن تو دانيمن از تو روي برگشتن ندانم