تير ستم فلک خدنگست

شاعر : انوري

شهد شره جهان شرنگستتير ستم فلک خدنگست
گيتي نخرد دمت که شنگستگردون نخورد غمت که شوخست
کاين نيل نشيمن نهنگستبر کشتي عمر تکيه کم کن
اقطاع قديم شالهنگستدر کوي هنر مباش کان کوي
هر خرواري همين دو تنگستمنصب مطلب که هرکجا هست
بر بيد هميشه بادرنگستبا جهل پناه کاندرين باغ
اکنون نه رديست پالهنگستبر گردن اختيار احرار
زينست که ناخن پلنگستدر پنجه‌ي موش خانه‌ي من
بر آينه‌ي اميد زنگستتا چهره‌ي آرزو نبينم
باز اين چه گليم و آن چه رنگستبويي نبرم همي ز شادي
کز زلزله خاک بي‌درنگستزير قدمم هميشه گويي
زينست که آسمان به جنگستبا من که زمين به آشتي نيست
وين گرسنه شرزه تيز چنگستمن روبه و پوستين به گازر
اشکم به خلاف آن چو زنگستتا تيره شده است آبم از سر
زيرا که جهان نام و ننگستپنهان‌گريم ز مردم چشم
داني که نه جاي سنگ و هنگستگويند ز سنگ و هنگ دوري
صد نغمه‌ي زير ناي و چنگستدر حنجرم از خروش مستور
در موزه‌ي بخت من چه سنگستاي صدر جهان مپرس کز چرخ
در جستن ناگزير لنگستبا دست شکسته پاي جهدم
کين دست شکسته نيک تنگستدرياب مرا و زود درياب
تا رخش سپهر بسته تنگستدر زين مراد باد رخشت